پایان نزدیک است. این پاییز، بیشتر از همیشه نزدیک به نظر میرسد.
در سه ماه گذشته، به نظر میرسد صدای طبل زمانهای پایانی بلندتر شده است. ابتدا، شایعاتی درباره «ربودگی» (Rapture). دوم، نشانههایی – یا حداقل یکی – از آخرالزمان. و در تمام این مدت، حسی از اضطراب عمومی فراگیر و لرزاننده.
این موضوع هم چیز جدیدی نیست و هم قابل توجه است. در حالی که پیشبینیهای زمانهای پایانی همیشگی هستند، حداقل تا کنون، همه آنها اشتباه از آب درآمدهاند. پس چرا ما همچنان به آنها میپردازیم؟
در چند دهه اخیر، آمریکاییها به دلیل بلایای احتمالی مانند ازدیاد جمعیت (که هنوز رخ نداده)، جنگ هستهای (که تاکنون از آن اجتناب شده)، از کار افتادن سیستم به دلیل یک باگ کامپیوتری (Y2K یک اتفاق جزئی باقی ماند)، فروپاشی اجتماعی به دلیل یک بیماری همهگیر جهانی (نه کاملاً)، و یک بحران آبوهوایی در حال ظهور (نتایج هنوز مشخص نشدهاند) دچار وسواس شدهاند.
اما امروز، چه به لطف آشوب فوقالعاده دومین دوره ریاست جمهوری ترامپ، چه پیشرفتهای نگرانکننده در هوش مصنوعی یا دلایل دیگر، فاصله بین واقعیت و آخرالزمان به نوعی کمتر به نظر میرسد.
در ماه سپتامبر، شایعاتی در تیکتاک منتشر شد که آخرالزمان در نیمه دوم ماه آغاز خواهد شد. به طور خاص، برخی از تولیدکنندگان محتوای مسیحی انجیلی پیشبینی کردند که عیسی مسیح در ۲۳ سپتامبر باز خواهد گشت تا پیروان واقعی خود را به بهشت ببرد و کافران را پشت سر بگذارد. ویدئوهایی درباره ربودگی – برخی به شوخی، برخی قطعاً جدی – میلیونها بازدید قبل از فرارسیدن تاریخ مورد نظر کسب کردند. (هشدار: ربودگی رخ نداد.)
پیتر ثیل، سرمایهگذار میلیاردر فناوری و چهره تأثیرگذار سیاسی، که نمیخواست در این هیاهو عقب بماند، در پاییز نظریه دیرینه خود را مبنی بر اینکه آرماگدون در راه است و شاید هم اکنون فرا رسیده، رواج داد. در یک سری سخنرانیهای چهار قسمتی و محرمانه در سانفرانسیسکو، آقای ثیل در جمع صدها نفر از شنوندگان، تأملات خود را درباره بیل گیتس و امور مالی بینالمللی، گمانهزنیها درباره خطر یک دولت جهانی و احساس خود مبنی بر اینکه یک «سیستم ضد مسیحگونه» آماده فعالسازی «با یک کلید» است، به اشتراک گذاشت.
حتی در زمینههای غیرمذهبی نیز، احساسات فاجعه قریبالوقوع فراوان است: یک نظرسنجی از اندیشکده بروکینگز و مؤسسه تحقیقات مذهبی عمومی که ماه گذشته منتشر شد، نشان داد که ۶۲ درصد از آمریکاییها معتقدند اوضاع در کشور به سمت نادرستی پیش میرود، و ۵۶ درصد بر این باورند که به طور خاص رئیسجمهور ترامپ یک «دیکتاتور خطرناک است که باید قبل از نابودی دموکراسی آمریکا، قدرتش محدود شود.» اگر فکر میکنید این به دلیل دومین دولت ترامپ است، یک نظرسنجی پیو در سال ۲۰۲۲ نشان داد که تقریباً چهار نفر از هر ۱۰ آمریکایی معتقدند بشریت «در زمانهای پایانی زندگی میکند»؛ تصور کاهش این تعداد پس از پریشانیهایی که سالهای گذشته را رقم زده است، دشوار است.
و در زیر همه اینها، صدای ثابت و شوم نابودی از سیلیکونولی به گوش میرسد، جایی که مدیران و محققان پیشبینیهای تاریک اما پیروزمندانهای ارائه میدهند مبنی بر اینکه هوش مصنوعی در راه پیشی گرفتن از انسانها و شاید نابودی همه ماست. «اگر کسی آن را بسازد، همه میمیرند» عنوان کتاب جدید محققان هوش مصنوعی، الیظر یودکوفسکی و نیت سوارز است – اظهارنظری نه چندان آرامشبخش، با توجه به تعداد شرکتهای تریلیون دلاری که میکوشند آن را با سرعت هرچه تمامتر بسازند.
بسیاری از نگرانیهای آخرالزمانی امروز، بازتاب لحظات مشابهی در گذشته هستند: شایعات آخرالزمان اغلب در لحظاتی از تاریخ که یک سبک زندگی تهدید میکند جای دیگری را بگیرد، بلندتر میشوند. الهیات تدبیری، یعنی تفسیر تحتاللفظی از کتاب مقدس که برای اولین بار مفهوم ربودگی را رواج داد، در اواسط قرن نوزدهم در بریتانیا همزمان با دگرگونی جامعه توسط انقلاب صنعتی ظهور کرد و پس از آشوب جنگ داخلی در ایالات متحده مورد پذیرش قرار گرفت.
توضیحات مربوط به اسخاتون یا پایان قریبالوقوع، تلاشی بود برای یافتن قطعیت در زمانهای نامطمئن، دورهای که شباهتهای مستقیمی با لحظه کنونی دارد: تغییرات سریع اجتماعی، سردرگمی اقتصادی، ترس از درگیری و تغییرات تاریخی فناوری که نقشها را نامشخص و آینده را نامعلوم گذاشت.
در قرون گذشته، آخرالزمان عمدتاً در زمینههای مذهبی مورد بحث قرار میگرفت – مثلاً ربودگی، که گندم نیکوکار را از کاه بدکار جدا میکند – در حالی که امروز ایده نابودی گسترده جذابیت عمومی خاصی دارد. هر قدر هم که آرماگدون ترسناک باشد، حداقل برای همه ما خواهد آمد. نتیجه نهایی اجرای عدالت واقعی و پایانی بر دردی خواهد بود که وجود مدرن ما به همراه دارد.
ممکن است افکار ما به سوی پایان چیزها روی آورد، زمانی که احساس میکنیم لحظه کنونی قابل تحمل نیست: رویدادها بیش از حد آشفته، بیش از حد غیرقابل پیشبینی به نظر میرسند؛ نیروهایی که افراد با آنها روبرو هستند، برای مقابله بیش از حد بزرگ به نظر میرسند. امیدوارترین افراد با این ایده که نجاتی در راه است (شاید در قالب بازگشت عیسی برای بردن افراد منتخب خود، یک deus ex machina بسیار تحتاللفظی) آرامش مییابند؛ بقیه با اضطراب منتظر میمانند و با پیشبینی درباره شکل پایان، وقتگذرانی میکنند. در هر صورت، ویرانی حتمی میتواند از بلاتکلیفی قابل تحملتر به نظر برسد.
اما این قطعیت – یا حداقل بدبینی – میتواند فلجکننده باشد. چرا رأی دهیم وقتی یک «دیکتاتور خطرناک» از قبل بر سر کار است؟ چرا تلاش کنیم فناوریای را تنظیم کنیم که از قبل فرض میشود به اندازه کافی قدرتمند است تا تمام منابع جهان را به گیره کاغذ تبدیل کند (آزمایش فکری که توسط برخی از برجستهترین فاجعهگرایان هوش مصنوعی مطرح شده است)؟ چرا تلاش کنیم دنیا را بهبود بخشیم اگر فردا به پایان میرسد؟
پیشبینیهای آخرالزمانی ممکن است در واقع به عنوان تخیلات آرامشبخش عمل کنند، در این صورت ترسهای آینده ما به بهانهای برای عدم اقدام تبدیل میشوند که در نهایت نتایج ترسناکتر را تسریع میکند.
فرض اینکه دنیا به پایان میرسد، آسانتر از انجام کارهای لازم برای اطمینان از عدم وقوع آن است.