تصویری از دست‌هایی بر روی میز یک اتاق شرکت و سربازانی که در جاده‌ای راه می‌روند.
تصویری از دست‌هایی بر روی میز یک اتاق شرکت و سربازانی که در جاده‌ای راه می‌روند.

شرکت نفتی حفاری کرد. دولت کشتار کرد. چه کسی مقصر است؟

مردی با کت و شلوار و کراوات به سوالات خبرنگاران پاسخ می‌دهد.
ایان لوندین، رئیس سابق لوندین اویل، در دادگاهی در استکهلم.

در اواخر دهه ۱۹۹۰، یک شرکت سوئدی به نام لوندین اویل (Lundin Oil) حفاری را در منطقه‌ای جنگ‌زده از آنچه در آن زمان سودان نامیده می‌شد، آغاز کرد. این شرکت برای تأمین امنیت محل‌های حفاری، با دولت سودان قرارداد بست. طی چندین سال بعد، قیمت نفت سر به فلک کشید و نیروهای دولتی سودان و متحدانشان، طبق برآورد گروه‌های حقوق بشر، ۱۶۰,۰۰۰ نفر را در آن منطقه آواره کردند، روستاها را بمباران و به آتش کشیدند. این گروه‌ها می‌گویند حدود ۱۲,۰۰۰ نفر کشته شدند.

دو مدیر سابق این شرکت، که از آن زمان تغییر نام و ساختار یافته است، اکنون متهمان طولانی‌ترین محاکمه کیفری در تاریخ سوئد هستند — این محاکمه در سپتامبر ۲۰۲۳ آغاز شد و انتظار می‌رود تا ماه مه آینده ادامه یابد. آنها به همدستی در جنایات جنگی متهم شده‌اند. متهمان این اتهام را رد می‌کنند و شرکت معتقد است که هیچ مبنای قانونی برای پیگرد قضایی وجود ندارد. این شرکت همچنین ارقام تلفات را مورد مناقشه قرار می‌دهد.

من اوایل این ماه برای تماشای چند روز از جلسات دادرسی به استکهلم رفتم. بیشتر به تمایز تاریخی دیگر این دادگاه علاقه‌مند بودم: این بلندپروازانه‌ترین تلاش از زمان نورنبرگ برای پاسخگو کردن مدیران شرکت‌ها به دلیل همدستی ادعایی در جنایات جنگی است. پس از جنگ جهانی دوم، مالکان و رهبران سه شرکت — فلیک ک.گ. (Flick KG)، آی.جی. فاربن (I.G. Farben) و کروپ (Krupp) — متهم به سود بردن و کمک به جنگ هیتلر و هولوکاست شدند. اما این تلاش‌ها بی‌ثمر ماند. ظرف چند سال، همه متهمان آزاد شدند و ثروت خود را در اختیار گرفتند. پرونده علیه مدیران لوندین به دنبال ایجاد یک رویه قضایی جدید است: ایجاد این اصل که همدستی شرکت‌ها در جنایات جنگی می‌تواند به شدت مجازات شود.

برای یک آمریکایی، لحن دادگاه استکهلم قابل توجه است. زرق و برق کمی وجود دارد و هیچ درام قابل مشاهده‌ای نیست: خبری از روپوش‌های قضایی، نمایش‌های تئاتری، عبارت «همه بایستید» و کوبیدن چکش قضاوت نیست. شش قاضی — دو قاضی حرفه‌ای و چهار قاضی غیرحرفه‌ای، یا آنچه سوئدی‌ها «قاضی غیرمتخصص» می‌نامند — و تندنویس دادگاه همگی پشت یک میز بلند نشسته‌اند، بدون هیچ سلسله مراتبی که در میان آنها آشکار باشد؛ همه لباس‌های معمولی کاری پوشیده‌اند. دادستان شاهد را با لحنی یکنواخت بازجویی می‌کند. بدون هیچ گونه اغراق دراماتیک، بدون بحث‌های فریبنده در بازجویی شاهد، اعتراضات اندک و بدون فریاد — تنها یک تحقیق آرام، هدفمند و حتی کسل‌کننده درباره حقایق.

ردیفی از افراد با لباس نظامی و سلاح در منطقه‌ای شنی راه می‌روند.
سربازان شورشی در سال ۲۰۰۰، در منطقه‌ای که در آن زمان سودان بود، نزدیک محلی که لوندین اویل مشغول حفاری بود.

دو مدیر تحت محاکمه، ایان لوندین (Ian Lundin) و الکساندر شنیتلر (Alexandre Schneiter) هستند، اما زمانی که من در استکهلم بودم، دادستانی کن بارکر (Ken Barker) را، که در آن زمان عالی‌رتبه‌ترین کارمند لوندین در سودان و اکنون شاهدی در این پرونده است، مورد بازجویی قرار می‌داد. (به او مصونیت داده نشده است و در آغاز شهادتش هشدار داده شد که اظهاراتش می‌تواند علیه او استفاده شود.) بارکر، شهروند بریتانیایی، برای بیشتر مدت مورد بررسی در این محاکمه، عملیات میدانی را اداره می‌کرد. او مستقیماً به ایان لوندین گزارش می‌داد و قبل از مرگ پدر ایان، آدولف (Adolf)، بنیانگذار شرکت در سال ۲۰۰۶، تعاملات مکرری با وی داشت.

دادستان‌ها گزارش‌های هفتگی بارکر را که به مافوق خود در دفتر مرکزی شرکت در ژنو می‌نوشت، روی چهار پرده بزرگ قابل جمع شدن در اطراف دادگاه به نمایش گذاشتند. او وضعیت میدانی را شرح می‌داد و رویدادهای یک هفته مشخص را برمی‌شمرد: ارتش سودان در ساخت جاده‌ای که به شرکت قول داده بود، تأخیر داشت؛ یک کامیون ارتش کمین شد؛ ۱۲ سرباز کشته شدند؛ یک شورشی کشته شد؛ ارتش در منطقه‌ای که شرکت مشغول حفاری بود، نیرو جمع می‌کرد. در گزارشی به تاریخ اوت ۲۰۰۱، او نوشت که ارتش نزدیک دکل حفاری فعال است. او نوشت: «این یک عملیات پاکسازی در مقیاس وسیع است و من علاقه‌ای به اظهارنظر در مورد نقض اصول بشردوستانه که ممکن است درگیر باشد، ندارم. فراتر از هرگونه شک معقولی است که جابجایی و پاکسازی در حال انجام است.»

بارکر ۷۹ ساله است. مانند دیگر شهود این پرونده، او در به یاد آوردن اتفاقات ۲۵ سال پیش مشکل دارد. این یک مشکل در بسیاری از محاکمات جنایات جنگی است: تحقیقات اغلب سال‌ها طول می‌کشد و تا زمانی که پرونده‌ها به دادگاه می‌رسند، شهود و عاملان اغلب ضعیف هستند و حافظه آنها قابل اعتماد نیست.

صبح روز دوم شهادت خود، بارکر در بیرون اتاق شماره ۳۴ دادگاه منطقه استکهلم نشست و منتظر چراغ سبز بود که نشان می‌دهد درها باز شده‌اند. او کتاب کاغذی و کهنه خود «ارباب حلقه‌ها» را کنار گذاشت تا با معدود تماشاگرانی که منتظر شروع جلسه بودند، صحبت کند: مارتین شیبی (Martin Schibbye)، روزنامه‌نگار سوئدی که در حال نوشتن کتابی درباره این محاکمه است؛ یک جرم‌شناس سوئدی که بخشی از یک مطالعه آکادمیک درباره این محاکمه است؛ و من.

بارکر به ما گفت که او و همسرش اغلب یکدیگر را در فراموشی‌ها غافلگیر می‌کنند. آن صبح، وقتی داشت هزینه صبحانه را پرداخت می‌کرد، رمز کارت بانکی‌اش را به یاد نیاورد. این یک مسئله مربوط به سن است؛ او با کمی شوخ‌طبعی درباره آن صحبت کرد. بنابراین، البته، او فقط حافظه مبهمی از بسیاری از حوادثی داشت که دادستان از او می‌پرسید. اما او گفت، این تنها مسئله نبود. او یک مهندس بود؛ برای حل مشکلات دقیق آموزش دیده بود. نفت در عمق خاصی قرار داشت. یا دکل حفاری باید برای چند روز به دلیل آب و هوای بد تعطیل می‌شد. اما آیا می‌توانید محاسبه کنید که عدالت چیست؟ به خصوص بعد از این همه سال.

در سال ۱۹۶۳، زمانی که هانا آرنت (Hannah Arendt)، در گزارش‌های خود از محاکمات نورنبرگ، «ابتذال شر» را توصیف کرد، به طور گسترده‌ای به اشتباه تعبیر شد که او جنایاتی را که آدولف آیشمن (Adolf Eichmann)، مقام نازی، محکوم شده بود، بی‌اهمیت جلوه داده است. در واقع او سهولت هم‌سویی برخی افراد با جنایات هولناک را توصیف می‌کرد. آنها که نه از اعتقاد عمیق یا خشم، بلکه صرفاً از بی‌تفاوتی نشأت می‌گرفت، زحمت فکر کردن به پیامدهای فاجعه‌بار اعمالشان را به خود نمی‌دادند. این ایده، که در زمان نگارش او بحث‌برانگیز بود، اکنون، با شواهد بسیار بیشتری از ظرفیت انسانی برای هر دو فاجعه و بی‌تفاوتی، دیگر چندان رادیکال به نظر نمی‌رسد.

پیش از شهادت بارکر، دادگاه اظهارات ۳۲ شاکی — ساکنان سابق و فعلی سودان جنوبی که توصیف کردند چگونه توسط نیروهای مورد حمایت دولت مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند، روستاهایشان تخریب شده، اعضای خانواده‌شان کشته شده، و فرزندانشان اسیر و مجبور به خدمت سربازی شده‌اند — را شنید.

در روز دوم شهادت بارکر، یکی از دادستان‌ها، آنیکا ونراستروم (Annika Wennerström)، او را تحت فشار قرار داد تا نظرش را درباره وقایعی که گزارش کرده بود، بیان کند.

او پاسخ داد: «دیدگاه من این بود که این بخشی از جنگ بود. جنگ از سال ۱۹۵۶ در جریان بود و این ادامه آن بود.»

جنگ داخلی در سودان واقعاً به اواسط دهه ۱۹۵۰ بازمی‌گردد. در سال ۱۹۷۸، شرکت آمریکایی شورون (Chevron) در آنجا نفت کشف کرد. در دهه‌های پس از آن، کنترل بر میادین نفتی به کانون درگیری مسلحانه تبدیل شد. در دوران دولت دوم کلینتون، دولت ایالات متحده تحریم‌های شدیدی را علیه سودان اعمال کرد، در پاسخ به آنچه مادلین آلبرایت (Madeleine Albright)، وزیر امور خارجه، توصیف کرد به عنوان «حمایت مستمر دولت سودان از تروریسم بین‌المللی، تلاش آن برای بی‌ثبات کردن کشورهای همسایه و سابقه اسفناک آن در زمینه حقوق بشر.»

شرکت‌های آمریکایی مجبور شدند عملیات خود را در سودان متوقف کنند. لوندین اویل ظاهراً این را فرصتی دید. در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۹۷، آدولف لوندین به یک خبرنگار تلویزیونی گفت که تحریم‌ها باعث از بین رفتن رقبای شرکتش در سودان شد. او گفت: «می‌توان گفت که ما در حداکثر ناآرامی رشد می‌کنیم.» خبرنگار مصاحبه‌کننده از او پرسید که آیا برخی رژیم‌ها «جذاب‌تر» از دیگران هستند. لوندین اجازه داد، شاید همینطور باشد، «اما ما آن را بی‌طرفانه مشاهده می‌کنیم. تنها چیزی که ما می‌خواهیم امتیاز است. و خود رژیم را باید به عنوان یک شریک مذاکره عادی در نظر بگیریم.»

دفاعیه استدلال می‌کند که این رویکرد غیرقانونی نیست. این شرکت نگفته است که کسی کشته شود؛ بلکه صلح می‌خواسته است. و برای آنچه شرکت آن را فقط «یک نیروی نگهبان کوچک» برای «تأمین حفاظت غیرفعال برای پرسنل و تجهیزات» توصیف می‌کند، قرارداد بست. در چشم‌انداز بزرگ‌تر، دفاعیه می‌گوید که حفاری نفت در یک دیکتاتوری، یا در میانه جنگ، جرم نیست، و همکاری با مقامات محلی، هر که باشند و هر تاکتیکی که برای حفظ قدرت یا تسهیل استخراج منابع خود به کار می‌برند، جرم نیست.

این استدلال مشابه استدلالی است که متهمان در دادگاه‌های صنعتگران نورنبرگ مطرح کردند. در آن پرونده‌ها، دفاعیه استدلال می‌کرد که متهمان صرفاً طبق روال معمول کسب‌وکار در آن زمان و در مکانی که در آن قرار گرفته بودند، کار می‌کردند. بسیاری از آنها تبرئه شدند و احکام بقیه نیز بلافاصله پس از پایان محاکمه تخفیف یافت. آلفرد کروپ (Alfred Krupp)، تنها صنعتگری که اموالش مصادره شد، مورد عفو قرار گرفت و به او غرامت پرداخت شد.

در دهه‌های پس از نورنبرگ، منطق دفاعیه صنعتگران تا حد زیادی پابرجا ماند. بلندپروازانه‌ترین تلاش بین‌المللی برای عدالت — دادگاه کیفری بین‌المللی برای یوگسلاوی سابق — ابعاد اقتصادی جنگ را به سختی مورد توجه قرار داد. دادگاه کیفری بین‌المللی نیز به همین ترتیب بر رهبران نظامی و سیاسی تمرکز کرده است، نه رهبران شرکت‌ها. با این حال، اخیراً دادگاه‌های ملی تعداد انگشت‌شماری از چنین پرونده‌هایی را در دست گرفته‌اند. در سال ۲۰۰۷، چیکیتا برندز اینترنشنال (Chiquita Brands International) پس از پرداخت باج به یک گروه شورشی کلمبیایی، به تامین مالی یک سازمان تروریستی تعیین‌شده اقرار کرد، و سال گذشته یک دادگاه فلوریدا این شرکت را به پرداخت بیش از ۳۸ میلیون دلار غرامت به برخی از قربانیان آن سازمان محکوم کرد. شرکت سیمان فرانسوی لافارژ (Lafarge) در ایالات متحده به ارائه حمایت مادی به گروه‌های تروریستی از جمله داعش، که به آنها برای محافظت از کارخانه خود در سوریه پول داده بود، اقرار کرد و موافقت کرد که ۷۷۸ میلیون دلار جریمه بپردازد. این شرکت اکنون در دادگاه کیفری فرانسه است و با اتهامات اضافی در مورد پرداخت‌ها به این گروه‌ها مبارزه می‌کند. و فرانچسکا آلبانیز (Francesca Albanese)، گزارشگر ویژه سازمان ملل در اراضی اشغالی فلسطین، به طور برجسته‌ای از مسئول دانستن شرکت‌ها برای امکان‌بخشی و سود بردن از نسل‌کشی در غزه حمایت کرده است.

چندین عامل باعث برگزاری دادگاه لوندین شد. یکی از آنها دکترین حقوقی صلاحیت جهانی است که معتقد است — از آنجا که قوانین حاکم بر جنایات جنگی مورد توافق بسیاری از ملت‌ها است و از آنجا که جنایات جنگی به تمام بشریت مربوط می‌شود — چنین جنایاتی می‌تواند در هر کشوری پیگرد قانونی شود. در واقعیت، هیچ چیز در مورد صلاحیت جهانی، جهانی نیست: اینکه آیا یک کشور پرونده‌ای را در دست می‌گیرد به قوانین و رویه‌های ملی و همچنین اراده سیاسی بستگی دارد.

سوئد یک مورد خاص است. هویت ملی آن، آن را به عنوان یک «ابر قدرت اخلاقی» معرفی کرده است، همانطور که سوئدی‌ها می‌گویند. این هویت، به نوبه خود، باعث شده است که سوئد درهای خود را به روی پناهندگان باز کند — و اگرچه استقبال سوئد در سال‌های اخیر کم‌رنگ شده است، صدها هزار نفر که از درگیری‌ها در یوگسلاوی سابق، سوریه، افغانستان و جاهای دیگر فرار کرده‌اند، اکنون در این کشور زندگی می‌کنند.

برخی از این تازه واردان قربانی جنایات جنگی بودند و حضور آنها دادستان‌های سوئدی را به اقدام واداشت. این کشور واحدهای ویژه اجرای قانون برای جنایات جنگی ایجاد کرده است. در سال ۲۰۱۶، یک دادگاه سوئدی مردی را به دلیل مشارکت در نسل‌کشی رواندا محکوم کرد و او را به حبس ابد محکوم کرد. پرونده‌های دیگری نیز ناشی از درگیری‌ها در یوگسلاوی سابق، سوریه، عراق و ایران بوده‌اند. اما برخلاف دادگاه لوندین، همه آنها شامل عاملان مستقیم یا غیرمستقیم جنایات بوده‌اند و هرگز به همدستی بازیگران شرکتی نپرداخته‌اند.

و سپس یک دادستان بسیار مصمم به نام مگنوس الوینگ (Magnus Elving) وجود داشت. هنگامی که او روی پرونده نسل‌کشی رواندا کار می‌کرد، کسی کتابی درباره لوندین اویل و آفریقا، نوشته یک روزنامه‌نگار سوئدی، برایش فرستاد. الوینگ تحقیقاتی را آغاز کرد که بیش از یک دهه به طول انجامید و شامل مصاحبه با قربانیان و شهود در سراسر جهان بود. در سال ۲۰۱۸، پلیس دفاتر لوندین در ژنو را تفتیش کرد؛ بسیاری از اسنادی که در آنجا یافت شد، در دادگاه در حال بررسی هستند. (الوینگ به سرطان مبتلا شد و در سال ۲۰۱۸ مجبور به بازنشستگی شد؛ او در سالی که محاکمه آغاز شد، درگذشت.)

در سال ۲۰۰۱، کلیسای پروتستان سودان، همراه با آوارگان از آنچه به میادین نفتی تبدیل شد، یک دادخواست دسته‌جمعی در دادگاه فدرال ایالات متحده علیه تالیسمان انرژی (Talisman Energy)، یک شرکت نفتی کانادایی که تقریباً همزمان با لوندین در سودان فعالیت می‌کرد، مطرح کرد. تالیسمان استدلال کرد که ایالات متحده صلاحیت قضایی ندارد، اما یک قاضی فدرال حکم داد که، تا حدی به این دلیل که اقدامات دولت سودان نسل‌کشی تلقی می‌شد و به دلیل اینکه دولت ایالات متحده سودان را به عنوان یک کشور حامی تروریسم طبقه‌بندی کرده بود، یک دادگاه فدرال می‌تواند پرونده را در دست بگیرد. با این حال، چند سال بعد، قضات دیگر دریافتند که شاکیان نمی‌توانند ثابت کنند که تالیسمان عمداً در جنایات جنگی کمک و ترغیب کرده است.

قانون سوئد مفهوم قصد بی‌احتیاطی را در خود دارد. فانی هولم (Fanny Holm)، یک پژوهشگر حقوقی که دادگاه را دنبال کرده است، به من گفت که این امر قانون سوئد را از قوانین کیفری بین‌المللی متمایز می‌کند، که فقط شامل قصد مستقیم (مرتکب قصد ارتکاب جرم را داشته است) و قصد غیرمستقیم (مرتکب آگاه بوده که جرمی رخ خواهد داد) است. قصد بی‌احتیاطی به طور اساسی به این معنی است که مرتکب نسبت به جرمی که احتمالاً رخ خواهد داد، بی‌تفاوت است. پرونده‌ای که دادستان‌های سوئدی مطرح می‌کنند این است که اطلاعات در دسترس بود — در روزنامه‌های بین‌المللی، در رادیو و تلویزیون بی‌بی‌سی و در یادداشت‌هایی که در دفتر لوندین یافت شد و بر روی دیوارهای دادگاه نمایش داده شد. اطلاعات در دسترس بود اما مدیران به هر حال با دولت سودان قرارداد بستند و این به منزله همدستی در جنایت جنگی است.

در روز دوم شهادت کن بارکر، ونراستروم، یکی از دادستان‌ها، مجموعه‌ای از سوالات را در مورد گزارش‌هایی که بارکر در مورد روستاهای سوخته دریافت کرده بود، پرسید که ظاهراً شرکت آن را نوعی کشاورزی سنتی تعبیر کرده بود. بارکر مکرراً تکرار می‌کرد که چیزی در مورد این مسئله به یاد نمی‌آورد.

ونراستروم با اصرار پرسید، «اما با ۷۰,۰۰۰ نفر آواره، چه کسی در چنین شرایطی کشاورزی می‌کند؟» ظاهراً از بارکر می‌خواست که اکنون به این مسئله فکر کند، حتی اگر ۲۵ سال پیش به آن فکر نکرده بود. «چه کسی به کشاورزی با روش برش و سوزاندن مشغول می‌شود؟»

بارکر با لحنی آشکار از ناراحتی پاسخ داد: «نمی‌دانم مردم محلی چه فکری در سر داشتند.»

یکی از قضات خندید که باعث شد قاضی presiding توبیخ شدیدی صادر کند.

گویا سیستم سوئد برای تأکید بر این طراحی شده است که این محاکمه، برخلاف بسیاری از محاکمات جنایات جنگی (از جمله موردی که آرنت درباره‌اش نوشت)، یک دادگاه نمایشی نیست. هیچ چیز نمایشی در آن وجود ندارد، و نتیجه از پیش تعیین شده نیست. ممکن است طولانی‌ترین محاکمه کیفری در تاریخ سوئد باشد، و ممکن است از نظر حقوقی بدیع باشد، اما یک محاکمه بسیار عادی از برخی افراد بسیار عادی است. محاکمات نورنبرگ به ما نشان داد که افراد عادی می‌توانند به دلایل عادی، مانند تمایل به کسب سود یا حفظ شغل خود، مرتکب جنایات جنگی شوند. آنچه عادی نبوده، دیدن پاسخگو بودن آنهاست.