روز دوشنبه، پیت هگست، وزیر دفاع، به پنتاگون دستور داد تا سناتور مارک کلی را مورد بازجویی قرار دهد. کلی، یک ناخدا بازنشسته نیروی دریایی است که در طول جنگ خلیج فارس در مأموریتهای رزمی پرواز کرد و پیش از انتخاب شدن برای خدمت به شهروندان آریزونا در کنگره، چندین پرواز فضایی به عنوان فضانورد انجام داد. جرم احتمالی او؟ گفتن این موضوع به اعضای نیروهای مسلح که مجبور نیستند از دستورات غیرقانونی پیروی کنند. اما گفتن این حرف جرم نیست؛ بلکه بیانیهای صحیح از قانون است. و حتی اگر رئیسجمهور ترامپ آن را دوست نداشته باشد، این موضوع توسط متمم اول قانون اساسی محافظت میشود.
در ویدئویی که هفته گذشته منتشر شد، سناتور کلی و چندین قانونگذار دموکرات دیگر به اعضای ارتش یادآوری کردند که آنها «میتوانند از دستورات غیرقانونی سرپیچی کنند». این دقیقاً درست است. «پیروی از دستورات» دفاعی نیست اگر شما برای ارتکاب جنایت جنگی از یک دستور غیرقانونی پیروی کنید، همانطور که دادستانهای متفقین در محاکمات نورنبرگ نازیها پس از جنگ جهانی دوم اثبات کردند. اعضای ارتش نه تنها حق، بلکه وظیفه دارند از دستورات غیرقانونی سرپیچی کنند.
این ویدئو آقای ترامپ را به خشم آورد، کسی که ظاهراً دوست دارد از دستوراتش پیروی شود، صرف نظر از اینکه قانونی هستند یا خیر. او در Truth Social این ویدئو را «رفتار فتنهانگیز، قابل مجازات با مرگ!» نامید. سپس پیام شخص دیگری را بازنشر کرد که میگفت: «جورج واشینگتن آنها را دار میزد!» اکنون وزیر دفاع او تحقیقاتی را درباره اینکه آیا آقای کلی با بیان آنچه گفت، مرتکب جرم نظامی شده است، آغاز کرده است. و پلیس فدرال نیز با درخواست بازجویی از شش قانونگذار حاضر در ویدئو، که همگی در ارتش یا سرویس اطلاعاتی خدمت کردهاند، از این رویه پیروی کرده است. (تنها آقای کلی تحت صلاحیت قضایی نظامی قرار دارد زیرا او «بازنشسته» است، در حالی که دیگران به اندازه کافی خدمت نکردهاند تا واجد شرایط بازنشستگی با حقوق باشند.)
اگر چیزی در اینجا غیرقانونی باشد، همین تحقیقات است. خود ویدئو به هیچ دستور خاصی اشاره نکرد. آقای کلی، عضو کمیته نیروهای مسلح، در برنامه «Face the Nation» قانونی بودن دستورات کشتن مظنونین قاچاقچی مواد مخدر در دریا را زیر سؤال برد. اما در این مورد، او حرف بسیاری از کارشناسان حقوق جنگ را تکرار میکند. حتی جان یو، یکی از مقامات سابق وزارت دادگستری که به خاطر مجوز دادن به شکنجه آبغرق کردن مظنونین القاعده بدنام است، قانونی بودن این حملات را زیر سؤال برده و استدلال کرده است که «ایالات متحده نمیتواند جرم را با جنگ اشتباه بگیرد.»
به سختی میتوان کسی را خارج از حلقه داخلی مشاوران مطیع آقای ترامپ پیدا کرد که این کشتارها را قانونی بداند. دولت به طور قابل توجهی از افشای عمومی یادداشتی که ادعا میشود توجیه قانونی برای این حملات را ارائه میدهد، خودداری کرده است؛ حملاتی که تاکنون بیش از ۸۰ نفر را کشتهاند. حتی اگر به اتهام قاچاق مواد مخدر محاکمه و محکوم شوید، نمیتوانید تنها به خاطر آن جرم اعدام شوید — چه برسد به اعدام فوری که از هوا صورت میگیرد.
این تصور که ما در جنگ با قاچاقچیان مواد مخدر هستیم، استعاره را با واقعیت اشتباه میگیرد؛ جنگ علیه مواد مخدر بیش از جنگ علیه سرطان، یک درگیری مسلحانه نیست. در هر صورت، در طول یک درگیری مسلحانه واقعی، قوانین جنگ، هدف قرار دادن غیرنظامیانی را که فعالانه در خصومت علیه ما شرکت ندارند، ممنوع میکند. با این حال، به جای تطبیق رفتار ارتش با قانون و توقف کشتارها، پنتاگون اکنون در حال تحقیق درباره آقای کلی است و پلیس فدرال میخواهد هم سناتور و هم همکارانش را به دلیل کاری که چیزی جز بیان قانون نیست، بازجویی کند.
ما چیزی شبیه به این را قبلاً دیدهایم، اما این سابقهای نیست که باید به آن افتخار کنیم. در طول جنگ جهانی اول، کنگره تحریک به نافرمانی در ارتش را جرم اعلام کرد. بیش از ۲,۰۰۰ نفر به دلیل انتقاد از جنگ تحت این قانون محاکمه و حدود ۱,۰۰۰ نفر محکوم شدند. چندین مورد از این پروندهها به دیوان عالی کشور رسید که این محکومیتها را تأیید کرد. از جمله محکومشدگان، یوجین دبز بود که در سال ۱۹۲۰ در حالی که دوران محکومیت خود را میگذراند، به عنوان نامزد حزب سوسیالیست برای ریاستجمهوری رقابت کرد و نزدیک به یک میلیون رأی به دست آورد.
دیوان عالی کشور در تصمیمات خود مبنی بر تأیید محکومیتها، بدون یک ذره مدرک قانعکننده، استدلال کرد که سخنرانان، آنطور که الیور وندل هولمز جونیور بیان کرد، یک «خطر آشکار و قریبالوقوع» برای کشور ایجاد کردهاند. یکی از متهمان، چارلز شنک، جزواتی را برای مردانی که به خدمت سربازی فراخوانده شده بودند، فرستاده بود و از جنگ انتقاد کرده و از آنها خواسته بود «حقوق خود را مطالبه کنند». دیگری، جان فروفورک، به اتهام نوشتن دهها مقاله خبری که به طور مشابه از تلاشهای جنگی انتقاد میکرد، محکوم شد. دبز نیز به ۱۰ سال زندان محکوم شد، از جمله به دلیل ستایش از منتقدان زندانی جنگ در یک سخنرانی.
در هیچیک از این پروندهها، هیچ مدرکی دال بر اینکه کسی واقعاً بر اساس این انتقادات عمل کرده باشد یا اینکه کسی واقعاً شورش را تحریک کرده باشد، ارائه نشد. صرف امکان مداخله در جنگ کافی بود.
آن تصمیمات اکنون به عنوان اشتباهات فاحش در تفسیر متمم اول تلقی میشوند. دکترین امروز آزادی بیان، به مخالفتهای بعدی قاضی هولمز و قاضی لوئیس براندایس در پروندههای «Abrams v. United States» و «Gitlow v. New York» نگاه میکند، که استدلال میکردند متمم اول، سانسور گفتار را به دلیل انتقاد از دولت ممنوع میکند و معتقد بودند که «بهترین آزمون حقیقت، قدرت یک اندیشه برای پذیرفته شدن در رقابت بازار است»، نه اینکه آیا مقامات دولتی را خوشحال میکند. سالها سرکوب علیه فعالان اتحادیههای کارگری، کمونیستها و فعالان حقوق مدنی در نهایت دیوان عالی را وادار کرد تا حمایتهای قوی از آزادی بیان در مورد مسائل مورد علاقه عمومی را بپذیرد — که طبق آن، تمام محاکمات جنگ جهانی اول بیاعتبار میشدند.
در نتیجه، اکنون به وضوح مشخص شده است که من نمیتوانم به دلیل گفتن جمله «اعضای ارتش نه تنها حق، بلکه وظیفه دارند از دستورات غیرقانونی سرپیچی کنند» در این مقاله، تحت پیگرد قانونی قرار بگیرم. همچنین نمیتوانم به دلیل بیان این نکته، که دستورات کشتن مظنونین قاچاق مواد مخدر غیرقانونی است، تحت پیگرد قانونی قرار بگیرم. متمم اول از همه این اظهارات محافظت میکند. در واقع، حتی از فراخوانهای صریح برای رفتار غیرقانونی محافظت میکند، مگر اینکه این گفتار هم قصد و هم احتمال تحریک به عمل غیرقانونی قریبالوقوع را داشته باشد، استانداردی که به ندرت رعایت میشود و حتی به سخنان آقای کلی نزدیک هم نیست.
دولت معتقد است که میتواند آقای کلی را بازجویی کند زیرا او یک افسر بازنشسته نیروی دریایی است. به عبارت دیگر، چون او برای کشورش جنگید — کاری که آقای ترامپ از انجام آن طفره رفت — آقای کلی حمایت کمتری از متمم اول نسبت به بقیه ما دارد. این اشتباه است.
درست است که قانون واحد قضایی نظامی (Uniform Code of Military Justice) در مورد اعضای بازنشسته ارتش اعمال میشود. در موارد بسیار نادر، اعضای بازنشسته برای محاکمه در دادگاه نظامی به دلیل نقض کد نظامی فراخوانده شدهاند. تنها بند قانونی که به صرف گفتار میپردازد، ماده ۸۸ است که به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد و افسران را از استفاده از «کلمات توهینآمیز» علیه رئیسجمهور و سایر مقامات عالیرتبه منع میکند. هیچیک از سخنان آقای کلی حتی به طور دورادور «توهینآمیز» نبود، که یک راهنمای قضات نظامی آن را «توهینآمیز، بیادبانه و تحقیرآمیز» تعریف میکند. آقای کلی حتی از رئیسجمهور یا هیچ مقام دیگری نام نبرد؛ او صرفاً قانونی را توصیف کرد که بر اعضای خدمتگذار حاکم است.
اینکه آقای کلی یک افسر بازنشسته است، مجوزی برای استثنا قائل شدن در متمم اول نیست. در حالی که محدود کردن نحوه صحبت افسران در مورد رئیسجمهور ممکن است در مورد افسران فعال توجیهپذیر باشد، جایی که احترام به فرمانده کل قوا و نظم نظامی از اهمیت بالایی برخوردار است، اما در مورد یک بازنشسته که هیچ فعالیت نظامی انجام نمیدهد و هیچ اختیار نظامی اعمال نمیکند، بیمعنی است.
دقیقاً به این دلیل که کسانی که اختیارات فرماندهی را اعمال میکنند اغلب در مورد آنچه میتوانند بگویند محدود هستند، محافظت از حقوق آزادی بیان کسانی که بازنشسته شدهاند و میتوانند دیدگاه خود را ارائه دهند، اهمیت بیشتری دارد. برخی از مهمترین صداهایی که برنامه شکنجه رئیسجمهور جورج دبلیو بوش در جنگ علیه ترور را زیر سؤال بردند، دریاسالاران و ژنرالهای بازنشسته بودند. چنین مقاماتی به ندرت در مورد مسائل نظامی اظهار نظر میکنند، اما وقتی این کار را انجام میدهند، شایسته شنیده شدن هستند، نه اینکه مورد بازجویی کیفری قرار گیرند.
ما انتظارات زیادی از کسانی داریم که جان خود را در دفاع از ملت ما به خطر میاندازند. کمترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که به حقوق آزادی بیان آنها پس از بازنشستگی احترام بگذاریم.