راهبرد امنیت ملی کاخ سفید در سال ۲۰۲۵ روشنگر است، به ویژه در مورد جهانبینی معاون رئیسجمهور جی.دی. ونس. در عمل، این سند جاهطلبی دونالد ترامپ برای تبدیل شدن به «رئیسجمهور صلح» از طریق توافقات را محدود نخواهد کرد. اما نویسندگان این سند – که احتمالاً تحت رهبری اندی بیکر، معاون مشاور امنیت ملی و دستیار سابق آقای ونس بودهاند – توضیح دادهاند که چگونه چارچوب جدیدی را پس از نابودی نظم قدیم توسط آقای ترامپ ایجاد خواهند کرد.
این راهبرد ترکیبی عجیب از موازنه قدرت ژئوپلیتیکی-فرهنگی منطقهای و فراخوانهایی برای نوسازی معنوی، خانوادگی و تمدنی ایجاد میکند. این سند رقابتی را بین دولت-ملتها با حوزههای نفوذ، فرهنگهای عظمت و اقتصادهای ملی پیشبینی میکند – که متن راهبرد را یادآور لفاظیهای پیش از جنگ جهانی اول میسازد.
راهبرد منطقهای با نیمکره غربی آغاز میشود و خواستار «الحاقیه ترامپ» به دکترین مونرو (Monroe Doctrine) است که تقلیدی از بازنگری تئودور روزولت محسوب میشود. سیاست خارجی مستقیماً با منافع داخلی مرتبط است و خواستار توقف مهاجرت «بیثباتکننده» و استفاده از ارتش علیه قاچاقچیان مواد مخدر است. دولت به جای تکیه بر قدرت جذاب اقتصاد و دموکراسی ایالات متحده، هزینههای اقتصادی را تحمیل خواهد کرد تا کشورهای آمریکای لاتین را وادار به همراهی کند. هیچ اشارهای به برنامههای دولت برای ونزوئلا نشده است، به جز اینکه راهبرد «مانع بزرگی» برای مداخله قائل است و تمایل کلی به اجتناب از جنگها را ابراز میکند.
سیاست اروپا بزرگترین تغییر را نشان میدهد. دولت معتقد است که اروپا با رکود اقتصادی و «پاکسازی تمدنی» مواجه است. این راهبرد با حاکمیت مشترک اتحادیه اروپا مخالف است. ایمان آقای ونس به پوپولیسم ملیگرا باعث میشود که او به واکنشهای دموکراسیهای اروپایی در برابر ترسهای تاریخی از افراطگرایی سیاسی و نفوذ روسیه اعتراض کند. این زبان به طور نگرانکنندهای پژواک انتقادات ولادیمیر پوتین از اروپاست. برای سندی که «افتخارات گذشته» آمریکا را میستاید، این طرح روابط سودمند با بریتانیا را نادیده میگیرد و آن را به همراه ایرلند به عنوان مکانی که ایالات متحده به آن «دلبستگی احساسی» دارد، طبقهبندی میکند.
این راهبرد اروپا و روسیه را از نظر سیاسی معادل میداند. نقش ایالات متحده میانجیگری برای بازگرداندن امنیت پایدار در اروپا خواهد بود. اوکراین یک عامل تحریککننده است که مانع یک توافق میشود و هیچ گونه اذعانی به این نکته ندارد که تسلیم کردن اوکراین توسط آقای پوتین خطرات را افزایش میدهد و امنیت را تضمین نمیکند.
اگرچه برخی در کاخ سفید امنیت هند-اقیانوسیه را به عنوان اولویت مطرح کردهاند، اما راهبرد برای این منطقه، به جز در زمینه حمایتگرایی اقتصادی، الهامبخش به نظر نمیرسد. این سند بر ناوبری آزاد، به ویژه برای زنجیرههای تأمین، تأکید دارد. برنامه این است که چین مهار شود، در حالی که «میدانهای نبرد اقتصادی» بلندمدت را نیز به رسمیت میشناسد. تایوان در وضعیت انتظار باقی میماند. متحدان آمریکا باید نقشهای نظامی خود را گسترش دهند و در عین حال از رهبری واشنگتن در سیاست صنعتی و امنیت اقتصادی پیروی کنند. این راهبرد فضای کافی برای همزیستی اقتصادی با چین – تجارت در بخشهای غیرحساس – را فراهم میکند، به شرطی که روابط اقتصادی دوباره متعادل شود.
در خاورمیانه، نویسندگان مشتاقاند که واشنگتن عقبنشینی طولانیمدت خود را آغاز کند، حتی با وجود اینکه رئیسجمهور در حال حاضر با منطقه درگیر است و به طور فعال به دنبال توافقات صلح میگردد. این راهبرد بر پادشاهیهای خلیج فارس برای حفظ امنیت در ارتباط با اسرائیل تکیه دارد. آفریقا یک فکر ثانویه است – منبعی از منابع طبیعی.
روانشناسی معاون رئیسجمهور در مورد نارضایتیهای پوپولیستی زیربنای این راهبردهای منطقهای است. او به نارضایتیها درباره تجاوزات گذشته، بارهای ناعادلانه، بیگانگان غیرقابل اعتماد، دستور کار بیداری (woke agenda)، نخبگان – و به ویژه مهاجرت – متوسل میشود. با این حال، این سند ایدئولوژی جهانیگرای خود را برای محافظت از فرهنگهای ملی در برابر تأثیرات خارجی و مهاجرت نیز اضافه میکند. به نحوی عجیب، انتظار میرود عظمت آمریکایی ترامپ یک قدرت نرم باشد که منجر به تولد دوباره فرهنگی مردم متنوع در سراسر جهان شود.
این راهبرد به شدت بر سیاست صنعتی، تعرفهها و هدایت کاخ سفید برای دستیابی به امنیت اقتصادی تکیه دارد. رشد اقتصادی را در تقابل با کارگران آمریکایی میبیند – و رشد باید تسلیم شود. کسریهای تجاری «ناپایدار» هستند، اما کسری بودجه ذکر نشده است. این طرح یک پایگاه نظامی و صنعتی قدرتمند و از نظر فناوری پیشرفته را فرض میکند، اما متعهد به پرداخت هزینههای این موارد نمیشود.
در بهترین حالت، راهبرد جدید تلاش تئودور روزولت را تقلید میکند که از نفوذ رو به رشد آمریکا بهره برد و موازنههای قدرت را در شرق آسیا و اروپا میانجیگری کرد، در حالی که بر آمریکای شمالی و کارائیب تسلط داشت. اما سند جدید درسهای قرن بعد را نادیده میگیرد. جنگها در اروپا و اقیانوس آرام مستقیماً آمریکا را تهدید کردند. پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا مجبور شد برای مقابله با تهدیدات، از جمله از سوی امپراتوری شوروی، و حفظ امنیت در مناطق غربی و شرقی اوراسیا ائتلافهایی تشکیل دهد.
در طول مسیر، ایالات متحده روابط اقتصادی برد-برد را برای تجارت، سرمایهگذاری، توسعه و نوآوری ترویج کرد. ادغام اقتصادی آمریکای شمالی پایگاه قارهای قویتری و مبنای بهتری برای رسیدگی به منافع مشترک ایجاد کرد. با ادغام مؤثر، مهاجرت قانونی اندازه و قدرت آمریکا را افزایش داد. آزادی آمریکا دیگران را الهام بخشید.
آقای ونس و شاگردانش راهبرد خود را به وضوح – اگر نه همیشه به طور منسجم – توضیح دادهاند. کسانی که خطرات این چرخش تاریخی تند را درک میکنند، باید صدای خود را بلند کنند.
آقای زولیک به عنوان نماینده تجاری ایالات متحده (۲۰۰۱-۲۰۰۵)، معاون وزیر امور خارجه (۲۰۰۵-۲۰۰۶) و رئیس بانک جهانی (۲۰۰۷-۲۰۱۲) خدمت کرده است. او نویسنده کتاب «آمریکا در جهان» است.