ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند، و شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، در اجلاس سازمان همکاری شانگهای در تیانجین، چین، در ۱ سپتامبر در حال گفتگو. Suo Takekuma - Pool/Getty Images
ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند، و شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، در اجلاس سازمان همکاری شانگهای در تیانجین، چین، در ۱ سپتامبر در حال گفتگو. Suo Takekuma - Pool/Getty Images

استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۵ چه معنایی برای آسیا دارد؟

انقلاب MAGA در سیاست خارجی آمریکا هم خبرهای خوب دارد و هم بد.

تصویر سی. راجا موهان، ستون‌نویس نشریه فارین پالیسی.
سی. راجا موهان

در واشنگتن، هر دولت جدیدی با ائتلاف ایدئولوژیک خاص خود روی کار می‌آید و به ناچار سندی را منتشر می‌کند که ایده‌های آن را در مورد سیاست امنیت ملی ایالات متحده بیان می‌کند. آخرین نسخه استراتژی امنیت ملی (NSS)، که هفته گذشته توسط دولت ترامپ منتشر شد، کاملاً بخشی از این سنت است. با این حال، آنچه اهمیت بیشتری دارد، شیوه متفاوت این سند است: در حالی که اسناد استراتژی گذشته بازتاب تغییرات جزئی در یک اجماع گسترده سیاست خارجی پس از جنگ جهانی دوم و پس از جنگ سرد بودند، این سند نشان‌دهنده گسستی چشمگیر از آن اجماع است.

اینکه آیا این سند راهنمای قابل اعتمادی برای اقدامات آتی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده است یا خیر، نامشخص است. اما بی‌شک این یک نقطه عطف مهم در تکامل بحث‌های داخلی درباره رابطه ایالات متحده با جهان است—که جهان‌بینی جنبش MAGA را در بر می‌گیرد و منعکس‌کننده روحیه در حال تغییر آمریکا است. برای آسیا، این سند پنجره‌ای روشنگر به نحوه درک دولت دوم ترامپ از منطقه هند-اقیانوسیه، برخورد با ائتلاف‌های ایالات متحده، ارزیابی چین، و تصور رهبری ایالات متحده در دوران رقابت ژئوپلیتیکی ارائه می‌دهد.

اولاً، استراتژی امنیت ملی (NSS) به وضوح احساسات آشنای ناسیونالیسم MAGA را منعکس می‌کند—ترکیبی از خویشتن‌داری، ناسیونالیسم، و رد جهان‌بینی بین‌المللی با مأموریت‌های جهان‌شمول آن. این سند خواستار استراتژی‌ای است که "بر ایدئولوژی سیاسی سنتی مبتنی نباشد." در عوض، "بیش از هر چیز، با آنچه برای آمریکا کارآمد است—یا به دو کلمه، 'آمریکا اول'—انگیزه می‌گیرد."

استراتژی امنیت ملی می‌خواهد از جاه‌طلبی‌های گسترده برتری ایالات متحده فاصله بگیرد و به سمت تعریف محدودتری از منافع ملی حرکت کند که ریشه در نوسازی داخلی دارد. برای آن پایتخت‌های خارجی که مدت‌ها از موعظه‌های واشنگتن رنجیده بودند، این تغییر نشان‌دهنده یک تنظیم مجدد ایدئولوژیکی خوشایند است.

اما برای آسیا، استراتژی امنیت ملی جدید خبرهای خوب و بد را به همراه دارد.

اولین عنصر مثبت این است که این سند آسیا – یا در اصطلاح استراتژیک مدرن، هند-اقیانوسیه – را در رأس اولویت‌های سیاست خارجی ایالات متحده در خارج از نیمکره غربی قرار می‌دهد، که همچنان هسته اصلی استراتژی ترامپ است. تمرکز بر آسیا، تداوم سیاست "چرخش" دولت اوباما، "منطقه هند-اقیانوسیه آزاد و باز" دولت اول ترامپ و استراتژی هند-اقیانوسیه دولت بایدن را نشان می‌دهد. ظهور چین و پویایی اقتصادی پایدار منطقه، این امر را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. به همان اندازه مهم، تأیید مجدد این است که ایالات متحده با تسلط یک قدرت واحد بر آسیا مخالفت خواهد کرد. این موضوع همواره یکی از محورهای اصلی استراتژی کلان ایالات متحده بوده و بازگویی آن در استراتژی امنیت ملی، با استقبال پایتخت‌های آسیایی که نگران گسترش قدرت چین هستند، مواجه خواهد شد.

دوم، استراتژی ترامپ آسیا را از انتقادات تکان‌دهنده‌ای که اروپا را با آن مواجه می‌کند، معاف می‌دارد. استراتژی امنیت ملی اروپا را به دلیل انحطاط، وابندگی و افراط‌گرایی لیبرال سرزنش می‌کند؛ اما با آسیا با احترام استراتژیک آشکار برخورد می‌کند. این سند از مداخله محدود و گزینشی در هند-اقیانوسیه و خاورمیانه سخن می‌گوید، بر خلاف وعده فعالیت قاطعانه در اروپا برای "نجات تمدن غرب" از انحطاط. این به دلیل آن نیست که ترامپ آسیا را بیشتر از اروپا دوست دارد. بلکه، نبرد ایدئولوژیکی MAGA اساساً یک جنگ داخلی غربی درباره ارزش‌های سیاسی و آینده لیبرالیسم است. آسیا، در حال حاضر، خارج از این نزاع قرار دارد.

سوم، آسیا کمتر در معرض انتقادات آمریکا از حاکمیت فراملی آسیب‌پذیر است. قدرت‌های بوروکراتیک و نظارتی اتحادیه اروپا خشم MAGA را برمی‌انگیزند؛ اما آسیا، با کمبود نهادهای منطقه‌ای خود، اکنون بسیار بیشتر با جهان‌بینی ترامپی متمرکز بر حاکمیت ملی و همکاری معامله‌گرایانه سازگار به نظر می‌رسد. تأکید لیبرالی و بین‌المللی بر حقوق بشر و استانداردهای اجتماعی همیشه برای اکثر دولت‌های آسیایی – نه تنها در چین، بلکه در جوامع دموکراتیک اما عمیقاً ملی‌گرایانه در سراسر منطقه – ناخوشایند بوده است. برای آن‌ها، اصرار ایدئولوژی "آمریکا اول" بر حاکمیت ملی و برداشت آن از جهان به عنوان جامعه‌ای از کشورهای مستقل، کاملاً منطقی است.

چهارم، بسیاری از دولت‌های آسیایی – به‌ویژه پکن – مدت‌هاست که به لفاظی‌های پس از جنگ سرد در مورد نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین بی‌اعتماد بوده‌اند. این عبارت در پایتخت‌های غربی آرامش‌بخش به نظر می‌رسید، اما در بخش‌هایی از آسیا، اجباری یا ریاکارانه جلوه می‌کرد، به‌ویژه به این دلیل که واشنگتن همیشه به قوانینی که بیان می‌کرد، پایبند نبود. تأکید ترامپ بر عمل‌گرایی و منافع – دیپلماسی به عنوان سیاست تجاری (kommerzpolitik) – به طور گسترده‌ای بازتاب می‌یابد. دولت‌های آسیایی که به لفاظی‌های لیبرالی درباره هنجارها مشکوک هستند، با معامله‌گرایی راحت‌ترند. رقابت بین کشورهای آسیایی برای بستن قرارداد با ترامپ در طول سفر او به منطقه در پاییز گذشته گواه این بود: ایالات متحده‌ای که اهل معامله باشد، درک، تعامل و چانه‌زنی با آن آسان‌تر است.

پنجم، بسیاری از کشورهای آسیایی از به رسمیت شناختن چین به عنوان یک رقیب تقریباً هم‌تراز توسط ترامپ و فراخوان او برای "رابطه اقتصادی متقابل سودمند" با پکن استقبال می‌کنند. بخش بزرگی از آسیا از نزدیکی چین و آمریکا از دهه ۱۹۸۰ به شدت بهره‌مند شده و عمیقاً از چشم‌انداز یک جنگ سرد جدید نگران است. احساس گسترده عدم تمایل به انتخاب بین واشنگتن و پکن، با تمایل آشکار ترامپ به تعامل مجدد با چین به عنوان یک هم‌تراز، آرامش پیدا می‌کند. برای کشورهایی که متحد نیستند، مانند هند، درخواست ترامپ برای به عهده گرفتن مسئولیت بیشتر منطقه‌ای توسط قدرت‌های بزرگ، فرصت‌هایی را برای آن‌ها فراهم می‌کند تا جایگاه استراتژیک خود را ارتقا دهند.

با این حال، این خبرهای خوب با عناصر نگران‌کننده‌ای در استراتژی امنیت ملی و پویایی‌های عملی سیاست خارجی ترامپ خنثی می‌شوند. منطقه به یک اندازه فرصت، ابهام و ریسک را می‌بیند.

اولاً، در حالی که تأکید ترامپ بر حاکمیت و عدم مداخله مورد استقبال است، آسیا به شدت از وسوسه ساختاری واشنگتن برای مداخله در امور دیگران آگاه است. این امر نه از یک اصل، بلکه از قدرت ناشی می‌شود. قدرت‌های بزرگ مداخله می‌کنند زیرا می‌توانند – و به این دلیل که گروه‌های سیاسی داخلی اغلب آن را مطالبه می‌کنند. تهدیدات ترامپ علیه آفریقای جنوبی و نیجریه، بر میل مداوم آمریکا به تنبیه و اجبار تأکید می‌کند. اعلامیه‌های خویشتن‌داری این میل را از بین نخواهد برد.

ثانیاً، اگرچه سیاست تجاری (kommerzpolitik) در آسیا طنین‌انداز است، اما ترامپ فراتر از معامله‌گرایی عادی عمل می‌کند. مطالبات او از ژاپن و کره جنوبی برای سرمایه‌گذاری‌های عظیم جدید، با شرایطی همراه بود که تنها می‌توان آن را باج‌خواهانه تلقی کرد. به همان اندازه نگران‌کننده، شرایطی بود که او بر توافقات تجاری با مالزی و کامبوج در جریان اجلاس اخیر اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (آسه‌آن) تحمیل کرد. این ترتیبات ربطی به احترام به حاکمیت ندارند؛ آنها عدم تقارن قدرت و فشار را منعکس می‌کنند. کشورهای آسیایی ممکن است از معامله‌گرایی استقبال کنند، اما از مرکانتیلیسم اجباری رنجیده خاطرند.

سوم، کنار گذاشتن نظم مبتنی بر قوانین توسط واشنگتن ممکن است واقع‌گرایان در وزارتخانه‌های خارجه آسیا را خشنود کند، اما این کنار گذاشتن هزینه‌هایی نیز دارد. اگر ایالات متحده از تمامیت ارضی کشورها دفاع نکند، دولت‌های ضعیف آسیا در رحم قوی‌ها خواهند بود. فشار ایالات متحده بر اوکراین برای واگذاری قلمرو به روسیه به عنوان بخشی از یک توافق صلح، نگرانی‌های فوری را در مورد تمایل ایالات متحده به مقابله با توسعه‌طلبی چین ایجاد می‌کند. کشورهای کوچک‌تر آسیایی قوانین گسترده و قابل پیش‌بینی می‌خواهند—نه به این دلیل که آرمان‌گرایان لیبرال هستند، بلکه به این دلیل که قوانین از ضعیفان در برابر قوی‌ها محافظت می‌کنند. در همین حال، عقب‌نشینی ایالات متحده از ارزش‌های لیبرال، گروه‌های مخالف و جنبش‌های جامعه مدنی را که در مواجهه با سرکوب به حمایت ایالات متحده چشم دوخته بودند، ناامید خواهد کرد.

چهارم، تأکید ترامپ بر تعامل اقتصادی با چین، نگرانی‌هایی را در مورد مبادله بالقوه بین منافع تجاری و تعهدات امنیتی ایجاد می‌کند. استراتژی امنیت ملی بر لزوم بازدارندگی تجاوز چین در غرب اقیانوس آرام تأکید می‌کند، اما تنش بین وابستگی متقابل اقتصادی و رقابت نظامی واقعی و رو به افزایش است. حفظ برتری نظامی ایالات متحده با رشد قدرت چین دشوارتر خواهد شد. توانایی پکن برای ایجاد شکاف بین واشنگتن و شرکای آسیایی آن افزایش خواهد یافت. درخواست ترامپ برای افزایش هزینه‌های دفاعی توسط متحدان ممکن است برخی را به سمت راه‌حل‌های افراطی سوق دهد—از جمله بازنگری در گزینه‌های هسته‌ای. اضطراب‌های منطقه با این درک که چین به طور پیوسته موازنه نظامی را به نفع خود تغییر می‌دهد، تقویت می‌شود.

پنجم، بحث‌های شدید پیرامون زبان استراتژی امنیت ملی در مورد تایوان، خط گسل اصلی ژئوپلیتیکی در آسیا را برجسته می‌کند. با این حال، بحث‌های معنایی راهنمایی کمی در مورد اینکه چگونه ترامپ یا هر رئیس‌جمهور دیگری ممکن است در یک بحران واقعی رفتار کند، ارائه می‌دهند. بسیاری از مسائل به وضعیت منطقه‌ای و سیاست داخلی آمریکا در آن لحظه بستگی خواهد داشت. واکنش واشنگتن علیه سانایی تاکایچی، نخست‌وزیر ژاپن، پس از اظهارات او که حمله چین به تایوان را به امنیت ژاپن مرتبط می‌ساخت، یک علامت هشدار است. حتی در حالی که ترامپ از متحدان آسیایی بیشتر می‌خواهد، وضوح کمتری در مورد آنچه ایالات متحده در ازای آن ارائه خواهد داد، می‌دهد. ابهام استراتژیک گذشته نه به تعهدات، بلکه به عدم قطعیت تبدیل می‌شود.

در مجموع، آسیا – برخلاف اروپا – ممکن است زمان و فضای بیشتری برای انطباق با تغییرات در استراتژی ایالات متحده داشته باشد. اما چالش‌های آن به مراتب سنگین‌تر است. برخلاف روسیه که پتانسیل قدرت سخت آن نسبت به اروپا محدود است، چین بر آسیا سایه افکنده است. امنیت منطقه به شدت به نحوه مدیریت واشنگتن در رابطه پیچیده‌اش با پکن بستگی خواهد داشت – رابطه‌ای که با رقابت ژئوپلیتیکی و وابستگی متقابل اقتصادی مشخص شده است. ابهام در سیاست ایالات متحده نسبت به چین می‌تواند پیامدهای زنجیره‌ای در سراسر هند-اقیانوسیه داشته باشد.

آسیا باید با این واقعیت جدید کنار بیاید، زیرا تأثیر کمی بر مسیر سیاست داخلی ایالات متحده یا تکامل استراتژیک ترامپیسم می‌تواند داشته باشد. اروپایی‌ها ممکن است به بازگشت بین‌الملل‌گرایی لیبرال و احیای آتلانتیک‌گرایی امید داشته باشند. آسیا چنین امتیازی ندارد. با حضور پررنگ چین و بازتعریف جهت‌گیری بین‌المللی ایالات متحده، آسیا باید یک استراتژی خودیاری را در پیش بگیرد – تقویت قابلیت‌های ملی، گسترش مشارکت‌ها فراتر از ایالات متحده، و ایجاد ائتلاف‌های انعطاف‌پذیر. در عین حال، استراتژی امنیت ملی یک "شبکه تقسیم بار" را پیشنهاد می‌کند که توسط واشنگتن حمایت می‌شود: "ایالات متحده آماده خواهد بود تا از طریق رفتار مطلوب‌تر در مسائل تجاری، اشتراک فناوری و تدارکات دفاعی، به کشورهایی که داوطلبانه مسئولیت بیشتری برای امنیت در همسایگی خود بر عهده می‌گیرند، کمک کند." آسیا باید از فرصت‌های ارائه شده توسط این پیشنهاد استفاده کند.