توماس مسی (جمهوری‌خواه از کنتاکی) (وسط)، نماینده کنگره آمریکا، در کنار رو کانا (دموکرات از کالیفرنیا) (چپ) و مارجوری تیلور گرین (جمهوری‌خواه از جورجیا) صحبت می‌کند. عکس از هدر دیهل / گتی
توماس مسی (جمهوری‌خواه از کنتاکی) (وسط)، نماینده کنگره آمریکا، در کنار رو کانا (دموکرات از کالیفرنیا) (چپ) و مارجوری تیلور گرین (جمهوری‌خواه از جورجیا) صحبت می‌کند. عکس از هدر دیهل / گتی

جفری اپستین، مارجوری تیلور گرین و آینده سیاست آمریکا

زندگی پس از ترامپ شاید آن چیزی نباشد که انتظار داریم.

شما در حال خواندن «خطوط گسل» هستید، ستون هفتگی جی کاسپین کانگ درباره سیاست و رسانه.

برای لحظه‌ای تصور کنید که نام لری سامرز را هفته گذشته، زمانی که او در جایی که من آن را سیاره اپستین نامیده‌ام، ظاهر شد، برای اولین بار شنیدید. این سیاره یک اکوسیستم اطلاعاتی است که در آن تمام رویدادهای مهم جهانی به توطئه قاچاق جنسی که ظاهراً بر جهان حکومت می‌کند، متصل می‌شوند. این مکانی استعاری است، اما تخیلی نیست – می‌توانید آن را در یوتیوب و برخی گوشه‌های تیک‌تاک و سایر پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی پیدا کنید. به عنوان یک شهروند نسبتاً آگاه از سیاره اپستین، اخیراً متوجه شده‌اید که سامرز بخش عمده‌ای از سیاست‌های اقتصادی سه رئیس‌جمهور، از جمله بیل کلینتون، را تعیین کرده است؛ کلینتونی که شما از قبل مشکوک بودید که نامش در پرونده‌های اپستین ذکر شده است، پرونده‌هایی که مشتاقانه، اگرچه نه خوش‌بینانه، منتظر افشای کاملشان توسط دولت هستید. همچنین متوجه شده‌اید که سامرز، که تا ژوئیه 2019 با اپستین مکاتبه می‌کرده، قبلاً رئیس دانشگاه هاروارد بوده و از نفوذ قابل توجه خود نه تنها برای جمع‌آوری پول برای پروژه‌های مورد علاقه‌اش – از جمله یک طرح شعر که همسرش آن را رهبری می‌کرد – استفاده کرده، بلکه به طور کلی به شکل‌دهی جهت آموزش عالی در این کشور نیز کمک کرده است. شما متوجه شده‌اید که این لیبرال مادام‌العمر ظاهراً به دنبال یک رابطه عاشقانه با یک شاگرد بوده و از جفری اپستین در این مورد مشاوره می‌خواسته است. متوجه شده‌اید که زنی که او به دنبالش بوده، دختر معاون سابق وزیر دارایی چین است. حتی شنیده‌اید که سامرز و اپستین یک نام رمز برای این زن آسیایی داشته‌اند، "پریل" – احتمالاً به اشاره به "خطر زردپوستان" (Yellow Peril). (پس از علنی شدن مکاتبات بین سامرز و اپستین، سامرز با انتشار بیانیه‌ای گفت که از رابطه‌اش با اپستین "عمیقاً شرمسار" است.) و درباره فعالیت‌های اخیر سامرز چه آموخته‌اید؟ خب، تا هفته گذشته، او در هیئت مدیره OpenAI بود، شرکتی که شما معتقدید کل آینده آمریکا را شکل خواهد داد. و مهم‌تر از همه، شما آموخته‌اید که قدرتمندترین مردان این کشور حقیرتر، درنده‌تر و فاسدتر از آن چیزی هستند که شما یا هر یک از دوستانتان فکر می‌کنید.

از این معرفی سریع به سامرز، که احتمالاً آن را از یوتیوب شورتس، ویکی‌پدیا و ChatGPT به هم بافته‌اید، چه نتیجه‌گیری‌هایی می‌کنید؟ مهم‌تر از آن، اگر خود را فردی منطقی می‌دانید که بر اساس شواهد موجود استنتاج می‌کند، چه چیزی را باید باور کنید؟

در چند ماه گذشته، من تلاش کرده‌ام تا بسنجم که چه مقدار از مردم آمریکا اکنون متقاعد شده‌اند که یک گروه توطئه‌گر پدوفیل‌ها جهان را اداره می‌کنند. نظرسنجی‌ها نشان داده‌اند که اکثریت قابل توجهی از کشور معتقدند که دولت اطلاعاتی درباره مشتریان اپستین و مرگ او را پنهان کرده است. اما بین مشکوک بودن به یک پنهان‌کاری و فرو رفتن کامل در حالت توطئه پیتزاگیت، ایجاد ارتباط بین سامرز، اپستین، ترامپ، بیل کلینتون، موساد، و ظهور ناگهانی صنعت هوش مصنوعی که اکنون به نظر می‌رسد بخش بزرگی از اقتصاد جهان را سرپا نگه داشته – و سپس نتیجه‌گیری اینکه گروهی مرموز از الیگارش‌ها بر همه ما حکومت می‌کنند، تفاوت وجود دارد.

با این حال، برخی شاخص‌ها نشان می‌دهند که سیاره اپستین شروع به تحت‌الشعاع قرار دادن خانه قبلی ما کرده است. برای مثال، کنگره با 427 رأی موافق در برابر 1 رأی مخالف، وزارت دادگستری را موظف کرد که "تمام سوابق، اسناد، ارتباطات و مواد تحقیقاتی طبقه‌بندی نشده" مرتبط با تحقیقات و پیگرد قانونی اپستین را منتشر کند. این نتیجه تا حد زیادی مدیون مارجوری تیلور گرین بود، که قبلاً عمدتاً به عنوان سوژه طنز مورد توجه ملی قرار می‌گرفت، اما قبل از اعلام غافلگیرکننده‌اش در روز جمعه مبنی بر استعفا از سمت خود در ژانویه، به یکی از برجسته‌ترین – و بله، به طور فزاینده‌ای معتبرترین – سیاستمداران کشور تبدیل شده بود. و سقوط چهره‌های قدرتمندی مانند سامرز، که در اوایل داستان اپستین از نظارت گریخته بود، نشان می‌دهد که تسلیم شدنی در حال وقوع است. به طور غیررسمی، من حتی یک نفر را در زندگی‌ام نمی‌شناسم که واقعاً فکر کند این پایان داستان است یا اینکه هر مقصری افشا شده است. مهم‌تر از آن، ترامپ، که معمولاً می‌تواند روی یک سوم کشور برای پذیرش هر نسخه‌ای از حقیقت که ارائه می‌دهد، حساب کند، تقریباً هیچ مخاطبی برای ادعای خود مبنی بر "فریب اپستین" پیدا نکرد – روایتی که توجه مداوم به اپستین را یک توطئه دموکرات‌ها برای درگیر کردن دولت "بزرگ" او در رسوایی و منحرف کردن توجه از "عظمت" دستاوردهای جمهوری‌خواهان می‌دانست. حداقل، مقامات منتخب – از جمله کسانی مانند گرین، که یک دهه گذشته را به عنوان یاران وفادار ترامپ خدمت کرده‌اند – شروع به ترس از خشم مردم در این مورد کرده‌اند.

من معتقدم که ما در میانه یک لحظه انقلابی بی‌صدا در این کشور هستیم، که با همه‌گیری و اعتراضات ناشی از قتل جورج فلوید توسط یک افسر پلیس آغاز شد. (فکر می‌کنم این ستون، بیش از هر چیز، تلاشی برای ثبت آن انقلاب است.) عوامل تسریع کننده را می‌توان تا هر زمانی که دوست دارید ردیابی کرد، اما این تغییر در دوران قرنطینه‌ها آشکار شد، با صحنه حضور میلیون‌ها نفر در خیابان‌ها و نمایش‌های تسلیم‌شدگی فرضی اعضای کنگره که در مقابل کاپیتول زانو زدند و شرکت‌های بزرگ که پیام‌های "عدالت اجتماعی" را به آرامی در رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌کردند – که البته، همزمان با درگیری‌های ایالت‌های قرمز درباره قرنطینه‌ها و بعدها، الزامات واکسن رخ داد. آن لحظه منجر به تغییر در نظم جهانی نشد، اما هرگونه اعتبار باقی‌مانده از "تشکیلات" در این کشور را از بین برد. ناآرامی‌های بعدی اشکال مختلفی به خود گرفته است، از جمله کاهش شدید و مداوم اعتماد به رسانه‌های خبری سنتی و حملات به دانشگاه‌ها از هر دو سو، چپ و راست. همچنین به کارزار انتخاباتی ترامپ در سال 2024 هدایت شد، که کمتر درباره یک موضوع خاص بود و بیشتر درباره وعده‌ای جدید و کاملاً توخالی برای "خشکاندن باتلاق" از نو.

آن انرژی شورشی به دنبال یک نظریه واحد از جهان بود، که در حالت ایده‌آل به گرایشات حزبی – یا در واقع، به سیاست به هیچ وجه – متکی نباشد. اپستین این را فراهم کرده است. فراموش نکنیم، اپستین اکنون بیش از شش سال پیش درگذشت، و اگرچه داستان او مطمئناً توسط مردم فراموش نشده بود، اما حداقل به یک آتش‌بند کم‌حرارت منتقل شده بود تا اینکه گرین؛ توماس مسی، نماینده کنگره آمریکا از کنتاکی؛ و تعدادی دیگر از سیاستمداران دوباره شروع به صحبت درباره پرونده‌های اپستین کردند. پاسخ ناشیانه دولت ترامپ مطمئناً اوضاع را آرام نکرد. این واقعیت که تعداد فزاینده‌ای از آمریکایی‌ها، با تحریک جنگ در غزه و مفسران رسانه‌های جدید در سراسر طیف سیاسی، شروع به زیر سوال بردن نفوذ اسرائیل در واشینگتن دی سی کرده بودند نیز نقش داشته است.

کمی بیش از یک ماه پیش، من اشاره کردم که «در سیاره اپستین، هر اتفاقی که می‌افتد – ترور چارلی کرک، جنگ در غزه، سرکوب آزادی بیان توسط دولت ترامپ – به عنوان دلیلی بر این است که کشور توسط باج‌خواهی، پدوفیلی و وفاداری به اسرائیل اداره می‌شود. من فکر نمی‌کنم تعداد زیادی از آمریکایی‌ها همه بخش‌های این داستان را باور کنند، و تصور می‌کنم که تعداد زیادی از آن‌ها از یهودستیزی ضمنی و صریح در این دیدگاه از جهان به درستی وحشت زده خواهند شد.» با نگاهی به گذشته، می‌ترسم که تعداد آمریکایی‌هایی که همه این چیزها را باور دارند، کمتر از حد واقعی تخمین زده باشم. البته، من مطمئن نیستم، زیرا راهی برای اندازه‌گیری واقعی ناآرامی و سوءظن وجود ندارد. همچنین نمی‌دانم چگونه، اگر بخش بزرگی از کشور اکنون در سیاره اپستین زندگی می‌کند و می‌خواهد تمام نهادهای آمریکایی را زیر و رو کند، جامعه به کار خود ادامه می‌دهد. چه چیزی در ادامه می‌آید؟ اگر معتقدید که حضور گسترده سامرز در پرونده‌های اپستین نشان می‌دهد که هم هاروارد و هم OpenAI اساساً توسط یک شبکه قاچاق جنسی کودکان به خطر افتاده‌اند و بنابراین باید به خاکستر تبدیل شوند، چه چیزی را جایگزین آن‌ها می‌کنید؟

گرین اصلی‌ترین چهره سیاسی است که از آشفتگی اپستین برخاسته است، و استعفای ناگهانی او تنها فصل دیگری به روایت توطئه در سیاره اپستین اضافه می‌کند. آمریکا عاشق مرتدان صالح است، و رویگردانی او از ترامپ – همراه با لحن جدید و سنجیده‌اش هنگام صحبت در مصاحبه‌های مهم رسانه‌ای یا، هفته گذشته، در مقابل کنگره، در کنار بازماندگان اپستین – کسی را که مایه شرمساری بود به یکی از اعضای قدرتمندتر مجلس نمایندگان تبدیل کرد. در تور رسانه‌ای اخیر خود، او مکرراً درباره فقدان پوشش پزشکی برای کارگران آمریکایی و شکست‌های قانون مراقبت‌های بهداشتی مقرون‌به‌صرفه صحبت کرد. در اوایل اکتبر، در جریان تعطیلی دولت، او از صف جمهوری‌خواهان خارج شد و گفت که با دموکرات‌ها مذاکره خواهد کرد تا اعتبارات مالیاتی حیاتی که به کاهش هزینه‌های مراقبت‌های بهداشتی کمک می‌کنند را حفظ کند. او همچنین حزب خود را به دلیل پشت کردن به "کارگران" مورد انتقاد قرار داده است، و اگرچه موضع او در مورد اتحادیه‌های کارگری مشخص نیست – در این مورد خیلی امیدوار نباشید، رفقا – به نظر می‌رسد که او در حال شکل دادن به یک پوپولیسم ضد ترامپ است که در سیاست خارجی خود انزواطلبانه و در پیام‌رسانی خود، متوجه طبقات کارگر و متوسط است. او و مسی به طور موثری مجموعه‌ای جدید از اولویت‌ها و ملاک‌های ارزیابی برای محافظه‌کاران ایجاد کرده‌اند، که در آن مهم‌ترین سوال این است که شما در مورد اسرائیل و سیاره اپستین چه احساسی دارید.

آیا گرین، رها شده از کنگره، و با وجود دیوانگی‌ها و تحقیرهای گذشته‌اش، می‌تواند آهن‌ربایی شود که راست پوپولیست و چپ پوپولیست را گرد هم آورد؟ احتمالاً نه. اما اگر او در سال 2028 برای ریاست جمهوری نامزد شود، احتمالاً به عنوان رهبر حزب "اول آمریکا"، من را شگفت‌زده نخواهد کرد. (او در بیانیه‌ای درباره استعفای قریب‌الوقوع خود، "کمپلکس صنعتی سیاسی هر دو حزب" را محکوم کرد.) همچنین اگر او کسی را از چپ شورشی به عنوان معاون خود انتخاب کند، من را شوکه نخواهد کرد. (در یک کنفرانس خبری هفته گذشته درباره پرونده‌های اپستین، گرین و مسی توسط رو کانا، نماینده چپ‌گرای کالیفرنیا، و یکی از برجسته‌ترین حامیان مشترک لایحه اخیر اپستین، همراهی شدند.) چنین کارزاری مطمئناً با صحبت‌های زیادی درباره اپستین و اسرائیل همراه خواهد بود و احتمالاً خواستار دیدگاهی جدید از کشور خواهد شد که از آنچه گرین آن را "خائنانی که به کشورهای خارجی و خودشان خدمت می‌کنند" می‌خواند، دوری کند. چنین ترکیبی چگونه در مقابل، مثلاً، یک ترکیب استاندارد دموکراتیک با چهره‌ای آشنا مانند پیت بوتیجیج یا گاوین نیوسام عمل خواهد کرد؟ این کمپین "نعل اسبی" (Horseshoe Campaign) در مقابل جی. دی. ونس چگونه عمل خواهد کرد؟ شاید چندان خوب نه؛ اینرسی سیاسی و سیستم دوحزبی هنوز نیروهای قدرتمندی هستند، با وجود انقلاب اپستین که در هر گوشی هوشمند در کشور در حال وقوع است.

اما، در چند سال آینده، سیاستمداران بیشتری ظهور خواهند کرد که مواضع حیاتی این ائتلاف را اتخاذ کنند: انزواطلبی در سیاست خارجی و پوپولیسم اقتصادی. حتی زهران ممدانی، که به خاطر گفتن در یک مناظره شهرداری مبنی بر اینکه از اسرائیل دیدن نخواهد کرد زیرا روی مشکلات نیویورک کار خواهد کرد – و در روز جمعه با یک شاهکار غیرمنتظره، با جذابیت بخشیدن به رئیس‌جمهور در دفتر بیضی – شهرت یافت، در کارزار انتخاباتی خود به نسخه‌ای از این اصول پایبند بود. این نشان می‌دهد که زندگی سیاسی پس از ترامپ با زوج‌های ایدئولوژیکی عجیبی تعریف خواهد شد که از خطوط سیاسی بیست سال گذشته پیروی نمی‌کنند. یک هم‌ترازی مجدد ناگهانی اکنون محتمل‌تر از قطبش بی‌پایان به نظر می‌رسد. (اگرچه تصور یک نعل اسبی سیاسی که به طور مساوی به سمت چپ و راست خم شود دشوار است. به احتمال زیاد، این یکی به سمت بومی‌گرایی خم خواهد شد، با تعهد لفظی به گسترش شبکه تأمین اجتماعی عمومی.) برخی از غافلگیری‌های ناشی از این هم‌ترازی مجدد، مانند پیروزی غیرمنتظره ممدانی، مطمئناً هم امید و هم ترس را برانگیخته و مردم با اتفاقات غیرمنتظره دست و پنجه نرم خواهند کرد. اما فکر نمی‌کنم بتوانیم اتحادهای آینده و نظم جدیدی که به ارمغان خواهند آورد را به طور کامل پیش‌بینی کنیم.