بن وایزمن
بن وایزمن

گزافه‌گویی‌های ترامپ فراتر از شماست

در حال ثبت نمرات پایان ترم دانشجویانم بودم و نگران تعداد نمرات A-مینوسی که می‌دادم، که پرزیدنت ترامپ به نجاتم آمد و نشان داد که من نه نرم بلکه سخت‌گیر هستم. من آن دانشجویان را از یکی از نمرات بسیار بسیار بالاتر محروم می‌کردم.

مانند A. یا A-پلاس. یا A-پلاس-پلاس. یا A-پلاس-پلاس-پلاس، که هنوز هم از جشنواره پلاس‌هایی که ترامپ به راه انداخت، پایین‌تر است.

البته منظورم ارزیابی است که او هفته گذشته در مصاحبه‌ای با داشا برنز از پولیتیکو به خود داد.

او از ترامپ خواست که به اقتصاد در دوران ریاستش نمره بدهد.

او گفت: «A-پلاس.»

او با تعجب گفت: «A-پلاس؟» گویی خوب نشنیده بود، گویی چنین لاف‌زنی نمایشی هنوز هم شوکه‌کننده بود، گویی با ایده‌آلیسم به این باور چسبیده بود که رئیس‌جمهور ایالات متحده نمی‌تواند تا این حد از واقعیت فاصله بگیرد، گویی دهه گذشته تاریخ آمریکا هرگز رخ نداده بود.

ترامپ پاسخ داد: «بله.»

اما سپس، پس از کمی تأمل، متوجه شد که بیش از حد فروتنانه عمل کرده است. بنابراین کارنامه خود را بازنویسی کرد، درست همانطور که شخصیت آلیشیا سیلورستون در فیلم «بی‌کله» معلم‌هایش را وادار به این کار کرد.

ترامپ گفت: «A-پلاس-پلاس-پلاس-پلاس-پلاس.» این پنج پلاس است، برای کسانی که بیش از حد گیج شده‌اند که مکث کنند و بشمرند. گمان می‌کنم او فقط به این دلیل متوقف شد که نفسش بند آمده بود. او دیگر آن طوفان انرژی گذشته نیست. او بیشتر شبیه یک نسیم نامنظم است.

و او تصمیم گرفته است که پاسخ یک نوع تورم، نوع دیگری باشد. فکر می‌کنید معدل‌های ۴.۰ در دانشگاه‌های نخبه که او ظاهراً از آن‌ها بیزار است، بیش از حد رایج هستند؟ آن‌ها حتی شما را در لیست افتخار در دولت ترامپ قرار نمی‌دهند، جایی که لاف‌زن‌ها در بال غربی، خودنماها در کابینه، و لاف‌زن اعظم دائماً نمرات A خود را با پلاس‌های خودپسندانه بر روی پلاس‌ها تزئین می‌کنند.

ترامپ و تیمش با شور و اشتیاق تقریباً هر اصلی از منش را که به من آموخته شده بود، زیر پا می‌گذارند، و همینطور در مورد اعتدال و فروتنی. آن‌ها لاف‌زنی را عادی کرده‌اند. نه، آن‌ها آن را تبدیل به فتیش کرده‌اند. این یک شیطنت است که به خودشان اجازه می‌دهند، یک امتیاز است که به خودشان می‌دهند، یک رسم است که با آن خود را به یکدیگر به عنوان هم‌قطار – در این مورد، طاووس‌ها – معرفی می‌کنند. این یک رقابت است: صفات عالی من از شما بزرگ‌تر است.

وقتی کش پاتل، مدیر اف‌بی‌آی، اواسط اکتبر در دفتر بیضی گزارشی از وضعیت کار آژانسش ارائه داد، با شور و هیجان گفت: «این بهترین ارقام برای مبارزه با جرم در تاریخ ایالات متحده است.» او کمتر از یک دقیقه بعد از کلمه «تاریخی» استفاده کرد و کمتر از یک دقیقه پس از آن نیز دوباره «تاریخی» را به کار برد. همانطور که شکسپیر ممکن بود بنویسد، به گمانم او بیش از حد از «تاریخی» استفاده می‌کند.

پیت هگست، وزیر دفاع، دو هفته پیش در جلسه کابینه گزارش وضعیت خود را ارائه داد و اعلام کرد: «این یک سال تاریخی در وزارت جنگ بوده است.» او افزود که «روحیه در میان رده‌های ما» «بی‌سابقه» بوده و استخدام و حفظ نیروها «در تاریخی‌ترین سطوحی که کشورمان تاکنون دیده است» قرار داشته‌اند. نه فقط تاریخی – تاریخی‌ترین. توجه داشته باشید، مدیر پاتل. اینگونه است که بازی به درستی انجام می‌شود.

تقریباً روزی نمی‌گذرد که ترامپ به ما نگوید که هیچ رئیس‌جمهوری مانند او جنبش سیاسی جمع نکرده یا در مدت زمان کوتاهی به این اندازه دستاورد نداشته یا چنین اقتصاد غنی‌ای نساخته یا سخت‌تر کار نکرده است. من، من، من. بهترین، بهترین، بهترین. او ساعت‌های کافی در روز کاری معمول نمی‌یابد تا شکوه خود را به اندازه کافی اعلام کند، بنابراین معلوم است که ساعات اولیه صبح را در تروث سوشال به لاف‌زنی می‌گذراند، همانطور که در اولین روز دسامبر، از ساعت ۹ شب تا نیمه‌شب، در یک فروپاشی خودشیفتگی با بیش از ۱۵۰ پست، این کار را کرد.

حدود شش ساعت بعد، هنگامی که به این فکر می‌کرد که چقدر لذت‌بخش بود، یک صفت عالی به پلتفرمی که برای پذیرش صفات عالی او طراحی شده بود، اختصاص داد. او نوشت: «تروث سوشال بهترین است!» «هیچ چیز حتی نزدیکش هم نیست!!!» علامت‌های تعجب مانند پلاس‌ها هستند. نمی‌توانید فقط یکی داشته باشید.

متأسفانه، واقعیت راهی برای رسیدن به حتی سرسخت‌ترین دست‌فروش‌ها و گستاخ‌ترین کلاه‌برداران دارد. به یاد دارید زمانی که ترامپ، مشتاق پایان دادن به جنگ بین روسیه و اوکراین، در آگوست در آلاسکا با ولادیمیر پوتین ملاقات کرد و پس از پایان مذاکراتشان، گفت که این دیدار را ۱۰ از ۱۰ ارزیابی می‌کند؟ خب، چهار ماه گذشته و جنگ همچنان ادامه دارد. شاید نکته مهمی در اظهارات ترامپ بود که همه از دست دادند. او این دیدار را ۱۱ – یا حداقل ۱۰ پلاس – ارزیابی نکرد.

در مورد اقتصاد، همه پلاس‌های دنیا ممکن است نتوانند رأی‌دهندگان را متقاعد کنند که اوضاعشان خوب است. نظرسنجی آسوشیتدپرس-نورک که روز پنجشنبه منتشر شد، نشان داد که تنها ۳۱ درصد آمریکایی‌ها – یک رکورد پایین جدید در این نظرسنجی – نحوه عملکرد ترامپ در مسائل اقتصادی را تأیید می‌کنند.

این یک F با مینوس‌های پی‌درپی است.

عکسی از آسمان‌خراش‌ها
ساختمان جدید جی‌پی‌مورگان چیس در منهتن. آنجلا وایس/خبرگزاری فرانسه — گتی ایماژ
آنجلا وایس/خبرگزاری فرانسه — گتی ایماژ

برای عشق به جملات

در گاردین، الیور وین‌رایت از دفتر مرکزی جدید جی‌پی‌مورگان چیس در منهتن انتقاد کرد: «در میان سوزن‌های باریک و مناره‌های ظریف خط افق منهتن، توده‌ای کوه مانند پدیدار شده است. این توده با گام‌های سنگین و به شکل چندین برج که به هم بسته شده‌اند، بالا می‌رود و توده‌ای تاریک و وحشتناک را تشکیل می‌دهد.» (با تشکر از ابیگیل برومبرگر از جونو، آلاسکا، و الن ویلسون از پیتسبورگ برای نامزدی این جمله.)

در وال استریت ژورنال، مایکل جی. لوئیس دیدگاهی مثبت‌تر ارائه داد و از این ساختمان و موزه تاریخ جکسون هول در وایومینگ به دلیل «همخوانی عالی» با مکان‌هایشان تعریف کرد: «طراحان آن‌ها این کار را نه با یک حرکت نمادین به محیط، مانند سیاستمداران دوره‌گرد که سخنرانی استاندارد خود را با یک شوخی محلی تغییر می‌دهند، بلکه با توجه محترمانه به متغیرهای بی‌شمار که حس مرموز مکان را تشکیل می‌دهند، انجام دادند. راه‌حل‌های آن‌ها به اندازه هر حیوان خاص در جزایر گالاپاگوس که با اکوسیستم طبیعی سازگار شده است، به اکوسیستم معماری به طور خاص سازگار شده‌اند، یعنی در هیچ جای دیگری در جهان معنا نخواهند داشت.» (مری استاگمن، سینسیناتی)

در NJ.com، جانا چولاکوفسکا جاذبه‌های «آپِر وست ساید حومه شهر»، مونتکلر، نیوجرسی را توضیح داد: «این جامعه تقریباً ۴۰ هزار نفری پناهگاهی برای خانواده‌های جوان است که آماده فرار از شهر نیویورک به سمت آرمان‌شهر حومه‌ای موعود هستند، جایی که پدربزرگ و مادربزرگ‌ها روشنفکرند، والدین گزارشگران مجله نیویورک هستند و کودکان رویای صحبت روان به زبان ماندارین را در سر می‌پرورانند.» (اِوِلین کاود، موریس‌تاون، نیوجرسی)

در تایمز، متیو کالن ادعای شرکت پنتون را زیر سؤال برد: «هر دسامبر، کارشناسان رنگ پنتون، سایه‌ای را پیش‌بینی می‌کنند که معتقدند سال آینده را تعریف خواهد کرد. امروز، آن‌ها اعلام کردند که رنگ سال ۲۰۲۶، PANTONE 11-4201 است. آن‌ها آن را 'رقصنده ابر' می‌نامند. تقریباً همه افراد دیگر آن را سفید می‌نامند.» (دیوید مور، سکویم، واشنگتن)

همچنین در تایمز، تیم هورنیاک یک توالت با کالیبر بالاتر را مورد بررسی قرار داد: «وارد هر توالت عمومی در ژاپن شوید، احتمالاً در یک چشم‌انداز صوتی غرق خواهید شد. نه، آن نوع صدا نه. این صدای آب جاری است، شاید با چهچهه‌های شاد پرندگان، و هدف آن تبدیل فضا به شبیه‌سازی شنیداری از طبیعت است، عالی برای پاسخ به ندای آن.» (گیل ریگان، اوکلند، کالیفرنیا)

در بوستون گلوب، کریستوفر ماتر از سهم پل مک‌کارتنی در سرودخوانی کریسمس ابراز نارضایتی کرد: «مردی که زمانی 'پنی لین'، 'گت بک' و 'بند آن دِ ران' را سروده بود، به ما 'مهمانی برقرار است / احساس اینجا است / که فقط در این زمان از سال می‌آید' را داد. 'کریسمس شگفت‌انگیز' کیک میوه‌ای آهنگ‌های کریسمس است. هر تعطیلات ظاهر می‌شود و هیچ‌کس واقعاً آن را نمی‌خواهد.» او افزود که این ترانه‌ها «به نظر می‌رسد توسط کسی سروده شده‌اند که روح کریسمس کسل‌کننده به ملاقاتش آمده است.» (استان مارتین، آندوور، ماساچوست، و کارل کامینگز، کانتون، ماساچوست)

در واشنگتن پست، ران چارلز آرزویی کرد: «اگر زمانی فقط ۲۴ ساعت از عمرم باقی ماند، می‌خواهم دونالد ترامپ زمان‌سنج من باشد. ادعای مکرر رئیس‌جمهور مبنی بر اینکه او جنگ روسیه و اوکراین را 'در یک روز' حل خواهد کرد، اکنون به ۳۱۹ روز کشیده شده است. در میان تشنج‌های خصومت و ساده‌لوحی او، راه‌حل کنونی ترامپ برای تجاوز مداوم روسیه به اوکراین این است که به اوکراین بگوید کمتر تحریک‌آمیز لباس بپوشد.» (دیوید پی. بَراش، گولتای کالیفرنیا، و کارول مک‌کورمیک، ساکرامنتوی کالیفرنیا، و چند نفر دیگر)

همچنین در واشنگتن پست، جورج اف. ویل درباره این ادعا که مقام دولت ترامپ که بر ارتش ما نظارت می‌کرد، دستور شفاهی برای کشتن هر بازمانده‌ای از حملات موشکی به قایق‌ها در کارائیب را داده بود، اظهار نظر کرد: «پیت هگست، وزیر دفاع، به نظر می‌رسد یک جنایتکار جنگی است. بدون جنگ. یک دستاورد جالب.» (استوارت پارسونز، اودسای فلوریدا، و کارول تیلور، بلک ماونتن، کارولینای شمالی، و چند نفر دیگر)

در نیویورکر، دروو خولار مشاهده کرد که در صفحه وب مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌ها (CDC) همبستگی و علیت چگونه مبهم شده است که «اشاره می‌کند نرخ اوتیسم در دهه‌های اخیر افزایش یافته و همچنین تعداد واکسیناسیون‌های نوزادان – مشاهده‌ای که می‌توان در مورد برنامه‌های تلویزیونی سطح بالا و لاته کدو حلوایی نیز انجام داد.» (دیوید اولان، منهتن، و پگی سِلِز، شارلوتزویل، ویرجینیا)

در خبرنامه خود، جوآن کاردوچی (معروف به جوجو فرام جرز) جایزه صلح فیفا، سازمان بین‌المللی فوتبال، را که به ترامپ اهدا شد، مسخره کرد: «این یک جایزه شرکت در فساد ژئوپلیتیکی است. آنقدر احمقانه است که عقل باقیمانده‌ام را مجبور می‌کند که مؤدبانه از جایش بلند شود، عذرخواهی کند و با سر شیرجه به سمت ترافیک روبه‌رو برود.» (مایک راجرز، ویلمینگتون، کارولینای شمالی)

و در گلوب اند میل تورنتو، اندرو کوین فهرستی از رسوایی‌های رئیس‌جمهور آمریکا را ارائه داد: «ما در نوعی ابرتورم از جنون ریاست‌جمهوری قرار داریم، یک منحنی نمایی که به طور مجانبی به نرون نزدیک می‌شود.» (توبی زانین، تورنتو، و هیو موری، کوبورگ، انتاریو)

برای معرفی بخش‌های مورد علاقه خود از نوشته‌های اخیر از تایمز یا سایر نشریات برای اشاره در «برای عشق به جملات»، لطفاً به من اینجا ایمیل بزنید و نام و محل سکونت خود را درج کنید.

عکسی از رز بِرن که روی شن دراز کشیده است
رز بِرن در فیلم «اگر پا داشتم، لگدت می‌زدم.» لوگان وایت/A24، از طریق آسوشیتدپرس
لوگان وایت/A24، از طریق آسوشیتدپرس

چیزی که تماشا می‌کنم

  • همانطور که به رسم ماه دسامبر، به تماشای فیلم‌های نامزد جایزه ادامه می‌دادم، خودم را در حال تماشای «هامت» یافتم و آماده گریه بودم. بسیاری از منتقدان قول داده بودند که این فیلم مرا به اشک خواهد نشاند، و من همیشه برای چنین کاهش احساسی آماده‌ام. در پایان هر بار تماشای «شرایط عاطفی» زیرم یک گودال اشک ایجاد می‌شود. در طول «جری مگوایر»، یکی از فیلم‌های مورد علاقه‌ام، وقتی ستاره فوتبال با بازی کوبا گودینگ جونیور در انتهای زمین بی‌هوش است، بی‌اختیار گریه می‌کنم. اما «هامت» زیادی تلاش کرد، با نماهای نزدیک بیش از حد از جسی باکلی (در نقش همسر ویلیام شکسپیر) و پل مسکال (در نقش خود شکسپیر) و ابراز احساسات بیش از حد زورکی از هر دو نفرشان.

  • از فیلم «اگر پا داشتم، لگدت می‌زدم» نیز ناامید شدم، با بازی رز بِرن در نقش مادری منزوی و تحت فشار که به ستوه آمده است. تاریکی مجازات‌گونه آن نوعی افراط است که با رضایت دیدن بِرن در نقشی پرمایه که شایسته‌اش است، تا حدی جبران می‌شود. من او را از زمانی که تقریباً دو دهه پیش در کنار گلن کلوز در سریال تلویزیونی «خسارات» بازی کرد، دوست داشته‌ام، اما پرکاری دیوانه‌وار او اغلب به نقش‌های کلیشه‌ای در آثار بی‌ارزش ژانری مانند فرنچایز ترسناک «موذی» انجامیده است. «اگر پا داشتم، لگدت می‌زدم» یک اثر مستقل عجیب و غریب است — و اخیراً جوایز بهترین بازیگر زن را از هیئت ملی نقد، حلقه منتقدان فیلم نیویورک و انجمن منتقدان فیلم لس آنجلس برای او به ارمغان آورده است.

  • پس چه چیزی مرا به طرز خوشایندی غافلگیر کرد؟ «متاسفم، عزیزم»، فیلمی با طنین عاطفی درباره تروما و عواقب آن که توسط اوا ویکتور نوشته و کارگردانی شده است، که خودش نیز ستاره آن است (و اخیراً نامزدی گلدن گلوب بهترین بازیگر زن در یک فیلم درام را کسب کرده است). هشدار منصفانه: «متاسفم، عزیزم» مدتی به آرامی پیش می‌رود و اغلب سکوت را به توضیح، و اشاره را به حادثه ترجیح می‌دهد. این یک فیلم بسیار آرام است که ممکن است، بسته به سلیقه یا حال و هوای شما، آن را خسته‌کننده بیابید. اما دیالوگ‌هایی که دارد، در نوع خود نامتعارف، طبیعی، ظریف و مؤثر است. و ویکتور همچنان رگه‌هایی از کمدی ملایم را زیر سطح داستانش پیدا کرده و به آن‌ها دست می‌یابد.

عکسی از یک سگ
ریگان به هیچ وجه نازپرورده نیست. مت شلوسر
مت شلوسر

یادداشت شخصی (و شبه ریگان)

یکی از دوستانم که نامش فاش نمی‌شود، مبادا تمام آبروی خود را از دست بدهد، اخیراً گفت که از برنامه‌اش عقب است. با تنها چند هفته مانده به کریسمس، هنوز قلاده زنگوله‌دار سگش را به گردنش نینداخته بود.

گفتم: «شوخی می‌کنی؟ واقعاً این کار را با او می‌کنی؟» من نگران سگش هستم. نمی‌خواهم موجود بیچاره تبدیل به یک ناقوس چهارپا شود که هر حرکتش با صدای فصلی اعلام شود.

دوستم اصرار کرد: «اوه، او دوست دارد.» و برای چند ثانیه، به نظر می‌رسید که خودش هم قانع شده است. سپس عدم باوری را که در چهره من بود، تشخیص داد. گفت: «باشه، من دوست دارم.» امتیاز برای صداقت، هرچند دیرهنگام.

میزان نازپروردگی حیوانات خانگی و پولی که صرف آن‌ها می‌کنیم، به خوبی مستند شده است. کمتر به این نکته اذعان می‌شود که چقدر از آن مربوط به آن‌ها نیست و چقدر مربوط به ماست. اشتباه نکنید: تا حدی حق داریم. ما سقفی بالای سرشان، غذایی در شکمشان، و اسباب‌بازی‌های صدادار در دهانشان می‌گذاریم. پس کمی جبران بی‌ضرر لازم است.

اما بیایید خودمان را در مورد انگیزه‌هایمان فریب ندهیم. من ریگان را هر هفت هفته یک بار به آرایشگر می‌برم زیرا، بله، دندان‌هایش از تمیز کردن تخصصی، گوش‌هایش از تمیز کردن دقیق، و ناخن‌هایش از کوتاه کردن ماهرانه بهره می‌برند. اما آرام کردن موهای ژولیده‌اش، رسیدگی به موهایش، شامپوی معطر – من برای همه این‌ها پول زیادی می‌دهم به خاطر لذتی که به من می‌دهد. او از سالن زیبایی درخشان و خوشبو بیرون می‌آید.

اما، هر روسری کوچک رنگارنگی را که آرایشگر به گردن ریگان بسته، برمی‌دارم. او قرار نیست سنجاب‌های محله را بترساند – و ریگان برای ترساندن سنجاب‌های محله زندگی می‌کند – در حالی که شبیه یک ایزادورا دانکن سگ‌مانند به نظر می‌رسد. من برای لوازم جانبی سگ، لباس سگ خط قرمز می‌کشم. هیچ لباس هالووین برای ریگان. هیچ قلاده تعطیلات ویژه‌ای.

و هرگز، هرگز آن شاخ‌های مصنوعی مانند آن‌هایی که گرینچ به سگش می‌بندد. آن‌ها مانع بوسیدن بالای سر ریگان می‌شوند.