تصویری از دو مرد که در پس‌زمینه زرد روشن ایستاده‌اند. یکی از مردان کت و شلوار تجاری به سبک غربی و دیگری ردای سیاه و پوشش سر سفید به تن دارد. مردان در حال دست دادن هستند. هر یک کیفی دارند که پول از آن بیرون می‌ریزد؛ کیف مرد سمت چپ به شکل ایالات متحده و کیف مرد سمت راست به شکل شبه‌جزیره عربستان است. تصویرسازی توسط Sébastien Thibault برای فارن پالیسی
تصویری از دو مرد که در پس‌زمینه زرد روشن ایستاده‌اند. یکی از مردان کت و شلوار تجاری به سبک غربی و دیگری ردای سیاه و پوشش سر سفید به تن دارد. مردان در حال دست دادن هستند. هر یک کیفی دارند که پول از آن بیرون می‌ریزد؛ کیف مرد سمت چپ به شکل ایالات متحده و کیف مرد سمت راست به شکل شبه‌جزیره عربستان است. تصویرسازی توسط Sébastien Thibault برای فارن پالیسی

ثروت جدید ملت‌ها

سرمایه ابزاری چگونه جهان را دگرگون می‌کند.

سرمایه و کشورداری همواره به هم مرتبط بوده‌اند. اما از طلوع سرمایه‌داری مدرن، ثروت کلی جهان و رفاه متوسط انسان‌ها به طور چشمگیری افزایش یافته است. دسترسی دولت‌ها به سرمایه و تمایل آن‌ها برای به کارگیری آن جهت دستیابی به اهداف سیاسی نیز افزایش یافته است – روندی که به ویژه در دوره‌های رشد سریع اقتصادی، تغییرات تکنولوژیکی و رقابت قدرت‌های بزرگ قوی است.

امروزه، سیاست‌گذاران اقتصاد ژئوپلیتیک را به عنوان یک مسئله امنیت ملی در نظر می‌گیرند و از طریق صندوق‌های ثروت حاکمیتی، قهرمانان ملی و مشارکت‌های دولتی-خصوصی، سرمایه‌گذاری‌ها را در راستای استراتژی‌های ژئوپلیتیکی خود هدایت می‌کنند.

می‌توان آن را ظهور سرمایه ابزاری نامید: استفاده از وجوه هدایت‌شده توسط دولت برای پیگیری دو هدف همزمان، یعنی ایجاد بازده مالی و نشان دادن قدرت دولتی. این سرمایه صبور، بلندمدت و همسو با برنامه‌های داخلی و بین‌المللی رهبران خاص است. اینکه کشورها چگونه سرمایه‌گذاری می‌کنند، به طور فزاینده‌ای نشان می‌دهد که چگونه رقابت می‌کنند. در این پارادایم جدید، دولت‌ها بیش از صرفاً تنظیم‌کنندگان بازارها هستند؛ آن‌ها اکنون از تأثیرگذارترین صاحبان و تخصیص‌دهندگان سرمایه در اقتصاد جهانی به شمار می‌روند.

هیچ کجا این مسئله واضح‌تر از خاورمیانه نیست. در حالی که توسعه برخی کشورها در منطقه توسط حضور گروه‌های افراط‌گرا یا کمبود منابع متوقف شده است، پادشاهی‌های ثروتمند حاشیه خلیج عربی مسیر روشنی را به سوی رفاه در پیش گرفته‌اند. این کشورها باثبات، دارای منابع کافی و قادر به پیگیری برنامه‌های اقتصادی هستند که تا حد زیادی از درگیری‌های منطقه جدا شده‌اند. خیزش آن‌ها یکی از مهم‌ترین روندهای ژئوپلیتیک و مالی جهانی است.

ظهور مدرن صندوق‌های ثروت حاکمیتی در قلب این انقلاب قرار دارد. کویت اولین صندوق ثروت حاکمیتی جهان را در سال ۱۹۵۳ تأسیس کرد. مدل کویت در سراسر جهان گسترش یافت و از آن زمان تا کنون، کشورهای حاکمیتی خاورمیانه جریان‌های سرمایه جهانی را هدایت کرده‌اند. طبق گزارش Global SWF، در ۹ ماه اول سال ۲۰۲۵، سرمایه‌گذاران حاکمیتی خاورمیانه تا ۴۰ درصد از ارزش معاملات سرمایه‌گذاران دولتی در سطح جهان را به خود اختصاص دادند که مجموع معاملات به ۵۶.۳ میلیارد دلار می‌رسید. صندوق‌های ثروت حاکمیتی خاورمیانه بیش از ۵.۶ تریلیون دلار دارایی تحت مدیریت دارند که مجموع این منابع سرمایه‌ای را به سومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل می‌کند. پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۳۰، این رقم به ۸.۸ تریلیون دلار افزایش یابد.

حدود ۱۷۰ صندوق ثروت حاکمیتی در سراسر جهان – از چین تا نروژ و سنگاپور – بیش از ۱۴ تریلیون دلار دارایی دارند. وظایف این صندوق‌های ثروت حاکمیتی همراه با مقیاس آن‌ها در حال تغییر است. در بیشتر تاریخ خود، این صندوق‌ها استراتژی‌های سرمایه‌گذاری غیرفعال را دنبال می‌کردند و عمدتاً از روندهای کلان اقتصادی پیروی می‌کردند. امروزه، تعداد فزاینده‌ای از این صندوق‌های ثروت حاکمیتی به تخصیص‌دهندگان فعال سرمایه و موتورهای محرک دستورالعمل‌های گسترده فناورانه و ژئواکونومیک تبدیل شده‌اند که برخی از جاه‌طلبانه‌ترین و پرریسک‌ترین سرمایه‌گذاری‌ها در جهان را نمایندگی می‌کنند. تهاجمی‌ترین تغییر در میان پادشاهی‌های حاشیه خلیج فارس در خاورمیانه در حال وقوع است، جایی که اغلب گروه کوچکی از رهبران سیاسی و حلقه داخلی آن‌ها، نه فقط مدیران سرمایه‌گذاری، تصمیم می‌گیرند که سرمایه‌گذاری‌ها کجا، کی و چرا انجام شوند.

مقیاس و دامنه سرمایه ابزاری، حوزه‌های جدیدی از رقابت و همکاری را ایجاد می‌کند. این سرمایه، ظرفیت دولتی را به سمت تنوع اقتصادی، مزیت تکنولوژیکی و اهرم ژئوپلیتیکی هدایت می‌کند. اگر این مدل پایدار بماند، نه تنها خاورمیانه، بلکه معماری مالی جهانی و عمل کشورداری را نیز می‌تواند دگرگون کند.

تصویری حکاکی‌شده به رنگ سیاه و سفید که مردانی را دور یک میز نشان می‌دهد. مردی نشسته کاغذی را به مردی ایستاده می‌دهد. آن‌ها لباس‌های تشریفاتی اوایل قرن هفدهم را پوشیده‌اند.
تصویری از هنری هادسن، دریانورد و کاشف انگلیسی، در حال دریافت مأموریت خود از کمپانی هند شرقی هلند، حدود سال ۱۶۰۹. مجموعه Kean/گتی ایمیجز
مجموعه Kean/گتی ایمیجز
مردی از پشت در مقابل یک صفحه نمایش بزرگ و رنگارنگ ایستاده است که عکس‌های تراشه‌های نیمه‌رسانا و کارگران را نشان می‌دهد.
بازدیدکننده‌ای در حال تماشای صفحه‌ای است که تصاویر تراشه‌های نیمه‌رسانا و ویفرهای الکترونیکی را در موزه نوآوری شرکت تولید نیمه‌رسانای تایوان (TSMC) در هسینچو، تایوان، در ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴ نشان می‌دهد. I-Hwa Cheng/AFP از طریق گتی ایمیجز
I-Hwa Cheng/AFP از طریق گتی ایمیجز
ترامپ و تاکایچی در کنار هم پشت یک میز ایستاده‌اند. ترامپ کت و شلوار تیره و کراوات قرمز و تاکایچی کت و دامن روشن پوشیده‌اند. هر دو پوشه‌های بزرگ حاوی اسناد امضا شده را بالا گرفته‌اند. پشت آن‌ها شش پرچم آمریکا و ژاپن و شمعدان‌های بلند در مقابل دیواری قرمز و سفید و طلایی قرار دارد.
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و سنائه تاکایچی، نخست‌وزیر ژاپن، در ۲۸ اکتبر در توکیو در جریان نشستی، اسناد امضاشده برای یک توافق‌نامه مواد معدنی حیاتی را بالا گرفته‌اند. Andrew Harnik/Getty Images
Andrew Harnik/Getty Images
بایدن در یک اتاق صنعتی بزرگ در کت و شلوار تیره در کنار مردان و زنان دیگری ایستاده است که پشت یک کامپیوتر کوانتومی بزرگ با چارچوب فلزی قرار دارند.
جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، در حال بازدید از یک کامپیوتر کوانتومی در تأسیسات IBM در پوکیپسی، نیویورک، در ۶ اکتبر ۲۰۲۲. IBM میزبان رئیس‌جمهور بود تا اعلام سرمایه‌گذاری ۲۰ میلیارد دلاری در نیمه‌رساناها، محاسبات کوانتومی و سایر فناوری‌های پیشرفته در ایالت نیویورک را جشن بگیرد. Mandel Ngan/AFP از طریق گتی ایمیجز
Mandel Ngan/AFP از طریق گتی ایمیجز

یکی از اولین تجلیات سرمایه ابزاری از جمهوری هلند در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی نشأت گرفت. در طول شورش آن‌ها علیه اسپانیای هابسبورگ، که به جنگ هشتاد ساله معروف است، استان‌های شورشی یک شرکت نوین را تأسیس کردند: شرکت هند شرقی هلند (Dutch East India Company).

این شرکت توسط سرمایه‌گذاران خصوصی تأمین مالی می‌شد که سهام یکی از اولین شرکت‌های سهامی عام جهان به آن‌ها واگذار شد. اما دولت هلند نیز از شرکت هند شرقی هلند حمایت می‌کرد، زیرا می‌دانست برای تأمین مالی جنگ استقلال خود به درآمد نیاز دارد. در قلب این عملیات، انحصار دولتی شرکت بر تجارت در آسیا، که یکی از سریع‌ترین بازارهای در حال رشد در جهان بود، قرار داشت.

این پیشینه امروز نیز طنین‌انداز است، زیرا دولت‌ها در سراسر جهان از وجوه و نفوذ دولتی، اغلب از طریق شرکت‌های دولتی یا سرمایه‌گذاری‌های استراتژیک در شرکت‌های خصوصی، برای دستیابی به اهداف اقتصادی و ژئوپلیتیکی ملی، به ویژه در بخش‌های حیاتی مانند فناوری و زیرساخت، استفاده می‌کنند.

طرح مارشال نمونه‌ای بعدی از سرمایه ابزاری در مقیاس بزرگ بود. این طرح که در سال ۱۹۴۷ در دوره ریاست جمهوری هری ترومن ایالات متحده پیشنهاد شد، ۱۳.۳ میلیارد دلار – تقریباً ۱۵۰ میلیارد دلار به ارزش امروزی – را برای بازسازی اقتصادهای ویران‌شده اروپای غربی پس از جنگ اختصاص داد. این پول کمک خارجی بود، اما منافع ایالات متحده را نیز پیش می‌برد. در زمانی که ایالات متحده تنها قدرت صنعتی بود که صنایعش در جنگ تخریب نشده بود، اروپایی احیا شده می‌توانست بازارهایی برای صادرات ایالات متحده فراهم کند، برتری جهانی دلار را تقویت کند و جذابیت کمونیسم را در روزهای اولیه جنگ سرد کاهش دهد.

طرح مارشال از سرمایه هدفمند برای شکل‌دهی به توازن قدرت پس از جنگ استفاده کرد. رقابت قدرت‌های بزرگ امروز نیز به این بستگی دارد که کدام دولت‌ها می‌توانند سرمایه را در مقیاس بزرگ برای تثبیت اتحادها، ایجاد ظرفیت صنعتی و تعیین قوانین نظمی نوظهور به کار گیرند.

این منطق با ادامه جنگ سرد، برجسته‌تر شد. این دوران ادغام اقتصادی محدود جغرافیایی اما رقابت جهانی شدید بود. با پایان جنگ ویتنام، ایالات متحده نسبت به درگیری‌های نظامی در سراسر اقیانوس آرام محتاط شد. تایوان – که در آن زمان اقتصادی عمدتاً کشاورزی داشت – با نگرانی از رها شدن و در تلاش برای تقویت ارتباط شکننده خود با واشنگتن، در فناوری سرمایه‌گذاری کرد.

این استراتژی ساده بود: همانطور که کریس میلر در کتاب خود «جنگ تراشه» نوشت، «هرچه کارخانه‌های نیمه‌رسانا در جزیره بیشتر باشد و پیوندهای اقتصادی با ایالات متحده قوی‌تر باشد، تایوان ایمن‌تر خواهد بود.»

در حالی که جنگ سرد وارد دوران تنش‌زدایی شد و ایالات متحده در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ کمک اقتصادی به تایوان را به تدریج قطع کرد، این جزیره به جای کمک، به دنبال تجارت بود. در سال ۱۹۶۸، شرکت Texas Instruments اولین کارخانه خود را در تایوان تأیید کرد. پنج سال بعد، دولت تایوان «مؤسسه تحقیقات فناوری صنعتی» را به رهبری موریس چانگ تأسیس کرد. سپس چانگ با ۱۰۰ میلیون دلار از «صندوق توسعه ملی» این کشور، شرکت تولید نیمه‌رسانای تایوان (TSMC) را راه‌اندازی کرد.

ادغام سرمایه دولتی و نوآوری فناوری، با حمایت از محققان دانشگاهی و سرمایه‌گذاران و کارآفرینان بخش خصوصی، بنیان اکوسیستم فناوری ایالات متحده را در دوران جنگ سرد و رقابت قدرت‌های بزرگ بنا نهاد. واشنگتن از توسعه فناوری‌هایی مانند آرپانت (ARPANET)، اولین شبکه پیشرفته کامپیوتری، در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اکوسیستم نوآورانه در اطراف سیلیکون ولی که همراه با شرکت‌هایی مانند TSMC، چشم‌انداز فناوری جهانی امروز را تعریف می‌کند، حمایت کرد.

دو اقتصاد بزرگ جهان، ایالات متحده و چین، اکنون بیشترین توانایی را در شکل‌دهی به جریان‌های جهانی کالا و سرمایه دارند، چه از طریق سرمایه‌گذاری‌ها و چه از طریق ابزارهای اقتصادی مانند کنترل صادرات و تعرفه‌ها. هر دو، به شیوه‌های کاملاً متفاوت اما گاهی همگرا، از دیپلماسی اقتصادی نه تنها برای رشد بلکه برای کسب اهرم استراتژیک در جایی که ابزارهای نظامی یا دیپلماتیک ناکافی یا بسیار پرهزینه هستند، استفاده می‌کنند.

چپ: دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و سنائه تاکایچی، نخست‌وزیر ژاپن، در ۲۸ اکتبر در توکیو در جریان نشستی، اسناد امضاشده برای یک توافق‌نامه مواد معدنی حیاتی را بالا گرفته‌اند. Andrew Harnik/Getty Images

راست: جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، در حال بازدید از یک کامپیوتر کوانتومی در تأسیسات IBM در پوکیپسی، نیویورک، در ۶ اکتبر ۲۰۲۲. IBM میزبان رئیس‌جمهور بود تا اعلام سرمایه‌گذاری ۲۰ میلیارد دلاری در نیمه‌رساناها، محاسبات کوانتومی و سایر فناوری‌های پیشرفته در ایالت نیویورک را جشن بگیرد. Mandel Ngan/AFP از طریق گتی ایمیجز

در ماه‌های اخیر، واشنگتن قراردادهای مواد معدنی حیاتی و نیمه‌رسانا را منعقد کرده و توافقنامه‌های سرمایه‌گذاری با مکان‌هایی از ژاپن تا خلیج فارس را گسترش داده است. پکن سیاست صنعتی خود را برای تضمین رهبری در بخش‌های استراتژیک و حرکت به سوی خودکفایی تشدید کرده است. با مدل حکمرانی متمرکز دولتی-حزبی خود، یارانه‌ها، سیاست صنعتی و شرکت‌های قهرمان دولتی را ترکیب کرده تا از «کارخانه جهان» به «رقیب فناورانه رو به رشد جهان» تبدیل شود.

در حالی که پکن سرمایه دولتی را برای تسلط بر بخش‌های استراتژیک بسیج می‌کند، واشنگتن عمدتاً بر بازارهای سرمایه عمیق و پویایی کارآفرینی، تقویت شده با سرمایه‌گذاری عمومی، تکیه دارد. این امر با یک دهه بحث در مورد سیاست صنعتی همزمان شده است، که در آن دولت به طور فزاینده‌ای پروژه‌های عمومی در مقیاس بزرگ را تأمین مالی می‌کند، ریسک سرمایه‌گذاری خصوصی را کاهش می‌دهد و به کمبودهای بازار در زمینه‌هایی مانند تحقیق و توسعه رسیدگی می‌کند، البته نه اغلب با همان مقیاس یا رویکرد از بالا به پایین پکن.

این حرکت صنعتی اشکال مختلفی دارد اما در دولت‌های مختلف ادامه می‌یابد. قانون CHIPS و علم دوران بایدن، ۳۹ میلیارد دلار اختصاص داد به تولید داخلی نیمه‌رساناها، در حالی که قانون کاهش تورم به دنبال شتاب دادن به بیش از ۳ تریلیون دلار سرمایه‌گذاری در بخش انرژی پاک بود. «شرکت مالی توسعه بین‌المللی ایالات متحده» (U.S. International Development Finance Corporation)، که در سال ۲۰۱۹ در اولین دولت ترامپ تا حدی برای رقابت با ابتکار کمربند و جاده چین تأسیس شد، تأمین مالی توسعه ایالات متحده را برای ترویج سرمایه‌گذاری در بخش‌های استراتژیک – شکلی از سرمایه دولتی – بازتعریف کرد. و قراردادهای سرمایه‌گذاری ویژگی برجسته‌ای در دوره دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ بوده‌اند.

رقابت هنوز حل نشده است – این یک ویژگی تعیین‌کننده امور جهانی است. در حالی که شکاف بین اقتصادهای ایالات متحده و چین با پیشی گرفتن تولید ناخالص داخلی ایالات متحده در حال افزایش است، هر کشور بر سرمایه‌گذاری‌های دولتی خود، به ویژه در صنایع سرمایه‌بر مانند هوش مصنوعی، که بازارهای عمومی و خصوصی و همچنین دولت‌ها تریلیون‌ها دلار را به آن هدایت می‌کنند، تأکید دوچندان می‌کنند.

چند سال اخیر همچنین شاهد ظهور بازیگران جدیدی در این رقابت بوده است – کشورهایی که سرمایه‌گذاری‌هایشان گاهی با دو اقتصاد بزرگ جهان رقابت می‌کند.

تابلویی به زبان عربی در یک میدان شنی باز در مقابل آسمان‌خراش‌های تازه ساخته‌شده‌ای که با جرثقیل‌ها احاطه شده‌اند، ایستاده است. آسمان کاملاً صاف و بدون ابر است.
ساختمان‌های اداری در محل ساخت و ساز منطقه مالی جدید ملک عبدالله در ریاض، عربستان سعودی، در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۸. این توسعه بخشی از پروژه چشم‌انداز ۲۰۳۰ این کشور است. Sean Gallup/Getty Images
Sean Gallup/Getty Images
مردان و زنانی دور یک میز بزرگ ایستاده‌اند که با یک ماکت دقیق از شهر با شبکه‌هایی از ساختمان‌ها و خیابان‌های پوشیده از درختان و فضای سبز پوشانده شده است.
مردان و زنانی دور یک میز بزرگ ایستاده‌اند که با یک ماکت دقیق از شهر با شبکه‌هایی از ساختمان‌ها و خیابان‌های پوشیده از درختان و فضای سبز پوشانده شده است. Giuseppe Cacae/AFP از طریق گتی ایمیجز
Giuseppe Cacae/AFP از طریق گتی ایمیجز
اورتبرگ و ترامپ، با کت و شلوارهای تیره، در یک سر میز تزئین شده با گل‌ها لبخند می‌زنند و با هم تعامل دارند. ثانی و مرد دیگری با لباس‌ها و پوشش سر سفید لبخند می‌برند و تماشا می‌کنند. همه روی صندلی‌های تزئینی نشسته‌اند. یک پرچم آمریکا در سمت چپ پشت میز و یک پرچم قطر در سمت راست به نمایش گذاشته شده است.
کلی اورتبرگ (Kelly Ortberg)، مدیر عامل بوئینگ (سمت چپ)، در کنار ترامپ (وسط چپ) و شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر (وسط راست) در مراسم امضای توافقنامه تجاری در کاخ سلطنتی دوحه در ۱۴ مه نشسته‌اند. Brendan Smialowski/AFP از طریق گتی ایمیجز
Brendan Smialowski/AFP از طریق گتی ایمیجز

خیزش بقیه جهان، از آسیای جنوب شرقی تا آمریکای لاتین، همزمان با غنی‌سازی کشورهای حاشیه خلیج فارس بوده است. همچنین این امر در طول یک تکامل سیاسی اتفاق افتاد که مسیر منطقه را تغییر داد. در اواسط دهه ۲۰۱۰، نسل جوان‌تری از رهبران در عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر – و اخیراً کویت – به قدرت رسیدند. این رهبران با دو تغییر اساسی روبرو هستند: گذار انرژی جهانی، که می‌تواند شریان حیاتی اقتصاد آن‌ها، یعنی سوخت‌های فسیلی را در دهه‌های آینده از بین ببرد، و ظهور تولیدکنندگان جدید انرژی از آمریکای لاتین تا ایالات متحده، که اکنون بزرگترین تولیدکننده نفت خام در جهان است.

این رهبران جدید خلیج فارس، با مواجهه با یک محیط کلان اقتصادی متفاوت، وظایف ثروت ملی خود را تغییر دادند. اکنون، استقرار سرمایه در خاورمیانه فقط به دنبال بازدهی نیست – بلکه توسعه ملی و تنوع اقتصادی را نیز پیش می‌برد. آن‌ها نحوه تعادل کشورهای خلیج فارس بین قدرت‌های بزرگ را شکل می‌دهند. و به طور فزاینده‌ای اقتصاد نوآوری را هدایت می‌کنند، زیرا تریلیون‌ها دلار در سطح جهانی به حوزه‌هایی مانند هوش مصنوعی سرازیر می‌شود.

خلیج فارس یکپارچه نیست. اعضای شورای همکاری خلیج فارس ویژگی‌های مشترکی دارند، اما استراتژی‌های آن‌ها بازتاب هویت‌ها و اولویت‌های ملی است. بسیاری از پادشاهان خلیج فارس انتظار دارند برای دهه‌ها حکومت کنند و برنامه‌های خود را شکل داده و شاهد تحقق آن‌ها خواهند بود. در نتیجه، این رهبران با افق‌های زمانی بلندمدت سرمایه‌گذاری می‌کنند که آن‌ها را از سایر دسته‌های تخصیص‌دهندگان سرمایه متمایز می‌کند.

واضح‌ترین بیان این پویایی، چشم‌انداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی است که در سال ۲۰۱۶ توسط ولیعهد محمد بن سلمان با هدف ساخت یک «جامعه پویا، اقتصادی پر رونق و ملتی جاه‌طلب» آغاز شد. ولیعهد – نوه ملک عبدالعزیز، بنیانگذار عربستان سعودی مدرن – رهبری برنامه‌ای برای تحول ملی را برای تنها اقتصاد G-20 جهان عرب و میهن دو مکان مقدس اسلام بر عهده دارد.

موفقیت این برنامه با نتایج آن در داخل کشور مشخص خواهد شد. با بیش از ۳۵ میلیون شهروند – که نزدیک به دو سوم آن‌ها زیر ۳۰ سال هستند – پادشاهی با واقعیت جمعیتی بسیار متفاوتی نسبت به همسایگان کوچکتر خود در خلیج فارس روبرو است. شرایط داخلی آن به این معنی است که ریاض نیاز به ایجاد مشاغل در بخش خصوصی در صنایع جدیدی مانند گردشگری، سرگرمی و ورزش، و علوم زیستی دارد. این به معنای تبدیل یک چشم‌انداز وسیع و یک مدل اجتماعی-اقتصادی سنتی تحت سلطه خانواده‌های بازرگان و یارانه‌های دولتی به مدلی است که کارآفرینی را تقویت می‌کند و سطوح بالاتری از تخصص خارجی، گردشگری و سرمایه‌گذاری را جذب می‌کند.

اصلاحات اجتماعی با چنین نتایج اقتصادی مرتبط است. یک فرمان سلطنتی در سال ۲۰۱۷ حق رانندگی و سفر بدون قیم مرد را به زنان سعودی اعطا کرد. زنان بیشتری وارد نیروی کار می‌شوند، اما این اقدامات صرفاً به حقوق دیرینه مربوط نمی‌شود. گنجاندن بیشتر، رشد را تقویت می‌کند، فرار مغزها را کاهش می‌دهد و ممکن است حمایت عمومی را برای اصلاحات اقتصادی افزایش دهد، حتی با وجود مخالفت برخی از عناصر سنتی‌تر جامعه سعودی با جنبه‌هایی از مدرن‌سازی.

سیاست خارجی و فناوری به ابزاری برای رفاه داخلی تبدیل شده‌اند. عربستان سعودی هم با ضامن امنیتی خود، ایالات متحده، و هم با چین، شریک تجاری اصلی خود، ارتباط برقرار می‌کند. این پادشاهی در حال تبدیل شدن به یک قطب مهم تجاری و لجستیکی است که اقتصادهای در حال رشد در آسیا، به ویژه هند، را با اروپا متصل می‌کند.

همچنین، این کشور صدها میلیارد دلار در هوش مصنوعی سرمایه‌گذاری می‌کند، از جمله در مراکز داده جدید و شرکت‌های پیشگام هوش مصنوعی مانند Humain. تلاش ریاض برای رهبری بیشتر در هوش مصنوعی، یک قمار بر این است که فناوری چندمنظوره می‌تواند هر بخش از اقتصاد متنوع آن را تقویت کند – و این که دارای مزایای منحصربه‌فردی است، نه تنها به دلیل دسترسی به سرمایه، بلکه از طریق یک محیط نظارتی انعطاف‌پذیر و فراوانی منابع انرژی مقرون‌به‌صرفه.

چشم‌انداز ۲۰۳۰ در دهه اول خود به نتایج قابل توجهی دست یافته است. مدرن‌سازی عربستان سعودی آن را برای بسیاری از کسانی که پیش از این آن را می‌شناختند، غیرقابل تشخیص کرده است. صندوق سرمایه‌گذاری عمومی آن در سال ۲۰۲۵ از ۱ تریلیون دلار دارایی فراتر رفت.

با این حال، همانطور که ریاض نشان می‌دهد که صرفاً یک سرمایه‌گذار نیست بلکه یک سازنده نیز هست، این برنامه همچنان با چالش‌های جدیدی روبرو است و خود را با آن‌ها وفق می‌دهد. پیش‌بینی می‌شود کسری بودجه کشور در سال ۲۰۲۶ به ۳.۳ درصد تولید ناخالص داخلی آن برسد، و اگر قیمت جهانی نفت افزایش نیابد، ممکن است این میزان بیشتر شود و درآمدهای دولت کاهش یابد. تراز خارجی عربستان سعودی تحت فشار پروژه‌های داخلی سرمایه‌بر قرار دارد که نیازمند واردات گسترده ماشین‌آلات، فناوری و تخصص است، که همگی مازاد تجاری پادشاهی را به شدت کاهش داده است. در نتیجه، ابرپروژه‌های چشم‌انداز ۲۰۳۰ – مانند قیدیه، دیریه و شهر عظیم و آینده‌نگر نئوم – با کاهش یا تعدیل چشمگیر مواجه شده‌اند، زیرا قیمت جهانی نفت پایین مانده و پادشاهی در حال بازبینی استراتژی و ظرفیت خود است. اما این بیشتر یک کالیبراسیون مجدد است تا یک چرخش کامل، که نشان‌دهنده تمایل پادشاهی به ایجاد فضا برای سبد رو به رشد سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت است.

چنین فشارهایی تنها باعث افزایش انگیزه به سوی تنوع اقتصادی می‌شود. پادشاهی که کمتر به درآمدهای نفتی وابسته باشد، می‌تواند در ژئوپلیتیک مستقل‌تر عمل کند، اشکال بیشتری از نفوذ و اهرم را توسعه دهد و خود را به عنوان یک قطب منطقه‌ای برای سرمایه‌گذاران در صنایع مختلف معرفی کند. بازدید ولیعهد از واشنگتن در نوامبر – و تعاملات ترامپ در ریاض با مدیران ارشد فناوری ایالات متحده در ماه مه – نشان می‌دهد که چگونه اصلاحات اقتصادی، این پادشاهی را به معماری‌های امنیتی ایالات متحده متصل می‌کند.

اما در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس، امارات متحده عربی – کشوری با کسری از جمعیت و مساحت عربستان سعودی – سریع‌ترین پیشرفت را در تنوع اقتصادی داشته است. رویکرد پیشرو آن به فناوری به ویژه متمایز بوده است. در سال ۲۰۱۷، ابوظبی اولین وزیر هوش مصنوعی جهان را منصوب کرد. سال بعد، شرکت G42 را راه‌اندازی کرد که اکنون قهرمان ملی هوش مصنوعی آن است. در سال ۲۰۲۳، شورای تحقیقات فناوری پیشرفته ابوظبی، فالکون (Falcon) را منتشر کرد، یکی از اولین مدل‌های بزرگ زبانی عربی، که دامنه دسترسی فناوری امارات را به بیش از ۴۰۰ میلیون سخنور عربی در جهان گسترش داد.

این سرمایه‌گذاری‌های اولیه به امارات متحده عربی مزیت «پیشگامی» را داد. با حدود ۷۰ درصد تولید کشور که از بخش‌های غیرنفتی و گازی نشأت می‌گیرد، رهبران آن نمی‌خواهند تمایز خود را به عنوان متنوع‌ترین اقتصاد منطقه از دست بدهند. سال‌هاست که کسب‌و‌کارهای جهانی افراد و دفاتر منطقه‌ای خود را به امارات متحده عربی منتقل کرده‌اند، ابتدا در اوایل دهه ۲۰۰۰ در دبی و اکنون در ابوظبی، که علاوه بر پایتخت سیاسی، به یک پایتخت تجاری نیز تبدیل شده است. امروز، ابوظبی از نظر صندوق‌های ثروت حاکمیتی ثروتمندترین شهر جهان است و عنوان «ابوظبی اینک» را به خود اختصاص داده است.

یک اکوسیستم از صندوق‌های ثروت حاکمیتی پیشرفته، جنبه‌های مختلف اقتصاد امارات متحده عربی را هدایت کرده و مجموعه‌ای فزاینده‌ای از جاه‌طلبی‌ها را تقویت می‌کند. سازمان سرمایه‌گذاری ابوظبی (ADIA)، که در سال ۱۹۷۶ تأسیس شد، یکی از بزرگترین و بانفوذترین صندوق‌های جهان است، با افق سرمایه‌گذاری بلندمدت و موقعیت رهبری در کلاس‌های دارایی جایگزین. شرکت توسعه مبادله (Mubadala Development Company) دولتی در سال ۲۰۰۲ با تمرکز بر تنوع اقتصادی راه‌اندازی شد. پس از ادغام در سال ۲۰۱۷، شرکت سرمایه‌گذاری مبادله جدید به سمت «آینده‌محور» تغییر جهت داد و در بیش از ۵۰ کشور در بخش‌هایی از هوافضا تا نیمه‌رساناها سرمایه‌گذاری کرد. MGX یک ابزار سرمایه‌گذاری متمرکز بر هوش مصنوعی است که در سال ۲۰۲۴ توسط مبادله و G42 تأسیس شد و آن‌ها همچنین یک شرکت مراقبت‌های بهداشتی یکپارچه به نام M42 را راه‌اندازی کردند. ADQ، که در سال ۲۰۱۸ تأسیس شد، به عنوان ابزار ابوظبی برای تحول اقتصادی داخلی در صنایع مختلف عمل می‌کند. و در سال ۲۰۲۳، امارات متحده عربی «لونیت» (Lunate)، یک پلتفرم سرمایه‌گذاری جایگزین، را راه‌اندازی کرد که نشان‌دهنده اعتماد فزاینده این کشور در یک جهان مالی که به طور فزاینده‌ای تقسیم شده است، می‌باشد.

دامنه این صندوق‌ها در حال گسترش است و این کشور را به عنوان یکی از پیشروترین محرک‌های جریان‌های سرمایه فرامرزی در جهان قرار می‌دهد. و با نمایش قابلیت‌ها و دامنه خود در کلاس‌های دارایی و موضوعات مختلف، ابوظبی به طور فزاینده‌ای خود را به عنوان نقطه ورود برای پیمایش منطقه و چشم‌انداز در حال تحول ثروت حاکمیتی آن معرفی می‌کند.

امارات متحده عربی همچنین در تلاش است تا از هوش مصنوعی برای تبدیل شدن به یک گره استراتژیک در زیرساخت‌های جهانی استفاده کند تا به آن در ایجاد روابط سازنده با قدرت‌های بزرگ، از جمله ایالات متحده، کمک کند. در عین حال، این کشور در حال تبدیل شدن به یک واسطه با نفوذ در اکوسیستم‌های فناوری غربی و آسیایی است و حتی روندهای سرمایه‌گذاری جهانی را در زنجیره ارزش هوش مصنوعی شکل می‌دهد. با چنین وابستگی بالایی به سرمایه ابزاری برای جذب سرمایه، شرکت‌های خصوصی به طور فزاینده‌ای متوجه می‌شوند که تصمیم ابوظبی برای سرمایه‌گذاری – یا عدم سرمایه‌گذاری – برداشت‌های گسترده حاکمیتی را در مورد اینکه آیا آن‌ها بیش از حد ارزش‌گذاری شده‌اند یا قیمت‌گذاری مناسبی دارند، شکل می‌دهد.

در حالی که سرمایه‌گذاری‌های حاکمیتی امارات متحده عربی می‌توانند بازارساز باشند، این سرمایه‌گذاری‌ها این کشور را در کانون توجه ژئوپلیتیک نیز قرار داده‌اند. تحت فشار مقامات آمریکایی از هر دو حزب اصلی، رهبران اماراتی برای قطع روابط فناورانه با چین تلاش کرده‌اند. در اواخر سال ۲۰۲۳، پنگ شیائو (Peng Xiao)، مدیر عامل G42، به فایننشال تایمز گفت: «برای اینکه رابطه خود – که بسیار به آن اهمیت می‌دهیم – با شرکای آمریکایی خود را پیش ببریم، ما به سادگی نمی‌توانیم کارهای بیشتری با شرکای چینی [قبلی] انجام دهیم.» شیائو افزود: «ما نمی‌توانیم با هر دو طرف کار کنیم. نمی‌توانیم.»

در حالی که نگرانی‌ها باقی است، لغو قانون انتشار هوش مصنوعی دوران بایدن در ماه مه توسط ایالات متحده، که صادرات تراشه‌های پیشرفته به کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند امارات متحده عربی را محدود می‌کرد، چند روز قبل از سفر ترامپ به منطقه صورت گرفت و امکان گسترش صادرات تراشه را باز کرد.

ظهور قطر جدیدتر بوده، اما کمتر از آن قابل توجه نیست. برای بسیاری، دوحه با جام جهانی مردان فیفا ۲۰۲۲ در کانون توجه قرار گرفت. تا آن زمان، کشوری تقریباً به اندازه کانکتیکات زیرساخت‌هایی را برای پذیرایی از میلیون‌ها گردشگر و رویدادهای بزرگ جهانی ساخته بود. این کار را با کمک شرکت‌های قهرمان ملی که از طریق سرمایه‌گذاری‌های حاکمیتی توسط نهادهایی مانند سازمان سرمایه‌گذاری قطر ساخته شده‌اند، انجام داد. بانک ملی قطر تقریباً ۲۰ میلیون مشتری در ۲۸ کشور دارد، الجزیره ادعا می‌کند ۴۳۰ میلیون مخاطب جهانی دارد، و شرکت انرژی قطر سالانه بیش از ۴۳ میلیارد دلار درآمد دارد. هواپیمایی قطر بیش از ۵۰,۰۰۰ نفر را استخدام کرده و یکی از بزرگترین ناوگان‌های باربری جهان را دارد. تقریباً ۵۳ میلیون نفر سال گذشته از طریق فرودگاه بین‌المللی حمد سفر کردند که آن را به یکی از شلوغ‌ترین فرودگاه‌های منطقه تبدیل کرده است.

تاکنون، محدودیت دوحه مسائل مالی نبوده است – بلکه مسائل ژئوپلیتیک و جمعیتی است. عربستان سعودی می‌تواند میلیون‌ها نفر از مردم خود را استخدام کند و در حال تلاش برای ایجاد شغل برای میلیون‌ها نفر دیگر است. قطر، با کمی بیش از ۳۰۰,۰۰۰ شهروند و جمعیت قابل توجهی از کارگران مهاجر، نمی‌تواند. امارات متحده عربی سال‌هاست که استعدادهای جهانی را جذب می‌کند. قطر به این مدت و در این مقیاس نتوانسته است. برای پر کردن شکاف جمعیتی، دوحه قصد دارد تعداد قهرمانان ملی خود را دو برابر کند و هدف آن جذب ۲.۵ میلیون کارگر ماهر در دهه آینده در زمینه‌هایی مانند گردشگری، آموزش، مراقبت‌های بهداشتی، مهمان‌نوازی، فناوری مالی و هوش مصنوعی است. شهر آموزشی، خوشه‌ای از دانشگاه‌های بین‌المللی که در سال ۲۰۰۳ راه‌اندازی شد، برای این استراتژی حیاتی است و هم قطری‌ها و هم دانشجویان خارجی را برای کار در صنایع محلی آموزش می‌دهد.

با این حال، ژئوپلیتیک می‌تواند مسائل را پیچیده‌تر کند. قطر هم‌مرز با عربستان سعودی و آن سوی خلیج فارس از ایران است. از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱، محاصره‌ای به رهبری امارات و عربستان سعودی به دنبال اتهامات حمایت از گروه‌های اسلام‌گرا اعمال شد. و امسال، موشک‌های ایرانی از فراز دوحه عبور کرده و به یک پایگاه هوایی آمریکایی در نزدیکی این کشور اصابت کردند. قطر تلاش کرده تا این فشار را با ایجاد تعادل در چندین سوی اختلافات سیاسی مدیریت کند، استراتژی‌ای که برخی آن را «بی‌طرفی تاکتیکی» نامیده‌اند.

دیپلمات‌های قطری دوستان قدرتمندی پیدا کرده و با درگیر شدن جهانی، به ویژه در میانجیگری در چندین طرف درگیری‌ها، بحث‌برانگیز بوده‌اند. دوحه مذاکرات بین روسیه و اوکراین و همچنین بین رواندا و جمهوری دموکراتیک کنگو را تسهیل کرده است. این کشور میزبان رهبران طالبان و حماس بوده است – اغلب به درخواست واشنگتن – که انتقاداتی را به همراه داشته اما نفوذ و اهرم آن را نیز افزایش داده است. اخیراً، رهبری قطر نقش برجسته‌ای در مذاکرات مربوط به آزادی گروگان‌های اسرائیلی از اسارت حماس در غزه و همچنین در طرح صلح برای این منطقه ایفا کرده است.

سرمایه‌گذاری‌ها و نقش میانجیگرانه قطر حامیان قدرت‌های بزرگ را برای آن به ارمغان آورده است. برای تقویت روابط نزدیک خود با ایالات متحده، دوحه ساخت پایگاه هوایی العدید را تأمین مالی کرد که اکنون بزرگترین تأسیسات نظامی آمریکا در منطقه است. در سال ۲۰۲۲، ایالات متحده دوحه را به عنوان یک متحد اصلی غیر ناتو معرفی کرد. سه سال بعد، اندکی پس از حمله اسرائیل به اهداف حماس در پایتخت آن، دوحه تعهد امنیتی از ایالات متحده دریافت کرد و برنامه‌هایی را برای ساخت یک تأسیسات جدید نیروی هوایی امیری قطر در آیداهو اعلام کرد. در تمام این مدت، صندوق ثروت حاکمیتی بیش از ۵۰۰ میلیارد دلاری قطر در حال بررسی فرصت‌های سرمایه‌گذاری در سراسر جهان، از جمله در ایالات متحده، اروپا و چین است.

مدل سرمایه ابزاری، که توسط کشورهایی مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر پیشگام شده است، در حال گسترش است. در سال ۲۰۲۰، عمان اولین سلطان جدید خود را در پنج دهه گذشته بر تخت نشاند و چشم‌انداز ۲۰۴۰ خود را راه‌اندازی کرد. کویت اکنون در حال معرفی اصلاحات اقتصادی و حکومتی است که توسط دومین صندوق بزرگ منطقه، سازمان سرمایه‌گذاری کویت، هدایت می‌شود. ۱۷ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری برنامه‌ریزی شده بحرین در ایالات متحده، بر پایه توافقنامه جامع ادغام امنیت و رفاه آن ساخته شده است. و اگر توافقات ابراهیم گسترش یابد، گام‌های بعدی می‌تواند شامل ادغام عمیق‌تر اقتصادی و سرمایه‌گذاری‌های بیشتر باشد، که توازن ژئوپلیتیکی منطقه را یک بار دیگر تغییر خواهد داد.

سرمایه ابزاری به پادشاهی‌های خلیج فارس – و کشورهای محور ژئوپلیتیکی در سطح جهان – این توانایی را می‌دهد که فراتر از وزن جمعیتی یا نظامی خود عمل کنند، درست مانند کاری که نفت در قرن بیستم انجام داد. تفاوت اکنون این است که این روند توسط دو نیروی محرکه مهم تسریع می‌شود: وابستگی متقابل استراتژیک بین ایالات متحده و چین، که شرکای تجاری اصلی و رقبای برجسته یکدیگر هستند، و ظهور هوش مصنوعی مولد به عنوان یک فناوری محرک اقتصادی که به سرمایه فراوان و منابع انرژی بسیار رایج در خلیج فارس نیاز دارد.

امروزه، این ظرفیت هم شرایط داخلی پادشاهی‌های خلیج فارس را اصلاح می‌کند و هم به آن‌ها در هر بخش و جغرافیایی – از تراشه‌ها تا رقابت ایالات متحده و چین – نفوذ می‌دهد، و استقرار سرمایه را به روش‌های جدیدی به یک اهرم ژئوپلیتیکی تبدیل می‌کند.

ترامپ با کت و شلوار تیره در کنار دو مرد با ردا و زنی با لباس بلند و روسری در حال راه رفتن در یک راهرو بلند و ستون‌دار هستند.
ترامپ (وسط راست) در حال بازدید از مسجد جامع شیخ زاید، به همراه ولیعهد شیخ خالد بن محمد بن زاید آل نهیان (راست)، در ابوظبی، امارات متحده عربی، در ۱۵ مه. Brendan Smialowski/AFP از طریق گتی ایمیجز
Brendan Smialowski/AFP از طریق گتی ایمیجز

صندوق‌های ثروت حاکمیتی بیش از هفت دهه و تخصیص سرمایه‌های دولتی برای قرن‌ها وجود داشته‌اند. اما ظهور سرمایه ابزاری اکنون در حال تغییر روابط دولت‌ها با مالی جهانی و نحوه رقابت آن‌ها در سطح جهانی است.

همه صندوق‌های ثروت حاکمیتی از قوانین یکسانی پیروی نمی‌کنند. بنیاد کارنگی اشاره کرده است که چگونه رشد صندوق‌های ثروت حاکمیتی خطر استفاده از آن‌ها را «به عنوان مجرایی برای فساد، پولشویی و سایر فعالیت‌های غیرقانونی» افزایش می‌دهد. اندکی پس از آغاز حمله تمام‌عیار روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲، وزارت خزانه‌داری ایالات متحده، «صندوق ثروت ملی» و «صندوق سرمایه‌گذاری مستقیم روسیه» را تحریم کرد و اظهار داشت که دومی «به طور گسترده به عنوان صندوق کثیف برای رئیس‌جمهور ولادیمیر پوتین در نظر گرفته می‌شود و نماد کلپتوکراسی گسترده‌تر روسیه است.»

اما در حالی که دولت‌های دارای سرمایه به دنبال فرصت‌های سرمایه‌گذاری در فناوری‌های حیاتی و مناطقی در سراسر جهان هستند و در تلاشند سرمایه‌گذاری خارجی را از شرکای جدید جذب کنند، سیاست‌گذاران غربی این فرصت را دارند که منافع مشترک را شناسایی کرده و سرمایه‌گذاری حاکمیتی را با ارزش‌های دموکراتیک مانند شفافیت، پاسخگویی و احترام به کرامت انسانی فردی همسو سازند و به روش‌های جدیدی کشورهای محور ژئوپلیتیکی را جذب کنند.

و صاحبان ثروت حاکمیتی نیز می‌توانند به شراکت‌های خود نگاهی بیندازند. سیاست ایالات متحده در خاورمیانه از دولتی به دولت دیگر تغییر می‌کند. بدون دانستن اینکه چه کسی در کاخ سفید خواهد بود، این مالکان به دنبال افزایش خودمختاری و دستیابی به تعادل هستند، با درک اینکه سه سال آینده می‌تواند برای اثبات اینکه روابط آن‌ها فقط به تعهدات گذشته تکیه ندارد، بلکه به غیرقابل جایگزینی در آینده نیز وابسته است، حیاتی باشد.

موفقیت بلندمدت سرمایه‌گذاری دولتی، مانند سرمایه‌گذاری‌های تحت رهبری بخش خصوصی، توسط سازوکارهای بازار و بازخورد تعیین خواهد شد. در چین، دولت-حزب هماهنگی در مقیاس بزرگ و تسلط صنعتی را در برخی بخش‌ها ممکن می‌سازد، با این حال، خودفریبی برنامه‌ریزی مرکزی ممکن است خود را در بخش املاک و مستغلات داخلی رو به افول و بدهی‌های سر به فلک کشیده این کشور نشان دهد. سیستم بنگاه‌های آزاد ایالات متحده رشد آن را تقویت می‌کند، و نهادهای تحقیقاتی و شرکت‌های پیشرو جهانی آن، اکوسیستم نوآوری آن را هدایت می‌کنند. اما محدودیت‌های مالی فزاینده و اختلافات سیاسی تمرکز استراتژیک را محدود می‌کند.

کشورهای حاشیه خلیج فارس شرط می‌بندند که استراتژی‌های آن‌ها اقتصادشان را متحول خواهد کرد – اما سرمایه‌گذاری بیش از حد در بخش‌های بی‌سود یا اصلاحات اقتصادی و اجتماعی ناموفق می‌تواند پیشرفت قابل توجه آن‌ها را متوقف کند. و همانطور که هر اقتصاد بزرگی سطوح بی‌سابقه‌ای از سرمایه‌گذاری را در وعده هوش مصنوعی هدایت می‌کند، برخی از سرمایه‌گذاری‌ها موفق خواهند شد و بازدهی در مقیاس ارائه می‌دهند، در حالی که برخی دیگر شکست خواهند خورد. در جایی که شرکت‌های هوش مصنوعی نتوانند رشد یا صرفه‌جویی‌های وعده‌داده شده را ارائه دهند، یا اگر تنگناهایی پدیدار شود که مانع یا متوقف‌کننده رشد صنعت و انتشار هوش مصنوعی شود، سرمایه‌گذاران ممکن است شاهد یک اصلاح با خطرات نزولی مداوم باشند.

اگر گذشته مقدمه باشد، پس ظهور این ثروت جدید ملت‌ها و اهمیت آن برای آینده پیشرفت، رشد و رقابت ادامه خواهد داشت. سرمایه در هیچ سیستم سیاسی جایگزین دیپلماسی یا قدرت سخت نخواهد شد. اما هر روز، سرمایه‌گذاری‌های دولتی اقتصاد جهانی را به حرکت درمی‌آورند و توازن قدرت را تغییر می‌دهند. در زمانی که نحوه سرمایه‌گذاری کشورها نحوه رقابت آن‌ها را تعریف می‌کند، سرمایه ابزاری ممکن است تعیین‌کننده باشد.