در جلسهای در کاخ سفید که روز سهشنبه و در احاطه کابینهاش برگزار شد، پرزیدنت دونالد ترامپ مهاجران سومالیایی را "آشغال" نامید و گفت: "ما آنها را در کشورمان نمیخواهیم." هیچ یک از اعضای کابینه ترامپ در برابر این ابراز نژادپرستی زننده موضعی نگرفت، هرچند معاون رئیسجمهور، جی. دی. ونس، با شور و شوق روی میز کوبید. اظهارات رئیسجمهور ظاهراً در پاسخ به وقایع واقعی بود – در مینهسوتا، دهها نفر از جامعه سومالیاییتبار در کلاهبرداریهای مرتبط با خدمات اجتماعی دخیل بودهاند – اما جامعه به طور کلی مسئولیتی در قبال اقدامات این افراد ندارد.
به همین ترتیب، آمریکاییهای سفیدپوست در مجموع مسئول نیستند که ترامپ تا حد زیادی توانایی دولت فدرال برای مبارزه با جرایم یقه سفید و فساد را از بین برده است، یا بخشیدنهایی که او برای افرادی که پول اهدا میکنند یا به نمایندگی از او مرتکب جرم میشوند انجام میدهد، یا سودجوییهای رسواییبرانگیز او. من اعتقادی ندارم که چیزی ذاتی در فرهنگ سفیدپوستان وجود دارد که باعث میشود ترامپ اینگونه رفتار کند؛ او به سادگی یک انسان به شدت زننده است.
روز بعد, در رویدادی در دفتر بیضی, ترامپ دوباره سومالیاییها را تحقیر کرد و مدعی شد که مهاجران سومالیایی "کشور ما را نابود کردهاند" و ایلهان عمر، نماینده کنگره سومالیاییتبار آمریکایی، "باید از کشور ما به جهنم انداخته شود." هیچ یک از افراد حاضر در اطراف او شهامت این را نداشتند که بپرسند "ما" به چه کسانی اشاره دارد. با توجه به سقوط شدید نرخ محبوبیت رئیسجمهور، این سؤال پیش میآید که آیا این توهینها تلاش دیگری برای تقویت حمایتش از طریق توسل به نژادپرستی است یا خیر.
با مشاهده حملات مکرر ترامپ به سومالیاییها – جدیدترین گروه از مهاجران سیاهپوست که توسط رئیسجمهور هدف قرار گرفتهاند – نمیتوانم از این نتیجهگیری اجتناب کنم که دولت ایالات متحده آمریکا در دست افرادی است که اعتقاد دارند میتوانند سلسله مراتب ژنتیکی را برای بشریت اعمال کنند و قوانین و عرف آمریکایی باید این سلسله مراتب را به رسمیت شناخته و به آن خدمت کند.
این تعهد بیشتر در برنامه گسترده اخراج مهاجران که در سراسر کشور توسط ماموران فدرال انجام میشود، مشهود است؛ مامورانی که برای رسیدن به سهمیههای خود، مهاجرانی را دستگیر و اخراج میکنند که طبق قوانین عمل کرده و در دادگاههای خود حاضر شدهاند، نه کسانی که مرتکب جرم شدهاند. گرگوری بووینو، یکی از فرماندهان ارشد گشت مرزی، صراحتاً به یک خبرنگار گفت که ماموران افراد را تا حدی بر اساس "ظاهرشان" دستگیر میکنند. این "پروفایلسازی نژادی" است – نقض تضمین حمایت برابر متمم چهاردهم – و با این حال توسط اکثریت راستگرای دادگاه عالی تأیید شده است. در سپتامبر، یک تصمیم اضطراری عملاً پروفایلسازی نژادی را با لغو یک دستور ممانعت از آن، قانونی کرد. اگرچه "تنها قومیت ظاهری" برای بازداشت کسی کافی نیست، اما میتواند "یک عامل مرتبط" باشد، قاضی برت کاوانا در یک رأی موافق جداگانه نوشت و آن را تنها "عقل سلیم" خواند.
هفته گذشته پس از تیراندازی وحشتناک یک مهاجر افغانستانی به دو عضو گارد ملی، ترامپ در روز شکرگزاری اعلام کرد که قصد دارد مهاجرت از کشورهای "جهان سوم" را متوقف کند، که کنایهای بسیار رقیق از مهاجران غیرسفیدپوست است. اظهارات او درباره "آشغال" بودن سومالیاییها با اشاره او به ملتهای آفریقایی و هائیتی به عنوان کشورهای "لجنزار" در دوره اول ریاستجمهوریاش مطابقت دارد. ترامپ همچنین قصد خود را برای سلب تابعیت آمریکایی از "مهاجرانی که آرامش داخلی را مختل میکنند" و "اخراج هر تبعه خارجی که سربار عمومی، خطر امنیتی یا ناسازگار با تمدن غربی است" اعلام کرد – معیارهای خودسرانه و ذهنی که میتواند بهانهای برای سلب تابعیت از هر کسی به هر دلیلی باشد.
استیون میلر، مشاور ترامپ، که حامی سرسخت محدودیتهای مهاجرتی نژادپرستانه و یهودیستیزانه دهه ۱۹۲۰ است، در پلتفرم ایکس (X) اعلام کرد که "مهاجران و نوادگانشان شرایط و وحشتهای میهنهای شکستخورده خود را بازتولید میکنند." ادعای میلر مبنی بر اینکه فرودستی و ناسازگاری فرضی یک فرد با آمریکاییها موروثی و غیرقابل تغییر است، با اظهارات گذشته ترامپ مطابقت دارد که میگفت مهاجران با "ژِنهای بد" ژِنهای بد "خون کشور را آلوده میکنند" خون کشور را آلوده میکنند.
منطق این نژادپرستی نسبتاً ساده است – فرد گناه کل جامعه را بر دوش میکشد و کل جامعه نشانهای از یک جرم ادعایی را با خود دارد که مستحق مجازات دستهجمعی است. مقصر دانستن رفتار فجیع مردانی مانند ترامپ و وزیر دفاع پیت هگست به دلیل ریشههای آلمانی یا نروژیشان برای همان مردمی که عقدههای مشابه رئیسجمهور درباره سومالیاییها را مشاهدهای درست میدانند، مضحک به نظر میرسد.
اینکه جرمی توسط یک استخدام شده سابق سیآیاِی (CIA) افغان یا کلاهبرداران سومالیایی میتواند به پای همه مهاجران "جهان سوم" نوشته شود، نشان میدهد که این مرزها چقدر خودسرانه ترسیم میشوند. آنچه مهم است این نیست که افراد چه میکنند، بلکه مهم این است که آنها چه کسانی هستند و آیا با دیدگاه محدود و نژادی ترامپ و میلر درباره اینکه آمریکاییها چه کسانی میتوانند باشند، مطابقت دارند یا خیر. هر معنایی که فردگرایی زمانی برای محافظهکاران آمریکایی داشت، اکنون جنبش آنها توسط پیروان کثیفترین نوع جمعگرایی که بشریت تاکنون شناخته است، رهبری میشود.
در میان اولین مهاجران انگلیسی، البته نه تنها پناهندگان مذهبی و خدمتکاران اجباری، بلکه مجرمانی بودند که بریتانیا آنها را نمیخواست. بسیاری از مهاجران آلمانی به ایالات متحده پس از انقلابهای لیبرال شکستخورده ۱۸۴۸ آمدند. مهاجرت ایرلندیها تحت تأثیر قحطی و امپریالیسم بریتانیا بود؛ مهاجرت ایتالیاییها به دلیل هرجومرج خونین پس از وحدت و به ویژه در جنوب و سیسیل، به دلیل بیقانونی، راهزنی و سرکوب پیمونت رخ داد. بیایید اروپاییهای شرقی را فراموش نکنیم، از جمله خانوادههای یهودی – که خانواده خود میلر نیز در میان آنهاست – که از رژیمهای استبدادی و خشونت قومی سرزمینهایشان فرار کردند.
اکثر آمریکاییهای اروپاییتبار فرزندان چنین جوامع "فروپاشیدهای" هستند، به یک معنی یا معنی دیگر، و آمریکا بدون آنها هرگز ثروتمند و قدرتمند نمیشد. هیچ دلیلی جز تعصب وجود ندارد که استانداردهای متفاوتی برای مهاجران اعمال شود، صرفاً به این دلیل که آنها از نیجریه یا مکزیک به جای ایرلند آمدهاند.
تفاوتی بین وراثت و عمل وجود دارد. من نمیتوانم انتخاب کنم که اجدادم چه کسانی هستند، اما میتوانم انتخابهای خودم را داشته باشم. اینکه بسیاری از آمریکاییها انتخاب کردند مردی را به قدرت برسانند که مردم را بر اساس نژاد، مذهب و اصالت ملی تحقیر میکند؛ اینکه بخش زیادی از رسانههای جریان اصلی این تعصب را از طریق کنایههای مبهم و کهنه منتقل میکنند؛ اینکه بهای سیاسی نژادپرستی رئیسجمهور آنقدر پایین است که او و اطرافیانش خطر کمی در ابراز آن میبینند – خب، این چیزی درباره آمریکا و آمریکاییها میگوید. مهاجرت جامعه ما را از هم نمیپاشد. این کاری است که آمریکاییها خودشان میتوانند انجام دهند.