آلبرت اینشتین در حال سخنرانی در کنار تخته سیاه
آلبرت اینشتین در حال سخنرانی در کنار تخته سیاه

نقل قول معروف اینشتین درباره علم و مذهب به معنایی که به شما آموختند، نبود

این دانشمند در واقع هیچ تسلایی برای مؤمنان ندارد

آلبرت اینشتین مشهورترین دانشمند زمان ما بود، و چون بسیار باهوش بود، نظرات او درباره مسائل غیرعلمی اغلب غیرقابل تردید تلقی می‌شد. یکی از مشهورترین آن‌ها، جمله‌ای است که اغلب توسط افراد مذهبی و کسانی که خواهان همزیستی بین علم و ایمان هستند، نقل می‌شود. این جمله از مقاله اینشتین با عنوان «علم و مذهب» است که در سال ۱۹۵۴ منتشر شد:

«علم بدون مذهب لنگ است، و مذهب بدون علم کور.»

این نقل قول اغلب برای نشان دادن دین‌داری اینشتین و اعتقاد او به سازگاری – و در واقع، وابستگی متقابل – علم و مذهب استفاده می‌شود. اما این نقل قول به ندرت در بافتار خود به کار می‌رود، و وقتی به بافتار آن نگاه کنید، متوجه می‌شوید که این نقل قول نباید هیچ تسلایی برای مؤمنان داشته باشد. اما ابتدا اجازه دهید به شما نشان دهم که اینشتین چگونه در همان مقاله، نسخه‌ای از قلمروهای معرفتی غیرهمپوشان (NOMA) استفان جی گولد را پیشنهاد می‌کند. ایده گولد (که به وضوح اصیل نبود) این بود که علم و مذهب هماهنگ هستند زیرا وظایف متمایز اما مکمل دارند: علم به ما کمک می‌کند تا ساختار فیزیکی جهان را درک کنیم، در حالی که مذهب به ارزش‌های انسانی، اخلاق و معانی می‌پردازد. این هم نسخه اینشتین (تأکید از من است):

«رسیدن به توافق در مورد آنچه ما از علم می‌فهمیم، دشوار نخواهد بود. علم، تلاش صدساله برای گردآوری پدیده‌های محسوس این جهان از طریق تفکر نظام‌مند، به مؤثرترین شکل ممکن است. به صراحت بگویم، این تلاش برای بازسازی پسین وجود از طریق فرایند مفهوم‌سازی است…»

«… بر این اساس، فرد مذهبی از این حیث پارساست که هیچ شکی در اهمیت و والایی آن اهداف و آرمان‌های فوق‌شخصی ندارد که نه نیازمند بنیان عقلانی هستند و نه قادر به آن. آنها با همان ضرورت و واقع‌گرایی که خود او وجود دارد، موجود هستند. در این معنا، مذهب تلاش دیرینه بشر برای آگاهی روشن و کامل از این ارزش‌ها و اهداف و تقویت و گسترش مداوم تأثیر آنهاست. اگر مذهب و علم را طبق این تعاریف درک کنیم، آنگاه تضادی بین آنها ناممکن به نظر می‌رسد. زیرا علم فقط می‌تواند آنچه هست را مشخص کند، نه آنچه باید باشد، و خارج از قلمرو آن، ارزش‌گذاری‌ها از هر نوع ضروری باقی می‌مانند. مذهب، از سوی دیگر، تنها به ارزیابی اندیشه و عمل انسان می‌پردازد: نمی‌تواند به طور موجه از حقایق و روابط بین حقایق سخن بگوید. طبق این تفسیر، تمام تضادهای شناخته‌شده بین مذهب و علم در گذشته باید به سوءتعبیر از وضعیتی که توصیف شده است، نسبت داده شوند.»

«برای مثال، وقتی یک جامعه مذهبی بر حقیقت مطلق تمام اظهارات ثبت‌شده در کتاب مقدس پافشاری می‌کند، تضاد به وجود می‌آید. این به معنای دخالت مذهب در حوزه علم است؛ مبارزه کلیسا علیه آموزه‌های گالیله و داروین به این بخش تعلق دارد. از سوی دیگر، نمایندگان علم اغلب تلاش کرده‌اند تا با روش علمی به قضاوت‌های اساسی در مورد ارزش‌ها و اهداف برسند و از این طریق خود را در مقابل مذهب قرار داده‌اند. این تضادها همگی از اشتباهات مهلک نشأت گرفته‌اند.»