اعتبار تصویر: تصویرسازی فیلتیوس نیش برای نیویورک تایمز
اعتبار تصویر: تصویرسازی فیلتیوس نیش برای نیویورک تایمز

ترامپیسم: جنگ فرهنگی جهانی

تصویرسازی برای نیویورک تایمز با مضامین مرتبط با ترامپیسم و جنگ فرهنگی جهانی.
اعتبار تصویر: تصویرسازی فیلتیوس نیش برای نیویورک تایمز
فیلتیوس نیش برای نیویورک تایمز
دیوید والاس-ولز

در ۲ سپتامبر، هنگامی که هواپیماهای نظامی آمریکایی یک قایق را در دریای کارائیب هدف قرار دادند و طبق گزارش‌ها، پس از آن با حمله‌ای بازماندگان کشتی غرق شده را متلاشی کردند، این اقدامی جدید برای تأکید بر مصونیت امپریالیستی ایالات متحده بود. اما این یک اقدام گیج‌کننده نیز بود، با توجه به عدم تناسب آشکار بین گران‌ترین نیروی نظامی جهان و هدف ناچیز آن، که پنتاگون بدون ارائه مدرک اصرار داشت که حامل مواد مخدر بوده است. آیا این واقعاً چیزی بود که دولت ترامپ معتقد بود دپارتمان جنگ (که تازه تغییر نام داده بود) باید انجام دهد؟

پنجشنبه، پنتاگون راهبرد امنیت ملی مورد انتظار خود برای سال ۲۰۲۵ را منتشر کرد و تأیید نمود که پاسخ اساساً بله است. دقیقاً این همان چیزی است که دولت ترامپ می‌خواهد انجام دهد: عقب‌نشینی از عرصه‌های متعارف نظامی، مانند آماده‌سازی برای درگیری احتمالی با قدرت‌های بزرگ رقیب، و در عوض مبارزه با انواع نبردهایی که توسط نیروهای واپس‌گرای آنلاین اولویت‌بندی شده‌اند، با نمایش‌های خیره‌کننده و قدرتمندانه. این دولت همچنین می‌خواهد این جنگ‌های فرهنگی را در عرصه‌های دیگر نیز بجنگد، سیاست‌های دست راستی را در سراسر اروپا ترویج کند و سرکوب مهاجرت را نه تنها در ایالات متحده، بلکه در سطح جهانی تشویق کند.

یکی از بارزترین گسست‌های پرزیدنت ترامپ از سنت‌های واشنگتن، دیدگاه اوست که سیاست را نوعی "ترولینگ" می‌داند. در حالی که بوروکراسی فدرال معمولاً متون محافظه‌کارانه و بوروکراتیک تولید می‌کند، دولت ترامپ اغلب به طرز غیرضروری تهاجمی است و اظهاراتش ساختگی به نظر می‌رسند. سند راهبردی پراکنده و متناقض از این الگو پیروی می‌کند، از جمله حملات به تلاش‌های تنوع، برابری و شمول و درخواست‌هایی برای بازگرداندن تولیدات آمریکایی به داخل کشور، جنگ علیه دستور کار جهانی آب و هوا و افزایش هزینه‌های نظامی توسط قدرت‌های اروپایی (در غیر این صورت خطر رها شدن توسط آمریکا).

اما بالاتر از همه، راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵ جامع‌ترین تبیین تا به امروز از چگونگی بازی ترامپیسم در صحنه جهانی است. این سند عدم انسجام ایدئولوژیک غرایز سیاست خارجی رئیس‌جمهور را تأیید می‌کند، اما سعی می‌کند آن را به یک فضیلت تبدیل کند. این سند تأکید می‌کند که ترامپیسم جهانی «بر ایدئولوژی سیاسی سنتی بنا نشده است»، بلکه «بیش از هر چیز با آنچه برای آمریکا مفید است – یا به عبارت دیگر، "اول آمریکا" – انگیزه می‌گیرد.» هنری فارل، دانشمند علوم سیاسی، آن را «کاسپلی استراتژی بزرگ گرویپر» نامید.

همانطور که ممکن است اگر کلیپ‌هایی از دبیران مجیزگو در جلسات کابینه یا گردهمایی‌های مشابه چاپلوسانه مدیران عامل فناوری دیده باشید، انتظار داشته باشید، متن نسبت به رئیس‌جمهور ستایش‌آمیز است – این سند اعلام می‌کند: «پرزیدنت ترامپ میراث خود را به عنوان رئیس‌جمهور صلح مستحکم کرده است»، در حالی که یک ناوگان کشتی در کارائیب، احتمالاً در حال آماده‌سازی برای یک جنگ انتخابی، مستقر است و مقامات دولت شروع به طرح استدلال برای حملات یا حتی تهاجم به ونزوئلا می‌کنند.

همچنین این سند نسبت به نهادهای سیاست خارجی و امنیت ملی که ترامپ در سال ۲۰۱۷ به ارث برد و اکنون قصد برچیدن آن‌ها را دارد، تحقیرآمیز است و انتقادی بی‌رحمانه، هرچند نه کاملاً اشتباه، از رفتار "حباب سیاست خارجی آمریکا" از پایان جنگ سرد ارائه می‌دهد: اینکه کشور به تعارفات لیبرال مبهم به جای منافع ملی مشخص روی آورده است؛ تلاش کرده است تمام جهان را تحت سلطه خود درآورد، تا حدی از طریق تحمل بار جنگ‌های بی‌پایان؛ حمایت مردم آمریکا از چنین پروژه‌هایی را اشتباه محاسبه کرده است؛ و به نوعی جهانی‌سازی متعهد شده که جنبه‌هایی از قدرت آمریکای میانه قرن را توخالی کرده است.

دولت ترامپ چه چیزی را به جای آن پیشنهاد می‌کند؟ نه فانتزی اکنون آشنای یک جنگ سرد جدید، که نزدیک به یک دهه رویای تب‌آلود شاهین‌های آمریکایی را به خود مشغول کرده بود، بلکه تصویری از ژئوپلیتیک به عنوان یک جنگ فرهنگی جهانی برای تسخیر تخیلات واپس‌گرایان آنلاین: مبارزه‌ای برای تمدن غربی که عمدتاً در داخل مرزها انجام می‌شود – بین نوعی ناسیونالیسم "خاک و خون" و لیبرالیسم جهان‌وطنی سهل‌گیر – و تا حد زیادی از منظر نژادی دیده می‌شود. (قابل ذکر است که سند راهبرد در چندین نقطه به خدا اشاره می‌کند.)

هر دو جنبه این چرخش مهم هستند. در مورد چین، این راهبرد نشان‌دهنده تغییر از تمرکز دیرینه پنتاگون بر رقابت است، و اگرچه دقیقاً تسلیم در برابر پکن نیست، اما به طور مشخص یک کاهش اولویت به نظر می‌رسد – به ویژه پس از عقب‌نشینی در اجلاس تجاری اخیر، که در آن تعرفه‌ها کاهش یافت و تغییر در تراشه‌های پیشرفته هوش مصنوعی، که ایالات متحده اکنون می‌گوید می‌تواند به چین فروخته شود (که چین در پاسخ گفته است: نه به این سرعت). راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵ نه چین را به عنوان اولویت اصلی امنیت ملی آمریکا، همانند اسناد قبلی، ذکر می‌کند و نه مهار قدرت رقیب را به عنوان یک هدف مرکزی می‌داند.

اگرچه این سند پاراگراف‌های زیادی را به رقابت بین دو کشور اختصاص می‌دهد، اما تأکید واضح بر جنبه‌های اقتصادی این رقابت است تا اجتناب‌ناپذیری درگیری نظامی. تقریباً به نظر می‌رسد که درخواستی است مبنی بر اینکه جهان برای دو قدرت بزرگ به اندازه کافی بزرگ است، تا زمانی که ما از راه‌های غارتگرانه یکدیگر تا حدودی دور بمانیم. به عبارت دیگر، ترتیبی از مناطق نفوذ، که یک الگو از تعامل را تأیید می‌کند که از اولین روزهای دوره دوم ترامپ قابل مشاهده بود: بازگشت به سیاست قدرت‌های بزرگ قرن نوزدهم، زمانی که دولتمردان نقشه را تقسیم می‌کردند و به کار مشغول می‌شدند.

اما به طور کلی، تأکید سند راهبرد کمتر بر چیزی است که دکترین امنیت ملی آمریکا از آن فاصله می‌گیرد و بیشتر بر چیزی است که به آن تغییر جهت می‌دهد. اولویت اصلی به چیزی تعلق می‌گیرد که آن را «مکمل ترامپ بر دکترین مونرو» می‌نامد: تعریف جریان‌های مهاجرتی و قاچاق مواد مخدر به عنوان نگرانی‌های امنیتی اصلی و تأیید اختیار نظامی یک‌جانبه بر آن‌ها در سراسر نیمکره غربی.

از این رو، «رئیس‌جمهور صلح» ریاست بر ۲۲ حمله (و بیشتر) به قایق‌ها در کارائیب و شرق اقیانوس آرام را بر عهده دارد، به طور یک‌جانبه تغییر رژیم در ونزوئلا را پیش می‌برد و با مهاجرانی که ده‌ها سال به طور مسالمت‌آمیز در مرزهای ایالات متحده زندگی می‌کنند، با چنان خشونت و بی‌تفاوتی بی‌رحمانه‌ای رفتار می‌کند که منجر به توبیخ از سوی پاپ جدید آمریکا و کنفرانس اسقف‌های آمریکا شده است، که مدت‌ها به عنوان نیرویی سرسختانه محافظه‌کار در سیاست ایالات متحده دیده می‌شد. (یکی از چرخش‌های گیج‌کننده دوران پس از ۲۰۱۵ این است که چگونه پاپ‌نشینی، بیش از هر چیز، تجسم لیبرالیسم جهانی شده و شاید برای بیش از یک دهه به سرسخت‌ترین نهاد پیشرو در صحنه جهانی تبدیل گشته است، که به خشم بسیاری از روشنفکران کاتولیک MAGA منجر شده است.)

اگرچه راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵ در موضع‌گیری خود در قبال چین و سلطه نیمکره‌ای آمریکا از بیشترین اهمیت برخوردار است، اما سند راهبرد هنگامی که به اروپا می‌پردازد، تندتر – و احتمالاً افشاگرانه‌تر – می‌شود.

در ماه فوریه، کمتر از یک ماه پس از آغاز کار، معاون رئیس‌جمهور، جی.دی. ونس، به کنفرانس امنیتی مونیخ سفر کرد و با اتهامات تند و تیز فرهنگی اروپا را محکوم کرد و گفت که ترکیبی از مهاجرت در مقیاس بزرگ، پیشروی‌گرایی خودتخریب‌کننده و نوعی ضعف فرهنگی مطیع، قاره‌ای را که برای قرن‌ها مقر قدرت جهانی بود، به موقعیت بی‌اهمیتی فزاینده سوق داده است.

آن زبان در اینجا، حتی با صراحت بیشتر، باز می‌گردد، گویی کارشناسان پنتاگون ماه‌های بینابینی را صرف تیز کردن جملات خود با سنگ سنباده کرده بودند. راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵ اعلام می‌کند که این قاره با «چشم‌انداز وحشتناک محو تمدنی» روبرو است و این مواجهه ممکن است خیلی زود فرا برسد. برای اینکه معنی روشن باشد: «حداکثر ظرف چند دهه، برخی از اعضای ناتو به اکثریت غیر اروپایی تبدیل خواهند شد.» پل کروگمن نوشت: «نمی‌دانم چرا زحمت کنایه را به خود دادند. «غیر اروپایی» به وضوح به معنای «غیر سفیدپوست» است.»

از برخی جهات، در مورد برخی موضوعات، این سند درباره قدرت آمریکا نسبتاً محتاط است، نه تنها از درگیری با چین کناره‌گیری می‌کند، بلکه به نظر می‌رسد علاقه‌ای به جنوب آسیا، آفریقا و اروپای شرقی ندارد. راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵ ادعا می‌کند: «امور کشورهای دیگر تنها زمانی مورد نگرانی ماست که فعالیت‌هایشان منافع ما را مستقیماً تهدید کند»، و به طرز شگفت‌آوری، مقامات روسی قبلاً این سند را به دلیل همخوانی با جهان‌بینی‌هایشان تحسین کرده‌اند.

اما در مورد مهاجرت، این سند دیدگاه خود را به آمریکا محدود نمی‌کند و به عنوان اولین اولویت سیاست خارجی اعلام می‌کند که «دوران مهاجرت گسترده به پایان رسیده است» – نه تنها در ایالات متحده بلکه در سراسر جهان. این سند بیان می‌کند که در سراسر غرب، تجربه چند دهه اخیر تأییدی بر دیدگاه‌های سختگیرانه در مورد مرزها و فرهنگ ملی است. در ادامه می‌گوید: «ما باید کشورمان را از تهاجم، نه تنها از مهاجرت کنترل‌نشده بلکه از تهدیدات فرامرزی مانند تروریسم، مواد مخدر، جاسوسی و قاچاق انسان محافظت کنیم»، و مجموعه‌ای از موارد را برای سیاست داخلی به عنوان بیانیه‌ای جدید برای هدف راهبرد امنیت ملی و ارتش دوران MAGA گردآوری می‌کند.

در تئوری، این می‌توانست حتی افراطی‌تر باشد. طبق گزارش پولیتیکو، پیش‌نویس‌های قبلی این سند بر مأموریت‌های داخلی برای ارتش متمرکز بودند، در حدود همان زمانی در پاییز که ترامپ با ارتش در مورد مبارزه با «دشمن از درون» صحبت کرد و وزارت دادگستری خود را مأمور شناسایی فعالان ضد ترامپ به عنوان «تروریست‌های داخلی» کرد. اما در حال حاضر، حداقل، راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵ آن دستور کار را کنار گذاشته و در عوض به دنبال نبردهای مشابه در خارج از کشور است.