به نظر میرسد دونالد ترامپ هنوز چیزی درباره دیکتاتور روسی که او را دوست مینامد، یاد نگرفته است. او برای دستیابی به صلح در اوکراین، انواع اقدامات متناقض را امتحان کرده است: استقبال از ولادیمیر پوتین در آلاسکا، کمک به کییف برای منفجر کردن پالایشگاههای نفت روسیه، و پیشنهاد زمینهایی به روسیه که این کشور نتوانسته به صورت نظامی به دست آورد. هیچیک از این اقدامات تأثیر چندانی نداشته است. کرملین بر موضع خود پافشاری میکند و ترامپ نمیتواند راه به جایی ببرد. روز پنجشنبه، پوتین اعلام کرد که بخشهایی از طرح صلح آمریکا غیرقابل قبول است و روسیه اراضی اوکراین را با زور تصرف خواهد کرد.
یکی از دلایل این وضعیت ممکن است این باشد که ترامپ و پوتین از نظر شخصیتی اساساً ناسازگار هستند. ترامپ همه چیز را به عنوان یک معامله میبیند، در حالی که برای پوتین، هر معاملهای نشانهای از ضعف است. ترامپ محصول دنیای املاک و مستغلات منهتن است؛ پوتین در میان خرابههای لنینگراد پس از جنگ بزرگ شد. همان حیاطهای شوروی او را شکل دادند. در آنجا، او قوانین "پونیاشیا" (ponyatiya) را درونی کرد – یک آییننامه نانوشته که تقریباً میتوان آن را "مفاهیم" یا "تفاهمات" ترجمه کرد و ریشه در اردوگاههای کار اجباری استالین دارد و هنوز بخش زیادی از زندگی در روسیه را، فارغ از اینکه چه کسی در قدرت است، اداره میکند.
"پونیاشیا" دوران جوانی پوتین عموماً به این معنا بود که هرگز به باند خود خیانت نکنی و همیشه از دوستانت حمایت کنی. پوتین هنوز با همین قوانین زندگی میکند. او از دهه ۱۹۸۰ تاکنون همان حلقه دوستانش را حفظ کرده است – تعداد زیادی از آنها اکنون میلیاردر هستند – و مهم نیست که اوضاع را چقدر بد مدیریت میکنند، به ندرت مجازات میشوند. آنها اکنون در دهه ۷۰ زندگی خود هستند، اما هنوز هم در آنچه "لیگ هاکی شب" یا NHL مینامند، با هم هاکی بازی میکنند (آنها لباسهای سفارشی برای خود ساختهاند). "پونیاشیا" همچنین به این معنا بود که هرگز نباید اهانتی را بیپاسخ گذاشت. فراریان – و همچنین الیگارشها، روزنامهنگاران و مخالفانی را در نظر بگیرید که پوتین را ناراضی کرده و سرانجام مردهاند.
پوتین سیاست خارجی را نیز بر اساس همین آییننامه پیش میبرد. سلسله مراتب مطلق است. قوی باید مورد احترام باشد و ضعیف باید اطاعت کند. این واقعیت که ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین – مردی که پوتین زمانی از اجراهای کمدی او لذت میبرد – اکنون رهبر کشوری است که روسیه را از بازپسگیری شکوه امپراتوریاش باز میدارد، ناهماهنگی شناختی ایجاد میکند. یک کمدین قرار است ضعیف باشد؛ یک ملت کوچک بدون زرادخانه هستهای قرار است تسلیم شود و مردم آن قرار است سکوت کنند.
بر اساس همین منطق، پوتین باید رئیسجمهور آمریکا را نیز به همین اندازه قدرتمند بداند. با این حال، ترامپ پیوسته خود را به عنوان طرف ضعیفتر معرفی کرده است.
ترامپ سالها مشتاق بود تا ثابت کند رابطه بسیار خوبی با پوتین دارد. او با برگزاری نشستها، ابتکارات دیپلماتیک و تماسهای تلفنی طولانی با رهبر روسیه معاشرت میکرد، حتی در حالی که بقیه جهان آزاد او را طرد کرده بودند. ترامپ نیز پنهان نمیکرد که تحسینش میکند. او پوتین را به دلیل اعزام نیرو به شرق اوکراین "نابغه" نامید، او را سرسخت ستود و در مقطعی گفت که دیکتاتور روسیه "در هر قدم، کشور ما را فریب میدهد." رسانهها بقیه تصویر را کامل کردند و اشاره کردند که ترامپ آماده است منافع، اصول و متحدان آمریکا را به خاطر پذیرفته شدن توسط یک دشمن قربانی کند. پوتین نیز ممکن است به همین نتیجه رسیده باشد و با پیروی از آییننامه خیابانها، خود را مسلط و رئیسجمهور آمریکا را کسی تلقی کند که ادعای احترام پوتین را رها کرده است.
گاهی اوقات، پوتین اجازه میدهد که رفتارش نسبت به ترامپ آشکار شود. در نشست سال ۲۰۱۸ آمریکا و روسیه، ترامپ علناً در مقابل آژانسهای اطلاعاتی خود، از پوتین جانبداری کرد. پاول زاروبین، مبلغ کرملین – که به دسترسی بیقید و شرطش به رئیسجمهور روسیه معروف است – به دفتر یادبود اجلاس دست یافت. ترامپ نوشت: "افتخار بزرگ"، در حالی که پوتین فقط امضا و تاریخ خود را اضافه کرد. پوتین در تابستان امسال در مجمع ابتکارات استراتژیک روسیه، درباره تماس آیندهاش با ترامپ به مخاطبان گفت: "لطفاً عصبانی نشوید؛ میفهمم که میتوانستیم بیشتر صحبت کنیم. فقط شرمآور است که دیگران را منتظر بگذاریم – آنها ناراحت میشوند." برای یک گوش غربی، این حرف معنای زیادی ندارد، اما برای کسی مانند پوتین – یا هر بچه خیابانی روسی – "ناراحت شدن" یک ویژگی زنانه است. نسبت دادن آن به یک مرد، ادب نیست؛ توهین است.
ترامپ عمدتاً با جنگ در اوکراین به گونهای برخورد کرده است که گویی یک معامله تجاری است – یک عمل متقابل و ساده. کاخ سفید بارها لیستی از پیشنهادات را برای پوتین برای پایان دادن به جنگ مطرح کرده است: به رسمیت شناختن کریمه به عنوان بخشی از روسیه، کنترل دو ژور بر بخشهایی از شرق اوکراین، و بستهای از انگیزههای اقتصادی. محتوای این پیشنهادات کمتر از عمل پیشنهاد دادن اهمیت دارد؛ در دنیای پوتین، آغاز یک معامله نشانهای از ضعف است. لحظهای که ترامپ دست خود را دراز میکند، خود را تسلیم نشان میدهد و پوتین را دعوت میکند که بیشتر بخواهد. استراتژی بهتر این است که به جای آن فشار وارد شود و منتظر ماند تا پوتین اولین حرکت را انجام دهد. به عبارت دیگر، ترامپ در برخورد با پوتین، همچنان فکر میکند که وارد یک اتاق هیئت مدیره در منهتن میشود، در حالی که در واقع وارد یک حیاط در لنینگراد میشود – و اولین کسی است که عقبنشینی میکند.
پوتین نیز در این رابطه اشتباهاتی مرتکب شده است، از جمله فرض اینکه ترامپ قادر به سرسختی در برابر روسیه نیست. پیش از آخرین طرح صلح، رئیسجمهور آمریکا تحریمهایی را علیه دو شرکت نفتی بزرگ روسیه اعمال کرد، ۵۰ درصد تعرفه بر هند برای خرید نفت و سلاح روسی اعمال نمود و با چین برای فشار بر مسکو جهت پایان دادن به جنگ در اوکراین وارد گفتگو شد. در واکنش، رهبر روسیه به نمایش قدرت روی آورد: او شروع به ظاهر شدن در یونیفرم نظامی کرد، کاری که معمولاً به ندرت انجام میدهد، و پی در پی تهدیدات هستهای صادر کرد.
پوتین در پایان اکتبر از موشک کروز با قابلیت هستهای بورِوِستنیک رونمایی کرد و شروع به صحبت درباره آزمایش این سلاح نمود. سپس کیریل دیمیتریف، فرستاده اقتصادی خود را، در یک رویکرد عجیب برای جلب نظر، به واشنگتن فرستاد. همانطور که پیشبینی میشد، دیمیتریف به خبرنگاران آمریکایی گفت که تحریمها به اقتصاد روسیه آسیب نمیرسانند. او همچنین جعبهای شکلات با نقل قولهایی از پوتین را به نماینده کنگره، آنا پائولینا لونا، یکی از معدود افرادی در کاپیتول هیل که از پایان دادن به جنگ اساساً بر اساس شرایط روسیه حمایت میکرد، هدیه داد.
ترامپ به رجزخوانی پوتین با این حرف واکنش نشان داد که روسیه باید به جای آزمایش یک موشک با قابلیت هستهای، جنگ در اوکراین را پایان دهد – و اضافه کرد که ایالات متحده یک زیردریایی هستهای در نزدیکی سواحل روسیه مستقر کرده است. اسکات بسنت، وزیر خزانهداری، دیمیتریف را در شبکه CBS News رد کرد و او را "مبلغ روسی" نامید. پس از یکی دیگر از تهدیدات پوتین، ترامپ اعلام کرد که آزمایشات هستهای را از سر خواهد گرفت. در آن زمان بود که پوتین عقبنشینی کرد: در تلاشی برای کاهش تنشها، سخنگوی او توضیح داد که روسیه موتورهای هستهای را آزمایش خواهد کرد، نه کلاهکهای هستهای. این واضحترین نمونه از رویکردی بود که واقعاً روی پوتین کار میکند.
با این حال، طرح صلح ۲۸ مادهای که واشنگتن اواخر ماه گذشته برای اولین بار ارائه کرد، یک معامله شیرین برای پوتین بود و به نظر میرسید با ورودی قابل توجهی از مسکو تدوین شده است. این طرح خواستار واگذاری دونباس از سوی اوکراین، کنار گذاشتن جاهطلبیهای ناتو، محدود کردن اندازه ارتش خود و برگزاری انتخابات در ۱۰۰ روز بود. همچنین عفو عمومی برای روسهای متهم به جنایات جنگی و دعوت مجدد مسکو به گروه ۸ را پیشنهاد میکرد. اما ایالات متحده مجبور شد نظرات اروپا و اوکراین را جویا شود، و در ۲ دسامبر، کرملین طبق پیشبینی، این پیشنهاد را رد کرد، هرچند مذاکرات هنوز به طور کامل به پایان نرسیده است.
اگر مذاکرات با شکست پایان یابد، که محتمل به نظر میرسد، ترامپ ممکن است با ناامیدی واکنش نشان دهد و تحریمهای اضافی علیه روسیه اعمال کند. یا، به همان اندازه محتمل، ممکن است با ارائه معاملهای دیگر نشان دهد که چقدر کم یاد گرفته است. هیچ چیز در پویایی زیربنایی – یا خونریزی – تغییر نخواهد کرد اگر ترامپ همچنان فرض کند که پوتین بیش از آنکه بخواهد اوکراین را نابود کند، به سرمایهگذاری آمریکایی، کرسی در گروه ۸ و دونباس تمایل دارد.
یکی از شکلاتهایی که دیمیتریف به ایالات متحده آورد، نقل قولی از پوتین داشت که جهانبینی رئیسجمهور روسیه را به بهترین شکل به تصویر میکشید. در آن نوشته شده بود: "اگر جنگی اجتنابناپذیر است، باید اول ضربه بزنید." وقتی واشنگتن با ستایش از پوتین استقبال میکند، لبخند، دست دادن و تکرار خواستههای حداکثری مسکو را دریافت میکند. ترامپ مجبور نیست که دوست اوکراین شود، و تقریباً هرگز هم نخواهد شد. اما او باید یاد بگیرد که چگونه با پوتین برخورد کند. تنها در این صورت است که حیاط لنینگراد، با قوانین نانوشتهاش، دیگر برای هر دوی آنها به اندازه کافی بزرگ نخواهد بود.