مقدمه و سنت کتابخوانی
هر سال اصرار دارم که هر یک از سه فرزندم کتابی را انتخاب کنند تا با هم بخوانیم. دخترم ایلانا که از این تکلیف دل خوشی نداشت، تابستان قبل از دانشگاه با بهرهگیری از علاقه من به تاریخ، اصرار کرد کتابی چالشبرانگیز بخوانیم. من تصمیم گرفتم این سنت را حفظ کنم چون به عمق کلام مارک توین پی برده بودم. ما بهجای اینکه تلاش کنیم هرگز اشتباهات والدینمان را تکرار نکنیم، تلاش کردیم از روشهای مثبت آنها الگوبرداری کنیم.
اصل اول: اهمیت وعدههای غذایی خانوادگی
اولین اصل ما که شاید مهمترین آنها باشد، این است که وعدههای غذایی مهم هستند. خانوادهها باید با هم غذا بخورند. من و همسرم ایمی این را به یک قانون تبدیل کردیم که حداقل چهار شب در هفته را برای شام در کنار هم باشیم. ما ورود نمایشگرها مانند گوشی و تبلت را به سر میز ممنوع کردیم تا تعامل واقعی شکل بگیرد.
اصل دوم: حضور مؤثر و رابطه یکبهیک
آنچه مهم است، میزان حضور شما در زندگی فرزندانتان است. وقتی وارد خانه میشوم، بلافاصله روی بچهها تمرکز میکنم. همچنین اطمینان حاصل میکردیم که فعالیتهای بیرون از خانه را بهصورت یکبهیک انجام دهیم. بهعنوان پدرِ دو دختر، متقاعد شدهام که رابطهی پدر با دختر در نوجوانی تأثیر زیادی بر عزتنفس او دارد.
اصل سوم: عشق بیپایان و انتظارات بالا
عشق والدین پایهای است که هر کودکی میتواند با تکیه بر آن خطر کند. ما هرگز از گفتن دوستت دارم دریغ نکردهایم. در عین حال، معتقدیم تعیین انتظارات پایین عشق نیست. حمایتگر بودن و سختگیر بودن مانند یین و یانگ هستند و کودکان برای موفقیت به هر دوی اینها نیاز دارند.
اصل چهارم: پرورش علایق و محیط آموزشی خانه
وظیفه والدین این است که فرزندان خود را در معرض محرکهایی قرار دهند که تفکر آنها را گسترش میدهد. خانه جایی است که کودکان یاد میگیرند برای تحصیل ارزش قائل شوند. تنها ۲۰ درصد از زمان یک کودک در کلاس درس سپری میشود و وظیفه والدین سرمایهگذاری روی ۸۰ درصد باقیمانده است.