تصویرسازی گرافیکی توسط دانیل استیر برای نیویورک تایمز
تصویرسازی گرافیکی توسط دانیل استیر برای نیویورک تایمز

ذهنیت ترامپ پیچیده نیست

تحلیل

کاوش در ذهنیت پرزیدنت ترامپ – منطق زیربنایی اولویت‌ها، اخلاقیات و تصمیم‌گیری‌های او – مانند باز کردن یک سطل زباله است که روزها در گرمای تابستان رها شده باشد.

موضوع غالب حکمرانی بر پایه خودشیفتگی است: "ترامپ را دوباره عالی کن."

ترامپ را می‌توان با پول، خرید رمزارزهای او، کمک‌های مالی و گاهی اوقات با چاپلوسی آشکار متقاعد کرد.

دو چراغ راهنمای درخشان که مفهوم اخلاقیات او را هدایت می‌کنند، منافع شخصی و ارتقای تصویر خودش هستند که هر دو بر ملاحظات منافع ملی و رفاه عمومی غلبه می‌کنند.

بارزترین نمونه: امتناع او از پذیرش تحقیر شکست در انتخابات 2020 که منجر به حمله 6 ژانویه 2021 پیروانش به کنگره آمریکا با هدف "توقف سرقت" شد و سپس عفو شورشیان توسط ترامپ.

او نسبت به آسیب‌ها، از جمله مرگ، که او و سیاست‌هایش در داخل و خارج از کشور وارد کرده‌اند، کور است. این ایده که اقدامات او اقتصاد را بدتر کرده است، برای ترامپ غیرقابل تحمل است. ترامپ در پاسخ به سوال پولیتیکو در مورد ارزیابی عملکردش در زمینه اقتصاد پاسخ داد: "A-plus-plus-plus-plus-plus."

ترامپ از کینه‌های خود لذت می‌برد. انتقام به او شادی می‌دهد. ترامپ در مراسم یادبود چارلی کرک در فینیکس با لحنی حاکی از لذت به عزاداران گفت: "من از حریفم متنفرم. بهترین‌ها را برای آن‌ها نمی‌خواهم."

انگیزه سود – برای خودش، برای متحدانش و برای حامیان مالی‌اش – بر تصمیم‌گیری‌های ترامپ در تمام زمینه‌ها، از عفو مجرمان محکوم‌شده گرفته تا راهبردهای مذاکره با رهبران خارجی و تدوین قوانین مالیاتی، غالب است.

ترامپ فاقد حس اساسی عدالت است، که با بی‌توجهی او به واقعیت حمله روسیه به اوکراین و عدم احساس تعهدش به ائتلاف‌هایی که برای حفاظت از دولت‌های دموکراتیک طراحی شده‌اند، نمود پیدا می‌کند.

معیار اصلی ترامپ در تعریف عدالت، از یک سو، این است که آیا یک فرد، گروه، شرکت یا کشور از او حمایت می‌کند (شورشیان 6 ژانویه)، به ثروت او کمک می‌کند (رمزارزها) یا جایگاه او را ارتقا می‌دهد (تمجید ولادیمیر پوتین). از سوی دیگر، او تمام کسانی را که مشروعیت اقدامات او را زیر سوال می‌برند یا چیزی نامناسب در مورد روابط او با روسیه مطرح می‌کنند، محکوم کرده و خواستار پیگردهای کیفری آنها می‌شود.

ترامپ راهبردی فکر نمی‌کند. در عوض، نیاز وسواس‌گونه او به برنده شدن، به پاداش گرفتن غرور یا حساب بانکی‌اش، هر چیزی جز محاسبات تاکتیکی کوتاه‌مدت که با پیگیری منافع شخصی او شکل گرفته‌اند را رد می‌کند.

به نقل از یک گزارشگر ورزشی مشهور سابق واشنگتن، وارنر ولف: "بیایید به نوار ویدیویی برویم."

در 4 نوامبر، هیئتی از صنعتگران سوئیسی یک ساعت رومیزی رولکس گران‌قیمت و یک شمش طلای یک کیلوگرمی (2.2 پوندی) به ارزش 130,000 دلار با حک 45 و 47 به ترامپ اهدا کردند. ده روز بعد، دولت ترامپ با کاهش 39 درصدی تعرفه واردات سوئیس به 15 درصد موافقت کرد.

طرح صلح 28 ماده‌ای اولیه برای پایان دادن به جنگ در اوکراین، که توسط روسیه و ایالات متحده تدوین شده، هیچ اشاره‌ای به حمله روسیه به اوکراین نمی‌کند و در عوض به روسیه اجازه می‌دهد اراضی‌ای را که اکنون کنترل می‌کند، حفظ کند. این 28 ماده سرمایه‌گذاری قابل توجه تجاری آمریکا در منطقه و پایان دادن به تحریم‌ها علیه روسیه را فراهم می‌کند.

در یک مقاله کلیدی با عنوان "جنگ نه، پول بسازید: طرح واقعی ترامپ برای صلح در اوکراین"، گزارشگران وال استریت ژورنال، درو هینشاو، بنوا فاکون، ربکا بالهاوس، توماس گراو و جو پارکینسون می‌نویسند که معماران این طرح "راهی را برای بازگرداندن اقتصاد 2 تریلیون دلاری روسیه از انزوا ترسیم می‌کردند – با کسب‌وکارهای آمریکایی که اولین نفر برای بهره‌برداری از سودها، رقبای اروپایی را شکست می‌دهند."

سناتور کریس مورفی، دموکرات از کنتیکت، در 8 دسامبر طرح را در X محکوم کرد:

این طرح به عنوان طرح صلح برای پایان دادن به جنگ روسیه در اوکراین توصیف می‌شود، اما اگر به جزئیات آن نگاه کنید، هیچ ربطی به صلح ندارد. این یک معامله تجاری است تا افراد اطراف دونالد ترامپ را ثروتمند کند. این صرفاً فساد است، از سیر تا پیاز.

مورفی ادامه داد، حامیان مالی ثروتمند ترامپ،

هم‌اکنون در تلاشند تا وارد عمل شوند. یکی از حامیان اخیراً صدها هزار دلار به یک لابی‌گر بسیار نزدیک به حلقه داخلی ترامپ پرداخت کرده است تا خط لوله نورد استریم دو، که یک خط لوله گاز روسی است، را بخرد. باز هم، این چیزی است که فقط زمانی برای این سرمایه‌گذاران ممکن است ثروت‌ساز باشد که جنگ تمام شده و آمریکا تحریم‌ها را لغو کند. یک همکار نزدیک دیگر ترامپ در حال مذاکره برای به دست آوردن سهمی در یک پروژه گاز قطبی روسیه است.

اوکراین چه چیزی به دست می‌آورد؟ مورفی می‌پرسد و پاسخ می‌دهد:

هیچی، هیچی. این معامله اوکراین را می‌فروشد. در واقع، این معامله از اوکراین می‌خواهد که به روسیه مناطقی را که حتی در حال حاضر کنترل نمی‌کند، واگذار کند. این طرح عفو عمومی برای تمام جنایات جنگی که پوتین مرتکب شده است، فراهم می‌کند.

شکی نیست که ترامپ شیفته تمجید است.

در 5 دسامبر در مراسمی در مرکز کندی، جانی اینفانتینو، رئیس فیفا (FIFA)، سازمان بین‌المللی ناظر بر فوتبال، اولین جایزه صلح فیفا، یک مدال طلا و یک جام طلایی با تصویر دو دست که کره زمین را نگه داشته‌اند را به ترامپ اهدا کرد.

ترامپ به حضار گفت: "این واقعاً یکی از بزرگترین افتخارات زندگی من است."

ذهنیت معاملاتی ترامپ به یک تفکر بازی با حاصل جمع صفر (zero-sum mentality) ترجمه می‌شود که جنگ‌های تجاری و تعرفه‌ای او را هدایت می‌کند. این تفکر بر این باور او استوار است که کشورهای دیگر در حال سوءاستفاده از ایالات متحده هستند و به نوبه خود، از طریق فشارهای تورمی و روابط تیره با متحدان و رقبا، به خود آسیب می‌رسانند.

از کیم لین شپله، جامعه‌شناس پرینستون که به طور گسترده در مورد ظهور و سقوط دولت‌های مشروطه نوشته است، خواستم تا یک قدم به عقب برگردد و دولت ترامپ را توصیف کند. او از طریق ایمیل پاسخ داد:

بسیاری از مستبدان از موقعیت‌های خود برای خود-ثروتمندسازی استفاده کرده‌اند — اوربان، اردوغان، پوتین، مودی و غیره. اما هیچ یک از آنها این امکان خود-ثروتمندسازی را به اوج‌هایی که ما اینجا در ایالات متحده، در کمتر از یک سال از دوران ترامپ دیده‌ایم، نرسانده‌اند. اقتصاددانان دولت‌های آنها را دولت‌های غارتگر نامیده‌اند زیرا این دولت‌ها به جای ارائه خدمات، از ثروت عمومی برای منافع خصوصی استفاده می‌کنند.

شپله در مقدمه کتابی درباره مجارستان با عنوان "دولت مافیایی پساکمونیست" درباره رژیم نخست‌وزیر ویکتور اوربان نوشته بود، اما در ایمیل خود گفت که اظهاراتش به همان اندازه، اگر نگوییم بیشتر، در مورد ریاست جمهوری ترامپ نیز صدق می‌کند:

هنگامی که یک سازمان مافیایی از دنیای زیرزمینی به دنیای بالایی می‌رود و خود دولت را کنترل می‌کند، دولت مافیایی حاصله، ابزارهای حکومتی تازه به دست آورده خود را با اصول یک مافیا به کار می‌گیرد – وفاداران خود را با قوانین سخت‌گیرانه انضباطی در مسیر نگه می‌دارد و در عین حال به آنها غنایم قدرت را می‌بخشد، و دشمنان خود را با پیگردهای کیفری، پرونده‌های افترا، حسابرسی‌های مالیاتی، مصادره اموال، محرومیت از اشتغال، نظارت و حتی تهدیدهای پنهان خشونت تهدید می‌کند.

مافیاها همچنین کیفیت دیگری دارند: آنها از طریق قوانین رسمی، ساختارهای بوروکراتیک و رویه‌های شفاف عمل نمی‌کنند. از آنجا که مافیاها ذهنیت سازمان‌های جنایتکار را دارند، حتی زمانی که بخشی از دنیای بالایی هستند، به تصمیم‌گیری‌های حیاتی خود در سایه‌ها عادت دارند. همانند خانواده‌هایی که بر اساس آنها الگوبرداری شده‌اند، خویشاوندان سیاسی در مافیاها برای وفاداری پاداش می‌گیرند، نه شایستگی، و طلاق‌ها به دلیل بی‌وفایی رخ می‌دهند تا عملکرد بد. توزیع منابع موجود در خانواده به همبستگی پاداش می‌دهد و از انحرافات بداهه مجازات می‌کند. این دقیقاً بر اساس قانون نیست.

در راستای همین خطوط فکری، اریکا فرانتز، دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی میشیگان که متخصص در مطالعه سیاست‌های اقتدارگرا است، به سوالات من از طریق ایمیل پاسخ داد:

ما می‌دانیم که حکومت فرد قدرتمند – جایی که قدرت در رهبری متمرکز است – با فساد بیشتر مرتبط است. نمونه‌هایی از ویکتور اوربان در مجارستان و آلبرتو فوموری در پرو این موضوع را به خوبی نشان می‌دهند. هر چه قدرت متمرکزتر شود، بیشتر شاهد آن هستیم که رهبر، دوستان و خانواده نزدیکش و نخبگان تجاری وفادار سود می‌برند.

ما شاهد وقوع این اتفاق در بستر ایالات متحده هستیم، جایی که ترامپ و افراد حاضر در اطرافیانش از طریق طیف وسیعی از فعالیت‌ها، از رمزارزها گرفته تا معاملات املاک و مستغلات در خاورمیانه، ثروتمندتر می‌شوند.

فرانتز ادامه داد: "در نهایت، این به یک سیستم غارت‌سالار تبدیل می‌شود."

او اضافه کرد: "باید روشن شود که ایالات متحده در این مقطع از غارت‌سالاری فاصله زیادی ندارد. غارت‌سالاری در واقع حوزه سیستم‌های کاملاً خودکامه است، با توجه به اینکه نهادهای دموکراتیک اجرای فساد در مقیاس وسیع را دشوار می‌سازند."

با این حال، او افزود: "ما قطعاً شاهد لغزش به سمت فساد بیشتر در دولت فعلی هستیم که ایالات متحده را از آنچه در یک دموکراسی سالم انتظار می‌رود، دور می‌کند."

در حالی که من عمدتاً با شپله و فرانتز موافقم، فکر می‌کنم ترامپ در جنبه‌های کلیدی از پوتین، نارندرا مودی، اوربان و رجب طیب اردوغان متمایز است، تفاوت‌هایی که زمانی که آنها تحت عناوینی مانند حاکمان دولت‌های مافیایی یا غارت‌سالاری‌های نوظهور دسته‌بندی می‌شوند، نادیده گرفته می‌شوند.

مهمترین ویژگی که چهار مستبد خارجی را از ترامپ جدا می‌کند، این است که آنها در بلندمدت فکر می‌کنند و پیامدهای گسترده تصمیمات خود را محاسبه می‌کنند، در حالی که تفکر ترامپ کوتاه‌مدت، اگر نگوییم کودکانه است.

جاناتان مارتین، گزارشگر ارشد سیاسی پولیتیکو، این ویژگی ترامپ را به خوبی در مقاله خود در 4 دسامبر با عنوان "رئیس‌جمهوری که هرگز بزرگ نشد" توصیف کرد:

ترامپ در این دور دوم و نهایی خود در کاخ سفید، بهترین زندگی خود را می‌گذراند. با نزدیک شدن به یک سال بازگشت به قدرت، او این دفتر را به یک کمپ فانتزی بزرگسالان تبدیل کرده است، یک فرار مانند تام هنکس در "بزرگ" (Big) و بستنی برای شام که در قالب یک ریاست‌جمهوری ظاهر شده است.

مارتین نوشت که ترامپ یک بخش اوربان است،

که قانون را مسخره می‌کند و از قدرت دولتی برای پاداش دادن به دوستان و مجازات دشمنان استفاده می‌کند در حالی که نهادها را تضعیف می‌کند. اما او همچنین یک پسر 12 ساله است: سفرهای تفریحی، زمان زیاد برای تماشای صفحه نمایش، بازی با اسباب‌بازی‌ها، منوهای قابل اعتماد کودکان و هدایای جالب زیر درخت کریسمس — نه جوراب یا کیف‌های Trapper.

با این حال، مانند همه کودکان، همچنین فوران‌های خشم در وسط رستوران‌ها رخ می‌دهد. یا در این مورد، در اتاق کابینه.

کج‌خلقی ترامپ یکی از دلایلی است که پوتین، مجهز به انضباط یک سرهنگ دوم سابق در کا.گ.ب. (K.G.B.)، رئیس‌جمهور ما را دور می‌زند. در عین حال، کودک‌صفتی ترامپ زیربنای پرستش مطیعانه او از همتای روسی‌اش است.

سرانجام، در دولتی که به دلیل اتخاذ نامنظم و ترک ناگهانی سیاست‌ها شناخته شده است، ترامپ عزمی تزلزل‌ناپذیر برای افزایش ثروت ثروتمندان از خود نشان داده، در حالی که برای بهبود شرایط رو به وخامت رأی‌دهندگان طبقه کارگر MAGA که او را به قدرت رساندند، کار چندانی انجام نداده است.

من پیش از این نیز در این باره نوشته بودم، اما رأی‌دهندگان MAGA از دیگر گروه‌های سیاسی به دلیل سهم نامتناسب خود از رأی‌دهندگان با درآمد متوسط رو به پایین و متوسط، که خانواده‌هایشان بین 30,000 تا 100,000 دلار در سال درآمد دارند، متمایز هستند.

هنگامی که اثرات قانون سیاست داخلی "بزرگ و زیبا" – کاهش مالیات و کاهش هزینه‌ها برای مراقبت‌های بهداشتی و کوپن‌های غذا – با اثرات تعرفه‌های ترامپ ترکیب می‌شود، این رأی‌دهندگان با درآمد متوسط تا متوسط رو به پایین متضرر می‌شوند.

آزمایشگاه بودجه ییل (Yale Budget Lab) محاسبه کرده است که تقریباً همه افراد در محدوده 30,000 تا 100,000 دلار، به طور خالص ضرر خواهند کرد. خانوارهای با درآمد 75,730 دلار، تقریباً میانه این محدوده، به طور متوسط 1,060 دلار در سال جاری ضرر خواهند دید.

تنها گروهی که به طور قابل توجهی سود خواهند برد، خانوارهای در دهک بالای درآمدی با متوسط درآمد 517,700 دلار هستند که 9,670 دلار بیشتر به دست خواهند آورد.

بر اساس تخمین‌های اولیه من، تنها گروهی که در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ بسیار خوب عمل کرده‌اند، سهامداران هستند که در هر دهک درآمدی سود کرده‌اند.

اما سودها به شدت به نفع ثروتمندان بسیار بالا است که اکثریت سهام را در اختیار دارند. سود برای کسانی که در نیمه پایین توزیع درآمد قرار دارند، در هیچ دهکی از 8,000 دلار فراتر نمی‌رود. برای کسانی که در دهک‌های ششم تا نهم قرار دارند، سودها از تقریباً 10,750 دلار تا 51,000 دلار متغیر است. در دهک بالا، سود به کمی کمتر از 280,000 دلار می‌رسد.

سود بیش از یک چهارم میلیون دلاری که به خانواده‌های دهک بالا می‌رسد، با این حال، در مقایسه با آنچه ترامپ و خانواده‌اش در ماه‌های اول دوره دوم خود به دست آوردند، مبلغ ناچیزی است.

در 16 اکتبر، CryptoNews گزارش داد که "خانواده رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، در سال گذشته از طریق مجموعه متنوعی از سرمایه‌گذاری‌های مرتبط با رمزارز، حدود 1 میلیارد دلار سود قبل از کسر مالیات کسب کرده‌اند."

در این میان، جستجوی خانواده ترامپ برای راه‌های کسب سود بی‌وقفه ادامه دارد، و جرد کوشنر، داماد ترامپ، در جدیدترین سرمایه‌گذاری‌ها پیشگام است.

در 11 دسامبر، نیویورک پست گزارش داد که کوشنر مذاکراتی را با آپولو گلوبال منجمنت (Apollo Global Management) مارک روآن و KKR هنری کراویس آغاز کرده است تا "در بازسازی پس از جنگ در اوکراین کمک کند."

در همین زمان، شرکت کوشنر، Affinity Partners، در پیشنهاد خصمانه پارامونت (Paramount) برای وارنر برادرز دیسکاوری (Warner Bros. Discovery) سرمایه‌گذاری کرده است و به شرکت‌های صندوق ثروت دولتی عربستان سعودی، قطر و ابوظبی پیوسته است.

برای ترامپ و خانواده‌اش، هیچ جدایی بین تصدی پست دولتی و کسب درآمد وجود ندارد.

به یاد روزی در گذشته دور افتادم که مجلس مریلند را پوشش می‌دادم. در اوایل دهه 1970، جوزف جی. استازاک، سناتور ایالتی از شرق بالتیمور، متهم شد به تضاد منافع به دلیل حمایت از قانونی که فروشگاه‌های بسته‌بندی را از تخفیف دادن مشروبات الکلی، شراب و آبجو منع می‌کرد، در حالی که خودش مالک میخانه‌ای بود که بخش بزرگی از موفقیتش به کسب‌وکار پررونق در فروش بسته‌بندی بستگی داشت.

استازاک، که به ندرت در مجلس صحبت می‌کرد، از جای خود برخاست و در حالی که به سختی لبخندش را پنهان می‌کرد، با ناراحتی از همکارانش پرسید: "این چگونه با منافع من تضاد دارد؟"