هشت سال پیش، در دوره اول ریاستجمهوری که اکنون دور از ذهن به نظر میرسد، رئیسجمهور ترامپ راهبرد امنیت ملی خود را با اذعان به جهان جدید رقابت قدرتهای بزرگ ارائه داد. این یک تلاش قابلتقدیر برای بیان تهدیدات نوظهور جهانی بود. راهبرد جدیدی که آقای ترامپ روز جمعه منتشر کرد، یک عقبنشینی آشکار از آن رقابت است. این سند چین و روسیه را خوشحال میکند، اما متحدان آمریکا را به وحشت میاندازد.
این سند ۳۳ صفحهای کاملترین تلاش دولت تاکنون برای توضیح تفکر خود در مورد امنیت ملی است. آقای ترامپ عمدتاً در قالب پیامهای کوتاه شبکههای اجتماعی توضیح میدهد، بنابراین این بهترین بینش تاکنون در مورد چگونگی گذر سه سال آینده و شاید هفت سال آینده است، زیرا این سند نشاندهنده تاثیر معاون رئیسجمهور، جی.دی. ونس است.
این راهبرد یک سند انزواگرایانه نیست که ممکن است در یک اتاق فکر لیبرتارین بخوانید. اما به وضوح اعلامیهای است مبنی بر اینکه آمریکا دیگر نمیتواند و نباید به نفع منافع ملی، بار رهبری جهانی را به دوش بکشد.
مهمتر از همه، این راهبرد نیمکره غربی را در اولویت قرار میدهد و بقیه جهان را کماهمیت جلوه میدهد. این امر منطق جغرافیایی دارد، اما منطق استراتژیک ندارد، زیرا بزرگترین تهدیدات برای امنیت ایالات متحده، برزیل، کلمبیا یا حتی کوبا نیستند.
این راهبرد بهطور مفیدی اهمیت حذف منافع بدخواهانه از نیمکره را برجسته میکند – البته بدون ذکر روسیه یا چین یا کوبا به عنوان این نفوذها. همچنین نشان میدهد که مهاجرت و مواد مخدر دو مورد از جدیترین تهدیدات برای آمریکا هستند. اما آقای ترامپ نشان داده است که ایالات متحده میتواند مهاجرت کنترل نشده را متوقف کند، در حالی که کاهش جریانهای مواد مخدر غیرقانونی نیازمند کاهش تقاضا در ایالات متحده است. اینکه آیا نیکلاس مادورو در ونزوئلا در قدرت باقی میماند، اولین آزمون این تمرکز بر قاره آمریکا خواهد بود.
به هر معیاری، بزرگترین تهدید برای ایالات متحده، قدرت خصمانهای است که در آن سوی اقیانوس آرام قرار دارد و زرادخانه هستهای خود را در پنج سال سه برابر کرده است – یعنی چین. با این حال، این سند تجارت را "بزرگترین سهام" در اقیانوس آرام توصیف میکند و عدم تعادل تجاری را تهدیدی بزرگتر برای رفاه ایالات متحده میداند تا افزایش نظامی پکن.
بهترین دفاع برای این ضعف در برابر چین این است که دولت میخواهد برای خرید زمان، در حالی که پکن کنترل تولید عناصر خاکی کمیاب را در دست دارد، آشتی کند. و سند راهبرد مستحق تقدیر است که بر منافع ایالات متحده در صلح در تنگه تایوان تاکید میکند. این راهبرد وعده "ایجاد ارتشی قادر به جلوگیری از تجاوز در هر نقطه از زنجیره اولین جزایر" را میدهد، هرچند بدون تعهد به افزایش بودجه دفاعی که این امر مستلزم آن است.
چین همچنین حامی اصلی جنگ ولادیمیر پوتین در اوکراین است و روسیه جایی است که چرخهای راهبرد از کار میافتند. این سند به "ثبات استراتژیک" با قدرتی که به شرق اروپا حمله کرده و با باجگیری هستهای علیه ایالات متحده و ناتو اقدام کرده است، توصیه میکند. به شما تبریک میگوییم که پایان دادن به جنگ اوکراین را دشوارتر کردهاید. آقای پوتین این راهبرد را به عنوان دلیلی بر این که گسترش ناتو و انحطاط اروپا امپریالیسم او را توجیه میکند، به کار خواهد گرفت.
در همین حال، این سند به دوستان آمریکا در آن سوی اقیانوس اطلس حمله میکند. دولت در مورد کاهش اعتماد به نفس اروپا و دههها غفلت از قدرت سخت درست میگوید. اما دولت به اروپا در مورد آزادی بیان درس میدهد، در حالی که میگوید ما باید نادیده بگیریم که دیکتاتوریهای جهان چگونه خود را اداره میکنند.
این راهبرد پر از تناقضات دیگر است. تاریخچه مختصری (و نادرست) از افول ایالات متحده قبل از به قدرت رسیدن آقای ترامپ ارائه میدهد، در حالی که ادعا میکند ایالات متحده بهترین اقتصاد جهان را دارد. میگوید ما باید متحدان را در یک تلاش مشترک برای مقاومت در برابر مرکانتیلیسم چین گرد هم آوریم، اما تعرفههایی را بر این متحدان جشن میگیرد که باعث میشود کمتر به ایالات متحده اعتماد کنند.
و دولت میگوید ایالات متحده باید جهان را در علم و فناوری رهبری کند، اما هرگونه نیاز به آنچه را که با نقل قولهای ترساننده "استعداد جهانی" مینامد، رد میکند. همه آن مهندسان هوش مصنوعی از کجا خواهند آمد؟
برخی از این تناقضات ممکن است ناشی از نزاع در میان کسانی باشد که پس از آقای ترامپ به دنبال تعریف سیاست خارجی "ماگا" هستند. اشارههای این سند به آزادی سیاسی، کارآفرینی آزاد و جامعه مدنی ایالات متحده به عنوان منابع قدرت ملی، قابل تقدیر است. آنها شبیه مداخلاتی از سوی فردی در دولت هستند – آیا شما هستید، مارکو؟ – که حاضر به واگذاری جهان به حوزههای نفوذ نیست.
این دولت همچنین در مورد نهادهای بینالمللی بسیار بهتر از رئیسجمهور کامالا هریس عمل کرده است. این سند درست میگوید که چپ "سیاست آمریکا را به شبکهای از نهادهای بینالمللی که برخی از آنها با ضدآمریکاییگری آشکار هدایت میشوند، گره زده است." سازمان ملل متحد را ببینید.
اما در اساس، این سند به طرز عجیبی در مورد تهدیدات جهان غیرواقعبینانه است. قدرتهای تجدیدنظرطلب در حال همکاری برای ایجاد یک چالش جهانی و ایدئولوژیک برای ایالات متحده هستند – محور چین، روسیه، ایران و کره شمالی. سوالات احتیاطی در مورد اولویتها و مداخله ایالات متحده حیاتی هستند، اما از این رقابت بزرگتر سرچشمه میگیرند.
برخی این راهبرد را به عنوان سندی دیگر از "کمربند واشنگتن" که رئیسجمهور ترامپ آن را نخواهد خواند، رد خواهند کرد. آنها اشاره خواهند کرد که "تمایل به عدم مداخلهگرایی" ادعایی این راهبرد با کمپین او در کارائیب و حمله به برنامه هستهای ایران، نقض میشود.
آمریکاییها در سال ۲۰۱۶ آقای ترامپ را تا حدی به این دلیل انتخاب کردند که سادهلوحی باراک اوباما در مورد دشمنانمان و عقبنشینی او از رهبری ایالات متحده را نمیپسندیدند. معما این است که چرا آقای ترامپ در دوره دوم خود بسیاری از آن راهبرد بزرگ شکستخورده را احیا میکند.