لیستی از سوءتفاهمبرانگیزترین موجودات جهان شامل کوسهها، خفاشها و ما میشود—حداقل وقتی درباره مشاغلمان صحبت میکنیم.
لینکدین تخمین میزند که یک پنجم آمریکاییها شغلی دارند که در سال ۲۰۰۰ وجود نداشته است. بسیاری از عناوین جدید دقیقاً خودتوضیحدهنده نیستند.
معماران دانش نقشه نمیکشند، طراحان مکالمه به گفتگوی بین افراد کمک نمیکنند و مهندسان ارکستراسیون با آلات موسیقی کار نمیکنند.
این افراد دقیقاً چه کاری انجام میدهند؟ همه مشاغل آنها با مدلهای هوش مصنوعی سر و کار دارند. اما بیشتر، از تلاش برای توضیح کارشان، بهویژه سر میز شام تعطیلات با خانواده، خسته میشوند.
بخشی از این گسست، نسلی است. اما تلاش برای توضیح آنچه که برای گذران زندگی انجام میدهیم و درک معیشت دیگران، نشاندهنده یک تغییر بزرگتر است: مشاغل تخصصیتر میشوند و ثمره کار ما انتزاعیتر میگردد.
افرادی با عناوین آشنا وجود دارند که وظایفشان هیچ شباهتی به آنچه ما فرض میکنیم، ندارد. من اخیراً با یک حسابدار رسمی دیدار کردم که هرگز اظهارنامه مالیاتی تهیه نکرده است.
برخی از رشتههای شناخته شده تا جایی تکامل یافتهاند که برخی از نقشها در آنها تقریباً غیرقابل تشخیص هستند.
هنوز هم مشاغل دیگری بسیار مشهود هستند، اما بسیاری از ما در مورد اینکه چگونه آنها واجد شرایط شغل بودن هستند، ابهام داریم. به اینفلوئنسرهای شبکههای اجتماعی فکر کنید که دوستان و خانوادهشان ارتباط بین داشتن انبوهی از دنبالکنندگان آنلاین و پرداخت قبوض را درک نمیکنند.
دن راث، سردبیر ارشد لینکدین میگوید: «با ادامه سرمایهگذاری شرکتها در هوش مصنوعی، نقشها ممکن است تخصصیتر شوند. ما در حال حاضر شاهد ظهور نقشهای رهبری تخصصی جدیدی مانند مدیر توسعه نیروی کار و مدیر ارشد رشد هستیم.»
اسم چه چیزی را با خود دارد؟
وقتی کسی از برد پیبلز میپرسد که شغلش چیست، او در خلوت خود بحث میکند که آیا جزئیات را بیان کند یا آن را ساده نگه دارد. نسخه فنی شغل او تحلیلگر سمشناسی هوش مصنوعی است—عنوانی که حتی چشمهای هوشیار را در مهمانیها مات و مبهوت میکند.
اساساً او از هوش مصنوعی برای کمک به ارزیابی سطوح تهدید پس از نشت مواد شیمیایی استفاده میکند و در مورد تلاشهای پاکسازی مشاوره میدهد.
معمولاً او فقط به مردم میگوید که مشاور اصلی در یک شرکت مهندسی محیط زیست است. اگر به علم پشت این شغل که نیاز به مدرک دکترا در زیستشناسی دارد بپردازد، شنوندگان را به سرعت از دست میدهد. او متوجه شده است که ذکر هوش مصنوعی بحثبرانگیز است.
پیبلز میگوید: «بعضیها واقعاً از آن میترسند و به محض شنیدن آن، کاملاً سکوت میکنند.»
جان جنسون نه یک هوش مصنوعی فلان است و نه یک کریپتو بهمان. او یک حسابدار است، یکی از قدیمیترین و به ظاهر سرراستترین حرفهها.
با این حال، بسیاری از اطرافیانش کار او را درک نمیکنند.
او میگوید: «وقتی به خانوادهام میگویم 'هی، باید آخر هفته کار کنم'، آنها به دوستانشان میگویند که من در اوج فصل شلوغ مالیاتی هستم. در حالی که من هیچ ربطی به مالیات ندارم.»
شرکت او اظهارنامههای مالیاتی را عمدتاً برای شرکتهایی که توسط سرمایهگذاری خصوصی پشتیبانی میشوند، انجام میدهد. اما جنسون، که عنوانش مدیر ارشد مالی و مدیر توسعه کسب و کار است، میگوید حتی در اوایل کارش نیز هرگز اظهارنامه مالیاتی تهیه نکرده است.
این تا حدی به این دلیل است که حسابداران رسمی هزارهای مانند او در زمانی رشد کردند که فناوری کارهای اساسی را خودکار کرد و تخصصهای بیشتری ایجاد کرد. حسابداری سنتی به طور گستردهای در برابر هوش مصنوعی آسیبپذیر تلقی میشود. برخی شرکتها از هماکنون از هوش مصنوعی برای همتالیفی گزارشهای مالی استفاده میکنند و وزارت آموزش و پرورش اخیراً مدارک حسابداری را به عنوان غیرحرفهای طبقهبندی کرده است.
جنسون میگوید شرکت او همچنان به تهیه کنندگان مالیاتی انسانی متکی است. اما توانایی هوش مصنوعی در کاهش کارهای پیشپا افتاده، یکی از دلایلی است که نقش او بیشتر شبیه فروش و بازاریابی به نظر میرسد تا حسابداری. او تخمین میزند که سه چهارم وقت خود را به ملاقات با مشتریان احتمالی و بیشتر بقیه را به صحبت با مشتریان فعلی میگذراند.
بررسی دفاتر شرکت بخش کوچکتری از روز او است تا آنچه بیشتر مردم تصور میکنند. شغل او یکی از مشاغل بسیاری است که در حال تبدیل شدن به چیزی متفاوت از آنچه مدتها درک میکردیم، هستند.
لایک و سابسکرایب
نوع دیگری از سردرگمی، میلیونها نفری را که تلاش میکنند به عنوان تولیدکنندگان محتوای آنلاین موفق شوند، درگیر میکند. معما بیشتر این نیست که آنها تمام روز چه میکنند. (که اغلب در رسانههای اجتماعی ثبت میشود.) بلکه این است که چگونه پست گذاشتن در تیکتاک یا اینستاگرام یک شغل پایدار محسوب میشود.
ناتالیا اوگرینا، وبلاگنویس سفر، میگوید: «حضور در شامهای تعطیلات خانوادگی همیشه خندهدار است. هر سال بارها از من پرسیده میشود: 'ناتالیا، کی کار پیدا میکنی؟' من سعی میکنم توضیح دهم که در واقع شغل دارم و احتمالاً بیشتر از آنچه با مدرک اقتصادم به دست میآوردم، درآمد دارم.»
نقشه اصلی اوگرینا این بود که ایتالیایی یاد بگیرد، برای تحصیلات تکمیلی به رم برود و سپس در وال استریت کار کند. او تحصیلاتش را به پایان رساند اما مسیرش را تغییر داد وقتی که پستهای رسانههای اجتماعی او درباره سفرهایش مورد توجه قرار گرفت و متوجه شد که میتواند از تحصیلاتش برای مذاکره قراردادهای محتوای برندسازی شده استفاده کند.
او میگوید: «در ابتدا، تقریباً خجالتآور بود. من به آن سوی دنیا نقل مکان کردم و ایتالیایی یاد گرفتم برای این کار؟»
این بار برای کسانی است که جذابیت و گونههای برجسته بینقصی دارند.
جیدا اسکای سال گذشته از دانشگاه فارغالتحصیل شد و برنامه خود را برای رفتن به دانشکده فیزیوتراپی به تعلیق درآورد.
او دنبالکنندگان آنلاین خود را ابتدا با فیلمبرداری از خودش در حال امتحان نوشیدنیهای مختلف قهوه، افزایش داده بود و یک کسبوکار نوپا در زمینه مشاوره به افراد و شرکتها در مورد استراتژی رسانههای اجتماعی داشت.
خانوادهاش از او حمایت میکنند، اگرچه همیشه مطمئن نیستند که چگونه نمونهبرداری از لاته اسپرسو مارتینی او را قادر میسازد تا اجارهخانهاش در نیویورک را بپردازد.
او سعی کرده است خود را به یک مشاور املاک تشبیه کند که کمیسیون دریافت میکند. و او خود را با یک بیلبورد مقایسه کرده است، و توضیح میدهد که شرکتها محصولات را در ریلز او دقیقاً مانند تبلیغات کنار بزرگراه تبلیغ میکنند.
برای روشن شدن موضوع، اسکای هدایایی را به دورهمیهای خانوادگی میآورد: نوشیدنی و تنقلات برای پسرعموهایش، لوسیون و محصولات مو برای مادربزرگهایش.
او میگوید: «آنها بعداً میگویند، 'کسی اینها را همینطوری به تو فرستاده؟ چرا کسی باید این کار را بکند؟'»
گاهی اوقات توضیح شغل شما بیش از آنکه پاسخ دهد، سؤال ایجاد میکند.
برای تماس با کالوم بورچرز به آدرس [email protected] ایمیل بفرستید.