امروزه، با توجه به تمایل دولت ترامپ به زورگویی آشکار به کارمندان فدرال، ممکن است غیرمحتمل به نظر برسد، اما نیم قرن پیش، پدر همسر من، که یک کارمند فدرال بود، در برابر دستوری از کاخ سفید نیکسون مقاومت کرد – و در نهایت توسط مافوقهایش پاداش گرفت.
دکتر بارنی مالوی، پدر همسر من، از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۸۹ یک روانپزشک استخدامی در سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) بود. پس از درگذشت او در ماه اوت در سن ۹۶ سالگی، من و همسرم اسنادی را در پروندههای او پیدا کردیم که جزئیات رفتار وی را در طول یک دوره سوءاستفاده زیرکانه از قدرت ریاست جمهوری تشریح میکرد. صداقت شخصی او قابل توجه بود، اما آنچه به عنوان یک درس سیاسی برای امروز حتی مهمتر بود، این بود که مافوقهایش در سیا، با وجود کاستیهایشان، کاملاً تحت فرمان یک رئیسجمهور فاسد نبودند.
داستان از تابستان ۱۹۷۱ آغاز شد، زمانی که ریچارد نیکسون، از طریق زیردستانش، به سیا دستور داد تا یک مشخصات روانپزشکی تهیه کند، نه از یک رهبر خارجی، بلکه از یک شهروند آمریکایی: دانیل السبرگ. السبرگ یک تحلیلگر نظامی و کارمند سابق وزارت دفاع بود که نیکسون را با افشای اسناد طبقهبندی شده معروف به اسناد پنتاگون خشمگین کرده بود. این اسناد نشان میداد که شاخه اجرایی به کنگره و مردم در مورد وسعت دخالت ایالات متحده در جنگ ویتنام دروغ گفته بود. نیکسون به دنبال خنثی کردن این افشاگریها – و انتقامگیری – با بدنام کردن السبرگ و سلامت روان او بود.
در آن زمان، بارنی رئیس بخش روانپزشکی سیا بود. وقتی درخواست کاخ سفید برای تهیه مشخصات یک شهروند آمریکایی توسط آژانس به او ارائه شد، نگرانی خود را ابراز کرد که این کار ممکن است نامناسب باشد. اما سرپرستش به او اطمینان داد که ریچارد هلمز، مدیر سیا، آن را تأیید کرده است. بنابراین بارنی و یکی از همکارانش یک مطالعه روانپزشکی بر اساس بررسی مقالات روزنامه و مجلات درباره السبرگ و همچنین چند گزارش مصاحبه از خبرچینان افبیآی نوشتند. این مطالعه به این نتیجه رسید که السبرگ مردی باهوش و نوعدوست بوده که از "آنچه او یک سطح بالاتر از میهنپرستی میدانست" عمل کرده است.
کاخ سفید از این ارزیابی خشنود نبود. سه روز پس از ارائه مطالعه، بارنی به جلسهای با هاوارد هانت، یکی از اعضای گروه تحقیقات ویژه کاخ سفید معروف به "لولهکشها" (Plumbers) که بعدها برنامهریزی و اجرای سرقت واترگیت را بر عهده گرفت، فراخوانده شد. هانت ابراز امیدواری کرد که بارنی یک مطالعه روانپزشکی جذابتر بنویسد که "درگیریهای ادیپی یا ترسهای اختگی" یا سایر جزئیات شرمآور را که میتوانست برای "بدنام کردن یا دستکاری" السبرگ استفاده شود، فاش کند، این مطلب طبق سوگندنامهای است که بارنی دو سال بعد به کمیته واترگیت سنا ارائه داد.
هانت همچنین بارنی را تحت فشار قرار داد تا بحث آنها را محرمانه نگه دارد. اما بارنی توضیح داد که او موظف است با مافوقهایش مشورت کند. پس از اینکه بارنی رهبری سیا را از درخواست هانت مطلع کرد، هلمز و معاون مدیر آژانس، ژنرال رابرت کاشمن جونیور، با این درخواست موافقت کردند، در راستای یک توافق غیررسمی که کاشمن با جان ارلیچمن، دستیار کاخ سفید، برای کمک سیا به هانت انجام داده بود.
به نظر میرسد بارنی تمام تلاش خود را برای کند کردن روند گزارش دوم روانپزشکی السبرگ انجام داد. پس از چندین ماه فشار کاخ سفید، بالاخره آن را تحویل داد. اما به جای ارائه آنچه دولت میخواست، او بر یافتههای قبلی تأکید کرد و السبرگ را مردی "با هوش خیرهکننده" توصیف کرد و پیشنهاد داد که دلیل اصلی او برای افشای اسناد پنتاگون، اعتقادش به این بود که شاخه اجرایی "نباید به تنهایی اینقدر قدرت نامحدود داشته باشد که کشور را به جنگ و بدبختی و مرگی که به همراه دارد، بکشاند."
مشخص نیست که کاخ سفید به این گزارش چه واکنشی نشان داد. آنچه میدانیم این است که هانت قبلاً امور را به دست گرفته بود: او تیمی از سارقان را سازماندهی کرد تا به دفتر یک روانکاو در بورلی هیلز، کالیفرنیا، که السبرگ به او مراجعه کرده بود، وارد شوند. سیا با ارائه یک دوربین پرسرعت ویژه که در کیسه تنباکو پنهان شده بود و پردازش فیلم پس از سرقت، به هانت کمک کرد.
بعداً، سیا – با اکراه – اعتراف کرد که در این دوره راه خود را گم کرده بود. در پروندههای بارنی، من و همسرم متن سخنرانی ویلیام کولبی، مدیر سیا، در مراسم اهدای جوایز آژانس در سال ۱۹۷۴ را پیدا کردیم که در آن کولبی اذعان کرد که او و پیشینیانش "چند اشتباه کوچک، چند گام کوتاه در مسیر اشتباه" انجام دادهاند.
در آن مراسم، کولبی همچنین نشان لیاقت اطلاعاتی آژانس را به بارنی اعطا کرد. او بارنی را برای "نشان دادن درک و شجاعت استثنایی در شرایط بسیار دشوار برای جلب توجه بالاترین ردههای آژانس به reservations خود در مورد حمایت از عملیاتی که فراتر از حوزه قضایی آژانس بود" ستود.
فکر میکنم امروز اوضاع برای بارنی چقدر متفاوت بود. اگرچه او برای آژانسی کار میکرد که بیتردید دارای نقص بود، اما مافوقهایش مایل به تحمل مقاومت اصولی بودند. به او اجازه داده شد که صادق باشد. برخلاف جیمز کومی، الکساندر ویندمن، سالی ییتس، کریستوفر کربس و دیگر منتقدان صریح دولت پرزیدنت ترامپ، او اخراج، تحت تعقیب یا مورد تحقیق قرار نگرفت. در عوض، او توانست به بهترین شکل ممکن به کشورش خدمت کند.