الیز بلانشارد / گتی
الیز بلانشارد / گتی

صلح از طریق ناشی‌گری

دو راه برای تفسیر جدیدترین ابتکار صلح دولت ترامپ در اوکراین وجود دارد. ممکن است این صرفاً، آن‌طور که برخی ادعا می‌کنند، آخرین نمود طمع و حماقت، میل به خیانت به اوکراین و عطش اقتدارگرایانه آن برای نزدیکی با خودکامه روسیه باشد. یا شاید چیزی بسیار پیچیده‌تر باشد.

بدون شک، این یک دولت فاسد است که در آن فرزندان مقامات اصلی، معاملات چند میلیارد دلاری در املاک و مستغلات و رمزارزها انجام می‌دهند، در حالی که رئیس‌جمهور ورق طلا را بر هر چیز سنگی یا چوبی می‌مالد و به مشاغل جانبی خود مشغول است. همچنین بدون شک، دونالد ترامپ از ولودیمیر زلنسکی متنفر است، احترامی پنهانی برای ولادیمیر پوتین به عنوان یک آدم سرسخت قائل است و فکر می‌کند روسیه به تدریج در حال نابود کردن اوکراین است. اما این تمام داستان نیست.

برای کسانی که به اوکراین اهمیت می‌دهند، این موضوع اصلی افکار آنهاست. اما برای ترامپ این‌طور نیست، که ریاست ائتلافی را بر عهده دارد که شکاف‌های فزاینده‌ای را نشان می‌دهد؛ زیرا جناح‌های مختلف – فعالان تکنولوژی، متعصبان دولت‌گرایی حداقلی، یهودستیزان، مدعیان دروغین مخالف واکسن، ملی‌گرایان مسیحی، بیگانه‌هراسان، انزواطلبان، تک‌سودایی‌های ضدمهاجرت، جمهوری‌خواهان عادی مخفی، و پوپولیست‌های متداول – شروع به درگیری با یکدیگر و حتی، با احتیاط، با کاخ سفید کرده‌اند. دادگاه‌ها مانع پیگیری انتقام‌جویی ترامپ از دشمنانش شده‌اند و اگر دیوان عالی سیاست‌های تعرفه‌ای او را لغو کند، ممکن است اوضاع بدتر شود.

قیمت‌ها در حال افزایش بوده و نرخ تأیید ترامپ رو به کاهش است – و در مجموعه‌ای از انتخابات میان‌دوره‌ای که البته محدود بودند، حزب او شکست سختی خورد. او به سال ۲۰۲۶ می‌اندیشد که تولد ۸۰ سالگی و انتخابات میان‌دوره‌ای را به همراه خواهد داشت و ممکن است شاهد از دست دادن کنترل مجلس توسط حزبش باشد. فراتر از آن، ضعف خزنده یک دولت در دوران گذار در انتظار اوست. در همین حین، شاید او به این نتیجه رسیده باشد که خود را در مخمصه‌ای گرفتار کرده که یا باید با خفت از رویارویی با ونزوئلا عقب‌نشینی کند یا وارد یک جنگ بسیار پرچالش‌تر شود که مردم آمریکا، و حتی کنگره‌ای که مطیع به نظر می‌رسد، با آن مخالفت خواهند کرد.

آیا جای تعجب است که یک توافق روسیه-اوکراین برای مردی که با ناراحتی به مرگ و میر خود می‌اندیشد و مانند اکثر رؤسای جمهور نامحبوب، به سفرهای خارجی و پیروزی‌های بین‌المللی پناه برده است، جذاب باشد؟ پایان دادن به جنگ غزه یک موفقیت بود، اما این توافق بسیار بزرگ‌تر خواهد بود.

علاوه بر این، چارچوب‌های یک توقف معقول خصومت‌ها موجود است. از دیدگاه اوکراین، این توافقی به مراتب بدتر از آن چیزی خواهد بود که در دو سال اول جنگ امکان‌پذیر بود. بزدلی دولت بایدن در تسلیح اوکراین و ناتوانی اروپایی که خود را خلع سلاح کرده بود، بهترین فرصت اوکراین را برای بازپس‌گیری بیشتر قلمروهای اشغالی‌اش از طریق زور از بین برده است. بی‌میلی ایالات متحده و اروپا برای جنگ اقتصادی جدی، با مصادره دارایی‌های دولتی روسیه و محدود کردن صادرات نفت این کشور (که باید اذعان کرد دولت ترامپ در این زمینه بیش از دولت قبلی عمل کرده است) تاکنون از احساس پیامدهای واقعاً وخیم اقتصادی توسط روسیه جلوگیری کرده است.

یک آتش‌بس محتمل، کنترل سرزمینی را کم و بیش در امتداد خطوط فعلی تثبیت می‌کند، با الزاماتی برای بازسازی اقتصادی اوکراین، بازگرداندن شهروندانش از سرزمین‌های اشغالی، ورود به اتحادیه اروپا، و حمایت نظامی بلندمدت از سوی غرب، از جمله حداقل حضور نظامی چرخشی ناتو. مهمتر از همه، باید شامل به رسمیت شناخته شدن حاکمیت اوکراین و حق انتخاب سرنوشت خودش توسط همه طرف‌ها باشد.

شاید زمان برای چنین توافقی کاملاً مناسب باشد. روسیه، به ویژه در تعاملاتش با دولت ترامپ، در پنهان کردن نقاط ضعف خود، که شامل صنعت نفتی تحت فشار تحریم‌ها و حملات موشکی و پهپادی اوکراین، پیامدهای از دست دادن میلیون‌ها نفر در میدان جنگ یا مهاجرت، تحریف اقتصادی که توسط تولید جنگی فلج شده، و پیامدهای گروگان گذاشتن آینده‌اش به چینِ سلطه‌جو است، بسیار هوشمندانه عمل کرده است. اما این نقاط ضعف وجود دارند.

مشکل، دست‌وپاچلفتی‌های آمریکایی هستند که در تلاش برای انجام این معامله‌اند. بدترین آنها استیو ویتکوف، سرمایه‌گذار املاک، است که به شیرینی از صداقت پوتین اطمینان ابراز کرده؛ با کریل دیمیتریف، یک کلاهبردار مسکوئی در لباس فاخر یک سرمایه‌دار، رفاقت می‌کند؛ و آخرین ماجراجویی‌اش شامل ارائه توصیه‌های صریح به طرف‌های روسی خود در مورد چگونگی دستکاری رئیس‌جمهور خودش است. دیپلمات‌های آماتور شناخته شده‌اند که موفق می‌شوند، اما این یکی یک فاجعه است: او بد اطلاعات، ساده‌لوح و کاملاً ناآشنا با تاریخ و شخصیت کسانی است که با آنها معامله می‌کند.

اما مشکلات دولت بسیار عمیق‌تر از این حرف‌هاست. فرایند سیاست خارجی به معنای واقعی کلمه وجود ندارد: نه چانه‌زنی و تدوین خسته‌کننده مواضع و برنامه‌های عملیاتی در اتاق‌های کنفرانس کسل‌کننده، نه بیانیه‌های توافق شده از نتایج، نه استفاده از دیپلمات‌های مورد اعتماد برای جلب حمایت متحدان و کشورهای بی‌طرف مرتبط. به عنوان مثال، یک فرایند منطقی شامل یک مذاکره‌کننده واحد بود که بین مسکو و کی‌یف در رفت و آمد بود و یک موضع مشترک آمریکایی قبل از آخرین ابتکار عمل مورد توافق قرار می‌گرفت. چنین اتفاقی نیفتاد.

در عوض، اندکی پس از درز طرح اولیه ۲۸ ماده‌ای آمریکا، سناتورها آنگوس کینگ و مایک راوندز به خبرنگاران گزارش دادند که وزیر امور خارجه، مارکو روبیو، به آنها گفته است که این طرح موضع روسیه است، نه آمریکا. روبیو بعداً این موضوع را تکذیب کرد. ترامپ در شبکه اجتماعی تروث سوشال به خروش آمد و نوشت: ««رهبری» اوکراین هیچ قدردانی برای تلاش‌های ما ابراز نکرده است، و اروپا همچنان از روسیه نفت می‌خرد. ایالات متحده همچنان مقادیر زیادی سلاح به ناتو می‌فروشد، برای توزیع در اوکراین»، ترکیبی از دروغ‌ها و نصف یا ربع حقایق. کشورهای اروپایی، که با آنها مشورت نشده بود، از این طرح سر باز زدند و طرح صلح ۲۴ ماده‌ای خود را پیشنهاد کردند. وزیر امور خارجه به کی‌یف پرواز کرد. ویتکوف به ابوظبی پرواز کرد. وزیر ارتش (یک شرکت‌کننده جدید در این بازی) به کی‌یف پرواز کرد. اولتیماتوم به اوکراین با ضرب‌الاجل سفت و سخت توافق تا روز شکرگزاری، از بین رفت. این یک کمدی اپرای سیاسی بود.

دولت ترامپ تمایل مرگباری به فراموش کردن این واقعیت دارد که بازیگران دیگر در جهان نیز قدرت عمل دارند – در این مورد، اروپایی‌های مورد بی‌مهری قرار گرفته، که امنیت خودشان در خطر است و (البته پس از تحریکات ترامپ) برای دفاع از خود و اوکراین کارهای بسیار بیشتری انجام می‌دهند که اغلب درک نمی‌شود. و از آنجایی که خطر برای اوکراین به معنای واقعی کلمه بقا است، اوکراینی‌ها در گذشته تسلیم نشده‌اند و در اینجا نیز تسلیم نخواهند شد.

پوتین ممکن است به سادگی معامله اصلی را رد کند. اما حتی اگر آن را بپذیرد، خطرات بیشتری در انتظار است. وعده‌های عدم تجاوز از جانب روسیه پوتین، رژیمی که بر اساس انتقام‌جویی و دروغ بنا شده است، بی‌معنا هستند. همچنین، در این دولت، تضمین‌های ایالات متحده نیز بی‌معنا هستند. ورود مجدد روسیه به نهادهای بین‌المللی و لغو تحریم‌ها آن را تقویت خواهد کرد، و جذابیت ثروت‌اندوزی ترامپی و انزواگرایی ونسی (Vancian) تعهد آمریکا به اوکراین را که در حال حاضر وجود دارد، کاهش خواهد داد. اگر روسیه تعهداتی مانند آزادی ناوبری رودخانه دنیپر از اوکراین به دریای سیاه را نقض کند، می‌توان به درستی شک کرد که آیا دولت ترامپ اقدام قاطعی انجام خواهد داد یا خیر.

با این حال، اگر حتی یک اوکراین جدا شده از دونباس و کریمه – در تئوری، فقط به طور موقت؛ در واقعیت، احتمالا برای همیشه – بتواند حاکمیت خود را حفظ کند، نهادهای دموکراتیک خود را تحکیم بخشد، از ورود به اتحادیه اروپا مطمئن باشد، سلاح‌های مورد نیاز برای دفاع از خود را با پشتیبانی حضور متناوب ارتش‌ها و نیروهای هوایی غربی به دست آورد، شانسی برای بقا خواهد داشت. اوکراین شایسته چیزی بسیار بهتر بود. اما تلاش‌های خودش، علی‌رغم سوءمدیریت‌ها و بزدلی دوستانش، حداقل فرصتی برای آزادی که شایسته‌اش است، برایش خریده است. در مورد دولت ترامپ، ممکن است فخر بفروشد یا خشمگین شود یا با قهر کناره‌گیری کند. اما به سختی قابل تصور است که شاید به جنگ مخوف و ناعادلانه‌ترین جنگ اروپا از سال ۱۹۴۵ تاکنون پایان دهد – متأسفانه به احتمال زیاد، پایانی موقت.