اعتبار عکس: آنتون شتوکا / خبرگزاری فرانسه — گتی ایماژ
اعتبار عکس: آنتون شتوکا / خبرگزاری فرانسه — گتی ایماژ

تسلیم شدن در برابر پوتین، بیش از اوکراین را از ما خواهد گرفت

واقعیت مهم در مورد رسوایی فساد اوکراین این است که چنین رسوایی وجود دارد. منظور، رسوایی است، نه صرفاً یک واقعیت روزمره.

ماه گذشته، تحقیقاتی که توسط اداره ملی مبارزه با فساد اوکراین، یک آژانس مستقل، هدایت می‌شد، متحدان رئیس‌جمهور ولودیمیر زلنسکی، از جمله دو وزیر، را به اختلاس و کلاهبرداری به مبلغ ۱۰۰ میلیون دلار متهم کرد. وزیران استعفا داده‌اند. رئیس دفتر رئیس‌جمهور نیز استعفا داده است، در حالی که به نظر می‌رسد یکی از شرکای تجاری سابق آقای زلنسکی از کشور گریخته است. خود رئیس‌جمهور متهم به هیچ تخلفی نیست اما از نظر سیاسی آسیب دیده است.

فساد همیشه نقطه ضعف اوکراین بوده است. اما این تحقیقات و مسئولیت‌پذیری حقوقی و سیاسی که به همراه آن آمده، نقطه قوت اوکراین است. کشوری که حتی در حال جنگ برای بقای خود می‌تواند رهبرانش را مورد تحقیق قرار دهد، کشوری است که ارزش دفاع کردن دارد.

این تفکری است که باید هر کسی را که بخشی از جناح "صلح به هر قیمت" در دولت ترامپ نیست، تهییج کند؛ جناح که برجسته‌ترین چهره‌هایش، استیو ویتکوف و جرد کوشنر، روز سه‌شنبه برای گفتگوهای شخصی با ولادیمیر پوتین در مسکو بودند. این دو توسعه‌دهنده املاک پیش از این، به همراه کریل دیمیتریف، مذاکره‌کننده پوتین، طرحی ۲۸ ماده‌ای را در میامی تدوین کرده بودند که به منزله سند تسلیم اوکراین بود؛ و همانطور که وال استریت ژورنال هفته گذشته گزارش داد، تفکر پشت آن حتی هولناک‌تر بود.

وال استریت ژورنال اشاره کرد: "برای کرملین، مذاکرات میامی اوج استراتژی بود که پیش از آغاز ریاست جمهوری ترامپ طراحی شده بود تا دستگاه امنیت ملی سنتی ایالات متحده را دور بزند و دولت را متقاعد کند که به روسیه نه به عنوان یک تهدید نظامی، بلکه به عنوان سرزمینی پر از فرصت‌های فراوان نگاه کند." این نشریه افزود: "مسکو با پیشنهاد معاملات چند میلیارد دلاری در زمینه فلزات نادر و انرژی، می‌توانست نقشه اقتصادی اروپا را بازسازی کند — در حالی که شکافی بین آمریکا و متحدان سنتی‌اش ایجاد می‌کرد."

چه اشکالی در این طرز فکر وجود دارد؟ برای تطبیق سخن چرچیل در مورد روسیه — «معمایی پیچیده در رمز و رازی درون یک چیستان» — مفهوم صلح از طریق تجارت، خودمحوری پیچیده در خودفریبی درون خودآزاری است.

تاریخ آن را رد می‌کند: بریتانیا و آلمان در آستانه جنگ جهانی اول شرکای تجاری بزرگی بودند؛ روابط اقتصادی بین چین و غرب با خشن‌تر شدن پکن افزایش یافته است. تجربه با روسیه پوتین نیز آن را رد می‌کند: یک شرکت غربی پس از شرکت دیگریا بدتر از آن — در دوران زمانی که کرملین ظاهراً از سرمایه‌گذاری خارجی استقبال می‌کرد، در روسیه آسیب دید.

و عقل سلیم آن را رد می‌کند. اگر پوتین به صلح و شکوفایی بین روسیه و غرب علاقه‌مند بود، در طول ربع قرن حکمرانی خود هر دو را دنبال می‌کرد. اما پوتین همزیستی نمی‌خواهد. او سلطه می‌خواهد، حتی به قیمت یک میلیون تلفاتی که نیروهایش تاکنون متحمل شده‌اند. الگوهای او بیل گیتس یا کنراد آدناور نیستند. آنها پتر کبیر و ایوان مخوف هستند.

این وضعیت تغییر نخواهد کرد. پوتین ۷۳ ساله است، خود را یک شخصیت تاریخ‌ساز می‌بیند و تاکنون عمدتاً در برابر دشمنانی که آنها را ضعیف، خودبین و قابل فساد می‌داند، موفق بوده است. رئیس‌جمهور ترامپ با فرستادن دو توسعه‌دهنده برای مذاکره با او، تنها نگرش پوتین را تأیید کرد.

خطر قابل توجه اکنون این است که پوتین، به طور مشروط، با نوعی از «طرح صلح» مورد تأیید ترامپ موافقت کند و فشار دیپلماتیک غیرقابل تحملی را بر کی‌یف وارد آورد تا آن را بپذیرد. این امر، از جمله اثرات دیگر، سیاست اوکراین را متلاشی خواهد کرد، اتحاد ناتو را از هم خواهد پاشید، اقتصاد روسیه را نجات خواهد داد، صدای حامیان روسیه را در سیاست اروپا تقویت خواهد کرد و به روسیه زمان خواهد داد تا قدرت نظامی خود را بازیابی کند. در عوض، اوکراین همان وعده‌های کاغذی را دریافت خواهد کرد که در سال ۱۹۹۴، هنگامی که تسلیحات هسته‌ای خود را در ازای تضمین‌های امنیتی غیرالزام‌آور واگذار کرد — یادآور دیگری که خلع سلاح به همان اندازه که راهی به سوی صلح است، راهی به سوی جنگ نیز هست.

سوالی برای مارکو روبیو: تضمین‌های امنیتی ایالات متحده برای کی‌یف در سال ۲۰۲۹، زمانی که او یک شهروند عادی است، جی.دی. ونس رئیس‌جمهور است و پوتین دوباره گرسنه بخش دیگری از اوکراین است، چقدر خوب خواهد بود؟

همیشه این احتمال وجود دارد که پوتین دست به زیاده‌روی بزند و بار دیگر این احساس را به ترامپ بدهد که روس‌ها «ما را سر کار می‌گذارند»، همانطور که او در ماه مه گفت، و اشتهای دولت برای دفاع از اوکراین را احیا کند. علاوه بر اینکه این کار درست است، به چین نیز این پیام را خواهد داد که دولت استقلال تایوان را به خاطر فرصت‌های تجاری پرمنفعت برای خانواده ترامپ و دوستانش، معامله نخواهد کرد.

زلنسکی و حامیان باقیمانده‌اش در اروپا نباید روی این حساب کنند. آنها ممکن است به زودی مجبور به انتخابی وحشتناک بین دستیابی به صلحی موقت یا ادامه تحمل یک جنگ ویرانگر شوند. از یک ستون‌نویس که از امنیت نیویورک می‌نویسد، گفتن نصیحت دور از انتظار است، اما یادآوری سخن دیگری از چرچیل ارزش دارد: «ملت‌هایی که در حال مبارزه سقوط کردند، دوباره برخاستند، اما آنهایی که به سادگی تسلیم شدند، از بین رفتند.»

هشدار بزرگ‌تر در اینجا برای ملت‌های آزاد در سراسر جهان، به ویژه در اروپا است. دوران «صلح آمریکایی» ممکن است به زودی به پایان برسد. از آن پس، هر منطقه یا کشوری باید به تنهایی در برابر دشمنان جسور و حریص خود بایستد. برای درک چگونگی مبارزه، کافی است به اوکراینی‌ها نگاه کنیم که رها کردنشان به ضرر و شرمساری ما خواهد بود.