عکس از لئونی باس
عکس از لئونی باس

بهتر بخر، کمتر بخر، و از آن احساس غرور کن

مقاله مهمان

من عاشق خرید هستم و در عین حال عموماً سعی می‌کنم آدم خوبی باشم. اغلب اوقات، این حس آزاردهنده به من دست می‌دهد که این دو تمایل با یکدیگر در تضادند. آسیب‌های ناشی از صنعت جهانی مد – هم بر کره زمین و هم بر افرادی که در آن مشغول به کار هستند – به خوبی مستند شده و به طور گسترده درک شده است. علاوه بر همه این‌ها، من اصول مصرف بی‌رویه و دیدگاه‌های سرمایه‌دارانه رشد ابدی را رد می‌کنیم. برای مدت طولانی، فکر می‌کردم می‌توانم با تقریباً به طور انحصاری دست دوم خرید کردن، مشارکت خودم را در این چرخه کاهش دهم. این رویکرد هم ارزان‌تر بود و هم نوعی مجوز خروج از زندان به نظر می‌رسید: وقتی روی یک پیراهن با یقه گرد به جای یقه تیز ریسک می‌کردم، فقط برای اینکه ببینم آیا می‌توانم آدمی باشم که پیراهن یقه گرد می‌پوشد یا نه، و معلوم می‌شد که نه، من نمی‌توانم آن آدم باشم، همیشه می‌توانستم پیراهن را دوباره به یک مغازه دست دوم‌فروشی دیگر بفروشم و این کار را دوباره و دوباره تکرار کنم، و در تمام این مدت از ریختن لباس به محل‌های دفن زباله جلوگیری می‌کردم.

سپس، خرید و فروش مجدد و وینتیج به شدت محبوب شد – قیمت‌ها بالا رفتند، فروشگاه‌های مورد علاقه من پر از همان بلوزهای زارا شدند که همه داشتند (حالا با کمی پرزدار شدن)، و کالاهای خوب در یک چشم به هم زدن ناپدید شدند. اما من هنوز به "رفع نیاز" خودم احتیاج داشتم! به نقطه اول بازگشته بودم.

برای راحتی من، چارچوب جدیدی پدیدار شد: «کیفیت خوب». به صورت آنلاین، دیدم که اینفلوئنسرهای سبک شخصی که کمد لباس‌های کپسولی یا جدیدترین خریدهای خود را تبلیغ می‌کردند، از «کیفیت واقعا خوب» یک «قطعه» به مثابه وردی برای دور کردن شبح مصرف بیش از حد استفاده می‌کردند. اکوسیستم پر رونقی از محتوا یافتم که کاملاً به تعداد بخیه‌ها، درزها و ترکیب پارچه‌ها اختصاص داشت. با منطق جدیدم، به سمت برندهایی گرایش پیدا کردم که قبل از انفجار مد سریع وجود داشتند (سویشرت‌های رالف لورن، پیراهن‌های ابریشمی آرمانی، و خطوط فروشگاهی که اکثراً منحل شده بودند)، و همچنین برندهای مستقل که در آن‌ها پول بیشتری خرج می‌کردم و این دانش به من آرامش می‌داد که این بوت‌ها برای همیشه برایم ماندگار خواهند بود. دور از آنکه هزینه‌هایم را کاهش دهم، وارد بازار جدیدی پر از چیزهای زیبا برای خرید شده بودم.

«کیفیت» به نوعی نشانه جامع ذوق خوب تبدیل شده است، که همزمان محبوبیت پایدار بازار دست دوم، احتمال قریب‌الوقوع رکود اقتصادی، زیبایی‌شناسی مینیمالیستی غالب, هزینه‌های زیست‌محیطی و انسانی تولید تجاری و چرخه دیوانه‌وار خرده‌فروشی را در بر می‌گیرد. من اولین کسی هستم که اصرار دارم انتخاب دقیق و خرید کمتر و بهتر خوب است. اما «کیفیت» به تنهایی نمی‌تواند وزن فرهنگی تمام آن چیزهایی را که ما — و من — به عنوان مصرف‌کننده به دوش آن انداخته‌ایم، تحمل کند، هرچند هم بخیه‌های دست‌دوز قوی باشند. اگر هوشیار نباشیم، «کیفیت» در خطر تبدیل شدن به یک ترند به خودی خود است، مفهومی به همان اندازه بی‌معنا که «استایل پولدار‌های قدیمی»، «دختر پاکیزه» یا «لوکس خاموش».

کالاهای باکیفیت همیشه به صاحب خود موقعیت اجتماعی بخشیده‌اند. به طور سنتی، کیفیت و لوکس بودن با هم همراه بودند: قیمت‌های بالا با نوید استانداردهای بالا می‌آمدند. شما پول بیشتری می‌پرداختید و پارچه‌ها و صنعت‌کاری بهتری دریافت می‌کردید. اما امروز، در هر بازه قیمتی می‌توانید کالاهای بی‌کیفیت بخرید. هزینه‌های مواد اولیه و نیروی کار به شدت افزایش یافته است و بسیاری از برندهای لوکس ظاهراً برای حفظ حاشیه سود خود دست به کاهش هزینه‌ها و کم‌کاری می‌زنند. زمانی که ووگ بیزینس (Vogue Business) سال گذشته یک نظرسنجی آنلاین از خریداران لوکس انجام داد، تقریباً نیمی از کسانی که هزینه‌های خود را کاهش داده بودند، افت کیفیت نسبت به قیمت را دلیل آن عنوان کردند. سپس نوبت به چرخه ترندها می‌رسد. در مواجهه با چرخش بی‌وقفه ریزترندها و لباس‌های جدید ارزان‌قیمت، بسیاری از مردم تصمیم می‌گیرند که از این چرخه خارج شوند و به جای آن بر «جاودانگی» و «ماندگاری» تمرکز کنند.

و رسانه‌های اجتماعی نقص‌های صنعت مد را در مقیاس وسیعی آشکار می‌کنند. در ماه سپتامبر، خانه مد ایتالیایی میو میو (Miu Miu) با یک بحران روابط عمومی کوچک روبرو شد، زمانی که مدل ویزدوم کی (Wisdom Kaye) پس از یک خرید ۱۸ هزار دلاری در «خنک‌ترین برند دنیا» که اخیراً نامگذاری شده بود، در تیک‌تاک شکایت کرد. او با ناباوری به ۱۴ میلیون دنبال‌کننده خود نشان داد که چگونه دکمه یک جلیقه جین و زیپ یک ژاکت در عرض چند دقیقه پس از رسیدن به خانه از فروشگاه کنده شده‌اند—کاغذ صورتی و کیسه خرید هنوز روی زمین پخش بودند. او گفت که پس از وایرال شدن ویدیو، برند لباس‌های معیوب را برایش جایگزین کرد؛ بینندگان تماشا کردند که چگونه یک دکمه دیگر از یک جلیقه دیگر مانند چوب پنبه شامپاین پرید.

سخت‌افزار معیوب یک چیز است، اما در کل، نشانه‌های ساخت بی‌کیفیت عمدتاً برای چشمان ناآشنا نامرئی هستند. خوشبختانه برای ما، اکنون ده‌ها تولیدکننده محتوا وجود دارند که آماده‌اند جنبه‌های فنی‌تر طراحی و تولید را رمزگشایی کنند. نویسنده آندره آ چئونگ یک حساب کاربری در تیک‌تاک دارد که در آن می‌توانید درباره شانه‌های زینی، نوار اریب، نخ‌های کوتاه نشده، درزهای فرانسوی و طول فیبر بیاموزید. یک تولیدکننده دیگر کیف‌های دستی لوکس را کالبدشکافی می‌کند – به معنای واقعی کلمه با چیزی شبیه قیچی شکاری آن‌ها را پاره می‌کند – تا یک کالبدشکافی کامل از هنر ساخت آن‌ها، یا فقدان آن، انجام دهد. او بر روی لاشه یک کیف Loewe Puzzle با حالتی سوالی می‌گوید: «آیا ارزشش را دارد؟» (پاسخ: تا حدودی). در لباس مردانه، جایی که لباس‌های رسمی، لباس‌های عملکردی فنی و ارتش به عنوان نقاط مرجع اصلی عمل می‌کنند، کمبود علاقمندانی که می‌خواهند درباره اتصال زیر بغل و دوخت با سوزن دوتایی صحبت کنند، نخواهید یافت.

این رویکرد «اگر بدانی، می‌دانی» به طور طبیعی برای علاقه‌مندانی که از قبل آماده‌اند تا لباس‌ها را نوعی متن و نه فقط اشیاء تزئینی بخوانند، اتفاق می‌افتد. در حالی که برخی از ما ممکن است یک دامن ببینیم، حتی متوجه شویم که تا زانو است، به طرز دلپذیری نازک و به رنگ خنثی کرم‌قهوه‌ای است، دیگران به آن نگاه می‌کنند و «پرادا سال ۱۹۹۹» را می‌بینند. لباس‌ها از قبل مجموعه‌ای از کدها و زبان‌های نامرئی هستند. کیفیت یک لایه دیگر از روشنفکری به پروژه لباس پوشیدن می‌افزاید، فقط یک لهجه دیگر که با آن می‌توان سلیقه خوب خود را منتقل کرد.

در دهه ۱۹۸۰، گسترش فست فودها جرقه‌ای برای یک واکنش منفی به نام جنبش غذای آهسته (slow food movement) شد، که تلاش کرد با آسیب‌های زیست‌محیطی، اقتصادی و انسانی ناشی از تولید انبوه صنعتی مواد غذایی مقابله کند. اما بدون یک ساختار نظارتی برای تضمین دسترسی و مقرون به صرفه بودن، مثلاً محصولات تازه، این جنبش بیشتر به عنوان یک مرز جدید برای تمایز طبقاتی خود را نشان داد تا یک دگرگونی کامل. در حالی که بسیاری از «بیابان‌های غذایی» رنج می‌بردند، نخبگان اجتماعی به رستوران‌های مجلل با دیوارهای چوبی و فروشگاه‌های گران‌قیمت مواد غذایی تخصصی رفت و آمد می‌کردند، و از این آگاهی که عاداتشان هم از نظر اخلاقی و هم از نظر تغذیه‌ای برتر است، تقویت می‌شدند.

امروزه، پارادایم‌های جدید مصرف، پیشروان سلیقه را به سمت نوعی مد «از مزرعه تا میز» سوق می‌دهند. اما هر چه زمان بیشتری را در اینترنت بگذرانید، بیشتر به یک کنایه آزاردهنده پی می‌برید: «کیفیت» ممکن است فقط در چشم بیننده باشد. چگونه می‌توانیم کالیبر یک شال ۱۰۰ درصد موهر از برندی را قضاوت کنیم که مکرراً با اتهامات سوءاستفاده سیستماتیک از کارگران مواجه شده است؟ یا یک ژاکت که نام بافنده‌اش روی برچسب آن ذکر شده اما قیمتی گزاف دارد؟

با این حال، افراد بسیار زیادی از فروش کالاها امرار معاش می‌کنند. و ما می‌خواهیم بخریم – یا حداقل من می‌خواهم. برای خریدار آگاه، «کیفیت» به یک ساختار جدید مجاز تبدیل می‌شود تا روح خرید‌دوست ما را آرام کند، و به ردیف کسب‌وکارهای متعلق به زنان، تولیدات آمریکایی، تولیدات با حجم کم و تجارت منصفانه می‌پیوندد. خرید بی‌شمار اقلام لباس، در ظاهر، اساساً غیرقابل دفاع است، اما خرید کالای «با کیفیت بالا» فضیلت‌مندانه، شریف و اخلاقی است. این یک «سرمایه‌گذاری» است. همیشه اینطور نبود که برندها درباره مبدأ کارخانه‌ای دکمه‌های خود لاف بزنند، اما همانطور که مصرف‌کنندگان در برابر هجوم چیزهایی که می‌توانستیم بخریم حرکت می‌کنند، کیفیت به جدیدترین ابزار بازاریابی تبدیل شده است تا به ما بیاموزد چه چیزی را باید بخریم.

با لباس‌ها، همانند غذا، اصول زیربنایی پایداری و آهستگی اساساً بی‌عیب و نقص هستند. همه ما سزاوار چیزهایی هستیم که دوام داشته باشند و ما را تغذیه کنند. با این حال، در حالی که وارد جشن سالانه خرید در ایام تعطیلات می‌شویم، شایان ذکر است که مقایسه با غذا تنها تا جایی پیش می‌رود. از نظر فنی، برخلاف غذا، من برای زندگی به آن شلوار گشاد و عالی نیازی ندارم. من برای زنده ماندن به آن شلوار پشمی عالی و گشاد به رنگ خاکستری فولادی زیبا از یک برند مستقل تجارت الکترونیک با بنیانگذار دلپذیر، نیازی ندارم، هرچقدر هم که اینطور به نظر برسد، هرچقدر هم که آن حفره در کمد لباس من را پر کند که ممکن است حفره‌ای در قلب من باشد. درست است؟

ایزابل کریستو درباره جنسیت و استایل می‌نویسد. او یک بازبین حقایق در مجله نیویورک (New York magazine) است.