در اواخر تابستان سال ۲۰۲۲، اوکراین یک ضدحمله بزرگ را در جنوب کشور آغاز کرد. در ۱۱ نوامبر، این عملیات منجر به آزادسازی شهر خرسون و تمامی مناطق اشغالشده توسط روسیه در غرب رودخانه دنیپر شد.
در میان شور و هیجان بازگشت اوکراین به خرسون، توجه کمی به فرار قابل توجه نیروهای به دام افتاده مسکو شد. طی چند هفته، تخمین زده میشود ۲۰,۰۰۰ تا ۳۰,۰۰۰ سرباز روسی، از جمله واحدهای نخبهای که برای تقویت جبهه اعزام شده بودند، و مقادیر عظیمی از تجهیزات نظامی، با امنیت کامل تخلیه شدند و با استفاده از کشتی، پونتون و پلی که اوکراینیها قبلاً تا حدی غیرقابل عبور کرده بودند، از دنیپر عبور کردند. اوکراینیها پیش از عقبنشینی، گذرگاه را با آتش راکتی هدف قرار داده بودند، اما سپس برای چندین هفته و در حالی که بخش عمده نیروهای روسی در حال عبور بودند، تقریباً شلیک به این گلوگاه آسیبپذیر را متوقف کردند. جورج باروس، که تیم روسیه را در مؤسسه مطالعات جنگ رهبری میکند، به فارین پالیسی گفت: "عقبنشینی منظم از خرسون موفقترین عملیات نظامی روسیه در کل جنگ بود." اگر این نیرو نابود شده یا مجبور به تسلیم میشد، نقطه عطفی در جنگ و تحقیر عظیمی برای کرملین در برابر تمام جهان محسوب میشد.
گفتوگوهای اخیر من در پسزمینه با چندین مقام بلندپایه اوکراینی، بینشهایی را درباره این رویدادها ارائه میدهد. اولاً، عقبنشینی در میان نگرانیهای آمریکا مبنی بر اینکه یک شکست تحقیرآمیز ممکن است باعث واکنش هستهای تاکتیکی روسیه شود، رخ داد. ثانیاً، اوکراین با کمبود مهمات با برد کافی برای هدف قرار دادن گذرگاه رودخانه مواجه بود، که بخشی از آن نتیجه محدودیتهای سختگیرانه واشینگتن بر نوع و مقدار تجهیزات ارسالی بود. حقیقت دقیق پشت عقبنشینی شگفتانگیز و بیمزاحمت روسها، که ممکن است مدتها پس از پایان جنگ نیز محرمانه بماند، هرچه باشد، رویدادهای اطراف خرسون نمادی از نحوه محدود شدن شدید توان اوکراین در طول جنگ توسط جریان تسلیحات آمریکایی و سایر غربی و محدودیتهای اعمالشده بر استفاده از آنها بود.
رئیسجمهور دونالد ترامپ اغلب درگیری روسیه و اوکراین را "جنگ بایدن" نامیده است. ادعای ترامپ مبنی بر اینکه رئیسجمهور سابق جو بایدن شخصاً مسئول این تهاجم است، البته اشتباه است: مسئولیت انحصاری با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه است – نه بایدن و نه اوکراین، همانطور که ترامپ نیز ادعا کرده است. همانطور که به نظر میرسد تقریباً همه به جز ترامپ میدانند، پوتین مدتها مشروعیت اوکراین را زیر سؤال برده و از حداقل سال ۲۰۱۴، زمانی که با حمله به کریمه و اشغال دونباس اولین غصب زمین روسیه را آغاز کرد، به قلمرو آن طمع داشته است. با توجه به مقیاس جاهطلبیهای پوتین، تنها مسئله زمان بود که او جنگی تمامعیار را آغاز کند.
اما این جنگ به معنایی بسیار متفاوت، جنگ بایدن است: تا به امروز، این تهاجم عمدتاً توسط تصمیمات دولت بایدن در مورد زمان و نحوه مسلح کردن اوکراین – و با استفاده آمریکا از کمکهای نظامی به عنوان ابزاری برای محدود کردن نحوه مبارزه اوکراین در جنگ خود – شکل گرفته است. این تصمیمات کاخ سفید، به نوبه خود، به طور قابل توجهی مرزهای فتوحات روسیه را تعیین کرده است. وضعیت نظامی کنونی اوکراین، سرزمینهایی که کنترل میکند، و تلفات بالای غیرنظامی و نظامی آن، همگی تا حد زیادی تحت تأثیر محدودیتهایی هستند که دولت بایدن بر نحوه جنگ اوکراین اعمال کرد – محدودیتهایی که تا به امروز پابرجا هستند.
مطمئناً، میراث بایدن در اوکراین صرفاً منفی نیست. بدون حمایت قابل توجه دولت او و تلاشهای موفقیتآمیزش در شکلدهی به یک ائتلاف بینالمللی برای حمایت از کییف، اوکراین احتمالاً حدود ۸۰ درصد از قلمرو خود را حفظ نمیکرد. همچنین پیشرویهای روسیه تا حد زیادی کند و فلجکننده نمیشد. اگر ترامپ در قدرت بود، ممکن بود قراردادهای تجاری با مسکو را به جای حمایت از کییف ترجیح دهد. با این حال، احتیاط بیش از حد بایدن و محدودیتهای شدید بر نحوه مبارزه اوکراین تقریباً به طور قطع به توقف ضدحملات سریع اوکراین در پاییز ۲۰۲۲ و این واقعیت که تا به امروز روسیه فشار کمی برای پایان دادن به جنگ و دستیابی به توافق بر سر هر شرایطی به جز شرایط خود احساس میکند، کمک کرده است.
بایدن عمیقاً به سرنوشت اوکراین اهمیت میداد و برای شکلدهی ماهرانه وحدت، تقسیم بار، هماهنگی کمکها و همکاری میان متحدان ناتو و سایر دموکراسیها، اعتبار بسیار زیادی را شایسته است. در واقع، همبستگی قوی که رهبران اروپایی اخیراً نشان دادهاند – و به طرز چشمگیری در دیدارشان با ترامپ در دفتر بیضی در ۱۸ اوت – میراث ائتلافسازی بسیار مؤثر بایدن است.
اما ناکامیهای تیم بایدن و احتیاط بیش از حد آن در کمک به ارتش اوکراین نباید از ارزیابی صادقانه دور بماند.
اولین ناکامی – میراث دوران اوباما، زمانی که بایدن معاون رئیسجمهور بود – امتناع بایدن از مسلح کردن قابل توجه اوکراین در طول افزایش گسترده نظامی روسیه در مرزهای اوکراین بود که در مارس ۲۰۲۱، تنها چند هفته پس از آغاز دولتش، شروع شد. با وجود درخواستهای اوکراین برای تسلیحات جدید به منظور تقویت تسلیحات ضد تانک ارائه شده توسط دولت اول ترامپ، بایدن هیچ اقدامی انجام نداد.
حتی پس از آنکه واشینگتن برای ارسال یک بسته تسلیحاتی نسبتاً ناچیز ۲۰۰ میلیون دلاری آماده شد، بایدن برای ارسال این کمکها از ترس تشدید تنش با پوتین تعلل کرد. طبق مقاله انبیسی نیوز از اواسط دسامبر ۲۰۲۱، بایدن تصمیم گرفت کمکها را برای "دادن زمان بیشتر برای تلاشهای دیپلماتیک جهت کاهش تنشها" متوقف کند. تأخیر در کمکها بنابراین برای چندین هفته حیاتی پس از آنکه اطلاعات آمریکا قبلاً به این نتیجه رسیده بود که روسیه برای حمله تمامعیار به اوکراین آماده میشود، طبق گزارشی موثق در واشینگتن پست. در نتیجه تأخیرهای بایدن، تنها بخشی از بسته کمکهای نسبتاً ناچیز تا زمان حمله روسیه در فوریه ۲۰۲۲ منتقل شد. همراه با تأیید مؤثر خط لوله گاز نورد استریم ۲ روسی-آلمانی توسط بایدن و خروج تحقیرآمیز آمریکا از افغانستان، کرملین نمیتوانست همه اینها را به عنوان نشانه ضعف و عدم قاطعیت واشینگتن تلقی نکند.
علاوه بر این، در مراحل اولیه جنگ، تیم بایدن کمکهای قابل توجهی را متوقف کرد، زیرا متقاعد شده بود که نیروهای اوکراینی به سرعت توسط روسها شکست خواهند خورد. ارزیابیهای نادرست دولت توسط ساموئل شاراپ، کارشناس روسیه مورد علاقه تیم امنیت ملی بایدن، تکرار شد که در فارین پالیسی استدلال کرد که "تسلیحات غرب تفاوتی برای اوکراین ایجاد نخواهد کرد." یک مقام سابق بلندپایه در دولت اوکراین که در گفتوگوها با طرف آمریکایی حضور داشت، به من گفت که او معتقد است تردید بایدن، حداقل تا حدی، ناشی از تصرف میلیاردها دلار تسلیحات آمریکایی توسط طالبان بوده است. بایدن معتقد بود که روسیه به سرعت اوکراین را تصرف خواهد کرد – و بنابراین به نظر میرسید که نگران بود تسلیحات به دست پوتین بیفتد.
واقعیت بسیار متفاوت از آب درآمد. موشکهای ضد تانک جavelin که توسط دولت اول ترامپ ارائه شد، NLAWهای ضد تانک از بریتانیا، و زرادخانه خود اوکراین (ترکیبی از تسلیحات تولید داخل و تجهیزات دوران شوروی) – همراه با عملیاتهای رزمی جسورانه مدافعان بسیار با انگیزه تحت فرماندهی ژنرال والری زالوژنی – اوکراین را قادر ساخت تا بر مشکلات غلبه کرده و روسیه را از بسیاری از مناطق اشغال شده اولیه بیرون راند. موفقیتهای غیرمنتظره اوکراین، فرصتی را برای دولت بایدن و متحدان ناتو ایجاد کرد تا سرانجام بر برخی از ترسهای خود غلبه کرده و حمایتها را افزایش دهند.
با این حال، با وجود موفقیتهای بزرگ اوکراین، بایدن و تیمش تقریباً در هر مرحله از جنگ، اوکراین را ناامید کردند. آنها تسلیحات حیاتی را دریغ کردند و از روی احتیاط بیش از حد، چگونگی مبارزه کییف برای بقا را به شدت محدود کردند.
ترسهای دولت بایدن از تشدید هستهای، نقش مهمی در شکلدهی حمایت آمریکا در سالهای بعدی ایفا کرد. کرملین با آگاهی از این ترسها، با تهدیدات مکرر، ماهرانه آنها را تحریک کرد – نمونهای کلاسیک از آنچه استراتژیستهای دوران شوروی "کنترل بازتابی" مینامیدند، نوعی جنگ روانی که برای شکلدهی تفکر دشمن طراحی شده است. کاخ سفید بایدن گونهای از نظریه "تسلط بر تشدید" روسیه اوباما را باور داشت – این ایده که روسیه همیشه میتواند درگیری را تشدید کند تا هرگونه کمک آمریکا را خنثی سازد. بین سال ۲۰۱۴ و پایان دوره اوباما در ۲۰۱۷، این نظریه توجیه او برای انکار هرگونه کمک نظامی مرگبار آمریکا به کییف بود.
در حالی که روسیه ممکن است در اوایل جنگ به استفاده از تسلیحات هستهای تاکتیکی فکر کرده باشد، این ریسکی بود که اوکراینیها حاضر بودند بپذیرند. پس از یک سال نبرد شدید، شکستهای قابل توجه روسیه در میدان نبرد (از جمله تلفات زیاد قلمرو اشغال شده)، و تحویل انواع جدیدی از تسلیحات غربی، تهدید تشدید – تا آنجا که تاکنون وجود داشته است – فروکش کرده بود. تا آن زمان، تنها سیاست پایدار آمریکا برای محدود کردن پیگیری مؤثر جنگ توسط اوکراین باقی مانده بود. اجرای این سیاست در کتاب "جنگ" باب وودوارد آشکار میشود، که گزارشی از تبادل نظر در ۲۱ اکتبر ۲۰۲۲ را منتشر میکند که در آن لوید آستین، وزیر دفاع، به همتای روسی خود، سرگئی شویگو، میگوید: "ما مراقب بودهایم که کارهای خاصی را انجام ندهیم. ... محدودیتهای خاصی را بر نحوه استفاده آنها از چیزهایی که به آنها دادهایم، اعمال کردهایم." عبارت آستین جوهره رویکرد بایدن به تلاشهای جنگی اوکراین را آشکار میکند، سیاستی که تا به امروز پابرجا است.
محدودیتهای آمریکا حتی پس از نشانههای قوی از سوی چین، شریک استراتژیک اصلی روسیه، مبنی بر اینکه پوتین به گزینه هستهای متوسل نخواهد شد، ادامه یافت. یک دیپلمات بلندپایه اوکراینی به من گفت که طرف چینی به اوکراینیها اطلاع داده بود که رئیسجمهور شی جین پینگ به وضوح به پوتین اعلام کرده است که گزینه هستهای غیرقابل قبول است. با توجه به وابستگی فزاینده پوتین به حمایت چین، این امر مقامات اوکراینی را متقاعد کرد که روسها خطر استفاده از تسلیحات هستهای را به جان نخواهند خرید. با این حال، واشینگتن به طور مداوم انتقال تسلیحات کلیدی را که میتوانست کییف را در انجام جنگش به طور چشمگیری تقویت کند، به تأخیر انداخت، کند کرد یا کاملاً با آن مخالفت کرد.
تا پایان ژانویه ۲۰۲۳، نگرانیهای آمریکا درباره استفاده قریبالوقوع روسیه از تسلیحات هستهای تاکتیکی تا حدی کاهش یافته بود. عملکرد چشمگیر اوکراین در میدان نبرد در آزادسازی خارکیف و خرسون منجر به تعهدات جدید غرب برای کمکهای تسلیحاتی، از جمله تانکهای اصلی نبرد شد – حتی با وجود اینکه بسیاری از تحویلها همچنان به کندی پیش میرفتند. اما درخواستهای اوکراین برای تسلیحات تهاجم عمیق برای هدف قرار دادن اهداف نظامی و لجستیکی در پشت جبهه روسیه بدون پاسخ ماند، همانطور که در طول سالهای ریاست بایدن نیز اینگونه بود.
سابقه تاریخی عدم تمایل دولت بایدن برای مسلح کردن صحیح اوکراینیها قابل توجه است. درخواستهای اولیه اوکراین برای پرتابگرهای چندگانه راکتی HIMARS تا تابستان ۲۰۲۲ پاسخ داده نشدند، و این کمکها تنها پس از سقوط شهر بندری استراتژیک ماریوپل، با جمعیتی حدود ۴۵۰,۰۰۰ نفر، پس از یک محاصره وحشتناک که شهر را به ویرانهای سوزان تبدیل کرد، رسیدند. گورهای دستهجمعی نزدیک شهر نشان میدهد که تلفات غیرنظامی و نظامی اوکراین ممکن است به دهها هزار نفر رسیده باشد. درخواستهای کییف برای سیستمهای دفاع هوایی پاتریوت نیز برای بیشتر سال ۲۰۲۲ بیجواب ماند، با وجود حملات مداوم و وحشیانه روسیه علیه اهداف غیرنظامی در شهرهای اوکراین. اینکه چرا حتی تسلیحات صرفاً دفاعی در آن زمان خارج از دسترس بودند، همچنان راز بایدن و جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی وقت، باقی میماند.
تنها تا سپتامبر ۲۰۲۳، بیش از یک سال و نیم پس از حمله روسیه، اولین تانکهای آبرامز به نیروهای اوکراینی رسیدند. و این لندن بود، نه واشینگتن، که در مه ۲۰۲۳ اعلام کرد موشکهای دوربرد Storm Shadow را به کییف عرضه خواهد کرد. تحویل موشکهای دوربرد ATACMS توسط آمریکا تنها در اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد. حتی در آن زمان، این موشکها برای محدود کردن بردشان تغییر یافته بودند و با محدودیتی در برابر استفاده از آنها علیه اهداف نظامی در خاک روسیه همراه بودند. برای مثال، در تابستان ۲۰۲۴، اوکراینیها التماس کردند که اجازه داشته باشند یکی از پایگاههای اصلی بمبافکنهای روسیه را تنها ۱۰۰ مایل در داخل مرز هدف قرار دهند، اما درخواستهایشان رد شد. این محدودیت تنها در نوامبر ۲۰۲۴ تا حدی برداشته شد.
به نظر میرسد که دولت بایدن حتی در مورد هدف قرار دادن برخی اهداف نظامی و لجستیکی روسیه در خاک خود اوکراین نیز به کییف فشار وارد کرده است. یک گزارش نیویورک تایمز از مخالفت آمریکا با حملات اوکراین به یک پایگاه هوایی روسیه در کریمه و پل کرچ، یک مسیر حیاتی برای تأمین تدارکات نظامی روسیه، پرده برداشت. همین مقاله همچنین به یک عملیات نامعلومی از اوکراین اشاره میکند که ایالات متحده به درخواست کرملین آن را متوقف کرد.
علاوه بر این، دولت بایدن خطوط قرمز خودسرانه خود را در طول جنگ نه تنها بر خود و اوکراین، بلکه بر متحدان اروپایی نیز اعمال کرد. این متحدان از ارائه تسلیحات خاصی، از جمله تانکها، موشکهای دوربرد و جنگندههای F-16 اروپایی، منع شده بودند؛ پس از آنکه این محدودیتها با تأخیر برداشته شدند، جنگندهها به عنصری حیاتی در دفاع هوایی اوکراین در برابر حملات روسیه تبدیل شدند.
همانطور که لوک کافی از موسسه هادسون نوشته است، "تأخیرها بر ارائه مهمات خوشهای، تانکها، خودروهای جنگی پیادهنظام و [ATACMS] تأثیر گذاشتند. در حالی که ایالات متحده سرانجام همه این سیستمها را مجاز دانست، عدم قاطعیت آن برای اوکراین بسیار گران تمام شد و آنها را مجبور کرد به جای اقدام پیشگیرانه، به صورت واکنشی عمل کنند." به عبارت دیگر، بایدن اوکراین را مجبور کرد با یک دست بسته با روسیه بجنگد.
اگر کمکهای محدود آمریکا تنها برای دفع روسها کافی بود، این کمکها تضمین میکردند که اوکراین به عنوان یک دولت زنده بماند. در این شرایط، اوکراینیها به آرامی شروع به توسعه و تولید انبوه برخی از تسلیحاتی کردند که از آنها محروم بودند، از جمله موشکهای دوربرد خود. همچنین زمانی برای ظهور یک صنعت قدرتمند پهپادهای رزمی فراهم کرد که میدان نبرد را دگرگون ساخته است.
با وجود نوآوریهای خود اوکراین، محدودیتهای بایدن در هدف قرار دادن روسیه به این معنی بود که اوکراین توانایی بسیار محدودی برای حمله به اهداف نظامی و زیرساختی در داخل روسیه، مانند پایگاههای هوایی مورد استفاده برای حملات بمبافکنها، داشت. برای مثال، در سال ۲۰۲۴، دولت بایدن حتی به طرز غیرقابل توجیهی از اوکراین خواست که از تسلیحات تولید داخل خود کمتر استفاده کند و به اوکراین فشار آورد تا حملات پهپادی خود به پالایشگاههای نفت روسیه را متوقف کند. به نظر میرسد که اوکراینیها اطاعت کردند و به حملات به انبارهای سوخت روی آوردند که انفجارهای چشمگیری ایجاد کردند اما تأثیر استراتژیک کمی داشتند. تحت ریاست ترامپ، آن محدودیت برداشته شده است و اوکراین یک کمپین پهپادی بسیار مؤثر علیه پالایشگاههای روسیه به راه انداخته است، که نتیجه آن کمبود سوخت در بیشتر نقاط روسیه است. موفقیت این کمپین همچنین ثابت میکند که هدف قرار دادن زیرساختهای نفتی هرگز آن خط قرمزی نبود که دولت بایدن تصور میکرد.
محدودیتهای بایدن معنای نظامی کمی داشتند و عدم تعادل شدیدی ایجاد کردند. هنگامی که موشکها و پهپادهای روسی برق، گرمایش و آب شهرهای اوکراین را قطع کردند، اوکراین ظرفیت کمی برای پاسخگویی متقابل داشت. حملات روسیه تا به امروز بیوقفه ادامه داشته و غیرنظامیان را کشته و هزاران مدرسه، کلیسا، بیمارستان، بلوک آپارتمانی و دفتر اوکراینی را ویران کرده است. یکطرفه بودن این حملات نشاندهنده تأثیر مداوم محدودیتهای بایدن است.
رویکرد محتاطانه دولت بایدن میراث سیاسی در ایالات متحده نیز بر جای گذاشت. بنبست در اوکراین که با جریان کند تسلیحات و محدودیتهای شدید بر استفاده از آنها ایجاد شد، شبح "جنگ ابدی" دیگری را زنده کرد که به مخالفت فزاینده جمهوریخواهان نزدیک به ترامپ کمک کرد و احتمالاً به ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۲۴ یاری رساند.
نمایندگان جمهوریخواه، مایکل مککال، مایک راجرز و مایک ترنر، با در نظر گرفتن احساسات فزاینده محافظهکاران MAGA برای کاهش حمایت آمریکا از اوکراین، در ژانویه ۲۰۲۴ یک گزارش دقیق منتشر کردند که خواستار لغو محدودیتهای تسلیحاتی شد و هشدار داد که دولت بایدن برنامهای برای تضمین پایان جنگ تدوین نکرده است. قانونگذاران اتهام زدند که "از اولین روز جنگ، تردید فلجکننده بایدن برای ارائه تسلیحات حیاتی به اوکراین، پیروزی اوکراین را به تأخیر انداخته است." آنها بیشتر استدلال کردند که مسیری برای پیروزی اوکراین "نیاز به (۱) ارائه تسلیحات حیاتی به اوکراین با سرعت مناسب، (۲) تشدید تحریمها علیه رژیم پوتین، و (۳) انتقال ۳۰۰ میلیارد دلار از داراییهای مسدود شده روسیه به اوکراین" خواهد داشت.
ترامپ این انتقاد را تکرار کرد وقتی در اوت ۲۰۲۵ در Truth Social نوشت که "بایدن به اوکراین اجازه نمیداد بجنگد، فقط دفاع کند. نتیجه آن چه شد؟" با وجود این اظهارات، بیشتر محدودیتهای دوران بایدن بر جنگ اوکراین تحت ریاست ترامپ نیز پابرجا مانده است. در واقع، همانطور که وال استریت ژورنال در ۲۳ اوت گزارش داد، دولت ترامپ به آرامی مانع شد که اوکراین موشکهای دوربرد ATACMS را علیه اهداف در روسیه شلیک کند. حتی تحت سیاست جدید آمریکا که نیازمند پرداخت کامل هزینههای تمامی محمولههای تسلیحاتی توسط اروپا یا اوکراین است، بیشتر این خریدها در نوع، کمیت و استفاده مجاز به شدت محدود باقی میمانند.
اگر بایدن خطوط قرمز خودسرانه را اعمال نمیکرد یا اجازه نمیداد کرملین با تحریک ترسهای هستهای بر او دستکاری کند، ماریوپل شاید سقوط نمیکرد. اوکراین قطعاً شتاب ضدحمله سال ۲۰۲۲ خود را حفظ میکرد و بخش بسیار بیشتری از قلمرو خود را قبل از اینکه روسها فرصت تحکیم مواضع خود را پیدا کنند، آزاد میکرد. اوکراین میتوانست یک شکست تحقیرآمیز به روسهای در حال عقبنشینی و تجهیزاتشان در خرسون وارد کند. میتوانست بمبافکنها و پایگاههای هوایی روسیه را که برای آوردن مرگ شبانه به غیرنظامیان اوکراینی استفاده میشدند، نابود کند. صنعت نفت و گاز روسیه – مهمترین منبع درآمد برای ماشین جنگی روسیه – فلج میشد. و کرملین ممکن بود مدتها پیش بر سر میز مذاکره میآمد و مجبور میشد خود را از یک جنگ غیرقابل پیروزی بیرون بکشد.
در عوض، شکلدهی بایدن به جنگ اوکراین تحت ریاست ترامپ ادامه دارد. و در حالی که ترامپ برای تلاشهای قاطعش در راستای پایان دادن به جنگ سزاوار قدردانی است، اما بعید است موفق شود، همانطور که تلاشهای ناموفق فرستاده او، استیو ویتکاف، نشان میدهد. دستیابی به صلحی پایدار نیازمند مجبور کردن پوتین به میز مذاکره است. برای وقوع این اتفاق، ترامپ ابتدا باید با اجازه دادن به اوکراین برای مبارزه مؤثرتر با جنگ خود، به جنگ بایدن پایان دهد. چنین جنگی – با پشتیبانی مالی اروپا (از جمله استفاده از ذخایر مسدود شده روسیه)، با استفاده بیقید و شرط از تسلیحات آمریکا و متحدان (از جمله توانایی حمله به اهداف در مسکو و سن پترزبورگ)، و همراه با تحریمهای ثانویه قوی) – سریعترین راه برای پایان دادن به درگیری است.