آخرین کتاب چارلی کرک، توقف، به نام خدا، صبح روز ۹ دسامبر منتشر شد. تا بعدازظهر، به رتبه اول آمازون رسید و سپس تمام شد. از یک طرف، این نباید کسی را شگفتزده کند. کرک حتی قبل از ترورش، که او را برای بسیاری به یک قدیس شهید تبدیل کرد و باعث موجی از سوگواری و سرزنش آنلاین برای سوگواری ناکافی شد، طرفداران زیادی داشت. از طرف دیگر، این کتابی درباره سبت است. نویسندگان زندهای که درباره روز استراحت تحقیق میکنند، گروهی کوچک اما منتخب، احتمالاً الان احساس سرگیجه میکنند. من خودم این احساس را دارم. (به نظر میرسد کرک کتاب من، دنیای سبت، را خوانده و یک بار به من اشاره کرده است.) سبت عموماً به عنوان موضوعی با علاقه تخصصی تلقی میشود. هیچ اثر دیگری از الهیات سبتگرایی را به یاد نمیآورم که به سرعت به وضعیت پرفروشترین کتاب رسیده باشد.
احتمالاً باید اصطلاحاتم را تعریف کنم. سبتگرایی، آموزه سبت است – روزی از هفته که طبق کتاب مقدس، بشر فرمان یافته استراحت کند، یعنی عمدتاً کار نکند. فرمان چهارم میگوید: "روز سبت را به یاد آور تا آن را مقدس نگاه داری." کرک از سال ۲۰۲۱ به نگه داشتن سبت شروع کرد. دلایل او، آنطور که در کتاب توضیح میدهد، تا حدی به بهداشت روانی و تا حدی به خدا مربوط میشد.
واضح است که کرک قصد نداشت کتابی درباره سبت آخرین سخنان او باشد. اما گرایش او به سبت او را به سمتی غیرمنتظره برد، و این کتاب شواهدی از یک مبارزه معنوی واقعی را در خود دارد، که بهترین گواهی است که یک مرد ایمان میتواند بر جای بگذارد. آمریکاییها کرک را به عنوان یک شخصیت سیاسی میشناختند – نوابغ دستراستی که در سن ۱۸ سالگی گروه محافظهکار جوانان ترنینگ پوینت آمریکا (Turning Point USA) را تأسیس کرده بود و مشاور نزدیک رئیس جمهور دونالد ترامپ بود. اما او هنگام مرگ به مسیحیت نزدیکتر میشد. البته که او قبلاً نیز مسیحی بود: در دوران کودکی به کلیسا میرفت، در یک آکادمی مسیحی تحصیل میکرد و در کلاس پنجم عیسی را به عنوان منجی شخصی خود پذیرفته بود. اما کرک سفر معنوی خود را در سال ۲۰۱۹ زمانی که به درخواست کشیش در یک کلیسای انجیلی موعظه کرد، از سر گرفت. هنگامی که آن کشیش – که کشیش کرک شد – و دیگران در طول همهگیری ویروس کرونا در برابر قرنطینههای کلیسا مقاومت کردند، کرک آنها را برای اقدامات سیاسی بسیج کرد. TPUSA قبلاً یک گروه وابسته به نام ترنینگ پوینت اکشن (Turning Point Action) داشت؛ در سال ۲۰۲۱، کرک TPUSA Faith را ایجاد کرد که هدف آن "اتحاد کلیسا حول آموزههای اصلی و از بین بردن بیداری از منبر آمریکایی" به گفته وبسایت آن است.
همه این فعالیتهای اضافی به کرک آسیب رساند. همانطور که در کتاب به یاد میآورد، او ناظر بر ۳۰۰ کارمند بود و باید به هدف جمعآوری کمک مالی ۵۰ میلیون دلاری در سال میرسید، حتی در حالی که روزانه سه ساعت را صرف برنامه رادیویی خود، برنامه چارلی کرک، میکرد. خیلی زود او "خسته، فرسوده و از نظر معنوی سردرگم" شد. یک کشیش به او توصیه کرد که به نگه داشتن سبت شروع کند. کرک تا حدودی از جزئیات این کار اطلاع داشت، زیرا یک دوست نزدیک و مربی، دنیس پرایگر، که یهودی ارتدوکس بود، اغلب در برنامهاش درباره شَبات (Shabbat)، سبت یهودیان، صحبت میکرد – کرک به یاد میآورد که او آن را "بهترین بخش هفتهاش" مینامید. کرک "حسرت شبات" داشت، اما شک داشت که بتواند مشکل کارهای زیاد را با یک روز در هفته هیچ کاری نکردن حل کند. اما سرانجام امتحانش کرد. او تلفن خود را خاموش کرد و از جمعه شب تا شنبه شب آن را خاموش نگه داشت و خود را از بمباران روزانه پیامهای کاری دور کرد.
آمریکاییها، مذهبی یا غیرمذهبی، قرنها سبت را نگه میداشتند. قوانین آبی یا دستورات تعطیلی یکشنبه که ۲۴ ساعت توقف از بیشتر کارها و تجارت را اعلام میکردند، میراث پیوریتنها بود که معتقد بودند سبت را باید تا حد امکان به شدت رعایت کرد. اما در طول یک قرن اخیر، یکشنبه عمدتاً به معنای فوتبال و فوتبال بچهها و خرید تبدیل شده است، و مؤمنان نیز کلیسا را به این ترکیب اضافه میکنند. اقلیتی کوچک، از جمله آمیشها، سبت قدیمی را نگه میدارند و تمام کارها را متوقف میکنند. دیگران، عمدتاً یهودیان متدین و اعضای کلیساهای روز هفتم، مانند ادونتیستها، نیز این کار را انجام میدهند، البته در روز شنبه.
کرک مینویسد: "اولین شنبه به شدت چالشبرانگیز بود،" و کمی بعد اضافه میکند: "اگر رئیس جمهور ترامپ با من تماس بگیرد و تلفنم خاموش باشد چه؟" اما طولی نکشید که او تسکین و جهتگیری معنوی جدیدی یافت. او کنترل را رها میکرد، و این یک موهبت بود: "سبت شما را فرامیخواند تا توهم خودکفایی خود را کنار بگذارید و به یاد بیاورید که زندگی شما متعلق به خودتان نیست – بلکه یک هدیه است."
کتاب توقف، به نام خدا برای اثری از یک غیرتاریخدان، کتابی جدی است. باید اعتراف کنم که این را انتظار نداشتم، به دو دلیل. اول، همانطور که کرک میگوید، او مرد بسیار پرمشغلهای بود. (هیچ شریک نویسندگی در کتاب ذکر نشده است.) دوم، او در حال تبدیل شدن به یک مبلغ محبوب بود، یک بیلی گراهام قرن بیستویکم، و من انتظار یک روایت تبدیل و چند توصیه داییمآبانه از کتاب او داشتم. کرک توصیههایی میکند، اما داییمآبانه نیست، و روایت تبدیل تنها سه صفحه را شامل میشود. بخش عمده کتاب او دفاعیات (apologetics) به معنای کلاسیک است: یک استدلال الهیاتی در دفاع از یک آموزه دینی ارائه میدهد. کرک با خواننده از بالا به پایین صحبت نمیکند، و این خود یک هنر است.
سبت هزاران سال قدمت دارد و یکی از ارکان تمدن غرب است. ریتمی که در آن شش روز کار با یک روز استراحت دنبال میشد، واحدهای اساسی زمان مانند هفته هفتروزه و در نهایت، آخر هفته را به وجود آورد، به همراه اصول بنیادینی مانند برابری جهانی. به هر حال، وقتی کتاب مقدس اعلام میکند که همه حق دارند کار نکنند، ادعا میکند که همه انسانها ارزشی فراتر از جایگاه اجتماعی و کارکرد تولیدی خود دارند. این یک ادعای رادیکال در دنیای باستان بود که بر پایه کار بردگی بنا شده بود. به طور خلاصه، به محض اینکه شروع به صحبت درباره سبت میکنید، خود را درگیر مفاهیم بزرگی مییابید.
کرک در کتاب خود دو تز اصلی دارد و هر یک را با لحنی بسیار متفاوت بیان میکند. یکی زیبایی و تعالی اخلاقی سبت را ستایش میکند؛ دیگری به شیوه یک واعظ پرشور از بیاخلاقی بیخدایان انتقاد میکند. کرک الهامبخش با محبت بر استراحت خدا در پایان آفرینش تأکید میکند و سبت را به "یک کلیسای جامع در زمان" تشبیه میکند، که بیانگر توصیف معروف خاخام و فیلسوف آبراهام جوشوا هشل از سبت به عنوان "یک قصر در زمان" است. (کرک اغلب از هشل نقل قول میکند.) سبت آنچه را که کرک "معماری اخلاقی یک جامعه آزاد" مینامد، فراهم میکند. این دارای یک نیروی ضد فرهنگی است. نگه داشتن آن "یک عمل معنوی نافرمانی مدنی است – رد تجسم یافته هر سیستمی که انسان را کالایی میکند."
تردید کرک نسبت به کالاییشدن هر جنبه از زندگی احتمالاً جذابیت گستردهای خواهد داشت. اما بسیار بیشتر، ما از کرک تفرقهانداز میشنویم. این کرک علیه خدایان دروغین مدرنیته رعد و برق میکند و برای حمایت از نقد تند دستراستی خود از لیبرالیسم به کتاب مقدس استناد میکند. از جمله فرقههای به ظاهر بتپرست زمان ما، خداناباوری، ضدنژادپرستی ("واسازی اجتماعی، نه رستگاری شخصی")، کنشگری تغییرات آب و هوایی ("یک جنبش هزارهگرا، کامل با قدیسینی" مانند گرتا تونبرگ)، و پرستش سادهلوحانه علم هستند: "چه چیزی کسی را وادار میکند در محراب نهمین دوز تقویتیاش زانو بزند؟" ارتباط بین تجربه سبت کرک و حملات او به "بتهنوارهای" خود، به گفته او، فروتنی است: سبت آن را میطلبد، و او فکر میکند که لیبرالها فاقد آن هستند. آنها معتقدند که میتوانند دنیای خدا را به شکل خودشان بازسازی کنند.
کرک خودش هم چندان متواضع نیست. شاید صحبت کردن به سبک خشن انبیا به او نوعی اطمینان اخلاقی بیجا داده است. او استدلالهای منطقی برای توجیه برابر دانستن کافران و جنبشهای اجتماعی چپگرا ارائه نمیدهد؛ او فقط استعارههای بتپرستی را به کار میبرد. همچنین، او تلاش زیادی نمیکند تا جهانبینی فعالان را قبل از محکوم کردن آنها درک کند، که این یک حرکت فکری صادقانه بود.
اما نکتهای که به گمانم واقعاً برای خوانندگان طنینانداز خواهد شد، بیطرفانهترین نکته است. اگر یک حس مشترک امروز بین چپ و راست در ایالات متحده وجود داشته باشد، این است که فناوری کنترل مستبدانهای بر عادات ذهنی ما اعمال میکند. لازم نیست مذهبی باشید تا ناراحتی – یا جذابیت – گذراندن یک روز در هفته بدون تلفن همراه را درک کنید. به همین دلیل است که "سبت تکنولوژی" سکولار در دهه گذشته رواج فرهنگی پیدا کرده است. کرک میگوید سبت میتواند هم به بهبود جسمی و هم به بهبود معنوی کمک کند. میتواند چرخه اعتیاد به رسانههای اجتماعی را قطع کند، که در آن اوجهای دوپامینی برای نگه داشتن ما در حال اسکرول، با افتهایی همراه میشوند که ما را مضطرب یا افسرده میکنند. او مینویسد: "سبت یک روزهداری زنده دوپامین است."
روز استراحتی که کرک پیشنهاد میکند اختیاری است. یکی از دلایلی که آمریکاییها در گذشته از این روز بیزار بودند این بود که چارهای جز رعایت آن نداشتند. اما گمان میکنم کرک انگیزه دیگری برای اصرار بر سبت داوطلبانه، و نه قانونی، داشت: او نمیخواست به عنوان کسی که از یک عمل یهودی دفاع میکند، درک شود. من او را به یهودیستیزی متهم نمیکنم. یکی از اصول اصلی الهیات مسیحی این است که عیسی مسیحیان را از شریعت موسی آزاد کرد و بر قوانین جزئی آن فائق آمد؛ به تعبیر سنتی برتریجویی مسیحی، دین جدید تحقق یهودیت، دین مادر، را نمایندگی میکرد. این آموزه در واقع "جایگزینیگرایی" نامیده میشود. در انجیلها، عیسی فریسیان را به دلیل اصرار بر سبت قانونی سرزنش میکند. با این حال، کرک مینویسد: "سبت قانونگرایی نیست – آزادی است."
از همان ابتدا، مسیحیان در مورد اینکه آیا موظف به رعایت سبت هستند، بحث و جدل داشتند. مسیحیان اولیه روز استراحت را به یکشنبه منتقل کرده و آن را روز خداوند نامیدند. از قرن دوم به بعد، رهبران مسیحی کسانی را که به سرسختی به سبت شنبه پایبند بودند، سرزنش میکردند و میگفتند که آنها "سبتگرایی" و "یهودیگری" میکنند. کرک به همه این موارد میپردازد، اما در عین حال از جنبه تاریکتر بحث – زبان تند و گزنده و مجازاتگرایانه آن – دوری میکند. به عنوان مثال، جان کالوین علیه "خرافه گستاخانه و جسمانی سبتگرایی" میتاخت. و مارتین لوتر خود مسیحیان رعایتکننده سبت را به تمسخر گرفت و توصیه کرد که آنها نیز ختنه کنند، چرا که در حال حاضر مانند یهودیان رفتار میکنند.
کرک به وضوح آگاه بود که ممکن است به "سبتگرایی" متهم شود. با این حال، او هرگز تصمیم خود را برای نگه داشتن سبت در روز شنبه به طور کامل توضیح نمیدهد. به نظر نمیرسد او به هیچ یک از کلیساهای سبتگرای شنبه تعلق داشته یا اصلاً جامعه مسیحی سبتی داشته باشد. او عمدتاً انتخاب خود را بر اساس این که عاشق سبت یهودی است – روشن کردن شمعها در جمعه شب، آهنگهای استقبال از عروس سبت، و شام جشن طولانی – توجیه میکند.
پس از انتشار این کتاب، تماشای ویدئوهای کرک را آغاز کردم و در آنها نیز دو کرک یافتم. یکی دشمنان سیاسی خود را به شدت مورد تمسخر قرار میداد. دیگری در مورد همسر، خانواده، ایمان و بله، سبت، گرمی و حتی شیرینی واقعی از خود نشان میداد. دوست دارم فکر کنم که دومی همان کرکی است که کتاب خود را به دنیس پرایگر تقدیم کرد، کسی که "کار زندگیاش مرا به احترام گذاشتن به سبت رساند." شاید این فقط من هستم که در تخیلات یهودی خود غرق شدهام، اما تصور میکنم کرک از رفع ابهامات پیرامون رعایت سبت شنبه خودداری کرد زیرا نمیتوانست. او میدانست که بیزاری از سبت یهودی بخشی از ناراحتی بزرگتر مسیحیان نسبت به خود یهودیت است، و او مایل نبود درگیر آن شود.
آیا فکر میکنم کرک آرزو داشت یهودی باشد؟ قطعاً خیر. آیا این واقعیت که او اساساً یهودیگرایی میکرد، میتواند ادعای کندیس اوونز مبنی بر اینکه او در شرف قطع حمایت خود از اسرائیل بود – که او در ادامه به معنی دست داشتن اسرائیل در قتلش بود – را رد کند؟ باز هم خیر. تئوریهای توطئه اوونز نفرتانگیز است، اما علاقه کرک به سبت یهودی، به تنهایی چیزی را ثابت نمیکند: بسیاری از مسیحیان یهودیت را دوست داشتهاند و یهودیان را نه؛ یهودیدوستی در برابر یهودیستیزی محافظی نیست.
درست یا غلط، من آن نوع یهودیستیز را کسی تصور میکنم که نمیتواند بپذیرد همه پاسخها را در اختیار ندارد. کرک این را میپذیرد. او در این کتاب ممکن است بیش از حد به خود مطمئن به نظر برسد، اما گاهی اوقات کرکِ کمتر مغروری ظهور میکند. او در یکی از معدود قسمتهایی که مستقیماً به رعایت شنبهاش میپردازد، مینویسد: "بنابراین من اینجا هستم – هنوز کمی خام. هنوز در مورد آن حساس." "من شنبه را به عنوان روز استراحت خود ارج مینهم، نه به این دلیل که معتقدم برایم پرهیزکاری به ارمغان میآورد، بلکه به این دلیل که به من یادآوری میکند که من خدا نیستم." ما هرگز نخواهیم دانست که یادآوری هفتگی "خدا نبودن" چه تأثیری بر کرک میگذاشت. این لحظه کوچک و محتاطانه، دلیل دیگری برای سوگواری مرگ اوست.