یک جت جنگنده با نشانه‌های آلمانی.
یک جت جنگنده با نشانه‌های آلمانی.

ماشین جنگی جدید آلمان

پس از جنگ جهانی دوم، آلمان صلح‌طلبی را به عنوان شکلی از کفاره پذیرفت. اکنون این کشور دوباره در حال مسلح کردن خود است.

بندلربروک (Bendlerblock) ساختمانی باشکوه و نئوکلاسیک در نزدیکی مرکز برلین است؛ سخت و متقارن، با سقف قرمز آجری. این ساختمان زمانی به عنوان مقر فرماندهی ورماخت (Wehrmacht) خدمت می‌کرد و جایی است که افسرانی که در سال ۱۹۴۴ قصد کشتن هیتلر را داشتند، با جوخه آتش اعدام شدند. اکنون این مجموعه وزارت دفاع آلمان را در خود جای داده که بر نیروهای مسلح نظارت دارد.

تابستان گذشته به بندلربروک رفتم تا با مقامات نظامی آلمان دیدار کنم و ببینم چگونه به روسیه متخاصم و آمریکای دمدمی‌مزاج پاسخ می‌دهند. دو گروهبان مرا تا دفتر سرلشکر کریستین فرویدینگ همراهی کردند.

در زمان ملاقات ما، فرویدینگ مسئول واحد اوکراین وزارتخانه بود، اما تازه به عنوان رئیس بعدی ارتش منصوب شده بود، نقشی که در اکتبر بر عهده گرفت. عنوان واقعی و تا حدودی دوپهلو او بازرس ارتش است. فرویدینگ لاغر و آرام‌گفتار است، با حالتی اشرافی. او به من گفت که از تبار طولانی افسران نظامی نیست، اما پدربزرگش در هر دو جنگ جهانی خدمت کرده و در سال ۱۹۴۵ توسط نیروهای متفقین زندانی شده بود.

من درباره خانواده آلمانی خودم به او گفتم. یک قرن پیش، پدربزرگ من هانس سالزمن سربازی در ارتش آلمان بود. او در جنگ جهانی اول جنگید و در نزدیکی وردن (Verdun) مجروح شد و صلیب آهنین (Iron Cross) را دریافت کرد، پیش از آنکه به خانه بازگردد تا پزشکی کند. اما سپس کشورش به او پشت کرد. هنگامی که نازی‌ها تابعیت او را سلب کردند، او فرار کرد و از هامبورگ به کوبا و سپس به شهر نیویورک با مهر "J" قرمز روی پاسپورتش سفر کرد.

فرویدینگ سر تکان داد. او گفت: "پس شما هم رابطه بسیار شخصی با این موضوع دارید."

عکس آرشیوی با تونالیته سپیا از گروه بزرگی از سربازان آلمانی یونیفورم‌پوش جنگ جهانی اول، با ردیفی ایستاده، نشسته و درازکش، و کلمات دست‌نویس 'Ruhepause hinter d. Front'
مقالات روث سالزمن بکر / آرشیو زنان آیووا / کتابخانه‌های دانشگاه آیووا، آیووا سیتی<div>پدربزرگ نویسنده در جنگ جهانی اول برای آلمان جنگید؛ واحد او در اینجا در حال استراحت از مبارزه در خط مقدم نشان داده شده است.</div>
مقالات روث سالزمن بکر / آرشیو زنان آیووا / کتابخانه‌های دانشگاه آیووا، آیووا سیتی
عکس آرشیوی با تونالیته سپیا از یک سرباز آلمانی یونیفورم‌پوش جنگ جهانی اول که روی جاده‌ای با دیوار پشت سر ایستاده است
مقالات روث سالزمن بکر / آرشیو زنان آیووا / کتابخانه‌های دانشگاه آیووا، آیووا سیتی
مقالات روث سالزمن بکر / آرشیو زنان آیووا / کتابخانه‌های دانشگاه آیووا، آیووا سیتی

موضوع مورد بحث، گذشته و آینده نظامی‌گری آلمان و معنای آن برای جامعه آلمان بود – موضوعی که پدربزرگ من عمیقاً در مورد آن فکر می‌کرد. او به این باور چسبیده بود که سرزمین مادری‌اش روزی رستگار خواهد شد – که ملت «Dichter und Denker» (شاعران و اندیشمندان) به طور کامل «زیر خاک و گل رایش سوم ناپدید نشده است.» او این کلمات را کمی پس از تسلیم نازی‌ها نوشت، زمانی که متفقین آنچه از ماشین جنگی آلمان باقی مانده بود را نابود کردند و رهبرانش را به اتهام جنایت علیه بشریت محاکمه کردند.

در ابتدا، خلع سلاح بر آلمان تحمیل شد. نیروهای آمریکایی و روسی انبارهای اسلحه را تصرف کردند، کارخانه‌ها را مهر و موم کردند و قطارهای تجهیزات نظامی را از کشور خارج کردند. در طول جنگ سرد، مقابله با تهدید شوروی مستلزم یک ارتش جدید آلمان غربی بود که از میان افراد سابق نازی بازسازی شد، اما همیشه تحت نظارت واشنگتن.

آلمان در نهایت ناتوانی نسبی خود را به عنوان نمادی از کفاره و پیشرفت بشری پذیرفت. پس از جنگ سرد، صلح‌طلبی این کشور نشانه‌ای از ایمان آن به یک نظام جهانی از قوانین و معاهدات شد. اینگونه فکر می‌شد که آلمان می‌تواند از دفاع از خود دست بکشد، زیرا رقابت وحشیانه برای سلطه بر قاره به پایان رسیده بود.

آنچه این امر را ممکن ساخت، قدرت ایالات متحده بود، و در آلمان، نشانه‌های آن در همه جا دیده می‌شد - در پایگاه‌هایی که نیروهای آمریکایی مستقر بودند و سلاح‌های هسته‌ای آمریکایی ذخیره می‌شد، در کافه‌هایی که رادیو اروپای آزاد (Radio Free Europe) اخبار و موسیقی آمریکایی را پخش می‌کرد، در مدارس و بیمارستان‌هایی که تحت طرح مارشال (Marshall Plan) بازسازی شدند. فرویدینگ گفت که در دهه ۱۹۸۰، به عنوان یک نوجوان، زمانی را در بارهای آمریکایی در گرافنور (Grafenwöhr) گذرانده است، شهری در نزدیکی یک پادگان ارتش ایالات متحده که به عنوان یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های آموزشی ناتو عمل می‌کند. سربازان آمریکایی حضوری ثابت داشتند و او آنها را دوست داشت. فرویدینگ گفت، به نظر آلمانی‌ها، سربازان پایدار و قابل اعتماد به نظر می‌رسیدند - تجسم نظم تحت رهبری آمریکا.

اما اکنون آن نظم در حال ناپدید شدن است، فرویدینگ گفت. حضور من به نظر می‌رسید چیزی را به او پیشنهاد می‌دهد که کمبود آن را داشت: مخاطبی علاقه‌مند آمریکایی برای نگرانی‌هایش در مورد امنیت اروپا. فرویدینگ گفته بود که زمانی می‌توانسته «شب و روز» به مقامات دفاعی آمریکا پیام دهد، اما اخیراً ارتباط با همتایانش در واشنگتن «قطع شده، واقعاً قطع شده است.» دولت ترامپ، به عنوان مثال، هیچ هشداری در مورد اقدام خود برای تعلیق برخی محموله‌های تسلیحاتی به اوکراین نداده بود. برای کسب اطلاعات در مورد سیاست آمریکا، فرویدینگ به سفارت آلمان در واشنگتن مراجعه کرده است، جایی که «کسی هست که سعی می‌کند کسی را در پنتاگون پیدا کند.»

عکس سر و گردن یک افسر نظامی یونیفورم‌پوش
هانس یونگ برای <em>آتلانتیک</em><div>سرلشکر کریستین فرویدینگ، رئیس ارتش آلمان</div>
هانس یونگ برای <em>آتلانتیک</em>

تضعیف حمایت آمریکا نمی‌توانست در زمان بدتری رخ دهد. مقامات آلمانی که با آنها ملاقات کردم، گروهی جدی از برنامه‌ریزان نظامی، روزهای خود را به تماشای بسیج نیروهای مسکو می‌گذرانند، و تلاش می‌کنند مشخص کنند که آیا ولادیمیر پوتین تا پایان دهه دستوری برای حمله به یک کشور ناتو صادر خواهد کرد یا خیر و آیا رئیس‌جمهور آمریکا، در چنین صورتی، به دفاع از اروپا خواهد آمد یا نه. فرویدینگ گفت: "شما نه تنها دشمنی دارید که به در می‌کوبد، بلکه در حال از دست دادن یک متحد و دوست واقعی نیز هستید."

بنابراین آلمان تشخیص داده است که باید دوباره خود را مسلح کند. این کشور میلیاردها دلار برای تسلیحات هزینه می‌کند و صنایع غیرنظامی را برای تولید اسلحه بازسازی می‌کند. حتی در حال بحث درباره معرفی مجدد خدمت سربازی اجباری است. دولت وعده داده است که ارتش را به قوی‌ترین ارتش اروپا تبدیل کند. برای اولین بار از زمان جنگ جهانی دوم، آلمان به طور دائم نیروهای نظامی را فراتر از مرزهای خود مستقر می‌کند.

چندی پیش، این برنامه‌ها زنگ هشدارهای بین‌المللی را به صدا در می‌آورد. اما همانطور که ایالات متحده نظم جهانی را که خود ایجاد کرده بود، دگرگون می‌کند، آلمان شاید چاره دیگری نداشته باشد.

بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع آلمان، نمی‌توانست باور کند که ج.د. ونس (J. D. Vance) چه می‌گوید. فوریه گذشته، بر روی صحنه اصلی کنفرانس امنیتی مونیخ، معاون رئیس‌جمهور به شرکای ناتو آمریکا حمله می‌کرد، دموکراسی‌های اروپایی را با رژیم‌های اقتدارگرا مقایسه می‌کرد و رهبران اروپا را به سرکوب آزادی بیان و حمایت از احزاب راست افراطی متهم می‌کرد. هدف‌های انتقاد او در مقابلش نشسته بودند: رؤسای کمیسیون اروپا و شورای اروپا؛ رؤسای دولت‌هایی از جمله آلمان، سوئد، ایرلند و لتونی. سکوتی حیرت‌انگیز بر سالن بزرگ هتل بایرشر هوف حاکم شد.

کنفرانس امنیتی سالانه به طور سنتی یک رویداد دوستانه است که گاهی اوقات به عنوان «نشست خانوادگی فراآتلانتیک» توصیف می‌شود. همیشه هماهنگ نیست؛ در سال ۲۰۰۳، آلمان تردیدهایی را در مورد برنامه‌های آمریکا برای جنگ در عراق ابراز کرد. اما انتقاد از کشور میزبان بی‌ادبانه تلقی می‌شود. و در سال‌های اخیر، نشست مونیخ نمادی از همبستگی غرب با اوکراین بوده است. اما ونس از این کنفرانس به عنوان بستری برای گلایه‌های جنبش MAGA استفاده کرد. او گفت: «تهدیدی که من بیشتر از همه در مورد اروپا نگران آن هستم، روسیه نیست؛ چین هم نیست. آنچه من نگران آن هستم، تهدید از درون است.»

پیستوریوس نمی‌توانست از اظهارات معاون رئیس‌جمهور بدون سرزنش بگذرد. او به انگلیسی فریاد زد: «این غیرقابل قبول است.» ونس بی‌اعتنا ادامه داد. بعداً، پشت تریبون، پیستوریوس اعلام کرد که باید «صراحتاً با ادعاهای ونس مخالفت و مقابله کند» پیش از آنکه به موضوع اصلی کنفرانس بپردازد: امنیت اروپا و بین‌المللی. از آنجایی که کاخ سفید برای حل و فصل سریع جنگ روسیه در اوکراین فشار می‌آورد و سیگنال می‌داد که اروپا باید شرایط را اجرا کند، پیستوریوس هشدار داد: «انتخاب‌هایی که اکنون می‌کنیم تعیین‌کننده این است که در صلح زندگی می‌کنیم یا در بحران.»

عکس مردی با کت و شلوار که در دفتر بزرگی با پنجره‌ای از کف تا سقف پرده‌دار در پس‌زمینه پشت میز کار می‌کند
هانس یونگ برای <em>آتلانتیک</em><div>بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع آلمان</div>
هانس یونگ برای <em>آتلانتیک</em>

پیستوریوس حال و هوایی بی‌قرار دارد؛ راه رفتنش عجولانه است، حرکاتش تأکیدی. هنگامی که در بندلربروک با او ملاقات کردم، به من گفت هرگز تصور نمی‌کرد که رهبری بازسازی ارتش کشورش را بر عهده بگیرد. پدرش یک صلح‌طلب بود که اجازه اسلحه اسباب‌بازی در خانه را نمی‌داد. در طول جنگ سرد، پیستوریوس به حزب سوسیال دموکرات پیوست که سیاست اوست‌پولیتیک (Ostpolitik) با هدف کاهش تنش‌ها با مسکو را در مرکز سیاست خارجی خود قرار داده بود. شعار این بود که «آمریکا ضروری است»، اما «روسیه تغییرناپذیر است.» اما پس از سقوط پرده آهنین، پیستوریوس به یاد آورد، آلمانی‌ها فکر می‌کردند در دنیایی بدون تهدید زندگی می‌کنند.

پس از الحاق کریمه توسط روسیه در سال ۲۰۱۴، آلمان موافقت کرد که طی یک دهه، ۲ درصد از تولید اقتصادی خود را به دفاع اختصاص دهد. اما پیشرفت آن در سال‌های پس از آن کند بود و دونالد ترامپ در دوره اول خود شکایت کرد که آلمان و سایر اعضای ناتو سهم خود را نمی‌پردازند. سربازان آلمانی به من گفتند که در آن زمان معمول بود که اعضای کادر افسری تجهیزات خود را خریداری می‌کردند: چکمه، شلوار، و ژاکت میدانی.

سپس، در سال ۲۰۲۲، روسیه تهاجم تمام‌عیار خود را به اوکراین آغاز کرد. در آغاز جنگ، بزرگترین جنگ اروپا از زمان جنگ جهانی دوم، رئیس ارتش آلمان در یک پست عمومی اذعان کرد که نیروهای تحت فرماندهی او «تقریباً خالی» هستند. دولت آلمان یک Zeitenwende یا «نقطه عطف تاریخی» اعلام کرد. این کشور وعده تزریق ناگهانی پول به بوندس‌ور (نیروهای مسلح) را داد که سرانجام کشور، که بزرگترین اقتصاد اروپا را دارد، را با اهداف ناتو هماهنگ خواهد کرد. شوک دوم کمی پس از کنفرانس امنیتی مونیخ رخ داد، زمانی که مقامات آلمانی با ناباوری تماشا کردند که ترامپ، در یک جلسه تلویزیونی در دفتر بیضی، ولودیمیر زلنسکی را به دلیل رد صلح بر اساس شرایط دیکته شده توسط کاخ سفید، سرزنش کرد. فرویدینگ گفت که هرگز در یک شب به اندازه آن مناسبت، به دوستان و همکارانش در اوکراین پیام نداده بود.

برای فردریش مرتس (Friedrich Merz)، که آن زمان در انتظار صدراعظمی بود، این رویارویی روشن کرد که اروپا دیگر نمی‌تواند بر ایالات متحده تکیه کند. یک مقام ارشد آلمانی که به شرط ناشناس ماندن صحبت کرد، به من گفت که مرتس، عضو حزب اتحادیه دموکرات مسیحی (راست میانه)، به این سوال گرفتار است که «آیا آمریکا متحدانش را به کام سگ‌ها خواهد انداخت؟» پس از نمایش در دفتر بیضی، او به ضرورت اصلاح قانون اساسی آلمان برای مجوز دادن به استقراض نامحدود دولت برای دفاع متقاعد شد. در عرض یک ماه، بوندستاگ (پارلمان آلمان) این اصلاحات را تصویب کرد.

گورلیتس (Görlitz) شرقی‌ترین شهر آلمان است که در مجاورت مرز لهستان قرار دارد. این شهر از بمباران متفقین در طول جنگ جهانی دوم در امان ماند و شهر قدیمی آن دارای نشانه‌های قرن‌ها تاریخ اروپا است. اکنون گورلیتس نگاهی اجمالی به آینده را ارائه می‌دهد: در مراسمی که فوریه گذشته در آنجا برگزار شد، اولاف شولتس، صدراعظم وقت، این شهر را به عنوان قطب بازسازی ارتش معرفی کرد. خطوط تولیدی که زمانی برای واگن‌های دوطبقه قطار استفاده می‌شدند، اکنون برای ساخت قطعات تانک‌های جنگی لئوپارد ۲، خودروهای جنگی پیاده‌نظام پوما و خودروهای زرهی بوکسر تغییر کاربری می‌یابند. شرکت دفاعی KNDS کارخانه‌ای را از شرکت ریلی آلستوم (Alstom) تحویل می‌گیرد. این انتقال در سال ۲۰۲۷ تکمیل خواهد شد.

من از پیستوریوس پرسیدم چرا تولیدکنندگان نمی‌توانند سریع‌تر عمل کنند، با اشاره به اینکه آلمان در ساخت تانک‌ها زمانی که اراده کند، ماهر بوده است. او گفت که شرکت‌ها، مانند بقیه جامعه آلمان، به زمان صلح عادت کرده بودند. وقتی جنگ سرد پایان یافت و آلمان متحد شده ارتش خود را کاهش داد، تانک‌ها به خارج فروخته شدند یا برای فلز و قطعات اوراق شدند. بر اساس یک تخمین، آلمان تا سال ۲۰۲۱ تنها حدود ۳۴۰ تانک داشت.

به گفته بروگل (Bruegel)، یک اتاق فکر مستقر در بروکسل، بازدارندگی مؤثر اروپا – مثلاً جلوگیری از تهاجم روسیه به کشورهای بالتیک – به ۱۴۰۰ تانک و ۲۰۰۰ خودروی جنگی پیاده‌نظام نیاز دارد که بیش از قابلیت‌های ترکیبی آلمان، فرانسه، بریتانیا و ایتالیا است. اگرچه هر چهار کشور برای پر کردن این شکاف بیشتر بر نیروهای مسلح خود هزینه می‌کنند، هیچ کشور اروپای غربی دیگری با آلمان برابری نمی‌کند، که بیش از ۴۶۰ میلیارد یورو، یا ۵۳۸ میلیارد دلار، را طی چهار سال آینده به بوندس‌ور اختصاص خواهد داد.

اما در گورلیتس، تغییر به سمت تولید تسلیحات با قدرت فزاینده افراط‌گرایان سیاسی مواجه شده است. حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» (Alternative for Germany) بزرگترین بلوک اپوزیسیون در بوندستاگ است که تقریباً یک چهارم کرسی‌ها را کنترل می‌کند. پایگاه حمایتی این حزب در شرق کمونیستی سابق است، جایی که مشکلات اقتصادی نوستالژی برای جهان قبل از اتحاد مجدد آلمان را تغذیه می‌کند، و همدردی با مسکو همچنان پابرجاست. تینو کروپالا (Tino Chrupalla)، یکی از رهبران ملی AfD، که نماینده گورلیتس در بوندستاگ است، از نیاز به بازدارندگی روسیه تحقیرآمیز صحبت می‌کند. در سال ۲۰۲۳، او در رویدادی در سفارت روسیه در برلین، کراواتی با سه رنگ روسی به تن داشت. و در مصاحبه‌ای اخیر با یک پخش‌کننده آلمانی، پرسید: «آیا واقعاً معتقدیم که می‌توانیم بزرگترین قدرت هسته‌ای جهان را شکست دهیم و در این جنگ که حتی جنگ ما نیست، پیروز شویم؟» سباستین ویپل (Sebastian Wippel)، نامزد AfD که در سال ۲۰۱۹ به سختی در رقابت شهرداری گورلیتس شکست خورد، به من گفت که تسلیحات ساخته شده در این شهر باید فقط برای دفاع از آلمان استفاده شوند، نه برای مسلح کردن اوکراین. او گفت که بازدارندگی نمی‌تواند به معنای «تهدید روسیه» باشد.

برخی از چپ‌گرایان نیز به بازسازی ارتش بدبین هستند. فعالان محیط‌زیست و اجتماعی در بهار گذشته علیه مونتاژ برنامه‌ریزی‌شده تسلیحات در گورلیتس اعتراض کردند. دیگر هرگز جنگ! روی دیوار یک کارخانه گرافیتی شده است. بیرون کارخانه‌ای که به زودی تانک تولید خواهد کرد، با یک متخصص آماده‌سازی فنی قطعات قطار ملاقات کردم که ۱۶ سال در صنعت ریلی کار کرده است. او به من گفت که به کارخانه‌ای در شهری نزدیک منتقل خواهد شد تا از ساخت سلاح اجتناب کند. او گفت: «من نمی‌خواهم در آن نقشی داشته باشم.»

عکس مردی با کت و شلوار که در کنار یک پهپاد بزرگ چند بازو با دو برابر قدش نشسته است
هانس یونگ برای <em>آتلانتیک</em><div>یوهانس آرلت، مدیر اجرایی استارتاپ دفاعی استارک، در برلین، با یک پهپاد ویرتوس</div>
هانس یونگ برای <em>آتلانتیک</em>

آن سوی رودخانه اشپری (Spree) از بوندستاگ، یک ساختمان اداری قرار دارد که توسط یک استارتاپ تولید کننده پهپادهای انتحاری اشغال شده است. در طبقه همکف یک نمایشگاه با طراحی مینیمالیستی ظریف وجود دارد، فضایی آنقدر روشن و دلباز که می‌توانست یک گالری هنری باشد – با این تفاوت که محموله‌های نظامی ویترین‌های شیشه‌ای را پر کرده‌اند. در یک گوشه یک پهپاد قرار دارد. بلند است، مانند مجسمه جاکومتی (Giacometti).

نام این پهپاد «ویرتوس» (Virtus) است. به صورت عمودی بلند می‌شود و در هوا کج می‌شود تا مانند هواپیما پرواز کند، یک مهمات سرگردان با چهار بال مستطیلی. با هدایت هوش مصنوعی، در منطقه هدف می‌چرخد، یک دارایی دشمن را شناسایی می‌کند و با یک کلاهک انفجاری به آن برخورد می‌کند. این استارتاپ، به نام استارک (Stark)، شروع به تأمین سلاح برای آزمایش و صدور گواهینامه برای نیروهای مسلح آلمان کرده است و دولت قصد دارد سال آینده تعداد زیادی از این پهپادها را خریداری کند.

استارک در سال ۲۰۲۴ در برلین تأسیس شد و اکنون در انگلستان و اوکراین شعبه دارد. این شرکت فقط با ناتو و ارتش‌های متحد کار می‌کند. سخنگوی استارک به من گفت که پهپادهای این شرکت به راحتی مونتاژ می‌شوند. این مهم است زیرا ارتش‌ها در تکنیک‌های خود متفاوت هستند؛ اوکراینی‌ها، به عنوان مثال، از Velcro برای بستن کلاهک در جای خود استفاده می‌کنند.

مدعای این شرکت این است که پهپاد ارزان‌تر و مقرون به صرفه‌تر از تانک است. ویرتوس که با باتری کار می‌کند، می‌تواند حدود ۶۰ دقیقه با سرعت ۷۵ مایل در ساعت پرواز کند و با سرعتی دو برابر آن شیرجه بزند. یوهانس آرلت (Johannes Arlt)، افسر سابق نیروی هوایی و سیاستمدار حزب سوسیال دموکرات که اکنون مدیر اجرایی استارک است، به من گفت هدف این بود که «این نوع تجهیزات را به یک کالای عمومی تبدیل کنیم، تا سفارش، تولید و پرداخت آن آسان باشد.» او در گوشی خود ویدیویی از فرود ماهرانه پهپاد روی یک تکه کاغذ پرینتر را به من نشان داد.

آلمان مدت‌هاست که به دلیل تقاضای کم و مخالفت سیاسی زیاد، برای استارتاپ‌های دفاعی ناخوشایند بوده است. اما به گفته جک ونگ (Jack Wang)، که سرمایه‌گذاری‌ها در فناوری دفاعی را در شرکت Project A رهبری می‌کند، شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر این کشور اخیراً با پیشنهادات زیادی از سوی چنین استارتاپ‌هایی مواجه شده‌اند. این پیشنهادات به سخنرانی ونس در کنفرانس امنیتی مونیخ و رویارویی ترامپ با زلنسکی در دفتر بیضی اشاره می‌کنند، و سرمایه‌گذارانی را جذب می‌کنند که فرصت‌ها را در خصومت کاخ سفید با اروپا می‌بینند. یکی از آنها پیتر تییل (Peter Thiel) است، مربی ونس که در استارک سرمایه‌گذاری کرده است. دیگری شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر آمریکایی سیکویا کپیتال (Sequoia Capital) است که برجسته‌ترین شریک آن، شان مگوایر (Shaun Maguire)، از حامیان برجسته ترامپ است.

همزمان با افزایش تولید تسلیحات توسط آلمانی‌ها، آنها همچنان نیاز به واردات سلاح از خارج دارند. با سرهنگ دنیس کروگر (Dennis Krüger) در پادگان ژنرال استاینهاف (General Steinhoff Barracks) ملاقات کردم. این مرکز توسط رایش سوم در حومه برلین ساخته شد و بعدها به محلی برای عملیات هوایی برلین تبدیل شد و تدارکات مورد نیاز شهر را در طول محاصره شوروی دریافت می‌کرد. اکنون این پادگان محل استقرار نیروی هوایی آلمان است. در حیاط، کروگر یک پرتاب‌کننده بازنشسته پاتریوت (Patriot) را به من نشان داد. این سیستم موشکی ضدبالستیک ساخت ایالات متحده، ستون فقرات پدافند هوایی ناتو است که قادر به خنثی‌سازی پهپادها، موشک‌های کروز و موشک‌های بالستیک تاکتیکی است.

با این حال، اخیراً آلمان به دنبال سامانه‌های پدافند هوایی فراتر از ایالات متحده است. کروگر به من گفت که به تل‌آویو سفر کرده تا یک سیستم دفاع موشکی خریداری‌شده از اسرائیلی‌ها را تنظیم کند که می‌تواند موشک‌های بالستیک دوربرد را در فضا رهگیری و منهدم کند. روی آستین پیراهن نظامی او، زیر پرچم آلمان، نشان دیگری با حروف عبری، لوگوی پروژه تسلیحاتی: Arrow 3 (پیکان ۳) دیده می‌شود. برای دهه‌ها، آلمان از صادرکنندگان اصلی تسلیحات به اسرائیل بوده است و تعهدش به امنیت دولت یهود میراث هولوکاست است. Arrow 3، بزرگترین معامله دفاعی در تاریخ اسرائیل، این منطق را معکوس می‌کند و اسرائیل را به ضامن امنیت آلمان تبدیل می‌نماید.

کروگر گفت که کار بر روی سیستم تسلیحاتی، نمایندگان دو ارتش را به یک «خانواده» تبدیل کرده است و آنها در زمانی که کارکنانش حملات موشکی را در پناهگاه‌های زیرزمینی تل‌آویو با همتایان اسرائیلی خود سپری می‌کردند، حس رفاقت ایجاد کردند. کروگر گفت که دستیابی به سلاح از اسرائیل «یک گام بعدی» است «برای غلبه بر تاریخ ما.»

سلاح‌ها - حتی پهپادهای بدون سرنشین - برای عملیات به سرباز نیاز دارند. در پیاده‌رو بیرون یک دفتر استخدام نظامی در برلین، با جوانی آلمانی به نام جولیان بوی (Julian Boy) ملاقات کردم. در آن زمان، بوندس‌ور (ارتش آلمان) در وب‌سایت خود یک روز بازدید عمومی را تبلیغ می‌کرد: «آیا دقیقاً می‌دانید چه می‌خواهید؟ پس اکنون به بوندس‌ور بپیوندید.» بوی، که ۲۴ سال سن داشت، خوش‌هیکل و پهن‌شانه با موهای کوتاه، شبیه یک سرباز ایده‌آل به نظر می‌رسید. بوی دقیقاً می‌دانست چه می‌خواهد، و آن پیوستن به ارتش نبود.

او به من گفت که اعتقاد دارد آلمان باید سلاح و نیروی نظامی بیشتری داشته باشد. او گفت: «نمی‌دانم آیا آمریکا برای حمایت از اروپا حضور خواهد داشت یا خیر. بنابراین ما باید خودمان این کار را انجام دهیم.» اما او هرگز به خدمت سربازی فکر نکرده است. او قبلاً شغل خود را به عنوان یک فلزکار دارد. به علاوه، کمبودهای بوندس‌ور افسانه‌ای بود. داستان‌هایی از کمبود و بی‌کفایتی - این چیزی است که نسل او از ارتش می‌دانند. او گفت: «این یک میم است. مهماتی که در دو دقیقه تمام می‌شوند.»

تغییر این تصور، دشوارترین وظیفه وزارت دفاع است. اهداف ناتو برای یک نیروی رزمی آلمانی ۲۶۰,۰۰۰ نفری است، که بسیار بیشتر از لیست فعلی ۱۸۲,۰۰۰ سرباز فعال کشور است. توماس رووهکامپ (Thomas Röwekamp)، رئیس کمیته دفاع بوندستاگ، به من گفت که دولت باید نسلی را که در زمان صلح بزرگ شده‌اند، متقاعد کند که دیگر نمی‌توانند امنیت خود را بدیهی بدانند.

آلمان قرار است غربالگری نظامی اجباری را در سال ۲۰۲۶ آغاز کند، اما هنوز خدمت سربازی را که بیش از یک دهه پیش به حالت تعلیق درآمد، از سر نخواهد گرفت. همه جوانان ۱۸ ساله پرسشنامه‌ای دریافت خواهند کرد که تمایل آنها به پیوستن به نیروهای مسلح را ارزیابی می‌کند؛ مردان باید پاسخ دهند و زنان این اختیار را خواهند داشت. تردید در مورد خدمت اجباری – که رووهکامپ استدلال کرد که در نهایت ضروری خواهد بود – به نظر من نشانه‌ای از بی‌قراری ماندگار آلمان در مورد آمادگی برای جنگ بود. پیستوریوس همچنان امیدوار است که مدل داوطلبانه بتواند کارساز باشد.

تبلیغات استخدام در همه جا به چشم می‌خورد. یک مجموعه تیک‌تاک، «سفری جاده‌ای» از طریق بوندس‌ور را پیشنهاد می‌دهد – فرصتی برای دنبال کردن چهار اینفلوئنسر در مأموریت‌های نظامی. فراخوان‌های ثبت‌نام در ایستگاه‌های قطار و اتوبوس، حتی روی بسته‌بندی فست‌فودها خودنمایی می‌کند. روی جعبه‌های پیتزا نوشته شده است: آیا شما آنچه را که لازم است دارید؟

عکس یک تانک در کنار ساختمانی چوبی با درختانی در پس‌زمینه
هانس یونگ برای <em>آتلانتیک</em><div>یک خودروی جنگی پیاده‌نظام پوما در میدان‌های آموزش نظامی در بایرن</div>
هانس یونگ برای <em>آتلانتیک</em>

در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، آلمانی‌ها انزجار عمیقی نسبت به هر چیزی که شبیه به تقدیس سرباز در دوران نازی‌ها باشد، پیدا کرده‌اند. آنها از رسوایی‌های اخیر خشمگین شده‌اند که به نظر می‌رسد اثر ماندگار رایش سوم بر برخی گوشه‌های ارتش را منعکس می‌کنند. در نیروهای ویژه، یک گروهبان ارشد که در سال ۲۰۱۷ تحت تحقیقات قرار گرفت، متهم به ذخیره مهمات و مواد منفجره دزدیده شده در کنار یادگاری‌های نازی بود؛ در یک مهمانی، گفته می‌شود سربازان سلام نازی را اجرا کرده‌اند، که در آلمان ممنوع است. یک واحد نیروهای ویژه آنقدر مملو از تعصبات راست‌گرایانه بود که وزارت دفاع آن را در سال ۲۰۲۰ منحل کرد. امروزه، غربالگری برای افراط‌گرایی اولویت بوندس‌ور است.

آخرین باری که آلمان حضور نظامی دائمی در لیتوانی داشت، در دوران اشغال نازی‌ها بود، زمانی که ورماخت به سمت شرق پیشروی کرد و به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد. در پایان جنگ، جمعیت یهودی لیتوانی قتل‌عام شده بودند. در نزدیکی ویلنیوس (Vilnius)، پایتخت، جوخه‌های کشتار اجساد را در خندق‌هایی که در جنگل حفر شده بود، ریختند.

اکنون آلمانی‌های مسلح به لیتوانی بازگشته‌اند. آنها در ویلنیوس، در یک ساختمان اداری در منطقه تجاری شهر مستقر هستند، جایی که طبقه هفتم به تیپ ۴۵ زرهی (Panzerbrigade 45) اختصاص یافته است، اولین استقرار دائمی نیروهای آلمانی در خارج از کشور از زمان جنگ جهانی دوم. وقتی از تیپ بازدید کردم، گروه‌هایی از سربازان در پیاده‌رو مشغول سیگار کشیدن بودند.

مأموریت سربازان آلمانی کمک به دفع حمله روسیه است. ویلنیوس خانه موقت آنهاست؛ یک پایگاه دائمی برای این تیپ، که پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۲۷ حدود ۵۰۰۰ نفر باشد، در نزدیکی مرز با بلاروس، کشور وابسته به روسیه که به عنوان انباری برای ده‌ها سلاح هسته‌ای مسکو عمل می‌کند، قرار خواهد گرفت. لیتوانی، عضو ناتو از سال ۲۰۰۴، به دلیل قرار گرفتن در امتداد شکاف سوالکی (Suwalki Gap)، منطقه‌ای به طول ۶۰ مایل که کالینینگراد (Kaliningrad) روسیه را از بلاروس جدا می‌کند، به ویژه آسیب‌پذیر است. این نوار زمینی تنها مسیر زمینی ناتو است که اروپای غربی را به کشورهای بالتیک متصل می‌کند، و رهبران ائتلاف نگرانند که پوتین ممکن است سعی کند آن را مسدود کند.

سرهنگ کریستف هوبر (Christoph Huber)، که رهبری سربازان آلمانی در لیتوانی را بر عهده دارد، یک مدل سه‌بعدی از پادگان را به من نشان داد، که شامل زمین‌های آموزشی، زمین‌های ورزشی و خوابگاه خواهد بود. او به من گفت: «ما اینجا هستیم تا از هر وجب از خاک ناتو دفاع کنیم. برای مقابله با – او مکث کرد، خود را اصلاح کرد – نبرد احتمالی با روسیه.»

منطق استراتژیک روشن است. با این حال، تعجب کردم که لیتوانیایی‌ها در مورد دیدن سربازان آلمانی چه احساسی دارند. آن سوی خیابان از مقر تیپ، گورستان قدیمی یهودیان ویلنیوس قرار دارد، شهری که زمانی اورشلیم شمال نامیده می‌شد. لطفا به این مکان برای آرامش ابدی مردم یهود احترام بگذارید روی پلاک با ستاره داوود نوشته شده است. این به عنوان یادآوری گذشته نازی است. اما برای افرادی که در محله‌های مسکونی ویلنیوس ملاقات کردم، خاطرات ترور شوروی تازه‌تر است و ترس از تجاوز روسیه همیشه وجود دارد. یک مادر جوان به من گفت که خانواده‌اش تحت سیاست‌های جمعی‌سازی شوروی رنج برده‌اند و با حضور سربازان آلمانی احساس امنیت بیشتری می‌کند. به ساکن دیگری نزدیک شدم، یک فیلمنامه‌نویس که فقط گفت: «ما در کنار یک کشور مزخرف زندگی می‌کنیم.»

احساس می‌کردم که ارتش آلمان در ویلنیوس محبوب‌تر از گورلیتس است. هوبر داستان‌هایی تعریف کرد از اینکه در خیابان متوقف شده و به خاطر دفاع از لیتوانی از او تشکر شده است. در دفترش نشستیم، جایی که پرچم‌های آلمان، لیتوانی و ناتو آویزان بود. او مراسم‌هایی را توصیف کرد که در بهار برای افتتاح تیپ برگزار شد، جشن‌هایی که صدراعظم و وزیر دفاع آلمان را به آنجا کشاند. در کافه‌های ویلنیوس، لیتوانیایی‌ها اصرار داشتند برای سربازان او قهوه بخرند. پنل نمایش جلوی اتوبوس‌های شهری LTU?DEU را اعلام می‌کرد. لیتوانی آلمان را دوست دارد.

وزارت دفاع به استقبال از نیروهای آلمانی به عنوان دلیلی بر حمایت اروپا از تقویت نظامی خود اشاره می‌کند. پیستوریوس گفت: «ترس از یک آلمان ضعیف و بی‌اراده بزرگتر از ترس از یک آلمان قوی است.»

هوبر گفت که نیروهایش پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی آلمان، از جمله جدیدترین تانک‌های لئوپارد را دریافت می‌کنند. آنها در سرزمینی که ممکن است به جنگ بروند، آموزش می‌بینند، از خندق‌های ضد تانک عبور می‌کنند، از موانع مین طفره می‌روند و در رودخانه‌ها حرکت می‌کنند. هوبر در حال مطالعه تاکتیک‌های روسیه در اوکراین است و «جنگ آینده» را پیش‌بینی می‌کند. گردان‌های او در جنگ الکترونیک و پهپادی متخصص خواهند شد. او گفت: «تیپ ۴۵ زرهی بالاترین اولویت را در ارتش آلمان دارد.»

ژنرال یک کاغذسنگین روی میزش داشت که از وینستون چرچیل نقل قول می‌کرد: اقدام همین امروز. از او درباره یکی دیگر از سخنان معروف چرچیل پرسیدم که در سخنرانی در کنگره آمریکا در سال ۱۹۴۳ بیان شده بود. به گفته نخست‌وزیر بریتانیا، آلمانی‌ها «همیشه یا گلویتان را می‌فشارند یا زیر پایتان هستند.»

هوبر بدون هیچ احساسی گفت: «خیلی چیزها تغییر کرده است.» او افزود که ظرفیت آلمان برای شرارت چیز خاصی نیست. «باید از این آگاه باشیم که انسان‌ها، به طور کلی، یک جنبه تاریک دارند.»

عکس مجسمه‌ای در حیاطی ساده با درختان
هانس یونگ برای <em>آتلانتیک</em><div>مجسمه‌ای در بندلربروک به یادبود افسران ارتش که برای کشتن هیتلر توطئه کردند و در سال ۱۹۴۴ در حیاط تیرباران شدند.</div>
هانس یونگ برای <em>آتلانتیک</em>

در ماه ژوئن، به عنوان بخشی از «روز ارزش‌ها» که در ارتش آلمان رعایت می‌شود، اعضای تیپ زرهی قبور یک گورستان یهودی را در مرکین (Merkine) تمیز کردند، شهری لیتوانیایی که صدها یهودی در سال ۱۹۴۱ توسط نیروهای نازی و همکاران محلی به ضرب گلوله کشته شدند. برخی از سنگ‌قبرها بیش از یک قرن قدمت دارند. سربازان کثیفی را که از دهه‌ها بی‌توجهی جمع شده بود، پاک کردند. هوبر گفت که یهودیانی که می‌توانستند از قبور اجدادشان مراقبت کنند، مرده‌اند. «آلمانی‌ها آنها را کشتند.»

یک مجسمه برنزی از مردی برهنه با مچ‌های بسته در حیاط بندلربروک قرار دارد. این مجسمه به افسران ارتش که تلاش کردند هیتلر را ترور کنند، و در یک روز تابستانی در سال ۱۹۴۴ در حیاط تیرباران شدند، ادای احترام می‌کند. نزدیک پایان مصاحبه‌ام با پیستوریوس، پس از اینکه درباره تانک‌ها و سربازان صحبت کرده بودیم، از او پرسیدم که آیا این مجسمه را تا حدی ناسازگار می‌یابد یا خیر.

گفتم: «آلمان تنها کشوری در جهان است که یادبودی برای یک کودتای نافرجام را در وزارت دفاع خود قرار می‌دهد.» پیستوریوس گفت که از این مجسمه به عنوان یادآوری منابع دموکراتیک قدرت نظامی کشورش قدردانی می‌کند. «دیگر هیچ سوگندی بر یک رهبر یاد نمی‌شود، بلکه بر یک قانون اساسی.»

اما قوانین اساسی می‌توانند اصلاح شوند. و سوگند سربازان نیز می‌تواند تغییر کند، بسته به جزر و مد سیاسی. اگر AfD به پیشروی خود برای رسیدن به قدرت ادامه دهد، یک دولت غیرلیبرال آلمان می‌تواند وفاداری‌های بین‌المللی این کشور را معکوس کند – تانک‌ها و پهپادهایی که اکنون مقاومت اوکراین را تجهیز می‌کنند، به جای آن منافع روسیه را پیش ببرند، و ارتش‌سازی که برای دفاع از دموکراسی لیبرال به حرکت درآمده است، توسط نظامی‌گری دوباره ظهور یافته آلمان مورد سوء استفاده قرار گیرد. با گوش دادن به برنامه‌های بازسازی ارتش در مقر قدیمی ورماخت، از خود پرسیدم که آیا آلمان این بار می‌تواند قدرت را به درستی به کار گیرد.

البته، نظامی‌گری می‌تواند در هر مکانی به اهداف غیرلیبرال خدمت کند، اگر دموکراسی شکننده شود. دولت ترامپ تمایل اولیه خود را برای استقرار گارد ملی و حتی واحدهای ارتش منظم، در شهرهای آمریکا نشان داده است. ترامپ گفته بود: «من می‌توانستم ارتش، نیروی دریایی، نیروی هوایی، تفنگداران دریایی – هر کسی را که می‌خواستم بفرستم.» چنین لفاظی‌هایی آلمانی‌ها را شوکه می‌کند زیرا یادآور گذشته کشور خودشان است.

پس از جنگ، پدربزرگ من اعمال مقاومت را به یاد می‌آورد. او استادی را در برلین می‌شناخت که برای «پیراهن قهوه‌ای‌ها» (Brownshirts) در کلاسش شعر می‌خواند و توضیح می‌داد: «این از یهودی هاینریش هاینه (Heinrich Heine) است»؛ یک راننده تاکسی که یک یهودی لهستانی تحت تعقیب را برای فرار به مرز چکسلواکی برد؛ پدری که دختر کوچکش را برای دیدن یک کنیسه در حال سوختن برد و به او گفت: «هرگز آن کارهای بد نازی‌ها را فراموش نکن.»

پدربزرگ من پرسید: «آلمانی‌های «خوب» کجا بودند؟» پاسخ داد: در زندان‌ها و اردوگاه‌های کار اجباری، و در خاک دفن شده‌اند. اما او به عنوان یک پناهنده، «که اینجا در پای مجسمه آزادی نجات یافته است»، معتقد بود که نفوذ آمریکا به تأمین صلح و پاکسازی اروپا از فاشیسم کمک خواهد کرد.

برای مدتی، همینطور بود. اما آن دنیا در حال ناپدید شدن است و صلح‌طلبی آلمان به دوران دیگری تعلق دارد.