جنگجویان حماس در حال نگهبانی در حالی که کارگران مصری با بیل مکانیکی به دنبال دو جسد باقی‌مانده از گروگان‌ها در شمال نوار غزه در تاریخ ۱ دسامبر جستجو می‌کنند.
جنگجویان حماس در حال نگهبانی در حالی که کارگران مصری با بیل مکانیکی به دنبال دو جسد باقی‌مانده از گروگان‌ها در شمال نوار غزه در تاریخ ۱ دسامبر جستجو می‌کنند.

نتانیاهو همچنان همان استراتژی شکست‌خورده غزه را دنبال می‌کند

دو سال جنگ تغییرات تاکتیکی و رنج‌های بی‌شماری به همراه داشته است، اما وضعیت سیاسی موجود پایدار مانده است.

پس از دو سال تعلل، دولت اسرائیل اخیراً رأی داد که کمیسیون تحقیقاتی را برای بررسی علل حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تشکیل دهد. منتقدان به سرعت استدلال کردند که این اقدام تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت‌ها خواهد بود، با توجه به اینکه بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، مدت‌هاست از پذیرش هرگونه تقصیر خودداری کرده است. با این حال، نتانیاهو به طور ضمنی مسئولیت خود را با رد مکرر هرگونه بازگشت به وضعیت پیش از جنگ غزه — وضعیتی که خود او طراحی و تداوم بخشیده بود — پذیرفته است.

اینکه تحقیقات دولت نتانیاهو درباره ۷ اکتبر به چه نتایجی خواهد رسید و چقدر مستقل خواهد بود، سؤالات باز است. اما سازمان‌های امنیتی اسرائیل پیش از این در تحقیقات داخلی خود، اتهامات کوبنده‌ای را مطرح کرده‌اند. به ویژه، آن‌ها استراتژی «مدیریت درگیری» پیش از جنگ این کشور در غزه را محکوم کرده‌اند. آن‌ها نتیجه گرفتند که سیاست‌های اسرائیل در قبال حماس «متناقض» بوده‌اند، زیرا این گروه «نامشروع» تلقی می‌شد، اما هیچ تلاشی برای ایجاد یک جایگزین صورت نگرفت. نتیجه این امر، استراتژی‌ای بود که بیش از حد بر نیروی نظامی تکیه داشت و از چشم‌انداز سیاسی بلندمدت، یا آنچه اکنون «طرح روز بعد» نامیده می‌شود، غافل بود.

پس از دو سال جنگ، که در آن میلیاردها دلار و ده‌ها هزار نفر جان باختند، این هشدارها همچنان بسیار مرتبط هستند.

کمپین مخرب و طولانی‌مدت اسرائیل، موازنه قدرت در غزه را به نفع این رژیم تغییر داده است. اما این بیشتر شبیه جابجا کردن مهره‌ها روی صفحه شطرنج است تا تغییر قوانین بازی. وضعیت موجود کنونی در غزه، که به طور فزاینده‌ای دائمی به نظر می‌رسد، شباهتی به «پیروزی کامل» و نابودی حماس که نتانیاهو بارها وعده داده بود، ندارد. در عوض، این وضعیت بازگشتی به استراتژی پیش از جنگ اسرائیل برای مدیریت و مهار درگیری است.

درست مانند تمام دوره‌های دیگر درگیری‌های اسرائیل و حماس، هیچ‌کس پیروز قاطع نبوده است. به طور خلاصه، فلسطینیان و اسرائیلی‌ها هر دو بهایی وحشتناک برای تکرار همان وضعیت پرداخت کرده‌اند.

آتش‌بس اسرائیل-حماس از ۱۰ اکتبر برقرار بوده است. اما از آن زمان بیش از ۳۰۰ نفر از ساکنان غزه و سه سرباز اسرائیلی کشته شده‌اند. درگیری به پایان نرسیده است، زیرا شرایطی که آن را تداوم می‌بخشند هنوز پابرجا هستند. هر دو طرف می‌خواهند طرح صلح دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا را تضعیف کنند؛ طرحی که هرچند مبهم، چشم‌انداز بهتری برای «روز بعد» غزه ارائه می‌دهد تا آنچه حماس و نتانیاهو ترجیح می‌دهند.

همه این‌ها باعث شده است که مفسران تأیید کنند که وضعیت به ظاهر موقت غزه می‌تواند دائمی شود. اما آنچه بسیاری از تحلیلگران از آن غافل شده‌اند این است که مفروضات و سیاست‌های اساسی اسرائیل در قبال غزه از زمان حمله ۷ اکتبر، به طرز شگفت‌آوری کم تغییر کرده‌اند.

مقامات اسرائیلی «خط زرد» را که حدود و مرزهای اشغال مداوم ۵۳ درصد از غزه توسط اسرائیل را مشخص می‌کند، به عنوان دیوار برلین جدید توصیف کرده‌اند. این بدان معناست که این خط چیزی جز موقت نخواهد بود. حماس خلع سلاح نشده و در عوض از سلاح‌های خود برای وادار کردن فلسطینیان به پذیرش اقتدار این گروه استفاده کرده است. همچنین گفته می‌شود که در حال انباشت سلاح‌های پیشرفته در خارج از کشور است.

پیامدهای انسانی این وضعیت وخیم خواهد بود. انگیزه کمی برای سرمایه‌گذاری در یک منطقه جنگی وجود دارد، به ویژه زمانی که هرگونه بازسازی می‌تواند با فشار یک دکمه از بین برود. حتی اگر حضور یک نیروی بین‌المللی ثبات‌ساز تحت فرمان سازمان ملل متحد، خشونت‌های پراکنده‌ای را که مشخصه وضعیت موجود پس از آتش‌بس بوده، کاهش دهد، هر سرمایه‌گذاری از اتهامات مبنی بر حمایت از کنترل مداوم حماس یا اسرائیل بر غزه نگران خواهد بود. این دقیقاً همان چیزی است که پس از دورهای متعدد درگیری بین اسرائیل و حماس پیش از ۷ اکتبر اتفاق افتاد: در غیاب یک افق سیاسی، بخش کوچکی از میلیاردها دلاری که جامعه بین‌المللی برای کمک به بازسازی غزه متعهد شده بود، هرگز به دست نیامد.

فلسطینیان ساکن آن سوی «دیوار برلین» اسرائیل هستند که بیشترین آسیب را از این مسیر استراتژیک وابستگی خواهند دید. به عنوان بخشی از تعهدات خود تحت آتش‌بس کنونی، اسرائیل اجازه از سرگیری تحویل کمک‌ها را در غزه داده است، در حالی که میزان کمک‌های ارسالی به مناطق تحت کنترل حماس را در حداقل نگه داشته است. این به معنای آن است که بیشتر ساکنان غزه به اندازه کافی کمک برای جلوگیری از گرسنگی دریافت خواهند کرد، اما چیز دیگری نخواهند داشت.

این همان منطقی است که زیربنای محاصره غزه بود، که در آن اسرائیل پس از تسلط حماس در سال ۲۰۰۷، یک محاصره جامع بر کل این سرزمین اعمال کرد. هدف در سال ۲۰۰۷ این بود که ساکنان غزه را متقاعد کند تا حماس را سرنگون کنند. آن زمان جواب نداد. هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم اکنون جواب خواهد داد.

در سال ۲۰۱۹، نتانیاهو از انتقادات هم‌حزبی‌های راست‌گرای خود بر سر حمایت مستمرش از حماس برای حکومت بر غزه، دفاع کرد و ادعا نمود: «هر کسی که می‌خواهد مانع از تشکیل کشور فلسطین شود، باید از تقویت حماس حمایت کند.» تداوم کنترل حماس بر این سرزمین، فلسطینیان را تقسیم‌شده نگه می‌داشت و تلاش آن‌ها برای تشکیل دولت را متوقف می‌کرد.

امروزه، اسرائیل — با برکت جامعه بین‌المللی — ساکنان غزه را دوباره به حماس تحویل می‌دهد. تصادفی نیست که تنها حدود ۵ درصد از فلسطینیان غزه اکنون در ۵۳ درصد از سرزمینی زندگی می‌کنند که اسرائیل هنوز اشغال کرده است. حتی اگر هیچ مقام اسرائیلی این را اذعان نکند، این رژیم ۹۵ درصد باقیمانده جمعیت را به تنها بازیگر دیگر موجود در منطقه: حماس، واگذار کرده است. این امر با هدف ایدئولوژیک «حداکثر زمین، حداقل عرب» و همچنین بی‌میلی عمل‌گرایانه‌تر اما به همان اندازه بلندمدت ارتش برای تحمل مسئولیت‌های رفاهی و حکومتی فلسطینیان مطابقت دارد. این نتیجه به نفع حماس است، زیرا هدف آن در طول جنگ دو ساله همیشه برعکس بود: حفظ انحصار خود بر ساکنان غزه و جلوگیری از ظهور هرگونه مرکز قدرت جایگزین.

طی دو سال گذشته، نتانیاهو بارها ادعا کرده است که باقی ماندن حماس در قدرت از خط قرمز اسرائیل عبور خواهد کرد. با این حال، او اکنون به نظر می‌رسد این نتیجه را پذیرفته است. دولت نتانیاهو هر کاری در توان داشته برای جلوگیری از بازگشت تشکیلات خودگردان فلسطین به غزه انجام داده است. هنگامی که اسرائیل جناح‌های فلسطینی مستقر در غزه را مسلح کرد تا به عنوان یک وزنه تعادل فرضی در برابر حماس عمل کنند، آن‌ها گروه‌های نسبتاً کوچک و عمدتاً جنایتکار بودند که از غارت کاروان‌های کمک‌رسانی و سرقت از غیرنظامیان ارتزاق می‌کردند. آن‌ها هرگز نه توان عملیاتی لازم برای رقابت نظامی با حماس را داشتند و نه مشروعیت سیاسی محلی برای جایگزینی آن.

یکی از تفاوت‌های توپوگرافی بین وضعیت پیش از جنگ و پس از آن، گسترش اشغالگری اسرائیل بر بخش عمده‌ای از غزه است. اسرائیل اکنون کنترل مستقیم بر تمام مرزهای غزه و زمین‌های مجاور در این منطقه را در اختیار دارد. پیش از ۷ اکتبر، برنامه‌ریزان استراتژیک اسرائیل احساس می‌کردند که می‌توانند غزه را مدیریت کرده و حماس را از آن سوی مرز بازدارند. در مقابل، اسرائیل اکنون «عمق استراتژیک» را اولویت‌بندی کرده است. مقامات اسرائیلی اغلب استدلال کرده‌اند که کنترل دائمی کشورشان بر یک منطقه حائل در غزه تنها راه برای جلوگیری از تکرار حملات ۷ اکتبر است.

اما واقعیت این است که اسرائیل صبح ۷ اکتبر یک منطقه حائل داشت. سال‌ها بود که ارتش اسرائیل به طور یک‌جانبه یک «منطقه ممنوعه» را تحمیل کرده بود که تا عمق یک کیلومتری داخل غزه گسترش یافته و آن بخش از نوار را بدون جمعیت رها کرده بود. امروز، منطقه حائل اسرائیل بسیار بزرگتر است، اما پارادایم همان است.

جنگ غزه قطعاً موازنه قدرت در نوار را به نفع نظامی اسرائیل تغییر داده است. حماس تنها پوسته‌ای از خود سابقش است. بیشتر رهبرانش کشته شده‌اند، ذخایر مهماتش به اتمام رسیده و بیش از نیمی از سرزمین غزه خارج از کنترل آن است. این تحولات، آغاز حمله‌ای به غافلگیری و ویرانگری ۷ اکتبر را برای حماس تقریباً ناممکن ساخته است.

در طول جنگ، برخی از سیاستمداران اسرائیلی امیدوار بودند که با سیاست‌های قبلاً غیرقابل تصور، از جمله اخراج جمعیت این سرزمین، قوانین بازی را تغییر دهند. اما فشار بین‌المللی این امر را ناممکن ساخت. در غیاب چنین اقدامات رادیکالی، برنامه‌ریزان اسرائیلی اکنون معتقدند که می‌توانند وضعیت موجود را به طور نامحدود تداوم بخشند و بدین ترتیب مشکل غزه را بار دیگر بدون نیاز به راه‌حلی قطعی، به حال خود رها کنند.

اما مزایای تازه به دست آمده اسرائیل نه استراتژیک هستند و نه سیاسی؛ آن‌ها صرفاً عملیاتی هستند. اگر «پیروزی» به معنای نابودی اراده دشمن برای جنگیدن و توانایی مقاومت باشد — آنگونه که کارل فون کلاوزویتس، نظریه‌پرداز نظامی، ادعا کرد — پس این درگیری هیچ فاتح روشنی ندارد. بر اساس برآورد خود اسرائیل، حماس هنوز ۲۰,۰۰۰ جنگجو دارد و به دنبال «مقاومت» مسلحانه است. این گروه از نظر عملیاتی بیش از هر زمان دیگری محدود شده است، اما تمایل آن به مقابله با اسرائیل و مقاومت خشونت‌آمیز در برابر اشغال غزه بدون تغییر باقی مانده است.

در مجموع، با فروکش کردن غبار و شباهت فزاینده آتش‌بس به وضعیت عادی جدید غزه، سیاست‌های اسرائیل در قبال این سرزمین کمتر شبیه «روز بعد» و بیشتر شبیه «روز پیش» به نظر می‌رسد. پیگیری نتانیاهو برای پیروزی کامل، اسرائیل را به یک مطرود بین‌المللی تبدیل کرده است. با این حال، او در حالی که همچنان مسئولیت ۷ اکتبر را انکار می‌کند و بازگشت به روال عادی را رد می‌کند، رویکردش به غزه تداوم‌بخش پیگیری پیش از جنگ اسرائیل برای مهار نامحدود است.