تصویرگری از بن هیکی
تصویرگری از بن هیکی

کشور تسهیلات

دانشگاه‌های آمریکا با مشکل زمان اضافه در آزمون‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند.

برگزاری امتحان زمانی کاری ساده بود: تمام چیزی که یک استاد دانشگاه نیاز داشت، یک اتاق باز و یک دسته دفترچه امتحانی بود. اما در بسیاری از دانشگاه‌های آمریکا، دیگر این‌طور نیست. اکنون اساتید برای رسیدگی به تعداد زیادی از دانشجویان دارای ناتوانی رسمی، که ممکن است حق دریافت زمان اضافه، محیطی بدون حواس‌پرتی یا استفاده از فناوری‌های ممنوعه را داشته باشند، با مشکل مواجه هستند. دانشگاه میشیگان دو مرکز برای برگزاری آزمون برای دانشجویان دارای ناتوانی دارد، اما این مراکز به سرعت پر می‌شوند و اساتید را مجبور می‌کنند تا به سرعت به دنبال میز و مراقب اضافی بگردند. خوان کالار، فیزیکدان دانشگاه شیکاگو، به من گفت که اکنون آنقدر تعداد دانشجویانی که در مراکز آزمون کم‌حواس‌پرتی این دانشگاه امتحان می‌دهند زیاد شده که این مراکز از کلاس‌های اصلی حواس‌پرت‌کننده‌تر شده‌اند.

تسهیلات در آموزش عالی قرار بود به آمریکایی‌های دارای ناتوانی کمک کند تا از فرصت‌هایی مشابه با دیگران برخوردار شوند. برای مثال، هیچ‌کس نباید به دلیل عدم توانایی جسمی برای ورود به ساختمانی که کلاس در آن برگزار می‌شود، از شرکت در کلاس محروم بماند. با این حال، طی پانزده سال گذشته، سهم دانشجویان در دانشگاه‌های گزینشی که واجد شرایط دریافت تسهیلات هستند – اغلب، زمان اضافه در آزمون‌ها – با سرعتی سرسام‌آور رشد کرده است. در دانشگاه شیکاگو، این تعداد طی هشت سال گذشته بیش از سه برابر شده است؛ در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، این رقم طی پانزده سال گذشته نزدیک به پنج برابر شده است.

این افزایش ناشی از تشخیص بیشتر جوانان با شرایطی مانند اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی (ADHD)، اضطراب و افسردگی، و همچنین آسان‌تر شدن فرآیند دریافت تسهیلات توسط دانشگاه‌ها است. این تغییر به صورت نامتناسب در معتبرترین و گران‌ترین موسسات رخ داده است. در دانشگاه براون و هاروارد، بیش از 20 درصد از دانشجویان کارشناسی به عنوان افراد دارای ناتوانی ثبت شده‌اند. در کالج امهرست، این رقم 34 درصد است. البته همه این دانشجویان تسهیلات دریافت نمی‌کنند، اما محققان به من گفتند که بیشتر آنها دریافت می‌کنند. به عبارت دیگر، مدارسی که بیشترین دانشجویان موفق academically را ثبت‌نام می‌کنند، بزرگترین سهم از دانشجویان دارای ناتوانی را نیز دارند که می‌توانند مانع موفقیت تحصیلی آنها شوند.

یک استاد در یکی از دانشگاه‌های گزینشی، که به دلیل نداشتن موقعیت استادی دائم درخواست ناشناس ماندن کرد، به من گفت: «وقتی می‌شنوید 'دانشجویان دارای ناتوانی'، منظور کودکان روی ویلچر نیست. اصلاً این‌طور نیست. منظور بچه‌های ثروتمندی هستند که در امتحانات زمان اضافی می‌گیرند.» حتی در حالی که دانشجویان فقیرتر دارای ناتوانی همچنان برای دریافت امکانات ضروری خود تلاش می‌کنند، دانشگاه‌های نخبه وارد عصر تسهیلات شده‌اند. این سیستم به جای ایجاد برابری، کل مفهوم عدالت را به خطر انداخته است.

چهل سال پیش، دانشجویان دارای ناتوانی در آموزش عالی حمایت‌های کمی داشتند. قانون فدرال تبعیض علیه دانشجویان دارای ناتوانی را ممنوع می‌کرد، اما در عمل مدارس اقدامات کمی برای رفع نیازهای آنها انجام می‌دادند. مایکل اشلی استاین، کارشناس حقوق معلولیت که در دانشکده حقوق هاروارد تدریس می‌کند، چالش‌های تحصیل در دانشکده حقوق در دهه 1980 به عنوان دانشجویی که از ویلچر استفاده می‌کرد را به یاد آورد. او به من گفت: «من در انتهای کلاس می‌نشستم، نمی‌توانستم به طور عادی وارد ساختمان‌های خاصی شوم، اولین فرد دارای ناتوانی در مجله حقوقی شدم و خودم را از پله‌ها بالا می‌کشیدم.»

قانون آمریکایی‌ها با ناتوانی‌ها (Americans With Disabilities Act - ADA)، که در سال 1990 تصویب شد، قرار بود زندگی را برای افرادی مانند استاین عادلانه‌تر کند. این قانون از موسسات عمومی و خصوصی می‌خواست تا تسهیلات معقولی را برای افرادی که دارای «اختلال جسمی یا روانی» هستند و این اختلال «به طور قابل توجهی یک یا چند فعالیت اصلی زندگی را محدود می‌کند»، فراهم کنند.

تغییر در ابتدا کند بود، بخشی به این دلیل که احکام دیوان عالی کشور دامنه قانون را محدود کردند. اساتیدی که با آنها صحبت کردم به من گفتند که حتی در اوایل دهه 2000، تنها تعداد انگشت‌شماری از دانشجویان دارای ناتوانی را تدریس می‌کردند. سپس، در سال 2008، کنگره قانون ADA را اصلاح کرد تا هدف اصلی قانون را احیا کند. دولت تعریف «ناتوانی» را گسترش داد و به طور موثر تعداد افرادی را که قانون شامل می‌شد، افزایش داد. همچنین لیستی از فعالیت‌های اصلی زندگی را که می‌توانند توسط ناتوانی مختل شوند (از جمله «یادگیری، خواندن، تمرکز، فکر کردن») ارائه کرد و روشن ساخت که افراد تحت حمایت ADA قرار می‌گیرند حتی اگر اختلال آنها زندگی روزمره آنها را به شدت محدود نکند.

بخوانید: مرگ تدریجی آموزش ویژه

در پاسخ به اصلاحات سال 2008، انجمن آموزش عالی و ناتوانی (AHEAD)، که یک سازمان از کارکنان خدمات ناتوانی است، رهنمودهایی را منتشر کرد و از دانشگاه‌ها خواست تا به گفته‌های خود دانشجویان در مورد چگونگی تأثیر ناتوانی‌شان بر آنها، وزن بیشتری بدهند، به جای اینکه صرفاً به تشخیص پزشکی تکیه کنند. AHEAD نوشت: «درخواست شواهد گسترده پزشکی و علمی، مدل انحراف ناتوانی را تداوم می‌بخشد، تاریخچه و تجربه فرد با ناتوانی را کم‌اهمیت جلوه می‌دهد و طبق قانون و مقررات اصلاح‌شده نامناسب و پرزحمت است.»

مدارس شروع به آسان‌تر کردن الزامات خود کردند. یک تحلیل در سال 2013 از دفاتر ناتوانی در 200 موسسه آموزش عالی نشان داد که بیشتر آنها برای اعطای تسهیلات برای ADHD، «چیز کمی» از دانشجو به جز گواهی پزشک، درخواست می‌کردند. همزمان، گرفتن چنین گواهی‌ای آسان‌تر شد. در سال 2013، انجمن روانپزشکی آمریکا تعریف ADHD را گسترش داد. پیش از این، آستانه تشخیص «شواهد واضحی از اختلال بالینی قابل توجه» بود. پس از انتشار DSM-5، علائم تنها باید «مداخله در، یا کاهش کیفیت» عملکرد تحصیلی را نشان می‌دادند.

اخیراً، مسائل مربوط به سلامت روان نیز به عنوان محرک اصلی رونق تسهیلات، به ADHD پیوسته‌اند. طی دهه گذشته، تعداد جوانانی که با افسردگی یا اضطراب تشخیص داده شده‌اند، به شدت افزایش یافته است. ال. اسکات لیسنر، هماهنگ‌کننده ADA در دانشگاه ایالتی اوهایو، به من گفت که 36 درصد از دانشجویان ثبت‌نام شده در دفتر ناتوانی این دانشگاه، برای مسائل سلامت روان تسهیلات دریافت می‌کنند، که آنها را به بزرگترین گروه دانشجویان تحت پوشش دفتر او تبدیل کرده است. بسیاری از آنها تسهیلات آزمون، تمدید مهلت برای تکالیف خانگی، یا اجازه غیبت از کلاس دریافت می‌کنند. کاترین ساموئل، مدیر منابع ناتوانی دانشگاه کارنگی ملون، به من گفت که دانشجویان این دانشگاه که اضطراب شدیدشان تمرکز را دشوار می‌کند، ممکن است زمان اضافی در آزمون‌ها یا اجازه ضبط جلسات کلاس را دریافت کنند. دانشجویان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی می‌توانند یادداشتی دریافت کنند تا استاد بدون هشدار قبلی آنها را به پای تخته نخواند.

انواع تسهیلات بسیار متفاوت است. برخی بدون بحث هستند، مانند تجهیز ساختمان‌ها با رمپ و ارائه مواد درسی به خط بریل توسط دانشگاه‌ها. اینها به دانشجویان دارای ناتوانی امکان دسترسی به فرصت‌های مشابه هم‌کلاسی‌هایشان را می‌دهند. برخی دانشجویان برای تسهیلات مسکن، از جمله اتاق‌های تک‌نفره و حیوانات حمایتی عاطفی، تأیید می‌شوند.

سایر تسهیلات خطر قرار دادن نیازهای یک دانشجو را بر تجربه همسالانشان به همراه دارد. یک مدیر به من گفت که دانشجویی در یک کالج دولتی در کالیفرنیا اجازه داشت مادرش را به کلاس بیاورد. این موضوع مشکل‌ساز شد، زیرا مادر معلوم شد که یک شرکت‌کننده مشتاق در کلاس بود.

اساتید به من گفتند که رایج‌ترین و بحث‌برانگیزترین تسهیلات، اعطای زمان اضافه در امتحانات است. برای دانشجویان دارای ناتوانی‌های یادگیری، زمان اضافی ممکن است برای تکمیل آزمون ضروری باشد. اما برخلاف رمپ ویلچر، این نوع تسهیلات می‌تواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد. تحقیقات آنچه را که شهود نشان می‌دهد تأیید می‌کند: زمان اضافی می‌تواند به دانشجویانی که ناتوانی ندارند، برتری دهد.

بخوانید: محدودیت زمانی در آزمون‌های استاندارد غیرضروری است

پیچیدگی این مسئله این است که مرز بین داشتن ناتوانی یادگیری یا روانشناختی و دست و پنجه نرم کردن با کارهای درسی چالش‌برانگیز همیشه به وضوح تعریف نشده است. برای مثال، داشتن ADHD یا اضطراب ممکن است تمرکز را دشوار کند. اما تمرکز مهارتی است که سیستم آموزشی برای سنجش آن طراحی شده است. برخی از اساتید، رژیم فعلی تسهیلات را به عنوان حمایت از دانشجویانی می‌بینند که نباید نمرات عالی داشته باشند. استیون اسلومن، استاد علوم شناختی در براون، به من گفت: «اگر می‌خواهیم نمرات ما معنی‌دار باشند، باید توانایی دانشجو را منعکس کنند. وقتی از براون فارغ‌التحصیل شده و وارد دنیای واقعی می‌شوند، این موضوع بر عملکرد آنها تأثیر خواهد گذاشت.»

هیچ‌کس به اندازه دانشگاهیانی که سیستم تسهیلات را مطالعه می‌کنند، نسبت به آن شکاک نیست. رابرت وایس، استاد روانشناسی در دانشگاه دنیسون، به من به مطالعه‌ای از وزارت آموزش اشاره کرد که نشان داد دانش‌آموزان راهنمایی و دبیرستانی دارای ناتوانی، مهارت‌های خواندن و ریاضی زیر متوسط دارند. این دانشجویان نصف دانشجویان بدون ناتوانی احتمال ثبت‌نام در موسسات چهار ساله را دارند و دو برابر بیشتر احتمال شرکت در کالج‌های دوساله یا اجتماعی را دارند. اگر افزایش تسهیلات صرفاً نتیجه حضور دانشجویان دارای ناتوانی بیشتر در دانشگاه بود، این افزایش باید در موسسات کمتر گزینشی، بیشتر از دانشگاه‌های به اصطلاح "آیوی پلاس" (موسسات نخبه) مشهود می‌بود.

در واقع، به نظر می‌رسد عکس آن درست است. طبق تحقیقات وایس، تنها 3 تا 4 درصد از دانشجویان کالج‌های دوساله عمومی تسهیلات دریافت می‌کنند، نسبتی که طی 10 تا 15 سال گذشته نسبتاً ثابت مانده است. او و همکارانش دریافتند که دانشجویان دارای ناتوانی یادگیری که در کالج‌های اجتماعی درخواست تسهیلات می‌کنند، «سابقه مشکلات تحصیلی از دوران کودکی» و شواهدی از اختلال مداوم دارند. در مقابل، در موسسات چهار ساله، حدود نیمی از این دانشجویان «هیچ سابقه تشخیص یا طبقه‌بندی ناتوانی قبل از شروع کالج ندارند.»

هیچ‌کس نمی‌تواند دقیقاً بگوید که چه تعداد دانشجو باید واجد شرایط دریافت تسهیلات باشند. شیوع بالاتر در موسسات گزینشی‌تر می‌تواند منعکس‌کننده این واقعیت باشد که خانواده‌های ثروتمند و مدارس با منابع خوب، موقعیت بهتری برای کمک به دانشجویان دارای ناتوانی برای دریافت کمک‌های لازم دارند. حتی با وجود آسان‌تر شدن معیار تشخیص، گرفتن آن می‌تواند هزاران دلار هزینه داشته باشد. و با دریافت کمک بیشتر توسط دانشجویان دارای ناتوانی در مدارس راهنمایی و دبیرستان، این می‌تواند حداقل تا حدی حضور آنها در دانشگاه‌های برتر را توضیح دهد.

با این حال، برخی از دانشجویان به وضوح از سیستمی که به راحتی قابل سوءاستفاده است، بهره‌برداری می‌کنند. رسوایی پذیرش کالج وارسیتی بلوز نشان داد که والدین ثروتمندی وجود دارند که مایلند به پزشکان بی‌اخلاق پول بدهند تا برای فرزندانشان که ناتوانی ندارند، تشخیص ناتوانی صادر کنند و به این ترتیب برای آنها زمان اضافه در آزمون‌های استاندارد تضمین کنند. مطالعات نشان داده‌اند که سهم قابل توجهی از دانشجویان علائم را اغراق می‌کنند یا تلاش کافی برای به دست آوردن نتایج معتبر در آزمون‌های تشخیصی نمی‌کنند. وقتی وایس و همکارانش به عملکرد دانشجویانی که در یک کالج هنر و علوم لیبرال گزینشی به دلیل ناتوانی‌های یادگیری تسهیلات دریافت می‌کردند، در آزمون‌های خواندن، ریاضی و ضریب هوشی نگاه کردند، بیشتر آنها توانایی‌های شناختی بالاتر از حد متوسط داشتند و هیچ شواهدی از اختلال نداشتند.

یک والد در اسکارس‌دیل، نیویورک، که در زمینه آموزش ویژه کار می‌کند، به من گفت که برای والدین دانشجویان ممتاز رایج شده که فرزندانشان را ارزیابی کنند تا بتوانند زمان اضافی در آزمون‌ها داشته باشند. این فرآیند معمولاً زمانی شروع می‌شود که بچه‌ها می‌بینند همسالانشان تسهیلاتی دارند – یا زمانی که اولین نمره B خود را به خانه می‌آورند. او گفت: «به نوعی حس یک افتخار را می‌دهد. مردم الان همه در مورد ارزیابی فرزندانشان صحبت می‌کنند.» در سال 2019، تحلیل وال استریت ژورنال نشان داد که از هر پنج دانش‌آموز دبیرستان اسکارس‌دیل، یک نفر دارای ناتوانی محسوب می‌شد و واجد شرایط دریافت تسهیلات در آزمون‌های ورودی کالج بود – نرخی بیش از هفت برابر میانگین کشوری.

چندین دانشجو از دانشگاه‌هایی که با آنها برای این گزارش صحبت کردم، گفتند که کسی را می‌شناسند که تشخیص مشکوکی را به دست آورده است. هیلی استریکلر، دانشجوی سال آخر دانشگاه ریچموند، در هفت سالگی با ADHD و نارساخوانی تشخیص داده شد. او از ناتوانی‌هایش خجالت می‌کشید و از دریافت تسهیلات محتاط بود، تا سال دوم دانشگاهش. او با دوستی صحبت می‌کرد که ناتوانی نداشت اما به هر حال زمان اضافی دریافت کرده بود. استریکلر به من گفت: «آنها گفتند، 'اگر من این کار را می‌کنم، تو قطعاً باید تسهیلات ناتوانی را داشته باشی.'»

برایان شول، استاد روانشناسی و علوم شناختی ییل، به من گفت: «ما می‌دانیم که مردم همان‌طور که انگیزه داده می‌شوند عمل می‌کنند. و دانشجویان کاملاً انگیزه دارند تا تحت هر شرایطی بیشترین تسهیلات اضافی را که می‌توانند، داشته باشند.» برای مثال، دانشجویانی که در آزمون LSAT زمان اضافه دریافت می‌کنند، میانگین نمرات بالاتری نسبت به دانشجویانی که دریافت نمی‌کنند، کسب می‌کنند.

حتی اگر دانشجویان آگاهانه سعی در کسب برتری ناعادلانه نداشته باشند، برخی به نظر می‌رسد خود را متقاعد کرده‌اند که به کمک بیشتری نیاز دارند. ویل لیندستروم، مدیر مرکز اختلالات یادگیری رجنتس در دانشگاه جورجیا، به من گفت که سریع‌ترین گروه رو به رشد از دانشجویانی که به او مراجعه می‌کنند، به نظر می‌رسد کسانی هستند که خودشان تحقیق کرده‌اند و باور دارند که یک ناتوانی منبع چالش‌های تحصیلی یا عاطفی آنهاست. لیندستروم گفت: «تقریباً مانند بخشی از هویت آنها شده است. زمانی که ما آنها را می‌بینیم، متقاعد شده‌اند که یک اختلال عصبی-رشدی دارند.»

لیندستروم نگران است که این سیستم دانشجویان را تشویق می‌کند تا خود را کمتر از آنچه واقعاً هستند، توانمند ببینند. با نسبت دادن تمام مشکلات خود به یک ناتوانی، آنها چالش‌های عادی را پاتولوژیک می‌کنند. لیندستروم به من گفت: «وقتی صحبت از اختلالی مانند ADHD می‌شود، همه ما گاهی اوقات آن علائم را داریم. اما بیشتر ما توسط آنها دچار اختلال نمی‌شویم.»

یک فارغ‌التحصیل اخیر استنفورد به من گفت که وقتی در سال اول دانشگاه به مونونوکلئوز عفونی (Mononucleosis) مبتلا شد، به دفتر ناتوانی مراجعه کرد: زیرا نمی‌توانست ورزش کند و در کلاس در تمرکز مشکل داشت. اگرچه او همیشه بی‌قرار بود، اما در دبیرستان هرگز مشکلات تحصیلی نداشت – اما دبیرستان آسان‌تر از استنفورد بود. این دفتر پیشنهاد کرد که او ممکن است ADHD داشته باشد و او را به دنبال تشخیص تشویق کرد. یک روانپزشک و پزشک اطفالش او را با ADHD و نارساخوانی تشخیص دادند و استنفورد علاوه بر سایر تسهیلات، زمان اضافی در آزمون‌ها به او اعطا کرد.

کالار، استاد فیزیک دانشگاه شیکاگو، گفت که بخشی از آنچه آزمون‌های او برای سنجش آن طراحی شده‌اند، توانایی حل مسائل در مدت زمان مشخصی است. اما اکنون بسیاری از دانشجویان او در اتاقی جداگانه هستند، با یک و نیم یا حتی دو برابر زمان تعیین شده برای تکمیل آزمون. او به من گفت: «من برای دانشجویانی که از این موضوع استفاده نمی‌کنند، متأسفم. ما یک جمعیت دانشجویی دو سرعته داریم.»

بیشتر حامیان ناتوانی که با آنها صحبت کردم، بیشتر نگران دانشجویانی هستند که هنوز تسهیلات مورد نیاز خود را دریافت نمی‌کنند تا خطر سوءاستفاده افراد از سیستم. آنها استدلال می‌کنند که تقلب نادر است و تأکید می‌کنند که برخی دانشگاه‌ها الزامات مستندسازی سخت‌گیرانه‌ای را حفظ می‌کنند. امیلی تارکونیش، استادیار آموزش ویژه در دانشگاه ایلینوی در اوربانا-شمپین، به من گفت: «ترجیح می‌دهم به پنج کودکی که نیاز به تسهیلات دارند اما نمی‌توانند از پس هزینه مستندات برآیند، دسترسی بدهم، و شاید یک نفر هم باشد که برای ارزیابی پول داده و واقعاً به آن نیاز ندارد. برای من ارزشش را دارد.»

تارکونیش افزایش تعداد دانشجویانی که تسهیلات دریافت می‌کنند را به عنوان شواهدی از عملکرد صحیح سیستم می‌بیند. الا کالو، دستیار معاونت حقوق ناتوانی در برکلی، دیدگاه مشابهی داشت. او به من گفت: «من آن را یک نکته منفی نمی‌دانم، مهم نیست چند دانشجو دارای ناتوانی حضور پیدا کنند. افراد دارای ناتوانی هنوز در این کشور به شدت کم‌کار هستند و اغلب در فقر زندگی می‌کنند. کلید رفع این مشکل تا حد زیادی از طریق موسساتی مانند برکلی است که بخشی از مأموریت خود را ارتقاء افراد به امنیت قرار می‌دهند.» (یک سوم دانشجویان ثبت‌نام شده در دفتر ناتوانی برکلی از خانواده‌های کم‌درآمد هستند.) کالار به من گفت که در دانشگاه شیکاگو، اعضای کمیته‌ای برای رسیدگی به افزایش تسهیلات حتی در مورد وجود مشکل نیز توافق ندارند.

خود این افزایش غیرقابل انکار است. به زودی، برخی مدارس ممکن است دانشجویان بیشتری تسهیلات دریافت کنند تا دانشجویانی که دریافت نمی‌کنند، سناریویی که تنها یک دهه پیش مضحک به نظر می‌رسید. در حال حاضر، در یک دانشکده حقوق، 45 درصد از دانشجویان تسهیلات تحصیلی دریافت می‌کنند. پل گراهام فیشر، استاد استنفورد که به عنوان رئیس مشترک کارگروه ناتوانی دانشگاه خدمت می‌کرد، به من گفت: «من با افرادی در مدیریت استنفورد صحبت کرده‌ام. آنها در مورد این صحبت کرده‌اند که در چه مرحله‌ای می‌توانیم نه بگوییم؟ اگر به 50 یا 60 درصد برسد چه؟ در چه مرحله‌ای فقط می‌گویید 'ما نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم'؟» امسال، 38 درصد از دانشجویان کارشناسی استنفورد به عنوان دارای ناتوانی ثبت شده‌اند؛ در ترم پاییز، 24 درصد از دانشجویان کارشناسی تسهیلات تحصیلی یا مسکن دریافت می‌کردند.

مارک اشنایدر، رئیس سابق بازوی تحقیقات آموزشی وزارت آموزش، به من گفت که سه نفر از چهار نوه‌اش «برنامه‌های آموزشی فردی» (Individualized Education Programs)، اصطلاح فنی برای تسهیلات در سطح K-12، دارند. او گفت: «پاداش اعلام داشتن ناتوانی، در مقابل ننگ آن – تعادل بین این دو چیز به شدت تغییر کرده است.» او افزود: اگر این تغییر نبود، نوه‌هایش ممکن بود مزایا و خدماتی را که نیاز دارند، دریافت نکنند. اما حداقل، پاداش‌ها به طور مساوی توزیع نمی‌شوند. با دریافت تسهیلات بیشتر توسط دانشجویان نخبه، سیستم مشکلی را که برای حل آن طراحی شده بود، بدتر می‌کند. قانون ADA قرار بود کالج را عادلانه‌تر کند. در عوض، تسهیلات به راه دیگری برای دانشجویان ممتاز تبدیل شده‌اند تا برتری خود را اعمال کنند.