شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در ۱۸ نوامبر در دفتر بیضی کاخ سفید در واشنگتن دست می‌دهند.
شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در ۱۸ نوامبر در دفتر بیضی کاخ سفید در واشنگتن دست می‌دهند.

هشدار درباره «الیگارشی خویشاوندی» جهانی ترامپ

ذهنیت «پرداخت برای بازی» رئیس‌جمهور ترامپ در حال تضعیف سیاست خارجی ایالات متحده است.

در ماه مه، مردی به نام اسماعیل ترلمز در بلژیک در نتیجه تحقیقات فساد که توسط مأموران اف‌بی‌آی و بازوی تحقیقاتی وزارت دفاع آمریکا انجام شده بود، دستگیر شد. کیفرخواست ادعا می‌کرد که ترلمز، که در دفتر تدارکات ناتو در بروکسل کار می‌کرد، در سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ رشوه از یک همدست دریافت کرده است تا مناقصه‌های قراردادهای ناتو را دستکاری کند. بازرسان مطمئن بودند که ترلمز، شهروند ترکیه، را در دست دارند.

دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ

اما پس از آن، در ماه ژوئیه، وزارت دادگستری ایالات متحده اعلام کرد که تمام اتهامات علیه ترلمز را که ناتو را ترک کرده بود تا یک شرکت دفاعی ترکیه با ارتباطات قوی تأسیس کند، لغو کرده است و او آزاد شد. ما هیچ مدرک مستقیمی مبنی بر اینکه این تصمیم با انگیزه‌های سیاسی صورت گرفته باشد نداریم، اما زمان‌بندی آن برای ناظران مشکوک به نظر می‌رسید. اقدام وزارت دادگستری تنها دو هفته پس از دیدار دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، با رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، در اجلاس ناتو در لاهه انجام شد.

تصور اینکه ترامپ تصمیم گرفته باشد لطفی در حق دوستش اردوغان کند، دشوار نیست. درست است که واشنگتن و آنکارا در سال‌های اخیر اختلافاتی داشته‌اند که گاهی شامل مسائل تجاری بحث‌برانگیز نیز می‌شده است. اما این دو رهبر در واقع نقاط مشترک زیادی دارند. هر دو دوست دارند تجارت را با سیاست ترکیب کنند و اغلب اعضای خانواده خود را در این میان دخالت می‌دهند. ترامپ داماد خود، جرد کوشنر را دارد؛ برات آلبایراک، داماد اردوغان، درست مانند کوشنر، یک تضاد منافع متحرک است که حتی مدتی در دولت نیز خدمت کرده بود. ترامپ می‌خواهد یک سالن رقص جدید برای کاخ سفید با استفاده از کمک‌های حامیان سیاسی خود بسازد؛ اردوغان نیز یک کاخ ریاست‌جمهوری باشکوه برای خود ساخت که به دلیل تأمین مالی آن نیز جنجال‌برانگیز شد.

اردوغان نیز مانند ترامپ، دشمنان خود را با شکایت‌های قضایی، اتهامات خیانت و پست‌های عوام‌فریبانه در شبکه‌های اجتماعی مورد حمله قرار می‌دهد. ترامپ اخیراً در مصاحبه‌ای با پولیتیکو گفته بود: «هر وقت با اردوغان مشکلی پیدا می‌کنند، از من می‌خواهند تماس بگیرم چون نمی‌توانند با او صحبت کنند»، بدون اینکه مشخص کند منظور از «آنها» کیست. «او یک آدم سرسخت است. من واقعاً او را خیلی دوست دارم. به نظرم، او کشوری قدرتمند و ارتشی قوی ساخته است.» حقوق بشر را فراموش کنید. چه کسی برای چنین آدمی لطفی نمی‌کند؟

تاکنون موارد بسیاری را دیده‌ایم که دولت ترامپ با خوشحالی به دوستان خارجی خود لطف کرده است—از جمله، به طور قابل توجهی، با عفو رئیس‌جمهور سابق هندوراس، که به قاچاق ۴۰۰ تُن کوکائین به ایالات متحده محکوم شده بود، در حالی که واشنگتن در حال انجام یک جنگ اعلام نشده علیه قاچاقچیان مواد مخدر ادعایی ونزوئلا است. قابل توجه است که چندین مورد از برجسته‌ترین عفوها و پرونده‌های مختومه شده برای آمریکایی‌ها – از جمله اریک آدامز، شهردار مستعفی نیویورک، و هنری کوئلار، نماینده دموکرات تگزاس – نیز شامل معاملات با دلالان نفوذ خارجی بوده است. (کوئلار و همسرش سال گذشته به اتهام دریافت رشوه از سازمان‌ها و افرادی که با دولت آذربایجان مرتبط بودند، متهم شدند، در حالی که آدامز به پذیرش هدایای غیرقانونی از مقامات ترکیه متهم شده بود.)

تحمل ترامپ در برابر اقدامات رانت‌خواری فرامرزی ریشه‌های خانوادگی دارد. دو تن از پسران او فعالانه در سرمایه‌گذاری‌های تجاری، از املاک و مستغلات گرفته تا ارزهای دیجیتال، مشغول هستند که مستقیماً شامل عربستان سعودی، عمان، قطر و امارات متحده عربی می‌شود. صندوق سرمایه‌گذاری کوشنر، Affinity Partners، به طور بدنامی ۲ میلیارد دلار از سعودی‌ها دریافت کرد، که اکنون تأمین مالی تلاش او برای کمک به پارامونت در انجام یک تصاحب خصمانه برادران وارنر دیسکاوری را بر عهده دارند.

هنجارهایی که مدت‌ها بر نحوه برخورد رؤسای جمهور با منافع تجاری خود در دوران تصدی خود حکمفرما بودند، اکنون ساده‌انگارانه به نظر می‌رسند؛ ترامپ همه آنها را از میان برده است. سازمان ترامپ، که بر سرمایه‌گذاری‌های خانواده نظارت دارد، در ماه ژانویه متعهد شد که از انجام تجارت با دولت‌های خارجی خودداری کند اما عملاً از هرگونه محدودیت در همکاری با نهادهای خصوصی در خارج از کشور دوری کرد. فوربس تخمین می‌زند که ترامپ از زمان بازگشت به قدرت حدود ۳ میلیارد دلار درآمد داشته است. (مطمئن نیستم که این مبلغ شامل بوئینگ ۷۴۷ اهدایی قطری‌ها به ترامپ باشد.) بخش بزرگی از آن را می‌توان به روابط نزدیک او با کشورهای حاشیه خلیج فارس ردیابی کرد.

این فقط پول نیست. ترامپ به وضوح معتقد است که پادشاهی‌های حاشیه خلیج فارس به خصوص با او همدل هستند —احتمالاً به این دلیل که آنها نیز مانند او به آن تمایزات فانتزی بین دارایی‌های عمومی و خصوصی اهمیت نمی‌دهند. همه چیز در خانواده است. حاکمانی مانند شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، می‌توانند هر کاری که می‌خواهند با اموال دولتی انجام دهند؛ هیچ کس آنها را بازخواست نخواهد کرد. ولیعهد به طور مشهور کمیته مدیریت صندوق ثروت ملی پادشاهی خود را نادیده گرفت تا سرمایه‌گذاری عظیم آن در صندوق کوشنر را تأیید کند — احتمالاً به این دلیل که می‌دید این کار به او دسترسی ویژه به دولت آینده آمریکا را خواهد داد.

به نظر می‌رسد این یک شرط خوب بود. سفر ولیعهد به واشنگتن در اواسط نوامبر وعده‌های سخاوتمندانه‌ای از سرمایه‌گذاری در اقتصاد ایالات متحده را به همراه داشت — تا نزدیک به ۱ تریلیون دلار، طبق برآورد خود مسئولان. در ازای آن، سعودی‌ها وعده جنگنده‌های مورد علاقه اف-۳۵ را دریافت کردند — بدون هیچ اشاره‌ای به سابقه حقوق بشری ناگوار آنها.

و اینگونه است که دولت رابطه نزدیک خود را با شرکای تجاری خارجی‌اش توجیه می‌کند: مقامات می‌گویند هر کاری که رئیس‌جمهور انجام می‌دهد برای منافع عمومی است.

کارولین لیویت، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، چند ماه پیش زمانی که خبرنگاران درباره تضاد منافع آشکار دولت در معاملاتش با کشورهای حاشیه خلیج فارس سؤال کردند، برآشفت و گفت: «به نظر من صراحتاً مضحک است که کسی در این اتاق حتی پیشنهاد کند که رئیس‌جمهور ترامپ کاری را برای منافع شخصی خود انجام می‌دهد. او یک زندگی لوکس و یک زندگی اداره امپراتوری املاک و مستغلات بسیار موفق را برای خدمت عمومی، نه یک بار بلکه دو بار، ترک کرد.» او ادعا کرد که ترامپ «در واقع برای رئیس‌جمهور شدن پول از دست داده است.» اگر این گفته زمانی درست بوده باشد، مطمئناً اکنون چنین نیست.

استراتژی امنیت ملی که اخیراً توسط دولت منتشر شد، نگرانی‌های اقتصادی را در اولویت قرار می‌دهد — با اشاره‌ای ناچیز به دموکراسی یا حقوق بشر. برخلاف ادعاهای دولت مبنی بر غفلت گذشته، کمک به کسب‌وکارهای آمریکایی برای دستیابی به بازارهای جدید تقریباً همیشه یکی از اهداف سیاست خارجی ایالات متحده بوده است — همانطور که برای اکثر کشورها نیز چنین است.

سؤال این است که از چه طریقی. این دولت دهه‌ها رویه ثابت در مورد مسائل فساد را کنار گذاشته است — برای مثال، با تعلیق اجرای قانون اقدامات فساد اداری خارجی (Foreign Corrupt Practices Act)، که برای جلوگیری از درگیر شدن شرکت‌های آمریکایی در رشوه خواری در معاملات تجاری خارجی طراحی شده بود. منطق چنین سیاست‌هایی واضح بود: فساد خطراتی به همراه دارد. پاسخگویی را تضعیف می‌کند، ناکارآمدی را تقویت می‌کند و هزینه‌های بالاتری را بر مالیات‌دهندگان تحمیل می‌کند (مثلاً، وقتی مقامات تدارکات در ازای رشوه، پیشنهادهای بالاتر را ترجیح می‌دهند). اشکال دیگر جنایت را تشویق می‌کند (مانند آنچه توسط رئیس‌جمهور سابق هندوراس ترویج شد). از شفافیت و حسابداری صادقانه جلوگیری می‌کند (به مورد انرون مراجعه کنید).

اما خطرات خاصی وجود دارد وقتی اخلاق «پرداخت برای بازی» در سیاست خارجی اعمال می‌شود. اگرچه دوستان شما ممکن است تصمیم بگیرند که با شما همراهی کنند، اما دشمنان زیرک می‌توانند از حرص شما علیه‌تان استفاده کنند.

این پویایی را در معاملات کاملاً بی‌توجه دولت با کرملین مشاهده می‌کنیم. مسکو زیرکانه رویکرد خود را تغییر داده است تا کریل دیمیتریِف، یک بانکدار سرمایه‌گذار با مدرک MBA از دانشگاه هاروارد، را به عنوان نقطه تماس اصلی خود با استیو ویتکوف، غول سابق املاک و مستغلات که به عنوان رابط ترامپ در جنگ روسیه و اوکراین عمل می‌کند، قرار دهد. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، manipulator آموزش دیده کا.گ.ب، در حال اجرای یک کلاس استادانه در اغواگری دیپلماتیک است، که بر تصورات رمانتیک فرستاده مبنی بر اینکه تمایل به کسب پول از همه چیز فراتر می‌رود، بازی می‌کند. اخیراً، ویتکوف (که پسرانش نیز به شدت مشغول کسب درآمد از وضعیت جدید خود هستند) در میز مذاکره با کوشنر همراه شده است، که او نیز به همان اندازه به این گزاره آرمانی که انگیزه‌های اقتصادی می‌توانند هر سوءتفاهم بین‌المللی را برطرف کنند، اعتقاد دارد.

مفسران گاهی ترامپ و پوتین را مقایسه می‌کنند — اما دیکتاتور روسیه در واقع نمی‌تواند از این بیشتر متفاوت باشد. برای پوتین، مسائل اقتصادی در درجه دوم ضرورت‌های ژئوپلیتیک او قرار دارند. او جنگ با اوکراین را به این دلیل آغاز نکرد که می‌خواست الیگارش‌های خود را ثروتمند کند؛ او با تمام وجود خود معتقد است که سرنوشت او بازسازی امپراتوری روسیه است. او مردی با مأموریتی مسیحایی است که آگاهانه تصمیم به حمله به همسایه جنوب غربی خود گرفت و تا کنون هیچ کس او را متقاعد نکرده است که باید متوقف شود. اما او یک تحلیل سرد و دقیق از ترامپ و ویتکوف انجام داده و می‌داند که آنها از فرصت کسب درآمد از منابع طبیعی وسیع روسیه هیجان‌زده هستند. بنابراین، همانطور که اخیراً در یک گزارش چشمگیر توسط وال استریت ژورنال مستند شده است، دقیقاً همان چیزی است که او در حال پیشکش کردن آن بوده است.

شاید ترامپ، ویتکوف و بقیه آنها روزی اشتباه خود را درک کنند. اما احتمالاً آنها همچنان با علامت‌های دلار کور خواهند ماند. متأسفانه، این بقیه ما هستیم که در نهایت باید صورتحساب را بپردازیم.