روز یکشنبه، زهران ممدانی، شهردار منتخب، از عموم مردم دعوت کرد تا در اتاقی ساده در موزه تصویر متحرک (Museum of the Moving Image) در آستوریا، به مدت سه دقیقه به صورت انفرادی با او ملاقات کنند. تیم انتقال قدرت او، این رویداد دوازده ساعته را "شهردار گوش میدهد" نامید، که ادای احترامی به "هنرمند حاضر است" (The Artist Is Present)، اثر نمادین هنر اجرایی (پرفورمنس آرت) مارینا آبراموویچ بود. آبراموویچ هر روز به مدت تقریباً دو و نیم ماه در سال ۲۰۱۰، در آتریوم موما (MoMA) مینشست و بازدیدکنندگان را دعوت میکردند تا روبروی او بنشینند. او ارتباط چشمی برقرار میکرد اما هیچ کلامی بر زبان نمیآورد و ساعتها بیحرکت مینشست. با مشاهده فعالیتهای ممدانی در طول چند سال گذشته — پیادهروی قبل از انتخابات در تمام طول منهتن، شیرجه قطبی سال نو، و چندین بار دویدن در مسیر ماراتن شهر نیویورک — من کمتر به آبراموویچ و بیشتر به شعبدهباز دیوید بلین فکر کردهام، که در تمایل به نمایشهای عمومی کمی مازوخیستی از پایداری با ممدانی مشترک است. وظیفه شهردار، در نهایت، معمولاً کمتر شبیه یک ملاقات بیصدا در موما است، و بیشتر شبیه به شصت و سه ساعت در مکعب یخ در میدان تایمز محبوس بودن.
انرژی حاکم بر اتاق، ترکیبی از حال و هوای اداره راهنمایی و رانندگی (D.M.V.) و پیشاتاق پاپ بود. (چای شیرین عدنی که به عنوان نوشیدنی عرضه میشد، مطمئناً به رفع بیقراریهای عصبی کمک چندانی نمیکرد.) برخی از شرکتکنندگان، کارمندان و فروشندگان موزه بودند که برای شرکت دعوت شده بودند، اما بیشتر آنها روز قبل، زمانی که تیم ممدانی در اینستاگرام فراخوانی برای درخواست شرکت منتشر کرده بود، از این رویداد مطلع شده بودند. در تلاش برای جذب افرادی فراتر از طرفداران پر و پا قرص، آنها از برخی اتحادیههای بزرگ محلی و گروههای جامعه درخواست کرده بودند تا خبر را پخش کنند. یک سرمایهگذار خطرپذیر بیوتکنولوژی به نام فیضان سید احمد به لطف پسرعمویش، که یک افسر پلیس نیویورک و جزء تیم امنیتی شهردار منتخب است، جایگاهی برای شرکت به دست آورد. احمد دختر هشتسالهاش و پدرش را که در سال ۱۹۷۸ از هند مهاجرت کرده بود، با خود آورد و قصد داشت ایده کریدور بیوتکنولوژی دوحه-نیویورک را به ممدانی ارائه دهد.
بازدیدکننده شماره ۱، وینی کورلتا، معلم سابق زبان انگلیسی و ادبیات، او نیز از آستوریا بود که قبل از باز شدن موزه در برف صف کشیده بود. آپارتمان یکخوابه ممدانی با اجارهبهای تثبیتشده، تنها چند بلوک دورتر است و کورلتا میخواست قبل از اینکه او به گرِیسی منشن (Gracie Mansion) نقل مکان کند، با او درباره ساخت مسکنهای خانوادگی بیشتر صحبت کند. او گفت: "میخواهم بدانم که این آپارتمانها یا کاندومینیومهای دوخوابه و سهخوابه در حال ساخت هستند،" برخلاف ساختمانهای بزرگی که پر از استودیو و یکخوابه هستند، مانند همان آپارتمانی که ممدانی در آن زندگی میکند. او اضافه کرد: "میخواهم ببینم کجا برای این کار در نظر گرفته شده و مکانیابی شده، که مدارس در آن مکانها خواهند بود، چند ظرفیت را انتظار دارند." او افزود: "چیزی واقعی که بتوانم پیگیری و ردیابی کنم." وقتی کورلتا پس از سه دقیقه ملاقاتش بیرون آمد، اعلام کرد که راضی است. او گفت: "عالی بود. او واقعاً یادداشتبرداری میکرد."
برای رسیدن به ممدانی، شرکتکنندگان پس از ورود به موزه به سمت چپ رفتند و وارد اتاقی شدند که در مرکز آموزشی آن آر. و اندرو اچ. تیش (Ann R. and Andrew H. Tisch Education Center) آماده شده بود؛ این مرکز به نام عمو و عمه جسیکا تیش، رئیس پلیس، نامگذاری شده است، که ممدانی از او خواسته است در دولت او باقی بماند. (بازدیدکننده شماره ۲، یک فعال جوان که دموکراتهای سوسیالیست آمریکا را به دلیل مواضع ناکافی تهاجمیشان در قبال اسرائیل ترک کرده بود، برای سرزنش ممدانی درباره تیش آمده بود. این فعال گفت: "من علاقهمندم ببینم آیا او میتواند خود را از آنچه به نظر میرسد در حال تبدیل شدن به آن است، رها کند.") به هر شرکتکننده یک پلاک نام و شماره بازدیدکننده داده شد و در نهایت به اتاقی مجاور فراخوانده شدند، جایی که در صفی تکنفره روی صندلیها منتظر ماندند. چندین نفر به من گفتند که وقتی بالاخره نوبتشان به ممدانی رسید، آنقدر دستپاچه بودند که سه دقیقه آنها قبل از اینکه بتوانند حرفشان را بزنند، به سرعت گذشت. بازدیدکننده شماره ۹۷، با گوشوارههای آویز ماه و ژاکت چرمی مشکی، سؤالی را که مادرش میخواست بپرسد و سؤالی را که برادرش میخواست بپرسد، از ممدانی پرسید و قبل از اینکه بتواند سؤال خودش را درباره دپارتمان ایمنی جامعه (Department of Community Safety) پیشنهادی ممدانی بپرسد، وقتش تمام شد. او همچنین میخواست درباره نمایشگرهای تبلیغاتی دیجیتال در مترو شکایت کند. او گفت: "چه آیندهای دیستوپیایی!"
با وجود تلاش تیم برای متنوعسازی حضور شرکتکنندگان، ترکیب کلی جمعیت نشاندهنده میزان مشخصی از خودانتخابی بود. بیشتر آنها بین سی تا چهل سال داشتند و بسیاری به راحتی خود را از علاقهمندان ممدانی معرفی میکردند. از صد و چهل و دو نفری که با او ملاقات کردند، تنها تعداد کمی نمیخواستند با خبرنگار صحبت کنند، و هیچ ترول یا مخالف آشکاری وجود نداشت. (صد و چهل و دو نفر از شهروندان نیویورک و هیچ دشمنی بدون غربالگری بسیار خوب اتفاق نمیافتد.) با این حال، غافلگیریهایی نیز وجود داشت. بازدیدکننده شماره ۱۰۸، یک فیلمساز، موسیقیدان، و اپراتور شرکت تولیدی از بوشویک، آمده بود تا به ممدانی بگوید مراقب دیجیها (D.J.s) باشد. او گفت: "به نظر من، یکی از بزرگترین شاخصهای رکود اقتصادی در شهر نیویورک در حال حاضر، اپیدمی دیجیها است، زیرا مردم وقت ندارند ساز یاد بگیرند؛ مردم فضای تمرین ندارند." بازدیدکننده شماره ۶۱، که خواست نامش فاش نشود، بیست و پنج ساله و یهودی بود و دو بار به ترامپ و سپس امسال به ممدانی رأی داده بود. او گفت: "من به نامزد پوپولیست، دموکرات، جمهوریخواه، هر چه که باشند، رأی میدهم." او یک ژاکت خاکستری و زنجیر طلایی به گردن داشت و در محله آپر ایست ساید زندگی میکرد. او تا حدودی میخواست مطمئن شود که ممدانی میداند که صرفاً به دلیل اینکه او به او رأی داده است، به این معنی نیست که با او در همه چیز موافق است.
بازدیدکننده شماره ۵۳، گابریلا گونجون، که توسط مهاجران دومینیکن در جنوب جرسی (بین پرینستون و سیکس فلگس) بزرگ شده بود، گفت که از نحوه هدف قرار دادن مهاجران توسط دونالد ترامپ وحشت کرده است. او گفت: "شنیدن اینکه ترامپ میگوید مردم از کشورهای جهان سوم را اینجا نمیخواهد، واقعاً مرا ترساند و این باعث میشود احساس کنم، حتی اگر اینجا به دنیا آمدهام و صد در صد شهروند اینجا هستم، نمیدانم چه زمانی آن خط تغییر خواهد کرد." اما او نمیخواست درباره این موضوع با ممدانی صحبت کند. گونجون، که بیست و شش سال دارد و یک معمار آموزشدیده است که برای یک آژانس شهری که بر ساخت مدارس نظارت میکند، کار میکند، شکایتی درباره سیستم پرداخت بدون تماس OMNY در ایستگاههای مترو و اتوبوس شهر داشت. او گفت: "من احساس نمیکنم هویت ما باید به هر ایستگاهی که میرویم گره بخورد." کارتهای مترو (MetroCards) به مسافران درجهای از حریم خصوصی میدادند. "به خصوص با این موضوع مهاجران - مثلاً من نمیخواهم به هیچ وجه هدف قرار بگیرم."
جوینال عابدین، مهاجر شصتوپنجساله بنگلادشی از وودساید، با کت و شلوار آبی و پیراهن و کراوات سبز به موزه آمد. او میخواست با ممدانی درباره وضعیت دشوار صاحبخانههای کوچک صحبت کند. او گفت: "همه صاحبان خانه میلیاردر نیستند، مانند دونالد ترامپ." با وجود حمایت ممدانی از مستأجران شهر، عابدین مصمم بود که او را متقاعد کند که صاحبخانههای کوچکی مانند او نیز شایسته همدلی هستند. اما وقتی وارد اتاق شد، شهردار منتخب، که او را قبلاً ملاقات کرده بود، با ذکر نام فرزندانش او را خلع سلاح کرد. عابدین گفت: "اسم بچهها را پرسید. چه میتوانستم بکنم؟"
با گذشت بعدازظهر، برف در باغ پشتی موزه انباشته شد و بازدیدکنندگان ممدانی همچنان میآمدند و یخ را از چکمههایشان میتکاندند. مردی آنچه را میخواست به ممدانی بگوید، زیر لب بارها و بارها تکرار میکرد، چشمانش تار و در دوردست گم شده بود. شرکتکننده دیگری یادداشتهایی با خودکار روی پشت دستش نوشته بود که از بالا به پایین اینها را میخواند: "اجاره افطار اکلیل جامعه. رد هوک + گوانوس بافتنی کسب و کارهای کوچک اتوبوس در حالت درجا کار کردن." در بعدازظهر، لینا خان، رئیس سابق کمیسیون تجارت فدرال، که یکی از رهبران تیم انتقال قدرت است، به همراه مشاوران ارشد دیگر، از جمله اِل بیسگارد-چرچ، رئیس دفتر ممدانی، و دین فولیهان، یک کهنهکار ۷۴ ساله آرام از دولت ایالتی و شهری، که به عنوان اولین معاون شهردار ممدانی خدمت خواهد کرد، وارد اتاق انتظار شد تا با بازدیدکنندگان صحبت کند. بازدیدکننده شماره ۹۷، زنی با گوشوارههای ماه، حدود ساعت ۵:۳۰ از ملاقاتش بیرون آمد و گفت که احساس کرده ممدانی خسته است. او گفت: "او خسته بود، این را میشد در چهرهاش دید. اما از نحوه صحبت کردنش نمیتوانستید تشخیص دهید."
ممدانی برای اولین بار در سپتامبر گذشته با جولیان گرسون، سخنور خود که ایده پیادهروی در طول منهتن را مطرح کرده بود، درباره ایده "شهردار گوش میدهد" گفتگو کرد. رویداد روز یکشنبه به عنوان دنبالهای طراحی شده بود، یک حرکت بزرگ دیگر که نشاندهنده اعتقاد مستمر ممدانی بود که جلب توجه عمومی برای به انجام رساندن تغییرات جاهطلبانهای که او امیدوار است در شهر ایجاد کند، حیاتی خواهد بود. من از فولیهان، که به بیل دیبلاسیو در اجرای برنامه مهدکودک جهانی (universal pre-K) کمک کرد، پرسیدم که چقدر از وظیفه شهردار شامل اجرای عمومی میشود. او گفت: "یک دستور کار کامل مقرونبهصرفه بودن - این نیازمند ارتباط مداوم است." او با لبخندی کج افزود: "در گذشته هیچ کس - و این انتقاد نیست - مرا وادار به انجام این کار نمیکرد."
ممدانی کمی بعد از ساعت ۹ شب با لبخندی بر لب ظاهر شد. او گفت: "پانزده ساعت است که در آن اتاق بودهام!" (او هر ساعت یک استراحت پنج دقیقهای داشت، به علاوه ناهار.) او گزارش داد که یک نفر از شرکتکنندگان لباس همبرگر پوشیده بود، بیش از یک نفر فاش کردند که مهاجر غیرقانونی هستند و چندین نفر در طول جلسات گریه کرده بودند، از جمله خودش. یک نفر گفته بود که مهمترین مسئلهاش تغییر زمان ساخت و ساز در بزرگراه ون وایک (Van Wyck Expressway) است. ممدانی گفت: "در حال حاضر از ساعت ۸ صبح تا ۴ بعدازظهر است و این هیچ منطقی ندارد. آنها میخواهند که این به حالت قبل بازگردد، که ساخت و ساز شبانه بود. که بسیار منطقی است."
زمانی که ممدانی در سیاست نیویورک در حال پیشرفت بود، او و دیگر وابستگان به دموکراتهای سوسیالیست آمریکا (D.S.A.) نگران روشهایی بودند که مسئولیت گرفتن میتواند افراد را تغییر دهد. بیسگارد-چرچ بعدازظهر یکشنبه به من گفت: "فکر میکنم هر فشاری وجود دارد، به محض حکمرانی، برای اینکه این فرآیند را انحصاری کند." بیسگارد-چرچ گفت حتی زمانی که ممدانی یک عضو ناشناس مجلس ایالتی در آلبانی بود، هر دوی آنها به سختی در مورد چگونگی حفظ "ارتباطات عمیق" با رأیدهندگان فکر کرده بودند. او گفت: "ما یک وظیفه واقعی نیز داریم که امید و ایمان مردم را حفظ کنیم که میتوانیم کارها را متفاوت انجام دهیم، و این با داشتن زمان مستقیم با شهردار منتخب آغاز میشود."
در آستانه مراسم تحلیفش، ممدانی تنها بیشتر از خطرات گرفتار شدن در حباب آگاه به نظر میرسید. او به من گفت، در حالی که موزه خالی میشد: "نمیتواند اینطور باشد که تنها نیویورکی که میبینید، بازتاب خودتان در پنجره دودی آن ماشین باشد." او افزود: "نمیتواند اینطور باشد که هر جلسهای که دارید، جلسهای باشد که با آن موافقت کردهاید یا خودتان ترتیب دادهاید." او نیز مانند هر سیاستمدار شورشی دیگری، امیدوار است بخشی از جادوی کمپین خود را حفظ کند، حتی زمانی که روزمرهاش با واقعیتهای غیرجادویی حکمرانی پر میشود. در سخنرانی پیروزیاش ماه گذشته، ممدانی به جملهای اشاره کرد که یک بار ماریو کومو، پدر رقیب شکستخوردهاش اندرو کومو، گفته بود: "کمپینها با شعر نوشته میشوند، در حالی که حکمرانی با نثر انجام میشود." پیروزی او نشان میداد که سیاست از مرحله متنی عبور کرده است. اکنون همه چیز اجراست.