دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، در حال سخنرانی است؛ در حالی که جی.دی. ونس، معاون رئیس‌جمهور و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه، در ۶ مه در کاخ سفید واشنگتن یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند.
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، در حال سخنرانی است؛ در حالی که جی.دی. ونس، معاون رئیس‌جمهور و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه، در ۶ مه در کاخ سفید واشنگتن یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند.

پلوتوکراسی در حال ظهور آمریکا

راست پوپولیست در حال تخریب طبقه متخصص و جایگزینی آن با حکمرانی عریان ثروتمندان است.

یکی از تفاوت‌های دوره دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ با دوره اول، حمله تمام‌عیار به طبقه متخصصان بوده است. جی.دی. ونس، معاون رئیس‌جمهور، اصرار دارد که ما باید به عقل سلیم خود بیش از ایده‌های «متخصصان» اعتماد کنیم. رابرت اف. کندی جونیور، وزیر بهداشت و خدمات انسانی، نظرات محافل پزشکی را در مسائلی مانند واکسن‌ها رد می‌کند. پم باندی، دادستان کل، مقامات وزارت دادگستری را که حرفه‌ای‌گری را بر وفاداری شخصی ترجیح می‌دهند، برکنار می‌کند. استفن میلر علیه سازمان‌های غیردولتی اعلام جنگ کرده است. این بخشی از یک انقلاب فرهنگی آمریکایی است که برای بی‌اعتبار کردن نخبگان دارای اعتبارنامه‌های دانشگاهی طراحی شده است؛ کسانی که به عقیده آن‌ها آمریکا را اداره می‌کنند.

درست است که طی چند دهه گذشته، آمریکا یک شایسته‌سالاری را به وجود آورده است – با مدارک آیوی لیگ و مهارت‌ها و آموزش‌های خاص – که بر تجارت، دولت، رسانه‌ها و فرهنگ مسلط شده است. و همچنین درست است که شایسته‌سالاری می‌تواند به گروهی از تکنوکرات‌های مغرور تبدیل شود که ارتباط خود را با جامعه‌ای که از آن آمده‌اند از دست می‌دهند.

اما قبل از آنکه به این هجمه بپیوندیم، به خاطر داشته باشیم که ظهور یک نخبه مبتنی بر شایستگی، یک تغییر تاریخی در مسیر درست است. پیش از این چه چیزی داشتیم؟ یک شبکه رفقای قدیمی که در آن نام خانوادگی، مذهب، مدرسه خصوصی و باشگاه مناسب، مسیر شما را به سوی اوج تضمین می‌کرد. شایسته‌سالاری – هرچند ناقص – درها را گشود. این نظام افراد را بر اساس استعداد و برتری دانشگاهی ترفیع داد و کاتولیک‌ها، یهودیان، آسیایی‌ها و آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار را وارد تشکیلات کرد. این نظام بر شایستگی بیش از نسب و بر کار بیش از میراث خانوادگی اولویت قائل بود.

مشکلات شایسته‌سالاری با ایجاد دسترسی بهتر به آموزش با کیفیت بالا، کاهش سازوکارهای غیرشایسته‌سالارانه مانند پذیرش موروثی و سهمیه‌های نژادی، نمره‌دهی دقیق‌تر و احترام مجدد به مهارت‌های کاری غیرحرفه‌ای، بهتر مورد رسیدگی قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، تأکید بیشتر بر شایستگی واقعی و تلاش‌های حقیقی برای اطمینان از دسترسی همگان به فرصت.

اما در حالی که راست پوپولیست در حال تخریب شایسته‌سالاری است، آن را با چیزی قدیمی‌تر، خام‌تر و فرساینده‌تر جایگزین می‌کند: یک پلوتوکراسی عریان – حکومت ثروتمندان.

ما ثروتمندترین کابینه تاریخ را داریم که مملو از میلیاردرها و صد میلیونرها است. ثروت عظیم اکنون به عنوان بهترین صلاحیت برای اداره هر چیزی دیده می‌شود. از آنجا که ایلان ماسک ثروتمندترین مرد جهان است، حتماً صلاحیت دارد که با از بین بردن اتلاف در کل دولت فدرال مقابله کند. خب، او نظرات گروهی از متخصصان را که دهه‌ها برای درک نحوه توقف گسترش ایدز در آفریقا وقت گذاشته بودند، رد کرد. اما تفکر این روزها این است: «اگر آنها اینقدر باهوش بودند، چرا ثروتمند نیستند؟» میلیاردرها امروز به عنوان چشمه‌های حکمت در هر زمینه‌ای تلقی می‌شوند. برخی حتی مشاوره‌های غیب‌گویانه در مورد روابط عاطفی ارائه می‌دهند.

ورای غرور پشت این طرز تفکر، مشکل واقعی تضاد منافع وجود دارد. در ماه مه، یک شرکت ارز دیجیتال که توسط استیو ویتکاف، ترامپ و پسرانشان ایجاد شده بود، اعلام کرد که ۲ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری از یک شرکت تحت کنترل شیخ طحنون بن زاید آل نهیان، مشاور امنیت ملی امارات متحده عربی دریافت کرده است. تنها دو هفته بعد، کاخ سفید با طرحی موافقت کرد که به امارات دسترسی به تراشه‌های پیشرفته هوش مصنوعی آمریکا را می‌دهد؛ طرحی که توسط طحنون مذاکره و توسط ویتکاف در کاخ سفید ترویج شد. از ما خواسته می‌شود باور کنیم که هیچ ارتباطی بین این دو تصمیم وجود ندارد.

یک عدد مطمئناً گویای همه چیز است. رویترز محاسبه کرده است که درآمد سازمان ترامپ در نیمه اول سال ۲۰۲۴ حدود ۵۱ میلیون دلار بوده – و در نیمه اول سال ۲۰۲۵ حدود ۸۶۴ میلیون دلار. این یک جهش تقریباً ۱۶۰۰ درصدی است. برای اینکه درکی تقریبی از میزان این افزایش به شما بدهیم، درآمد خالص انویدیا در همان بازه زمانی حدود ۴۴ درصد افزایش یافت.

یک نمونه تقریباً کنایه‌آمیز از سیاست‌های پلوتوکراتیک را در نظر بگیرید: سالن رقص ۳۰۰ میلیون دلاری برنامه‌ریزی شده کاخ سفید، که توسط اهداکنندگان خصوصی تأمین مالی می‌شود – بسیاری از ثروت آنها به قراردادهای فدرال، تصمیمات نظارتی، اجرای قوانین ضد انحصار، تعرفه‌ها و مجوزهای صادراتی بستگی دارد. ترامپ می‌گوید این ایده عالی است زیرا «بدون هیچ هزینه‌ای برای مالیات‌دهنده آمریکایی» است. اما تاریخ به ما می‌گوید که وقتی دولت از شرکت‌های بزرگ درخواست لطف می‌کند، در ازای آن به رانت‌خواران خود رفتار ویژه، معافیت‌های مالیاتی و مزایای نظارتی اعطا می‌کند – و مالیات‌دهندگان کسانی هستند که هزینه را می‌پردازند. تأمین مالی سالن رقص توسط مالیات‌دهندگان در مقایسه ارزان‌تر خواهد بود.

جمع کنونی میلیاردرهای فناوری از دسترسی خود به کاخ سفید لذت می‌برند. اما مطمئناً آنها درک می‌کنند که رمز نوآوری آمریکا این است که آنها توانستند شرکت‌های خود را بدون هیچ دسترسی ویژه‌ای، بدون نیاز به خود شیرینی نزد دولت و بدون نیاز به تأمین مالی هوس‌های شخصی رئیس‌جمهور بسازند. بهای دسترسی آنها را آن کارآفرینان جوانی می‌پردازند که همین الان در گاراژهای خود مشغول به کارند و فاقد پول و ارتباطات لازم برای پیوستن به باشگاه میلیاردرهای کاخ سفید هستند.

با یک قانون مالیاتی که از قبل به شدت به نفع ابرثروتمندان است، پلوتوکراسی امروزی ناگزیر به یک نخبه موروثی جدید تبدیل خواهد شد که خانواده‌ها قدرت و امتیاز را برای نسل‌ها حفظ می‌کنند.

این درست برعکس ایده آمریکایی است. برای توماس جفرسون، «گرانبهاترین» درس طبیعت در تشکیل یک جامعه این بود که باید توسط یک «اشراف طبیعی» اداره شود که مبتنی بر «فضیلت و استعداد» باشد. او توضیح داد که بهترین دولت‌ها رهبرانی را انتخاب می‌کنند که این معیارها را برآورده کنند. الگوی اشتباه، «اشرافیت مصنوعی» بود که بر اساس «ثروت و نسب» بنا شده بود. او نتیجه گرفت که باید تمهیداتی اندیشیده شود تا از ظهور چنین سیستمی در آمریکا جلوگیری شود.

خب، چه می‌توان گفت.

این مقاله ابتدا در واشنگتن پست منتشر شده و در اینجا به عنوان بخشی از سندیکای منظم آثار فرید زکریا بازنشر شده است.