در آوریل امسال، فیزیکدان "خو هونگجی" در سخنرانی خود در شعبه شانگهای آکادمی علوم چین، از یک دستاورد بزرگ خبر داد. تیم او بیش از یک دهه روی یک راکتور هستهای آزمایشی کار کرده بود که به جای سوخت جامد، با محلولی گداخته از مواد شکافتپذیر و نمک مذاب کار میکند. این راکتور، که دو سال پیش راهاندازی شد، به خودی خود یک شاهکار بود. این تنها راکتور از نوع خود در جهان است و پتانسیل ایمنتر و کارآمدتر بودن را نسبت به نیروگاههای هستهای با خنککننده آبی که بر صنعت تسلط دارند، داراست. اکنون، "خو" توضیح داد که تیم او توانسته بدون خاموش کردن راکتور، سوختگیری مجدد آن را انجام دهد که نشاندهنده سطح بالایی از تسلط بر سیستم جدیدشان است.
این دستاورد هرچند خیرهکننده بود، زمانبندی سخنرانی "خو" نیز اهمیت ژئوپلیتیکی این موضوع را افزایش داد. تنها چند ماه پیش، شرکت هوش مصنوعی چینی DeepSeek با آشکار شدن اینکه این استارتاپ نسبتاً کوچک چینی، که تحت کنترلهای صادراتی ایالات متحده فعالیت میکند، یک مدل زبان بزرگ ساخته است که رقیب هر آنچه غولهای سیلیکون ولی طراحی کردهاند، زنگ خطر را در سراسر دنیای فناوری ایالات متحده به صدا درآورد. "خو" راکتور نمک مذاب تیم خود را نیز در همین راستا قرار داد: نشانهای دیگر از اینکه شکاف فناوری بین چین و ایالات متحده از بین رفته است.
"خو" توضیح داد که تیم او طراحی خود را بر اساس یک راکتور آزمایشی که در دهه ۱۹۶۰ در تنسی ساخته شده بود، بنا نهاده است. آن پروژه، معروف به آزمایش راکتور نمک مذاب (Molten-Salt Reactor Experiment) یا M.S.R.E.، در اوایل دهه ۱۹۷۰، زمانی که بودجه فدرال خود را از دست داد، به بنبست رسید. تیم "خو" هر آنچه را که میتوانستند در مورد M.S.R.E. یاد گرفتند تا دههها بعد بتوانند این پروژه را احیا کنند. "خو" تلاشهایشان را با داستان لاکپشت و خرگوش مقایسه کرد: در حالی که ایالات متحده "تنبلی کرده و مرتکب اشتباه شده بود"، چین "فرصت پیشی گرفتن" را غنیمت شمرده بود.
در واقع، راکتور نمک مذاب چین کمتر محصول یک رقابت و بیشتر نتیجه یک همکاری بود. کمتر از ده سال پیش، تیم "خو" با مجموعهای از دانشمندان هستهای آمریکایی کار میکرد. دانشگاه M.I.T. نمونههای گرافیت را برای دانشمندان چینی تشعشع کرده بود. مهندسان هستهای از برکلی به شانگهای پرواز کردند تا طرح اصلی را بررسی کنند. و تا سال ۲۰۱۵، در اوج دوستی علمی ایالات متحده و چین، موسسه "خو" یعنی موسسه فیزیک کاربردی شانگهای (SINAP)، یک توافقنامه تحقیقات و توسعه مشترک با آزمایشگاه ملی اوک ریج (Oak Ridge National Laboratory) تنسی، محل اولین راکتور نمک مذاب جهان، امضا کرده بود.
این توافقنامهها را میتوان محصولات نئولیبرالیسم دوره ریگان دانست. آنها به آزمایشگاههای ملی اجازه میدهند تا امکانات و کارکنان خود را به نهادهای خارجی اجاره دهند که در ازای تأمین مالی، میتوانند ادعای مالکیت بر هر فناوری را که آزمایشگاههای ملی ایالات متحده هنگام کار بر روی پروژه تعیین شده کشف میکنند، داشته باشند. در بیشتر موارد، این امر انتقال فناوری از موسسات عمومی به بخش خصوصی را تسهیل کرده است. اما توافقنامه بین O.R.N.L. و SINAP وضعیت بیسابقهای را ایجاد کرد: یک آزمایشگاه دولتی چینی میلیونها دلار به یک آزمایشگاه آمریکایی پرداخت میکرد تا مواد و لولهکشی را برای راکتورهای نمک مذاب توسعه دهد.
از ابتدا، طرف آمریکایی بر این باور بود که چینیها اولین کسانی خواهند بود که یک راکتور نمک مذاب میسازند. به هر حال، چین برای این کار هزینه میکرد. در آمریکا بودجهای برای تحقیقات نمک مذاب وجود داشت، اما بسیار کمتر از آنچه لازم بود، و به همین دلیل محققان اوک ریج مایل به پذیرش حمایت از چینیها بودند. از طریق این مشارکت، محققان آمریکایی امیدوار بودند که کار بر روی یک راکتور کمتر پیچیده را پیش ببرند که در آن نمک مذاب به عنوان خنککننده به جای خط سوخت استفاده میشد. "دیوید هالکوم"، محقق اصلی اوک ریج برای این توافقنامه، در یکی از کنفرانسها در آن زمان توضیح داد: "بودجه همان چیزی است که هست."
ده سال بعد، زیربنای فرضیات و سیاستهایی که چنین مشارکتی را ممکن ساخته بود، از هم پاشیده است. پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶، وزارت انرژی روابط خود را با SINAP قطع کرد و تهدید کرد که مجوزهای شرکتهای آمریکایی که فناوری هستهای را به چین صادر میکنند، لغو خواهد کرد. در دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ، خصومت دولت با چین تنها افزایش یافت. یک مقام ارشد در یک شرکت هستهای ایالات متحده به من گفت: "اگر در مورد توافقنامه تحقیقات مشترک بنویسید، دولت جدید همه را به دلیل اینکه همکاران شیطانی بودهاند، اخراج خواهد کرد." او فقط نیمهشوخی میکرد. وقتی من اطلاعاتی در مورد تحقیقات نمک مذاب در اوک ریج درخواست کردم، مدیر روابط عمومی آنجا به من گفت "این بار نمیتوانیم به شما کمک کنیم"، و بعداً میزان همکاری این مرکز با SINAP را به حداقل رساند. پس از تبادل کوتاهی با آزمایشگاه ملی آیداهو و لوس آلاموس در مورد درخواست مصاحبه با دیوید هالکوم، که از آن زمان به بخش خصوصی منتقل شده است، و توماس میسون، که در زمان مشارکت اوک ریج با SINAP رئیس آن بود، هر دو آزمایشگاه از پاسخ دادن به پیامهای من خودداری کردند. این سکوت در تضاد با فضای چند سال پیش است، زمانی که هالکوم چندین مصاحبه با رسانهها انجام داد و اوک ریج اجازه بازدید از تاسیساتی را که در ابتدا راکتور نمک مذاب خود را در خود جای داده بود، میداد.
دو ایمیل من به "خو هونگجی" نیز بدون پاسخ ماند. سپس، در نوامبر، "خو" درگذشت، گفته میشود که هنگام کار پشت میزش فوت کرده است.
روزهای "منافع مشترک" و "علم باز"، که هالکوم در سال ۲۰۱۵ به آنها اشاره کرده بود، جای خود را به شعارهای جدید "نفوذ ژئواستراتژیک" و "امنیت ملی" داده است. این شعارها، که مورد استقبال جمهوریخواهان و دموکراتها قرار گرفتهاند، از ناسیونالیسم برای راهاندازی مجدد صنعتی که دهها سال رکود آن را از پا درآورده بود، کمک میگیرند. هنوز مشخص نیست که آیا این برای رقابتی کردن صنعت هستهای ایالات متحده در بازارهای بینالمللی، یا حتی سودآور بودن داخلی آن، کافی است یا خیر.
برای درک آنچه امروز در انرژی هستهای اتفاق میافتد، دانستن آنچه زمانی "اولین دوران هستهای" نامیده میشد – یک دوره سیوهفت ساله بین سال ۱۹۴۲، زمانی که انریکو فرمی بر اولین واکنش زنجیرهای شکافت کنترل شده نظارت کرد، و سال ۱۹۷۹، زمانی که راکتور دوم در نیروگاه هستهای تری مایل آیلند در جنوب شرقی پنسیلوانیا دچار ذوب جزئی شد – کمک میکند. در اوج این دوره، حدود سال ۱۹۶۰، ایالات متحده تقریباً هفتاد درصد از هزینههای جهانی تحقیق و توسعه را به خود اختصاص میداد. انرژی هستهای، که در تقاطع دفاع و مهندسی عمران قرار داشت، دو بار سود برد. از این سرمایهگذاریها، مجموعهای از سلاحهای فزاینده ترسناک در کنار ناوگانی از راکتورهای آزمایشی و تجاری پدید آمد که ایالات متحده را به بزرگترین تولیدکننده انرژی هستهای در جهان تبدیل کرد. آمریکا هنوز این عنوان را در اختیار دارد، اما چین آماده است که احتمالاً در حدود سال ۲۰۳۰ این جایگاه را به دست آورد.
آزمایش راکتور نمک مذاب، نمادی از امکانات این دوره بود. این مفهوم در اواخر دهه ۱۹۴۰، با درخواست نیروی هوایی برای توسعه یک هواپیمای با نیروی هستهای آغاز شد. "آلوین واینبرگ"، که بعدها مدیر تحقیقات آزمایشگاه ملی اوک ریج شد، معتقد نبود که چنین هواپیمایی پرواز خواهد کرد، اما مایل بود که تلاش کند یکی بسازد. او در توسعه راکتورهایی که پلوتونیوم برای پروژه منهتن تولید میکردند، کمک کرده بود و پس از جنگ به شرق تنسی نقل مکان کرد. در آنجا، او بر توسعه O.R.N.L. نظارت داشت که از یک تاسیسات تولید پلوتونیوم در نزدیکی رودخانه کلینچ رشد کرد. از نظر واینبرگ، هدف یک آزمایشگاه ملی این بود که "کارهایی را امتحان کند که برای صنعت خصوصی بسیار دشوار یا بسیار پرخطر است." هواپیمایی که اورانیوم میسوزاند، دقیقاً همین بود.
واینبرگ نوشت که راکتور باید به دمای حدود ۱۵۰۰ درجه فارنهایت برسد تا بتواند یک موتور جت را تامین کند. تیم او حدس زد که چنین حرارتی هر میله سوختی را که به اندازه کافی کوچک باشد تا در هواپیما نصب شود، از بین میبرد، بنابراین تصمیم گرفتند از نمکهای فلوراید استفاده کنند. این نمکها در حدود ۴۰۰ درجه سانتیگراد ذوب میشدند و در بالای ۱۶۰۰ درجه پایدار میماندند. با مخلوط کردن اورانیوم فلوراید، خود نمک مذاب میتوانست به عنوان سوخت عمل کند.
این سیستم در نوامبر ۱۹۵۴ به حالت بحرانی رسید. در طول عمر کوتاه خود، خواص قابل توجهی را نشان داد، اما آزمایش همچنین برخی از چالشهای کار با نمک مذاب را آشکار کرد. نشت یک مشکل ثابت بود و رادیوتوکسیسیته بیشتر دستگاه، تعمیرات را تقریباً غیرممکن میکرد. به عنوان یک راهحل موقت، تیم واینبرگ مجبور بود به طور مکرر محفظه راکتور را گاززدایی کند و یک جنگل نزدیک را با زنون و ید رادیواکتیو پوشش دهد. در علامت صد ساعت، پروژه متوقف شد.
آزمایش راکتور نمک مذاب، فرصت دیگری را به او داد. در آن زمان، کمیسیون انرژی اتمی آماده بود تا سرمایهگذاریهای عمدهای برای توسعه راکتورهای زاینده (بريدر)، یا راکتورهایی که مواد شکافتپذیر بیشتری از آنچه میسوزانند تولید میکنند، انجام دهد. راکتورهای زاینده نوید انرژی در مقیاعی فراتر از آنچه میتوانست توسط عرضه جهانی زغالسنگ و نفت، سوختهایی که پیشبینی میشد ظرف یک قرن کمیاب شوند و از قبل مشکوک به گرم کردن زمین بودند، فراهم شود، را میدادند. برنامهریزی در سال ۱۹۶۰ آغاز شد و پنج سال بعد تیم واینبرگ شصتونه کیلوگرم اورانیوم غنی شده را وارد نمک کرد. این بار، آزمایش موفقیتآمیز بود. M.S.R.E. بیش از سیزده هزار ساعت عملیاتی را ثبت کرد که در طی آن محققان آزمایشات بیشماری را انجام دادند. "کتی هاف"، معاون وزیر انرژی هستهای در دولت جو بایدن، گفت: "آنها تقریباً هر محاسباتی را که در آن زمان میتوانست برای درک نحوه ساخت، راهاندازی و سوختگیری این راکتور انجام داد، انجام داد." مهمترین یافته یک نتیجه ساده بود: M.S.R.E. ثابت کرد که یک راکتور نمک مذاب قابل اجرا است.
واینبرگ امیدوار بود که از M.S.R.E. به یک راکتور زاینده نمک مذاب منتقل شود. اما در سال ۱۹۷۳، رئیس جمهور ریچارد نیکسون بودجه فدرال برای تحقیقات نمک مذاب را قطع کرد تا تمام تمرکز را بر روی یک راکتور زاینده رقیب که با سدیم خنک میشد، بگذارد. در سال ۱۹۸۳، راکتور زاینده سدیم نیز به نوبه خود بودجه خود را از دست داد. این پروژه که دچار افزایش بودجه شده بود، قربانی یک شورش محافظهکارانه به رهبری بنیاد هریتیج نیز شد. در آن زمان، مردم نیز به دلیل ذوب جزئی در تری مایل آیلند در سال ۱۹۷۹، نسبت به پروژههای انرژی هستهای بدبین شده بودند.
روشهای مختلفی برای نشان دادن کاهش صنعت هستهای ایالات متحده وجود دارد، اما شاید بارزترین آن با مجوزها باشد. از سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۷۸، تنظیمکنندهها صد و سی و سه مجوز ساخت برای راکتورهای هستهای غیرنظامی صادر کردند. بین سالهای ۱۹۷۹ و ۲۰۱۲، آنها هیچ مجوزی صادر نکردند. "ناتان میرولد"، که در هیئت مدیره شرکت TerraPower، یک شرکت فناوری هستهای که او با بیل گیتس تأسیس کرده است، به من گفت: "تقریباً هیچ کار واقعی بر روی انرژی هستهای از دهه هفتاد انجام نشده است." "وزارت انرژی هنوز برنامههای تحقیقاتی داشت، و نمیخواهم به کسی که در یکی از آنها بود، کملطفی کنم. اما آنها ساخت نیروگاهها را متوقف کردند. وقتی ساخت نیروگاهها را متوقف میکنید، توجیه تعداد عظیم مهندسان مورد نیاز برای شرکتها بسیار دشوار میشود."
چارلز فورسبرگ، یک محقق در M.I.T.، به من گفت: "اولین بار که به چین رفتیم، چیزی که به خصوص مرا تحت تأثیر قرار داد این بود که آنها تعداد زیادی از افراد را به این مشکل اختصاص دادند." "و اگر چند صد مهندس را به این مشکل اختصاص دهید، خیلی سریع یاد خواهید گرفت." فورسبرگ اوایل کار خود را به عنوان محقق در آزمایشگاه ملی اوک ریج گذراند و سپس به M.I.T. رفت، جایی که بر ساخت یک حلقه نمک مذاب نظارت دارد که در کنار راکتور تحقیقاتی دانشگاه کار خواهد کرد. او همچنین یکی از سه مهندسی است که در سال ۲۰۰۲ مفهوم یک راکتور با دمای بالا خنک شده با نمک فلوراید (F.H.R.) را طراحی کردند. این طرح شامل گرفتن راکتور نمک مذاب واینبرگ و جایگزینی حلقه سوخت مایع با یک طراحی هسته سنتیتر، در حالی که همچنان از نمک مذاب به عنوان خنککننده استفاده میشود، بود. این تغییر پیچیدهترین مشکلات خوردگی و محصورسازی را سادهتر کرد، در حالی که گرمای فرآیند بالا را که نمک مذاب ممکن میسازد، حفظ کرد. F.H.R. نقش مهمی در احیای علاقه به نمک مذاب برای راکتورهای شکافت در ایالات متحده ایفا کرده است – به همین دلیل فورسبرگ ابتدا به چین سفر کرد تا با تیم SINAP ملاقات کند.
سفر فورسبرگ و رابطهای که او با "خو هونگجی" و دیگر محققان SINAP برقرار کرد، در آغاز دوره نسبتاً اخیر همکاری بین ایالات متحده و چین اتفاق افتاد. این مشارکت تحت چارچوب یک "یادداشت تفاهم" در سال ۲۰۱۱ بین وزارت انرژی و آکادمی علوم چین شکل گرفت که همکاری در فناوریهای هستهای را پیشبینی میکرد. آن توافقنامه بر اساس توافقنامه قبلی از سال ۲۰۰۶ بود که راه را برای شرکتهای هستهای ایالات متحده برای فروش راکتور به چین باز کرده بود. هر دو از تمایل هر کشور برای استفاده از دیگری برای بازسازی صنعت هستهای خود نشأت میگرفتند.
چین در اوایل دهه ۲۰۰۰ تنها تعداد انگشتشماری راکتور داشت، اما در سال ۲۰۰۷ برنامهریزان این کشور سوگند یاد کردند که تولید انرژی هستهای را تا سال ۲۰۲۰ به شدت افزایش دهند. این بدان معنا بود که حدود چهل راکتور جدید در حدود پانزده سال ساخته شود – سرعتی و مقیاسی که تنها توسط صنعت هستهای ایالات متحده در قرن بیستم مطابقت داشت. برای رسیدن به این هدف، چین قصد داشت اولین ناوگان راکتورهای جدید را از شرکتهای خارجی خریداری کند، تحت قراردادهایی که انتقال فناوری قابل توجهی را الزامی میکرد. اگرچه این اکنون یک معامله ترکیبی به نظر میرسد، در آن زمان، صنعت هستهای ایالات متحده بسیار خوشحال بود که آن را بپذیرد. این صنعت تازه یک ربع قرن تقاضای داخلی عملاً صفر برای راکتورهای جدید را پشت سر گذاشته بود و صدها متخصص داشت که قادر به استفاده از مهارتهای خود نبودند. "دیوید فیشمن"، که در آن زمان شریک یک شرکت مشاور هستهای مستقر در چین بود، به من گفت: "اینها گروهی از افراد قدیمی نیروی دریایی هستهای، یا افرادی بودند که چهل سال پیش مهندسی هستهای خوانده بودند، که اطلاعات زیادی در مورد مدیریت پیری، لولههای ترکخورده و پمپهای فرسوده و مواردی از این دست میدانستند. آنها از اینکه به آنجا بیایند و یک بازار و صنعت جوان و مشتاق را پیدا کنند که قصد داشت دهها راکتور بسازد، بسیار خوشحال بودند."
پویایی اولیه همکاری ایالات متحده و چین را میتوان در ویدیویی از اولین ارائه SINAP در برکلی، که در اوت ۲۰۱۲ ارائه شد، مشاهده کرد. به عنوان نماینده این موسسه، SINAP "کون چن" را فرستاد که دکترای خود را در دانشگاه ایندیانا گرفته بود و هنوز در دهه سی زندگی خود بود. حضار مسنتر بودند: حدود دو سوم آنها در دهه پنجاه یا شصت زندگی خود به نظر میرسیدند. شرکتکنندگان تلاش کردند تا عملی بودن طرح بلندپروازانه SINAP را ارزیابی کنند. مردی در مورد بودجه پرسید که حدود سیصد و پنجاه میلیون دلار بود و طی پنج سال تقسیم شده بود. مرد دیگری پرسید که SINAP قصد دارد نمک مذاب را از کجا تهیه کند، زیرا "تا آنجا که من میدانم، هیچ تاسیساتی در جهان نمیتواند آن را تولید کند." "چن" پاسخ داد که چین چندین تاسیسات دارد که میتوانند این کار را انجام دهند.
از روی ویدیو دشوار است که بگوییم طرف چینی چه چیزی از این مبادلات به دست آورد، اما وقتی با "چن" صحبت کردم، او بر این نکته تأکید کرد که داشتن واسطهها در ایالات متحده چقدر مفید بود. او گفت: "از ابتدا، ما باور نمیکردیم که بتوانیم تا این حد پیش برویم." نمک مذاب در چین نیز به اندازه هر جای دیگری خاص بود. "چن" تخمین زد که در سال ۲۰۱۱، تنها سی یا چهل نفر در کل جهان به طور جدی روی استفاده از این ماده برای راکتورهای شکافت کار میکردند. ارتباط با برخی از این افراد در ایالات متحده باعث شد پروژه ممکن به نظر برسد.
برای آمریکاییها، کنجکاوی دیدن اینکه چینیها با منابعی که در اینجا وجود نداشتند، تا کجا میتوانند پیش بروند، وجود داشت. همکاری با SINAP همچنین راهی برای تحریک دولت فدرال ایالات متحده بود. فورسبرگ گفت: "منطق این بود که اگر چینیها این کار را انجام میدهند، پس باید مرتبط باشد."
از این نظر، توافقنامه تحقیقات و توسعه مشترک که اوک ریج با SINAP امضا کرد، واسطه را حذف کرد. به گفته "چن"، SINAP برای تامین مالی حلقه نمک مذاب، حدود چهار میلیون دلار به اوک ریج پرداخت کرد. با چنین حلقهای، محققان میتوانستند مواد و تمام اجزای لولهکشی لازم برای گردش نمک مذاب را آزمایش کنند. این پروژه همچنین یک نقطه کانونی برای افرادی که در ایالات متحده روی نمک مذاب کار میکردند، ایجاد کرد. "دیوید هالکوم" در گفتگو با خبرنگاری از MIT Technology Review، انگیزههای خود را توضیح داد. او گفت: "یکی از نکات مهم این است که تعدادی از افراد کلیدی در راکتورهای نمک مذاب خیلی سریع بازنشسته میشوند یا درگذشتهاند." "چین بودجهای را فراهم میکند که به ما امکان میدهد آن دانش را منتقل کنیم، تجربه عملی در ساخت و راهاندازی این راکتورها را به دست آوریم."
آن مقاله در اوت ۲۰۱۶ منتشر شد. تا سال ۲۰۱۸، ایالات متحده تقریباً از تمام همکاریها با چین عقبنشینی کرده بود. "چن" به من گفت: "نمیتوانم بگویم که این یک غافلگیری کامل بود." او و تیم SINAP حدس میزدند که رابطه احتمالاً در دوره ترامپ بدتر خواهد شد. "اما این اتفاق خیلی ناگهانی افتاد. مشابه آنچه در مورد تعرفهها آموختیم."
از "چن" پرسیدم که آیا تیمش پس از اینکه به تنهایی کار میکرد، با چالشهایی روبرو شد. او گفت: "به نظر من، چالشها عمدتاً، اول از همه، مربوط به داشتن پول است." اما تیم SINAP قطعاً این را داشت. آکادمی علوم چین هر ساله کمک مالی پروژه را تمدید میکرد. تا سال ۲۰۱۸، چین سه میلیارد دلار برای راکتورهای نمک مذاب طی دو دهه آینده وعده داد، در حالی که برنامهریزان چینی برای سرمایهگذاری ۱.۳ تریلیون دلاری در انرژی هستهای به طور کلی تا سال ۲۰۵۰ فراخوان دادهاند.
در اولین ارائه "چن" در برکلی، در اوت ۲۰۱۲، یکی از معدود جوانانی که از او سوال پرسید، مردی با موهای قهوهای تیره و ریش پروفسوری پرپشت بود. من چندین بار ضبط را تماشا کرده بودم تا اینکه متوجه شدم این مرد "مایک لافر" است، کسی که بعداً به تأسیس Kairos Power کمک کرد، یک شرکت هستهای خصوصی که در تلاش برای تجاریسازی راکتور با دمای بالا خنکشده با نمک فلوراید بود که در ابتدا توسط فورسبرگ، پیکارد و پیترسون طراحی شده بود (که پیترسون نیز یکی از بنیانگذاران کایروس است). وقتی "لافر" را شناختم، سوال او از "چن" در مورد "بزرگترین چالشها یا موانع برای ساخت یک راکتور با خنککننده نمکی" طنین جدیدی پیدا کرد. آیا "لافر" که در آن زمان دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه بود، از قبل یک برنامه تجاری را تدوین میکرد؟
کایروس نماینده عصر جدیدی برای صنعت هستهای ایالات متحده است. با الهام از SpaceX، این شرکت عملاً در تلاش است تا ظرفیت صنعتی ایالات متحده را در قالب یک شرکت واحد بازسازی کند. مدل تجاری آن شامل یک شبکه عمودی یکپارچه از تاسیسات است که میتوانند سوخت و نمک را برای کایروس تولید کنند و سهم زیادی از آنچه شرکت برای ساخت راکتورهای خود نیاز دارد، بسازند. امید پشت همه اینها این است که با اداره امور داخلی، کایروس بتواند انرژی هستهای را با قیمتی رقابتی در بازار ارائه دهد. و این شرکت موفقیتهایی نیز داشته است. سال گذشته، گوگل متعهد شد تا سال ۲۰۳۵ پانصد مگاوات از این شرکت خریداری کند. کایروس همچنین یکی از تنها دو شرکت آمریکایی است که از کمیسیون تنظیم مقررات هستهای مجوز ساخت یک راکتور جدید را دارد. ساخت ساختمان راکتور، واقع در اوک ریج، سال گذشته آغاز شد. "لافر" به من گفت: "ما در تلاشیم تا آن راکتور را در این دهه راهاندازی کنیم."
در رسیدن به این نقطه، کایروس در ابتدا از مشارکت ایالات متحده با چین در تحقیقات نمک مذاب بهرهمند شد و اکنون از نتایج تغییر اخیر سیاست صنعتی داخلی آمریکا به سمت هستهای شدن سود میبرد. پولی که چین در اوایل دهه ۲۰۱۰ به تحقیقات ایالات متحده تزریق کرد، توسعه راکتور با دمای بالا خنکشده با نمک فلوراید را از کار نظری به آزمایش عملی سوق داد، و حلقه نمک مذاب که SINAP برای آن در آزمایشگاه ملی اوک ریج پرداخت، گزارشی از پمپهای نمک مذاب را به دست آورد که با یکی از اولویتهای اولیه کایروس همخوانی داشت. برای چندین سال پس از پایان همکاری هستهای دولت ترامپ با چین، جایگزین کمی برای پول چینی در صنعت هستهای ایالات متحده وجود داشت. اما هزینههای عمومی بزرگ و سپس سرمایهگذاری خصوصی رو به رشد آغاز شد. در سال ۲۰۲۰، کایروس یک کمک مالی سیصد و سه میلیون دلاری از وزارت انرژی دریافت کرد، و همراه با سایر شرکتهای هستهای جوان، از اعتبار مالیاتی ۳۰ درصدی سرمایهگذاری برای انرژی پاک که در قانون کاهش تورم ۲۰۲۲ گنجانده شده بود، به شدت بهرهمند شد. به اصطلاح "لایحه بزرگ و زیبای ترامپ" اعتبارات خورشیدی و بادی را زودتر به پایان رساند، اما سنا اطمینان حاصل کرد که انرژی هستهای آنها را حفظ خواهد کرد.
از "لافر" پرسیدم که آیا نگران رقابت با چین است. او گفت: "در حال حاضر، کاری که ما سعی در انجام آن داریم، به اندازه کافی چالش برانگیز است."