اندرو هارنیک / گتی
اندرو هارنیک / گتی

رئیس جمهور خوکچه

این است که زن‌ستیزی بدون پیامد چگونه به نظر می‌رسد.

می‌توان گفت شش ماهی که نوامبر امسال را تشکیل داده‌اند، نقطه اوج برای زنان، روزنامه‌نگاری، زنان در روزنامه‌نگاری، زنان شاغل، یا هر کسی که اخبار را دنبال می‌کند، نبوده است.

خلاصه سریع: جمعه گذشته، دونالد ترامپ در هواپیمای ایر فورس وان به یک خبرنگار گفت: "ساکت باش. ساکت باش، خوکچه،" هنگامی که او سعی کرد اساسی‌ترین نیاز شغل خود را با پرسیدن یک سوال انجام دهد. اوایل این هفته، وقتی یک خبرنگار در کاخ سفید از محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، در مورد تعیین اطلاعات ایالات متحده مبنی بر همدستی او در قتل یک روزنامه‌نگار واشنگتن پست سوال کرد – یافته‌ای که بن سلمان آن را رد کرده است – ترامپ او را به خاطر سوال "وحشتناک و بی‌ادبانه‌اش" به شدت سرزنش کرد. از سوی دیگر، یک خبرنگار، که هیچ لطفی به خود در زمینه جدی گرفته شدن نکرد، گزیده‌ای از خاطراتش را منتشر کرد – که در آن عشق خود را به مردی که او را "سیاستمدار" می‌نامد (که به وضوح رابرت اف. کندی جونیور بسیار مسن‌تر است) توصیف می‌کند، که ظاهراً در حال تهیه پروفایل او بوده است – و پس از آن یکی از مردان سابق خبرنگار (که او نیز بسیار مسن‌تر بود) با ادعاهای خود بر روی او ریخت.

به نوعی، همه اینها به هم مرتبط به نظر می‌رسد: تخریب متخصصانی که کار خود را انجام می‌دهند، فتیش‌سازی زنان جوان، و نابینایی مردان مسن‌تر نسبت به سوءاستفاده خود از قدرت. در چند هفته گذشته، با حس تهوعی که از مصرف اخبار داشتم، احساس می‌کردم که داریم بارها و بارها به همان شخصیت‌ها بازمی‌گردیم، بدون هیچ پیامد و پیشرفتی. حدود یک ماه پیش – شاید یادتان باشد – هلن اندروز، مفسر سیاسی، مقاله‌ای را برای مجله کامپکت با عنوان "زنانه‌سازی بزرگ" منتشر کرد، که در آن به تفصیل استدلال می‌کرد که برکناری لری سامرز از ریاست هاروارد در سال ۲۰۰۶، پس از آنکه او پیشنهاد کرد که زنان استعداد طبیعی کمتری در ریاضیات و علوم نسبت به مردان دارند، کار فاجعه‌بار و ناعادلانه یک "جمعیت فمنیست بیدار شده" بود و اثبات آن بود که زنان چقدر می‌توانند غیرمنطقی و کینه‌توز باشند وقتی به ما قدرتی داده می‌شود. اما سپس، سامرز دوباره پیدا شد، در کشف ایمیل‌های اپستین که هفته گذشته توسط کمیته نظارت مجلس منتشر شد، که در آن از یکی از بدنام‌ترین مجرمان جنسی قرن ۲۱ در مورد چگونگی "ارتباط افقی" با یک اقتصاددان که به دنبال مربی بود، مشاوره می‌خواست و شوخی می‌کرد که زنان آنقدر خنگ هستند که حتی شوخی درخشان او در مورد خنگ بودن ما را نفهمیدند.

و هنوز تمام نشده بود. زیرا در اینجا یک پادکست نیویورک تایمز با عنوان کوتاه "آیا زنان محیط کار را خراب کردند؟" می‌آید (هنوز نه، اما تا قبل از تعطیلات چند هفته کامل تخریب باقی مانده است.) و جفری اپستین دوباره می‌آید، که ظاهراً ایمیل‌های بی‌شمار، پر از کنایه و بدون گرامر را به اعضای نخبگان داووس می‌فرستد، و یادداشت‌های عجیب و غریبی برای خودش در مورد اینکه آیا پوست فکر را منتقل می‌کند یا نه می‌نویسد. اینجا اندرو تیت، مبلغ نفرت‌انگیز منوسفر، مردی که متهم به جرایم جنسی شده است (تیت هرگونه تخلف را انکار کرده است)، و شخصی که از نظر من کم‌اهمیت‌ترین از تمام سرتکان‌دهنده‌های زن‌ستیز است، دستگاه‌های شخصی مصادره شده‌اش به او بازگردانده می‌شود توسط سازمان گمرک و حفاظت مرزی ایالات متحده پس از دخالت پاول اینگراسیا، که – پیگیری‌اش دشوار است! – پیش از این متهم شده بود به لغو رزرو هتل همکارش به طوری که او مجبور به هم‌اتاقی با وی شود. (وکیل اینگراسیا این اتهامات را رد کرده است.)

و اینجا اولیویا نوزی است، که در نیویورک تایمز به عنوان یک اوفلیای مالیبو غمگین به تصویر کشیده می‌شود، در یک پروفایل که به بهانه‌های او برای درگیر شدن در یک رابطه عاشقانه با یک نظریه‌ساز توطئه مسن و متأهل که ممکن است بالاخره به زودی به رویای آشکار خود یعنی بومی‌سازی مجدد سرخک در ایالات متحده پی ببرد، و میراثش با مرگ کودکان سنجیده خواهد شد، شیفته شده است. اینجا شریل هاینز، همسر نظریه‌پرداز توطئه، در صحنه یک کنفرانس ضد واکسن با راسل برند، یک متهم به تجاوز، حاضر می‌شود. (برند اتهام تجاوز را انکار کرده است.) اینجا کیت اولبرمن – که مدت زیادی از آخرین حضورش می‌گذرد، انصافاً – سر و کله‌اش پیدا می‌شود تا ادعا کند که بله، او هزینه جواهرات و "استودیوی نویسندگی" نوزی را پرداخت کرده است در حالی که نوزی تقریباً بالغ نبود و اولبرمن یک مجری تلویزیونی میانسال بود، اما او در انجام این کار توجیه شده بود زیرا به گفته او، آنها یک رابطه چهار ساله داشتند و او در آن زمان پول زیادی درمی‌آورد.

یک رشته مشترک از تمام این داستان‌ها، این فوران‌ها، این ایمیل‌های درز کرده، و این بدخلقی‌ها، توطئه‌ها و بلاگ‌های لعنتی عبور می‌کند. برخی مردان، شاید بسیاری از مردان، همیشه معتقد بوده‌اند که زنان به سادگی با آنها برابر نیستند. برخی زنان نیز این ایده را باور کرده یا درونی کرده‌اند: که زنان می‌توانند و باید فتیش‌سازی، جنسی‌سازی، و خانگی‌سازی شوند، اما نه مورد احترام قرار گیرند. در گذشته نزدیک، با کسب حقوق توسط زنان و به نظر رسیدن روشنایی در مردان، عموم مردم تمایل داشتند این باورها را ناپسند بدانند، به همین دلیل تمام جوک‌های مربوط به نوجوانان در کتاب تولد اپستین قرار بود خصوصی باشند، و به همین دلیل سامرز نتیجه گرفت که مشاهداتش به اپستین در مورد مردانی که "۱۰ سال پیش به چند زن دست درازی کرده‌اند و نمی‌توانند در یک شبکه یا اندیشکده کار کنند" را با تأکید تمام‌کاره "این بینش را تکرار نکن" به پایان رساند. میل به غیرانسانی کردن زنان قبلاً چیزی بود که مردم مجبور بودند پنهان کنند. (در خاطرات اخیر خود، ویرجینیا رابرتس گیفره – که اوایل امسال با خودکشی درگذشت، و ادعا کرده بود که اپستین او را به بسیاری از مردان ثروتمند و قدرتمند قاچاق کرده است – اشاره کرد که اپستین همچنین می‌گفت که ارزش اولیه یک زن "یک سیستم پشتیبانی حیاتی برای واژن" است.)

آنچه تغییر کرده، دونالد ترامپ است. در دهه‌ای که او به تأثیرگذارترین شخصیت سیاست آمریکا تبدیل شد، او به طور کامل و جامع مفاهیم شرم، نجابت و برابری را کنار گذاشت. او بارها و بارها ثابت کرده است که کاملاً خودخواه، بی‌اخلاق، ذاتاً ظالم و به طرز غیرممکنی آسیب‌پذیر است. و پاداش‌هایی که در این فرآیند به دست آورده است، دیگران را جسور کرده تا به همان اندازه بی‌شرمانه خودشان باشند که او هست.

همچنین منطقی است که روزنامه‌نگاران – افرادی که وظیفه دارند به طور مداوم قدرت را به چالش بکشند – چنین خشم بزرگی را از این دولت برانگیخته‌اند. کلیپ‌های برجسته توهین‌های رئیس جمهور به خبرنگاران زن طی چند روز گذشته وایرال شده‌اند. وقتی دبیر مطبوعاتی کاخ سفید به سوال یک خبرنگار با "مادرت" پاسخ می‌دهد، این نشانه‌ای است که فساد گسترش یافته است. وقتی مردان با زنان رفتاری به خصوص تحقیرآمیز و اهانت‌آمیز دارند، این به دلیل "تهدید روانی" است، همانطور که فیلسوف کیت من یک بار بیان کرد، که این زنان که اقتدار مردانه را زیر سوال می‌برند، ایجاد می‌کنند.

این خسته‌کننده است. این خشم‌آور است. دهه گذشته درس غم‌انگیزی بوده است در مورد اینکه چه نسبت محدودی از مردان واقعاً زنان را به عنوان انسان‌های برابر می‌بینند. این واقعیت که بسیاری از مردان معتقدند که دیگر حتی مجبور نیستند برای شرکت در زندگی عمومی وانمود کنند که به زنان احترام می‌گذارند، احتمال تغییر زودهنگام وضعیت را کاهش می‌دهد. ماهی از سر گندیده است. خوک در دفتر بیضی است.