در ژانویه ۲۰۱۸، دونالد ترامپ میزبان گروهی از قانونگذاران در کاخ سفید بود تا درباره امکان دستیابی به توافق مهاجرتی دوحزبی بحث کند. اما هنگامی که صحبت از برنامههای اعطای وضعیت حفاظتشده به مهاجران کشورهای آفریقایی و سایر ملتها مانند السالوادور و هائیتی به میان آمد، او ناراحت شد. او پرسید: «چرا باید همه این افراد از کشورهای آشغال به اینجا بیایند؟» و اضافه کرد که ترجیح میدهد افراد بیشتری از کشورهای عمدتاً سفیدپوست اروپایی مانند نروژ وارد ایالات متحده شوند. این اظهارات که بلافاصله پس از جلسه در واشنگتن پست منتشر شد، جنجال بزرگی به پا کرد. ترامپ این گزارش را تکذیب کرد و چند سناتور جمهوریخواه که در جلسه حضور داشتند گفتند که اظهارات او را به یاد نمیآورند. ترامپ توییت کرد: «این زبانی نبود که استفاده شد.» او این گزارش را «ساخته دموکراتها» نامید. وقتی سؤالات درباره این اظهارات ادامه یافت، او به خبرنگاران گفت: «من نژادپرست نیستم. من کمترین فرد نژادپرستی هستم که تاکنون با او مصاحبه کردهاید.»
نزدیک به هشت سال بعد، و پس از گذشت بیش از یک ساعت و بیست و پنج دقیقه از سخنرانی در یک گردهمایی در پنسیلوانیا در این هفته، ترامپ سرانجام اعتراف کرد که در واقع از کلمه «آشغال» استفاده کرده است. سپس او به یک بحث طولانی پرداخت و گفت که ایالات متحده بیش از حد مهاجر از سومالی و سایر مکانهایی که «کثیف، آلوده، منزجرکننده و پر از جرم و جنایت» هستند، میپذیرد. ترامپ فقط آنچه را که قبلاً انکار کرده بود، تأیید نکرد؛ در حالی که حضار او را تشویق میکردند، او بر اظهارات گذشته خود به عنوان یک خاطره شیرین تأکید کرد.
برای بسیاری، این یک لحظه افشاگری بود – رئیسجمهوری که با تأخیر، مسئولیت یکی از نمادینترین اظهارات خود را پذیرفت. دیک دربین، سناتور دموکرات ایلینویز، که گزارش او از جلسه توسط همکاران جمهوریخواهش زیر سؤال رفته بود، در شبکههای اجتماعی نوشت: «حقیقت آشکار شد.» دیگران کمتر بر این افشاگری تمرکز کردند که رهبر همیشه دروغگوی ما در مورد چیزی حقیقت را نگفته است، و بیشتر بر افزایش سخنان نفرتانگیز درباره مهاجران سومالیایی در مینهسوتا که رئیسجمهور اکنون به طور منظم بیان میکند، متمرکز شدند. البته هر دو مورد درست بود، و همچنین نمونهای عالی از تفاوت بین دو دوره ترامپ. ترامپ همچنان ترامپ است، اما با این حال، چه تفاوتی دارد که از رئیسجمهوری که احساس میکرد لازم است استفاده از عبارت «کشورهای آشغال» را انکار کند، به رئیسجمهوری برسیم که هشت سال بعد، این واقعیت را که این حرف را زده است جشن میگیرد.
ترامپ ۲.۰ تماماً در مورد این گسست از هنجارهای سبک، قوانین و سنتهایی است که در گذشته بر ریاستجمهوری حاکم بودند، و اکنون باید درک کنیم که شامل ترامپ ۱.۰ نیز میشود. سالهاست که او شکایت میکند که تقریباً همه پیشینیانش در کاخ سفید در مورد همه چیز اشتباه میکردند. شگفتی دوره دوم او، اگر بتوان آن را شگفتی نامید، این است که انتقاد ترامپ از دیگر رؤسای جمهور آمریکا دیگر فقط رد جورج دبلیو بوش، باراک اوباما و جو بایدن نیست؛ اکنون به خود ترامپ نیز گسترش یافته است. البته نه شخص او. هر کسی که حتی یک دقیقه از جلسه کابینه ترامپ را تماشا کرده باشد، میداند که رئیسجمهور ما هرگز در مورد هیچ چیز اشتباه نمیکند. اما اگر ترامپ مایل به پذیرش هیچ اشتباهی از جانب خود نیست، بیش از این خوشحال است که سیاستهای کسانی را که برایش کار میکردند، حتی وقتی که امضای بزرگ و برجسته او با ماژیک شارپی سیاه مخصوصش روی جلد باشد، رد کند.
هشت سال پیش در همین ماه، کاخ سفید ترامپ اولین استراتژی امنیت ملی خود را منتشر کرد، سندی که ارزش پایدار ناتو را به عنوان «یکی از بزرگترین مزیتهای ما نسبت به رقبایمان» ستایش میکرد و متحدان آمریکا را به گفته یکی از نویسندگان اصلی این استراتژی، هر. ار. مکمستر مشاور وقت امنیت ملی، «بهترین دفاع در برابر تهدیدات امروز» میخواند. معروفترین بخش آن، دوران جدید «رقابت قدرتهای بزرگ» را اعلام کرد و هشدار داد که چین و روسیه خطرات جدی طولانیمدتی برای ایالات متحده ایجاد میکنند. نمیتوانم بشمارم چند بار این سند توسط افراد جمهوریخواه مؤسساتی به من نقل شد که مشتاق بودند ثابت کنند ترامپ در نهایت واقعاً یک شخص رئاگنگونه و سرسخت در برابر روسیه است.
دکترین جدید امنیت ملی او، که اواخر هفته گذشته منتشر شد، زبان تهدیدات قدرتهای بزرگ از سوی چین و روسیه را به نفع نقش کاهشیافته آمریکا به عنوان هژمون بیرقیب نیمکره غربی کنار گذاشته است. تا آنجا که یک نظریه جهانی در این سند بیان میشود، آن یک دیدگاه داروینگرایانه از قدرت ژئوپلیتیک است که «قدرت، حق میآورد»: این سند تأکید میکند که «نفوذ بیش از حد ملتهای بزرگتر، ثروتمندتر و قدرتمندتر، حقیقتی بیزمان در روابط بینالملل است.» این ستایشنامه سی و سه صفحهای از رهبری «رئیس جمهور صلح» همچنین خواستار پایان یافتن توسعه ناتو است، روسیه را همتراز با اروپا میداند (بدون اشاره به مسئولیت آن در آغاز جنگ تجاوزکارانه علیه اوکراین)، و اساساً تغییر رژیم را برای متحدان اروپایی آمریکا ترویج میکند. (در زبان استراتژی: «پرورش مقاومت در برابر مسیر کنونی اروپا در میان ملتهای اروپایی.») این طرح، تعجبی ندارد که در کرملین با استقبال خوبی مواجه شد، جایی که دیمیتری پسکوف، سخنگوی ولادیمیر پوتین، تعدیلات در استراتژی آمریکا را «تا حد زیادی با دیدگاه ما سازگار» ستود.
هرچقدر هم ترامپ شخصاً در شکلدهی این اسناد امنیت ملی دخیل بوده باشد، تردیدی نیست که نسخه ۲۰۲۵ بسیار بیشتر شبیه به خود اوست تا نسخه ۲۰۱۷. آن زمان، دیدگاههای واقعی ترامپ در مورد جهان – که انحرافی عمیقاً مخرب از دهها سال سیاست خارجی جمهوریخواهان بود – مانند اظهارنظر او درباره «کشورهای آشغال»، هنوز فقط برای مصرف خصوصی در نظر گرفته شده بود. اکنون او با صدای بلند و با افتخار درباره آنها صحبت میکند.
مهمترین نکته این است که دوره دوم ترامپ – «ریاست جمهوری از نو»، همانطور که چند ماه پیش آن را نامیدم – تمرینی در برآورده ساختن آرزوهای ریاست جمهوری است. این بار، او قرار نیست اجازه دهد که وکلاي سختگیر، یا سوابق گذشته خود، مانع شوند. به فهرست طولانی سیاستهای افراطی فکر کنید که ترامپ در دوره اول خود درباره آنها صحبت کرد، اما فقط در این دوره آنها را عملی کرده است: پایان دادن به تضمین قانون اساسی تابعیت بر اساس تولد در خاک کشور، اعمال تعرفههای گسترده بر شرکای تجاری ایالات متحده با اعلام یک «وضعیت اضطراری» ملی، ارسال نیرو به شهرهای تحت کنترل دموکراتها برای سرکوب اعتراضات سیاسی داخلی.
هر سه این سیاستها، باید توجه داشت، در حال حاضر در دادگاههای فدرال مورد شکایت قرار گرفتهاند – دلیل اصلی که مشاوران دوره اول ترامپ به او هشدار داده بودند که از پیگیری آنها خودداری کند. اما او سیاستها را کنار نگذاشت؛ او مشاوران را کنار گذاشت. ترامپِ امروز، بدون محدودیت و جسور، از سالها تجربه آموخته است که چگونه ماشین واشنگتن را به خواستههای خود وادار کند، چه قانونی باشد و چه نباشد. او بالاخره همان ولوسیراپتور «پارک ژوراسیک» است که یاد میگیرد چگونه در را باز کند، در تصویری به یاد ماندنی که یک مقام امنیت ملی از دوره اول ترامپ زمانی برای من توصیف کرد.
برخی از تفاوتهای بین ترامپ ۱.۰ و ۲.۰، مانند گردهمایی شب گذشته، در نحوه ارائه است. اگرچه او همیشه گستاخ و بیادب، دروغگو و بداههپردازی بوده که نمایشهای عمومیاش برای شوکه کردن و سرگرم کردن طراحی شدهاند، اما زبانش آشکارا با بالا رفتن سن و حباب پرستشکنندگان چاپلوسی که اکنون در آن زندگی میکند، گشادهتر شده است. ترامپ با کنار گذاشتن کامل تشریفات خستهکننده ریاست جمهوری، اکنون در انظار عمومی همانطور صحبت میکند که در خلوت – فحاش، پراکندهگو، زنستیز، نژادپرست. فقط به خاطر حمله کلامی به مهاجران سومالیایی یا طولانی بودن بیش از حد سخنرانیاش نبود. (نود و هفت دقیقه، در مقایسه با میانگین چهل و پنج دقیقه در گردهماییهایش در سال ۲۰۱۶.) یا گریز خندهدار درباره «آن صورت زیبا و آن لبهایی که بیوقفه، پاپ، پاپ، پاپ، مثل یک مسلسل کوچک» از منشی مطبوعاتی جوانش. و فحاشیها – از کجا شروع کنیم؟ آنقدر زیاد است. آیا به این دلیل است که او هشت سال مسنتر شده و دیگر مقید به محدودیتهای قدیمیاش نیست؟ یا شاید فقط واقعاً عصبانی است که اعداد نظرسنجی او تا این حد پایین آمده است؟
اگر اینگونه باشد، میتوان انتظار فحاشیهای بیشتری داشت، زیرا ترامپ، رها شده، اکنون از بسیاری جهات از همیشه منفورتر است. در دوره اول خود، رئیسجمهور پیش از این یک چهره قطبیساز و به طور تاریخی منفور بود، اما اقتصاد قوی به نفع او بود – حتی اگر هرگز «بزرگترین اقتصاد تاریخ جهان» نبود که او اغلب آن را اعلام میکرد. این بار، با تورم پایدار، ترس از رکود قریبالوقوع، و نگرانیهای جهانی درباره ترجیح او برای تعرفههای مخرب بازار، حمایت از سیاستهای اقتصادی ترامپ حتی از حمایت از خود او نیز پایینتر آمده است. روز پنجشنبه، آسوشیتدپرس و NORC یک نظرسنجی جدید منتشر کردند که بدترین آمار او در سال را نشان میداد – تنها با سی و شش درصد تأیید عملکرد او و سی و یک درصد حمایت از آنچه برای اقتصاد انجام داده است، پایینترین آمار او در هر دو دوره ریاست جمهوریاش. گالوپ، در یک نظرسنجی مشابه اخیر، دریافت که شصت درصد آمریکاییها اکنون عملکرد او در دوره دوم را رد میکنند. به نظر میرسد که رأیدهندگان نیز چند کلمه منتخب برای ترامپ دارند.؟