قضیه از این قرار است: وقتی «شش» و «هفت» با هم در یک متن، در گفتار، در تلویزیون، در یک ویدیوی یوتیوب، یا حتی وقتی آنها را روی کاغذی آزاد مینویسید، ظاهر میشوند، آن میشود «سیکس-سِوِن». «سیکس-سِوِن!» شما میگویید، شما که احتمالاً یک کودک در سنین راهنمایی هستید. این همان پدیده جوانی است که به این نام شناخته میشود. حالا شما میدانید، اما احتمالاً از قبل میدانستید، به خصوص اگر از بهار امسال به بعد یک نوجوان در خانه شما زندگی کرده باشد.
به نظر میرسد اوج «سیکس-سِوِنبازی» در حوالی هالووین بوده است و اکنون، با فرا رسیدن تعطیلات، روزهای آن به شماره افتاده است. دختر ۱۱ ساله خودم هرگز آن را دوست نداشت (فرهنگ مخالفتگرایی بر خانه بوگوست حاکم است)، اما اکنون آشکارا آن را تحقیر میکند. او اخیراً اعلام کرد: «میمها در روز سال نو ریست میشوند.» همین را از والدین دیگر همسن و سالان او هم میشنوم. بدتر از آن، حالا والدین هم «سیکس-سِوِن» میگویند (همانطور که لیگهای ورزشی و فستفودها نیز میگویند)، که البته برای هر چیزی که بچهها آن را باحال میدانند، کشنده است. اما سیکس-سِوِن ممکن بود از ابتدا محکوم به فنا باشد. این پدیده برای ماندگاری ساخته نشده بود، حداقل نه به عنوان یک عنصر اصلی در دنیای کودکان.
مردم به «سیکس-سِوِن» به عنوان یک میم اشاره کردهاند، اما این راهی مفید برای درک آن نیست. بله، این عادت از ماه مارس، به لطف چند ویدیوی آنلاین پرطرفدار، به طور گستردهای منتشر شد، اما این روزها چه چیزی به صورت آنلاین منتشر نمیشود؟ بهتر است «سیکس-سِوِن» را به عنوان نمونهای از «فرهنگ عامه کودکان» (childlore) در نظر بگیریم، نامی برای فرهنگ عامیانهای که در میان کودکان شکل میگیرد یا گسترش مییابد. قافیههای طناببازی مانند «مری مک» جزو فرهنگ عامه کودکان هستند، همانطور که شعارهای اهانتآمیز کودکانه مانند «چاقِ چاقِ دو-در-چهار». مفهوم «کوتیز» (cooties)، یک بیماری خیالی که وقتی کسی کثیف به شما دست میزند منتقل میشود، نیز همینطور است. همچنین طرح «اِسِ باحال»، آن شکل مربعمانندی که شبیه نماد بینهایت عمودی و نوکتیز است؛ فالگیرهای کاغذی (همچنین معروف به کوتی کچرها)؛ بازی پیشگویی با کاغذ و مداد MASH؛ آداب و رسوم زمین بازی («پس نمیگیرم!»)؛ و خرافات پذیرفتهشده («روی ترک راه بروی، کمر مادرت میشکند»).
فرهنگ عامه کودکان زمانی رونق مییابد که دو شرط برآورده شود. یکی ابهام در سرچشمههاست. هیچکس نمیداند چه کسی برای اولین بار یک کوتی کچر را تا زد یا یک «اِسِ باحال» را کشید. برخی از عناصر فرهنگ عامه کودکان این حس را میدهند که همیشه وجود داشتهاند، به ابدیت کشیده شده و خود را به عنوان افسانه بازتولید میکنند. روندهای دیگر گویی توسط موجودات فضایی از آسمان رها شدهاند. این موضوع بچهها را ناراحت نمیکند، زیرا همه چیز برای آنها جدید است. یادگیری یک آیین دلخواه در زمین بازی یا یک شعار برای اعداد بین پنج و هشت، تفاوت چندانی با کشف وجود پانداهای قرمز، یا نحوه ترسیم نقاط روی صفحههای مختصات، یا اینکه کراکرهای گلدفیش با طعم چوبشور هم موجودند، ندارد. کودکان ۱۰ سالهای که به سیکس-سِوِن چسبیدند، این کار را فقط به این دلیل انجام دادند که از گوششان وارد مغزشان شد و سپس از دهانشان خارج گشت.
اما فرهنگ وسواسی آنلاین در پی یافتن پاسخ به پرسشهای مربوط به سرچشمههاست، به جای نادیده گرفتن آنها. امروزه هر چیزی را میتوان تحقیق و توضیح داد، چه به عنوان یک حقیقت تاریخی و چه به عنوان یک توطئه ساختگی. انجام این کار، اصل مطلب را از دست میدهد. سیکس-سِوِن ظاهراً از یک آهنگ اسکریلا سرچشمه گرفته است، اما دانستن این واقعیت، درک بیشتری ارائه نمیدهد. ردیابی یک پدیده کودکانه تا توضیح آن، آن را نیز خراب میکند. چه کسی به منشأ آن اهمیت میدهد؟ برای بچهها، نکته این است که آن وجود دارد و مال آنهاست.
شرط دوم، وجود یک شبکه است. بزرگسالان ممکن است زندگی کودک را بدون دغدغه تصور کنند، اما بچهها در واقع کنترل بسیار کمی بر اتفاقاتی که برایشان میافتد دارند. آنها به خواست معلمان، والدین و دیگر بزرگسالانی که ساعتها و روزهایشان را کنترل میکنند، رشد میکنند یا پژمرده میشوند. در این محدودیتها، فرهنگ عامه کودکان فرصتی را برای کودکان فراهم میکند تا یک فرهنگ محلی را توسعه داده و کنترل کنند. یک کودک دیگر، قافیه طناببازی را به شما یاد میدهد. شما میبینید که یکی یک طرح را میکشد و سپس خودتان آن را انجام میدهید. سیکس-سِوِن به همین ترتیب آغاز شد و سپس از طریق دستهای لطیف و چسبناک کودکان به گردش درآمد.
افسوس که آنچه در شبکه آنها آغاز شد، به زودی به یک ارز اجتماعی برای بزرگسالان آنلاین تبدیل گشت. نسل X و هزارهایها – والدین دانشآموزان امروزی راهنمایی – نتوانستند سیکس-سِوِن را رها کنند؛ آنها عادت دارند چنین میمهایی را مانند سیگار که والدین یا پدربزرگ و مادربزرگهایشان مصرف میکردند، بسوزانند، گویی که فرهنگ به طور گسترده میتواند سوء استفاده مکرر را تحمل کند. فرهنگ اینفلوئنسرهای رسانههای اجتماعی نیز برای اهداف جلب توجه خود به این عبارت چسبیدند، همانطور که برندها، این لاشخورهای خستگیناپذیر، نیز چنین کردند. این نیروها سیکس-سِوِن را از کودکانی که آن را پرورش داده بودند، دزدیدند.
اما شکنندگی سیکس-سِوِن به همان اندازه محصول ساختار آن است. این اعداد به خودی خود معنایی ندارند. سیکس-سِوِن فقط یک کمند است که سرنوشت آن را به دور دو عدد صحیح مجاور روی خط اعداد گره زده است. هیچ محموله پنهانی از خشونت، سکس، کفر، یا هیچ چیز دیگری را در خود جای نداده است. این پوچی مطمئناً به صعود سیکس-سِوِن کمک کرد. شنیدن آن ممکن است والدین یا معلمان را آزار دهد، اما این آزار هیچ علتی ندارد و بنابراین شایسته هیچ سرزنشی نیست. چه میخواهید بگویید – عدد شمردن را متوقف کنید؟ (برخی مدارس دقیقاً همین را گفتهاند.)
برخی از اشکال موفق فرهنگ عامه کودکان – مانند دستخط حبابشکل، یا نحوه تا کردن صفحه دفترچه یادداشت برای ارسال به دوست – پایدارتر بودند زیرا مادی و محدود به شرایط بودند. برای مثال، آنها باید روی کاغذ نوشته یا از کاغذ ساخته میشدند، یا در زمینههای اجتماعی خاصی پدید میآمدند. سیکس-سِوِن فقط آزادانه شناور است. میتوان آن را به هر دلیلی یا بدون دلیل بیان کرد. دختر بزرگترم، که در اوایل ۲۰ سالگی است، اعتراف کرد که اخیراً وقتی شنید همکارش به «شش یا هفت» چیز اشاره میکند، ناخواسته «سیکس-سِوِن» را گفت. درست مانند اینکه باید با دیدن یک گاو در کنار جاده «گاو» گفت، دانش قبلی از سیکس-سِوِن ایجاب میکند که با تحریک عددی، آن عبارت را رها کرد. دختر بزرگترم گفت: «من از ته دل این را نگفتم.» «اما مهم این است: این یک انتخاب نبود. فقط از دهانم خارج شد.» سیکس-سِوِن به طور ذاتی چنان جهانی بود که ناگزیر به دنیای بزرگسالان گسترش یافت، که همین امر آن را خفه کرد.
معلمان، والدین و حتی برخی از کودکان از پایان «سیکس-سِوِن» استقبال میکنند. یک کودک ۹ ساله از دوستانم گزارش میدهد: «دیگر هیچکس آن را نمیگوید»؛ فرزند خود من آرزو میکند که این گزارش درست باشد. دیگران محتاطترند. به گفته دختر نوجوان دوست دیگری، این پدیده نمرده است، بلکه «به آرامی در حال مرگ» است. او اضافه کرد: «بیاحترامی نباشه مامان، اما والدین درک نمیکنند.» در عوض، هر دو کودک توضیح دادند که همسالانشان شروع به گفتن «۴۱» کردهاند – یک میم رقیب که روح سیکس-سِوِن را در خود دارد (شش ضربدر هفت، به اضافه شش، منهای هفت) – گویی برای سوگواری آن. پایان سیکس-سِوِن آرامشبخش است، اما غمی را نیز به همراه دارد: فرهنگ عامه کودکان، که قرنها عنصر اصلی دوران کودکی پسران و دختران بوده است، شکننده و آسیبپذیر شده است. کودک بودن سخت است، و آسانتر هم نمیشود. حتی جلوههای مضحک جوانی اکنون به همان اندازه همه چیزهای دیگر گذرا به نظر میرسند.