دو زن بی‌حجاب در تاریخ ۹ سپتامبر ۲۰۲۳ از بام تهران، یک مکان توریستی مشرف به تهران، بازدید می‌کنند.
دو زن بی‌حجاب در تاریخ ۹ سپتامبر ۲۰۲۳ از بام تهران، یک مکان توریستی مشرف به تهران، بازدید می‌کنند.

ایران دارای نظم اخلاقی جدیدی است

جمهوری اسلامی دیگر بر جهان نمادینی که زمانی مشروعیتش را تثبیت می‌کرد، کنترل ندارد.

ایران در حال گذراندن تحولی عمیق است: تحولی نه در نهادها یا رهبری، بلکه در معنا. جمهوری اسلامی همچنان از طریق نیروهای امنیتی و شبکه‌های منطقه‌ای خود قدرت‌نمایی می‌کند، اما دیگر بر جهان نمادینی که زمانی مشروعیتش را تثبیت می‌کرد، کنترل ندارد.

در ۱۵ سال اخیر، ایرانیان به آرامی یک نظم اخلاقی جایگزین ساخته‌اند که ریشه در فداکاری انقلابی ندارد، بلکه در کرامت، خودمختاری بدنی و حقیقت‌گویی، از جمله درباره قربانیان دولت، است. این مذهب مدنی از پایین به بالا، اکنون هسته اصلی الهیات سیاسی جمهوری اسلامی را مؤثرتر از هر حزب یا اپوزیسیون سازمان‌یافته‌ای به چالش می‌کشد.

این تغییر یک شبه اتفاق نیفتاد. بلکه از طریق سلسله‌ای از شوک‌ها که به مرور زمان انباشته شدند، شکل گرفت: کشته شدن ندا آقا سلطان در جریان اعتراضات جنبش سبز در سال ۲۰۰۹، که یک معترض را به شهیدی ملی و به رسمیت نشناخته تبدیل کرد؛ کشتار گسترده در اعتراضات سراسری اقتصادی سال ۲۰۱۹؛ اعدام کشتی‌گیر نوید افکاری در سال ۲۰۲۰، که بی‌تفاوتی رژیم را نسبت به خشم عمومی و بین‌المللی برجسته کرد؛ و مرگ مهسا امینی در بازداشت پلیس در سال ۲۰۲۲.

هر یک از این وقایع، شکاف بین نظم مقدس رژیم و جامعه ایران را عمیق‌تر کرد. تا زمانی که اعتراضات پس از مرگ امینی فوران کرد، دولت اقتدار عاطفی برای تعریف اینکه چه کسی شهید محسوب می‌شود، چه چیزی مقدس است و چه زبانی اخلاقی می‌تواند ملت را متحد کند، از دست داده بود.

این گسست نمادین فروکش نکرده است و این شورش معنا اکنون یکی از مهم‌ترین تحولات سیاسی در ایران است. این شورش جمهوری اسلامی را سرنگون نکرده و شاید به این زودی‌ها هم نکند، اما مرکز اخلاقی جامعه ایران را به گونه‌ای بازتعریف کرده که آینده سیاسی کشور را شکل خواهد داد.

زنی با روسری صورتی در حال فریاد زدن، مشت خود را در هوا بلند کرده است. پشت سر او مردم در خیابان پراکنده شده‌اند.
یک حامی میرحسین موسوی، نامزد شکست‌خورده ریاست‌جمهوری ایران، در جریان اعتراضات ۱۳ ژوئن ۲۰۰۹ در تهران فریاد می‌زند. اولیویه لابن-ماتئی/AFP از طریق Getty Images
اولیویه لابن-ماتئی/AFP از طریق Getty Images

پس از انقلاب ۱۳۵۷، حاکمان ایران اقتدار خود را بر پایه الهیات سیاسی قدرتمندی بنا کردند که شهادت‌طلبی شیعه، اسطوره‌سازی انقلابی و یادواره جنگ ایران و عراق را در هم آمیخته بود. نماد اصلی دولت، شهید جوان مشهور بود که خون خود را برای انقلاب فدا کرد. تصویر او—با هاله‌ای نورانی، پاک و همواره جوان—دیوارنگاره‌ها، کتاب‌های درسی و میادین عمومی را پر کرده بود. در این اقتصاد نمادین، دولت مقدس را تعریف می‌کرد و جامعه آن را درونی می‌ساخت.

اما اعتبار این سیستم از اواخر دهه ۱۳۷۰ رو به فرسایش گذاشت و در دهه ۱۳۸۰ شتاب گرفت. فساد، نابرابری و شکاف فزاینده بین نخبگان انقلابی و مردم عادی باعث شد که زبان اخلاقی والای دولت توخالی به نظر برسد. نسل جوان‌تر که هیچ خاطره‌ای از جنگ با عراق، و حتی انقلاب ایران، نداشتند، به طور فزاینده‌ای ایده فداکاری برای جمهوری را به عنوان یک وظیفه اخلاقی رد کردند.

این گسست در سال ۲۰۰۹، زمانی که میلیون‌ها نفر پس از یک انتخابات ریاست‌جمهوری مورد مناقشه به خیابان‌ها آمدند، آشکار شد. دستگاه امنیتی ایران—یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) و بسیج—به روش‌های آشنای سرکوب متکی بود. اما نتوانست پیامدهای نمادین پس از کشته شدن آقا سلطان را که با دوربین تلفن همراه ضبط و فوراً در سراسر جهان منتشر شد، کنترل کند. ظرف چند ساعت، معترضان او را «شهید آزادی» نامیدند و او به یک نماد ملی به رسمیت نشناخته توسط دولت تبدیل شد. انحصار رژیم در تعریف قداست، شکسته شد.

این نبرد بر سر معنا در طول دهه بعد شدت گرفت. در جریان اعتراضات سراسری نوامبر ۲۰۱۹، نیروهای امنیتی صدها نفر را کشتند که بسیاری از آنها از جوامع فقیر و به حاشیه رانده شده بودند. خانواده‌های آنها سکوت نکردند: مادران ویدئوهایی را ضبط کردند که در آنها خواهان عدالت برای فرزندانشان بودند و غم آنها فراتر از شهرهای استانی طنین‌انداز شد. یک سال بعد، اعدام افکاری، کشتی‌گیری که به طور گسترده‌ای اعتقاد بر این بود که تحت شکنجه مجبور به اعتراف به قتل یک نگهبان امنیتی در جریان اعتراضات سال ۲۰۱۸ شده بود، شهیدی دیگر را تولید کرد که کلماتش—«اگر اعدام شوم، می‌خواهم بدانید که یک فرد بی‌گناه... اعدام شد»—مانند یک مرثیه ملی منتشر شد.

عکسی چاپ شده از مهسا امینی به همراه دو شمع کوچک روی زمین قرار گرفته است.
عکسی چاپ شده از مهسا امینی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۲ در تهران، در میان اعتراضات سراسری بر سر مرگ او، روی زمین قرار گرفته است. Middle East Images/AFP از طریق Getty Images
Middle East Images/AFP از طریق Getty Images

تا زمان مرگ امینی در سال ۲۰۲۲، جامعه ایران گنجینه‌ای از اخلاقیات خاص خود را توسعه داده بود: زیارتگاه‌های بداهه، شمع‌افروزی و اشکال عزاداری مانند بریدن مو که در جنبش اعتراضی «زن، زندگی، آزادی» پس از آن به هم پیوستند. این جنبش از آن زمان آرام گرفته است، اما آیین‌ها، شعارها و واژگان اخلاقی آن در زندگی اجتماعی روزمره نفوذ کرده است. زنان بی‌حجاب همچنان در شهرهای بزرگی مانند تهران، شیراز و رشت، با وجود تشدید نظارت پلیسی، نظارت دیجیتال و قوانین به اصطلاح حجاب جدید، قابل مشاهده هستند.

خانواده‌های کشته‌شدگان جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲، همچنان یادبودهای عمومی برگزار می‌کنند که اغلب به اعتراضات کوچک تبدیل می‌شوند. نیروهای امنیتی اغلب تلاش می‌کنند تا دسترسی به آرامستان‌ها را مسدود یا خویشاوندان را دستگیر کنند، اما این تجمعات—مراسم سنتی چهلم پس از مرگ، شمع‌افروزی‌های تولد، شب‌های شعر—همچنان کانون‌های بسیج اخلاقی هستند. دانشجویان دانشگاهی همچنان اقدامات نمادینی را به کار می‌گیرند که زبان سال ۲۰۲۲ را تداعی می‌کند، از جمله اجتماعات سکوت، خودداری از تفکیک جنسیتی و انتشار اشعار اعتراضی. در رسانه‌های اجتماعی فارسی‌زبان، ویدئوهای مقاومت محلی به سرعت پخش می‌شوند و جامعه فراملی معنا را حفظ می‌کنند.

نتیجه این است که جنبش اعتراضی از خیابان‌ها به شکلی پراکنده، پایدار و با بار اخلاقی از مقاومت روزمره تغییر یافته است. دولت کنترل فیزیکی را به دست آورده، اما اقتدار نمادین را نه.

مردم در چمنزاری وسیع در مقابل بنای یادبود بزرگ و طاق‌دار نشسته‌اند.
مردم در ۱۵ ژوئن ۲۰۰۹ در میدان آزادی تهران در یک راهپیمایی شرکت می‌کنند. اولیویه لابن-ماتئی/AFP از طریق Getty Images
اولیویه لابن-ماتئی/AFP از طریق Getty Images

یکی از تحولات قابل توجه از سال ۲۰۲۲، ظهور اجراهای خیابانی موسیقی با بار سیاسی در شهرهای بزرگ است. ویدئوهایی از ایران، حلقه‌های بزرگی از جوانان را نشان می‌دهد که در اطراف نوازندگانی جمع می‌شوند که آهنگ‌هایی را اجرا می‌کنند که به بیان‌های رمزگذاری شده جنبش اعتراضی تبدیل شده‌اند: «برای» شروین حاجی‌پور، نسخه‌های بازسازی شده کلاسیک‌های داریوش و گوگوش، تصنیف‌های اعتراضی پیش از انقلاب فرهاد، مرثیه‌های کردی از مراسم تشییع جنازه سال ۲۰۲۲، و قطعاتی از توماج صالحی، رپر زندانی. جمعیت اغلب همراه با آهنگ می‌خوانند و تلفن‌های روشن خود را بالا می‌برند و این جلسات را به یادبودهای بداهه تبدیل می‌کنند.

حضور صدای زنان به ویژه قابل توجه است—چیزی که قبل از سال ۲۰۲۲ به دلیل محدودیت‌های آوازخوانی تک نفره زنان، تقریباً در فضای عمومی وجود نداشت. در بسیاری از ویدئوها، زنان به طور مختصر از میان تماشاگران آواز می‌خوانند یا ابیات را با اجراکنندگان مرد به نوبت می‌خوانند و با کف‌زدن مواجه می‌شوند. مقامات گاهی اوقات این تجمعات را متفرق می‌کنند، اما آنها دوباره ظاهر می‌شوند—که نشان می‌دهد این تجمعات به یک عمل پایدار تبدیل شده‌اند.

دو زن با روسری و پوشش سر در حال حمل پرچم از کنار دیواری پوشیده از گل می‌گذرند. مرد جوانی در سمت چپ به تلفن نگاه می‌کند.
دو زن با روسری، پرچم ایران و پرچم حزب‌الله لبنان را حمل می‌کنند و از کنار دو جوان، که یکی از آنها حجاب اجباری ندارد، در مقابل یک اعتراض ضد اسرائیلی در تهران در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ می‌گذرند. مرتضی نیکوبازل/NurPhoto از طریق Getty Images
مرتضی نیکوبازل/NurPhoto از طریق Getty Images

آنچه در ایران پدیدار شده، صرفاً احساسات ضد رژیم نیست، بلکه یک چارچوب اخلاقی جایگزین با اصول منسجم خود است. اولاً، کرامت (keramat)، که معترضان آن را هسته اصلی زندگی اخلاقی توصیف می‌کنند، ارزش‌گذاری رژیم بر فداکاری را وارونه کرده است. ثانیاً، خودمختاری بدنی (khodmokhtari-ye badan) به یک اصل اساسی تبدیل شده است. بدن دیگر ظرف انضباط ایدئولوژیک نیست، بلکه محل مالکیت اخلاقی بر خویشتن است. بریدن مو، برداشتن حجاب و حفاظت از تمامیت جسمانی به عنوان اعمال آیینی معنا عمل می‌کنند. در نهایت، حقیقت‌گویی (rastgooyi) جایگاهی تقریباً مقدس یافته است. خانواده‌های کشته‌شدگان بر بازگویی دقیق شرایط قتل‌ها اصرار دارند و در برابر فشار دولت برای پذیرش روایت‌های رسمی مقاومت می‌کنند. این امر یادآور سنت دیرینه ادبی ایران در گفتار اخلاقی است و اکنون به عنوان یک آیین مدنی عمل می‌کند.

این عناصر در مجموع به اخلاق‌گرایی جدیدی می‌انجامد—یک اخلاق از پایین به بالا که همبستگی را بر فداکاری، اطاعت و خلوص ایدئولوژیک ترجیح می‌دهد. این هنوز یک برنامه سیاسی کاملاً مشخص نیست، اما با این حال یک نظم اخلاقی منسجم است.

مرکزیت زنان در این نظم، سلسله‌مراتب نمادین جمهوری اسلامی را وارونه می‌کند. شخصیت‌های اصلی تخیل اخلاقی معاصر ایران، زن هستند: آقا سلطان در سال ۲۰۰۹، مادران کشته‌شدگان در سال ۲۰۱۹، دانش‌آموزان دختری که در سال ۲۰۲۲ حجاب خود را برداشتند، و بسیاری از زنانی که با وجود دوربین‌ها، تهدیدها و دستگیری‌ها همچنان بدون حجاب در انظار عمومی ظاهر می‌شوند.

حجاب اجباری صرفاً یک کد لباس نیست، بلکه ستون فقرات آشکار نظم مقدس دولت و نشانه‌ای عمومی از اطاعت به اقتدار الهی است. هنگامی که زنان حجاب خود را برمی‌دارند، الهیات متقابلی را بیان می‌کنند: اینکه کرامت، نه اطاعت، مقدس است؛ و اینکه بدن آسیب‌ناپذیر است، نه ابزاری برای کنترل سیاسی. شعار «زن، زندگی، آزادی» این بازتعریف را متبلور کرده و سلسله‌مراتب اخلاقی جدیدی را تأیید می‌کند.

حتی آیین‌های خود دولت نیز نشان‌دهنده افول آن است. رژه‌های رسمی، جمعیت‌های اندک و اجباری را به خود جذب می‌کنند. یادبودهای زمانی پرطنین جنگ، فرمولی به نظر می‌رسند. دسته‌جات مذهبی گسترده عاشورا به طور فزاینده‌ای عمل عبادی را از پیام‌های دولتی جدا می‌کنند. جهان عاطفی که زمانی جمهوری اسلامی را پایدار نگه می‌داشت، تا حدی از نهادهایی که ادعای نمایندگی آن را دارند، جدا شده است.

در نظام‌های سیاسی ترکیبی، اقتدار نمادین به عنوان جایگزینی برای مشروعیت انتخاباتی عمل می‌کند و به حاکمان اجازه می‌دهد تا سرکوب را توجیه کنند، حامیان را بسیج نمایند و در لحظات بحران فرمان فداکاری دهند. چنین ذخیره‌ای از اقتدار نمادین، دولت ایران را قادر ساخت تا فاجعه نظامی و فروپاشی اقتصادی در دهه ۱۳۶۰ را تحمل کند. اما فرسایش آن از سال ۲۰۰۹ به این معناست که رژیم اکنون تنها از طریق اجبار یا حمایت مالی می‌تواند جامعه را بسیج کند. این نشان‌دهنده تغییری عمیق در اخلاق جمهوری اسلامی است.

وقتی شهروندان شهدای خود را ارتقا می‌دهند، آیین‌های مذهبی را بازتفسیر می‌کنند و اشکال جدیدی از عزاداری جمعی خلق می‌کنند، ادعای دولت را مبنی بر برتری اخلاقی تضعیف می‌کنند. یک رژیم می‌تواند از بحران اقتصادی و انزوای بین‌المللی جان سالم به در ببرد؛ اما از دست دادن اعتبار نمادین برای آن دشوارتر است.

تجربه ایران منزوی نیست. جوامع در سراسر جهان به سیاست‌های نمادین و لفاظی‌های اخلاقی روی آورده‌اند تا نظام‌های اقتدارگرا را به چالش بکشند. از دیوارهای به اصطلاح لِنون در هنگ کنگ، جایی که پیام‌های اعتراضی ناشناس در طول اعتراضات ۲۰۱۹ فضاهای عمومی را پر کردند، تا یادبودهای خودجوش که در سراسر بلاروس پس از سرکوب خشونت‌آمیز رژیم در سال ۲۰۲۰ ظاهر شدند، جنبش‌های بدون رهبر به جای سازماندهی سیاسی سنتی به آیین‌ها، عزاداری و روایت‌های مشترک متکی بوده‌اند. ایران طولانی‌ترین و پایدارترین نمونه این روند در خاورمیانه را ارائه می‌دهد.

آنچه ایران را متمایز می‌کند، عمق گسست نمادین آن است. روایت جمهوری اسلامی—اسلام انقلابی آمیخته با شهادت‌طلبی و ضدیت با امپریالیسم—زمانی از قدرتمندترین چارچوب‌های ایدئولوژیک در منطقه بود. افول آن نشان می‌دهد که حتی مستحکم‌ترین نظم‌های نمادین نیز می‌توانند از پایین به چالش کشیده شوند.

پیامدهای این امر فراتر از ایران است. هویت مذهبی و حافظه تاریخی همچنان ابزارهای محوری در زرادخانه سیاسی دولت‌های خاورمیانه هستند. با این حال، ایران نشان می‌دهد که به محض اینکه نمادها از کنترل دولت خارج شوند، می‌توان آنها را هدایت کرد. تصاویر شیعه دیگر به طور قابل اعتماد از حاکمان ایران حمایت نمی‌کند؛ اکنون می‌تواند آنها را متهم کند. آیین‌های عزاداری کردی، طنین ملی پیدا کرده‌اند. شعر حماسی فارسی به زبان اعتراض اخلاقی تبدیل شده است.

دیاسپورای ایرانی بعد دیگری را اضافه می‌کند. تظاهرات «زن، زندگی، آزادی» در شهرهایی در سراسر جهان، از تورنتو تا سیدنی، برگزار شد که نشان‌دهنده یک جامعه جهانی از فارسی‌زبانان است. تجمع گسترده برلین در اکتبر ۲۰۲۲ ده‌ها هزار ایرانی و حامیان آنها را در یکی از بزرگترین تظاهرات دیاسپورا از سال ۱۳۵۷ به بعد گرد هم آورد. واژگان اخلاقی جنبش، کرامت و غم مشترک، مؤثرتر از هر پلاتفرم سیاسی دیگری حرکت کرد.

زنی با موهای رها و روسری به دور گردنش، رو به مسجدی ایستاده است که خورشید از پشت آن می‌درخشد.
زنی در ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴ در مقابل مسجد کبود تبریز، ایران، ایستاده است. مرتضی نیکوبازل/NurPhoto از طریق Getty Images
مرتضی نیکوبازل/NurPhoto از طریق Getty Images

دولت‌های خارجی در درک تحول نمادین در ایران کند بوده‌اند. بحث‌های سیاستی درباره این کشور اغلب حول برنامه هسته‌ای، تحریم‌ها و نیروهای نیابتی منطقه‌ای آن می‌چرخد. اما تکامل داخلی ایران نیز به همان اندازه اهمیت دارد: جامعه‌ای که از نظر ذهنی و اخلاقی از ایدئولوژی حاکم خود فراتر رفته، در داخل و خارج رفتار متفاوتی دارد. سایر کشورها باید نه تنها قابلیت‌های ایران، بلکه چشم‌انداز اخلاقی در حال تغییر آن را نیز درک کنند.

هیچ یک از اینها به معنای این نیست که جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی است. این کشور یک نظام نیمه اقتدارگرا با دستگاه امنیتی قوی است که توسط شبکه‌های حمایتی و نخبگان سیاسی که همچنان قادر به سرکوب مخالفان هستند، پشتیبانی می‌شود. اما از دست دادن اقتدار نمادین دولت، نوع عمیق‌تری از تضعیف را نشان می‌دهد که نمی‌توان آن را تنها با سرکوب معکوس کرد.

جوانان ایرانی با مشاهده اعتراضات، مراسم خاکسپاری و شعارهای پشت بامی بزرگ شده‌اند. این تجربیات یک آرشیو مشترک از حافظه و معنا ایجاد کرده است که نحوه تفسیر آنها از مشروعیت را شکل می‌دهد. یک نظام سیاسی می‌تواند بحران‌های مادی را تاب بیاورد، اما تاب آوردن بحران معنا دشوارتر است. دولت اکنون بر جامعه‌ای حکومت می‌کند که مرکز اخلاقی آن خارج از چارچوب ایدئولوژیک دولت قرار دارد.

این تنش، تکامل ایران را در دهه آینده شکل خواهد داد. حتی اگر رژیم باقی بماند، به طور فزاینده‌ای بر جمعیتی حکومت خواهد کرد که دیگر واژگان مقدس آن را به رسمیت نمی‌شناسد، ادعاهای آن را مبنی بر حقانیت نمی‌پذیرد، یا بر هدف اخلاقی زندگی عمومی توافق ندارد. این تفاوت بر چشم‌انداز مذاکره با قدرت‌های خارجی تأثیر خواهد گذاشت.

مذاکره‌کنندگان خارجی اغلب فرض می‌کنند که انگیزه‌های اقتصادی، محاسبات تهران را تغییر خواهد داد. اما هنگامی که یک نخبه حاکم از نظر نمادین آسیب‌پذیر است، به احتمال زیاد مواضع حداکثری را اتخاذ می‌کند تا انسجام ایدئولوژیک خود را به نمایش بگذارد. رهبران ممکن است سرسخت به نظر برسند، زیرا سازش بین‌المللی—به ویژه با قدرت‌های غربی—خطر عمیق‌تر شدن بحران مشروعیت آنها را در پی دارد. برعکس، همین شکاف اخلاقی به این معناست که جامعه ایران به طور فزاینده‌ای توافقات خارجی را نه به عنوان دستاوردهای ملی، بلکه به عنوان استراتژی‌های بقای رژیم تفسیر می‌کند. این امر پایداری سیاسی هر توافقی را پیچیده می‌کند.

کاهش اقتدار نمادین در سیاست نخبگان نیز مشهود است. تلاش‌های رژیم برای ایجاد شور و اشتیاق عمومی برای جانشینان احتمالی، چه روحانیون و چه تکنوکرات‌های تندرو، موفقیت چندانی نداشته است. کمپین‌های رسانه‌های دولتی که واژگان آشنای فداکاری، پایداری انقلابی و دلاوری جنگ را تکرار می‌کنند، در میان جوانان ایرانی بی‌اثر هستند. در نتیجه، جناح‌های رقیب، درخواست‌های خود را حول شایستگی مادی—مبارزه با فساد و سوءمدیریت اقتصادی و فراهم آوردن امکان رفع تحریم‌ها—تنظیم می‌کنند، نه مشروعیت مقدس یا ایدئولوژیک. حتی نهادهای امنیتی نیز به طور محسوسی لفاظی خود را به سمت نظم، ثبات و کرامت ملی—اصطلاحاتی که به طور فزاینده‌ای در بیانیه‌های رسمی و رسانه‌های دولتی تأکید می‌شوند—تغییر داده و زبان شهادت‌طلبی انقلابی را کنار گذاشته‌اند.

نشانه دیگری از این فرسایش، وابستگی فزاینده دولت به نمادهای پیش از اسلام است. این یک کشف مجدد خودجوش میراث ملی نیست؛ یک تغییر استراتژیک است. برای چهار دهه، جمهوری اسلامی چنین نمادگرایی را با احتیاط نگه می‌داشت، نگران از رقابت آن با روایت رژیم. با این حال، به ویژه از سال ۲۰۲۲، شهرداری‌ها مجموعه‌ای از آثار هنری عمومی بزرگ را با الهام از شمایل‌نگاری ایران باستان رونمایی کرده‌اند که اغلب همزمان با لحظات تنش منطقه‌ای یا جنگ است.

این تملک قهرمانان باستانی توسط دولت، امسال، در پرتو نیاز آن به مبارزه با اسرائیل و ایالات متحده—و آگاهی از اینکه تصاویر شخصیت‌هایی مانند سردار قاسم سلیمانی، فرمانده فقید سپاه پاسداران، حمایت چندانی جلب نخواهد کرد—به اوج خود رسید.

این پذیرش ناگهانی نقوش سنتی هخامنشی و ساسانی، که مدت‌ها مورد علاقه عموم بود اما از نظر تاریخی توسط دولت کنار گذاشته شده بود، به عنوان اعتراف ضمنی به فرسودگی ایدئولوژیک عمل می‌کند. این نشان می‌دهد که رژیم کاهش طنین نمادگرایی انقلابی خود را به رسمیت شناخته و اکنون با قرض گرفتن از یک گنجینه فرهنگی مشترک به دنبال مشروعیت است. در واقع، گرایش به میراث پیش از اسلام یک امتیاز نمادین است: اذعانی به اینکه جمهوری اسلامی دیگر فاقد واژگان مقدسی است که بتواند ملت را به تنهایی متحد کند.

درباره نویسنده

مناخم مرهوی پژوهشگر انستیتو هری اس. ترومن در دانشگاه عبری اورشلیم و مدرس کالج شالوم است. او دکترای مطالعات خاورمیانه دارد و فلوشیپ پسا-دکتری فولبرایت در دانشگاه تگزاس در آستین بود. او مورخ ایران مدرن و نویسنده کتاب «نمادهای ملی در ایران مدرن: هویت، قومیت و حافظه جمعی» (انتشارات دانشگاه سیراکیوز، ۲۰۱۹) است.