پدربزرگم این ماه 100 ساله شد. پرترهای از پدرش در کودکی، در اتاق غذاخوری خانهاش در شهر کوچکی در منطقه والنسیا اسپانیا آویزان است. پدربزرگ پدرم، «پاکو» نام داشت، درست مثل من. این پاکوی اول یک برقکار و عضو شورای شهر در سالهای پایانی جمهوری اسپانیا بود.
در بهار سال 1939، در پایان جنگ داخلی اسپانیا، مقامات فاشیست پیروز او را دستگیر و زندانی کردند. چهار سال بعد، او در برابر دیوار قبرستان با جوخه آتش اعدام شد. جرم او ادامه تعهد به جمهوری بود. هر بار که به آن نقاشی در خانه پدربزرگم نگاه میکنم، فراتر از پدربزرگ پدرم، به میراث هولناک دیکتاتوری میاندیشم. این میراث نه تنها شامل قتلهای سیاسی، مانند قتل او، بلکه شامل سکوتی است که پدربزرگم در سالهای پس از آن مجبور به رعایتش بود.
این نوامبر، پنجاهمین سالگرد مرگ ژنرالیسیمو فرانسیسکو فرانکو، دیکتاتوری که از سال 1939 تا 1975 بر اسپانیا حکومت کرد، را نشان میدهد. دولت چپگرای پدرو سانچز، نخستوزیر اسپانیا، این سال را با کنفرانسها، نمایشگاهها و فعالیتهای فرهنگی تحت شعار «اسپانیا در آزادی» گرامی داشته است، جشنی برای چگونگی شکوفایی اسپانیای دموکراتیک پس از حکومت سرکوبگر فرانکو. این بزرگداشت به طور جهانی مورد استقبال قرار نگرفته است. احزاب محافظهکار و راست افراطی اسپانیا — Partido Popular و Vox — تا حد زیادی از مشارکت در آن خودداری کردهاند.
ترس از اینکه گذشتهمان ما را تقسیم کند، بازگشته است. فرانکو، در مرگ، همچنان حضور دارد، شبحی که بر زندگان اسپانیا سایه افکنده است. با فراموش کردن دوران وحشت او و تطهیر یادش، خطر بیاهمیت جلوه دادن اقتدارگرایی و تضعیف دموکراسی را به جان میخریم.
در سال 1975، پس از مرگ فرانکو، گذار اسپانیا به دموکراسی با «پیمان فراموشی» آغاز شد؛ تصمیمی که توسط نخبگان اسپانیایی گرفته شد و بسیاری از جامعه با آن موافقت کردند تا جنگ داخلی و دیکتاتوری 36 ساله فرانکو را نادیده بگیرند. ما تصمیم گرفتیم گذشتهمان را دفن کنیم.
در ایتالیا، فرهنگ ضد فاشیستی پس از جنگ بر محکومیت بنیتو موسولینی و تجلیل از مقاومت متمرکز بود که هر دو به عنوان روایت بنیادین دموکراسی ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم عمل کردند.
در آلمان، پشیمانی تاریخی برای جنایات رایش سوم به Vergangenheitsbewältigung منجر شد، اصطلاحی به معنای «مقابله با گذشته» یا «کنار آمدن با گذشته». رد نازیسم، هیتلر و ماشین ترور صنعتی، اساس ایجاد آلمان مدرن را تشکیل داد.
البته، تقریباً 80 سال بعد، وضوح ضد فاشیسم پس از جنگ با ظهور پوپولیسم و به قدرت رسیدن جورجیا ملونی در ایتالیا، و همچنین ظهور حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) خدشهدار شده است. اما در پی جنگ، به طور کلی، بهانه عمومی کمی برای هیتلر یا فاشیسم وجود داشت.
اسپانیا 30 سال پس از شکست نیروهای محور از فاشیسم بیرون آمد. در آن زمان، ما فاشیسم را رد نکردیم. ما صرفاً آن را پاک کردیم. هیچ دادگاه نورنبرگ، هیچ دادگاه حقیقت و آشتی وجود نداشت. این پاکسازی نه تنها به این دلیل رخ داد که فرانکو، برخلاف همعصرانش، در رختخواب خود درگذشت؛ بلکه به این دلیل بود که اسپانیا هرگز فرهنگ ضد فاشیستی نداشت که خاطره تبعید جمهوریخواهان اسپانیایی را که در طول جنگ داخلی و پس از آن فرار کرده بودند، ستایش کند. هیچ جشنی برای فرهنگ مدنی جمهوریخواهانه برگزار نشد، و هیچ پذیرش گستردهای — چه رسد به عذرخواهی — از قربانیان سرکوب فرانکو صورت نگرفت.
در سالهای پس از تولد دموکراسی کنونی ما، هرگز تمایلی واقعی برای مقابله آشکار با گذشته وجود نداشته است. بدتر اینکه، مدارس نتوانستهاند حافظه جمعی را در میان جوانان ایجاد کنند. نتیجه، خلأ بزرگی بوده است.
ایجاد این حافظه جمعی دشوارتر میشود زیرا تعداد افراد زندهای که میتوانند ما را به خاطره مستقیم و مشترکی از جنگ پیوند دهند، بهطور فزایندهای کاهش مییابد. این کشوری با تقریباً 49 میلیون نفر جمعیت است؛ تعداد کمی از افراد زنده امروز در طول جنگ داخلی بالای 10 سال سن داشتند و اکثریت ما — حدود 28 میلیون نفر — پس از سال 1975 متولد شدهایم. ما حتی تحت دیکتاتوری زندگی نکردهایم، چه رسد به اینکه آن را به یاد داشته باشیم.
واقعیت جمعیتی ما، با تعداد زیادی از افراد متولد شده پس از مرگ فرانکو، برای درک دو روند هشداردهنده مهم است: بر اساس نظرسنجیهای اخیر انجام شده برای روزنامه El País، 30.6 درصد از اسپانیاییهای زیر 24 سال از Vox، حزب راست افراطی، حمایت میکنند. حتی نگرانکنندهتر اینکه، یک چهارم مردان جوان اسپانیایی «در برخی شرایط» اقتدارگرایی را به دموکراسی ترجیح میدهند.
فرانکو اما برای جوانان با یوتیوب، ایکس و تیکتاک تعریف میشود. اینفلوئنسرها، با جدیت هرچند اشتباه، مخاطبان خود را با جملات پیش پا افتادهای در مورد سخاوت ادعایی او، عشقش به اسپانیا و مردم اسپانیا سرگرم میکنند. آنها اصرار دارند که او ثروت و رفاه عظیمی برای کشور به ارمغان آورده است.
برای بسیاری از جوانان، فرانکو پاسخی است به چیزی که «فرهنگ بیدار» نامیده میشود. وقتی فاشیسم مخالفت است، دنیا وارونه است. نمادی از شورش علیه درستانگاری سیاسی. نوع جدیدی از پانک.
در سال 2019، جسد فرانکو از «دره فروافتادگان»، مقبره باشکوهی که دیکتاتور برای خود و با استفاده از کار زندانیان سیاسی ساخته بود، خارج شد. او برای دههها در آنجا، در کنار بقایای 33000 مبارز کشته شده در جنگ، آرمیده بود و آن را به بزرگترین گور دسته جمعی اسپانیا تبدیل کرده بود — افتخاری مشکوک در کشوری که به گورهای دستهجمعیاش معروف است. خاک ما پر از اجداد هموطنانی است که هرگز به عدالت نرسیدند.
جسد او در یک دخمه خانوادگی، بخشی از قبرستان عمومی در مادرید، دوباره دفن شد. روح او، که زندگی عمومی اسپانیا را برای نزدیک به یک قرن مسموم کرده است، نیز باید در حافظه دموکراتیک جایگزین شود. باید شروع کنیم به توضیح دادن — بدون نفرت یا نوستالژی یا پیگیری انتقام — که چگونه تمام آن وحشتها، که توسط فراموشی خاموش شدهاند، ممکن بودند.
سالهاست که فعالان حقوق بشر برای تشکیل یک کمیسیون حقیقت در اسپانیا لابی میکنند. امسال پیشرفتهایی حاصل شد، با ایجاد «شورای حافظه دموکراتیک» برای مستندسازی نقض حقوق بشر در طول جنگ داخلی و دیکتاتوری از طریق جمعآوری شهادتها و اسنادی که امیدواریم منجر به جبران خسارت برای قربانیان شود. این یک گام مهم است.
اما کارهای زیادی باقی مانده است؛ بیش از 11000 قربانی سرکوب هنوز در گورهای دستهجمعی دفن شدهاند و باید کشف شوند. ما باید به طور رسمی مکانهایی را که این وحشتها در آنها رخ داده است — دیوارهای اعدام، زندانهای سابق برای زندانیان سیاسی — و بقایای تقریباً فراموش شده دیکتاتوری را به رسمیت بشناسیم. باید دسترسی به آرشیوهای دوران طولانی سانسور و سوءاستفاده را بهبود بخشیم.
مهمتر از همه، باید یک برنامه آموزشی برای آموزش جوانان در مورد فرانکو و وحشت فرانکوئیسم تدوین کنیم. این تنها راه برای به چالش کشیدن قدرت رسانههای اجتماعی فریبنده است.
حتی امروز، پدربزرگم از هرگونه اشاره به قتل وحشتناک پدرش خودداری میکند، زیرا به یاد آوردن گذشته به معنای بیدار کردن تروما است. اما من جزئیات را میدانم: چگونه او در سلول 518 نگهداری میشد؛ کجا و چه زمانی آخرین شلیک انجام شد. من در مورد صلیب مرمرین در گورستان شهر کوچک پاترنا میدانم، مکانی که 2238 نفر پس از جنگ توسط نیروهای فرانکو به قتل رسیدند.
فرانکو گذشته نیست. فرانکو حال است. و او تا زمانی که ما اسپانیاییها برای دفن او متحد نشویم، همچنان حضور خواهد داشت.
پاکو سردا روزنامهنگار و نویسنده است. کتاب او با عنوان «مهره شطرنج»، یک رمان غیرداستانی درباره ضد فرانکوئیسم و جنگ سرد، در ماه ژوئن به زبان انگلیسی منتشر شد. این مقاله از اسپانیایی توسط Cristina de la Torre ترجمه شده است.