جنگ خیلی طولانی شده بود. نیروهای روسی در حال پیشروی پیوسته در شرق اوکراین بودند، در حالی که اوکراینیها قادر به حفظ خط نبودند. هزینههای انسانی جنگ به شکل آوارگان و اموال تخریب شده رو به افزایش بود. کشورهایی که از اوکراین حمایت میکردند مشتاق بودند که درگیری یک بار برای همیشه به پایان برسد. زمان مذاکره، پذیرش آنچه در میدان جنگ اتفاق افتاده بود و دیدن اینکه طرفهای درگیر چه چیزی را میپذیرند، فرا رسیده بود. مذاکرهکنندگان که برای رسیدن به توافق ناامید بودند، به یک توافق دست یافتند.
این ممکن است شبیه سناریویی از سال 2025 به نظر برسد. در واقع، این داستانی از چگونگی توقف (یا تعلیق) خصومتها در سال 2014 بود. روسیه در مارس 2014 کریمه را ضمیمه کرد، در بهار نیروهای نامنظم را به شرق اوکراین فرستاد و در طول تابستان سربازان خود را مستقیماً به میدان جنگ اعزام کرد. پس از اینکه اوکراین یک سری شکست را متحمل شد، دیپلماتهایی از اوکراین، روسیه، فرانسه و آلمان در مینسک، بلاروس، شروع به کار کردند - از این رو، دیپلماسی "مینسک" راه را برای دومین و بسیار وحشیانهتر جنگ هموار کرد. این تهاجم گسترده روسیه در فوریه 2022 بود.
مینسک باید سیاستگذاران آمریکایی را آزار دهد. مثال ناامیدکننده آن باید قبل از شروع فصل جدید مذاکرات به دقت مورد مطالعه قرار گیرد. مینسک منعکس کننده عدم اهرم فشار فرانسه و آلمان بود. بحثهای اواخر شب در پایتخت بلاروس در پایان چیزی بیشتر از عکس یادگاری نبود. اوکراین و حامیانش نمیتوانند تکرار این تمرین را بپردازند. آنها باید درسهای زیر را درونی کنند: اینکه هیچ توافقی بهتر از یک توافق بد است. اینکه باید ماهیت و محدودیتهای اهرم فشار خود را دانست؛ و اینکه هر مذاکرهای نباید پرمخاطب و رسانهای باشد.
دیپلماسی امروز باید دو حقیقت جداگانه را سنتز کند. اول این که روسیه از نظر سیاسی باثبات و از نظر نظامی پایدار باقی مانده است، با وجود تحریکات ناشی از مشکلات اقتصادی و خستگی نظامی. دوم این که اوکراین نباید تسلیم شود و نخواهد شد. قرار دادن این دو حقیقت در کنار هم، دیپلماسی مرحلهای را توصیه میکند که کاهش تنش را بر توافقات بزرگ اما شکننده اولویت میدهد. این امر مستلزم دیپلماسیای است که کمتر مایلی و بیشتر اینچی باشد.
برخلاف سال 2017، دونالد ترامپ از سرمایه سیاسی برای مذاکره مستقیم با ولادیمیر پوتین در دوره دوم خود برخوردار است. بین سالهای 2016 و 2020، جمهوریخواهان کنگره مایل بودند حتی اگر این امر رئیسجمهور را عصبانی کند، به تحریمها علیه روسیه رأی دهند. در سال 2025، حزب جمهوریخواه در سیاست خارجی بهطور هماهنگ عمل میکند و ترامپ در مسیر کارزار انتخاباتی اغلب بر ضرورت یک توافق مذاکرهشده برای جنگ تأکید کرد.
ترامپ با مجموعهای از چالشها روبرو است. یکی این است که اوکراین لزوماً دستورات او را انجام نخواهد داد. ایالات متحده یک حامی نظامی بزرگ اوکراین است، اما اوکراین ارتش، صنعت دفاعی و کمک کشورهای خود (مانند لهستان) را دارد که ناامیدانه به دنبال جلوگیری از پیروزی روسیه هستند. نکته دیگر این است که چین نقشی در پایان دادن به جنگ ایفا خواهد کرد، نه به این دلیل که پکن در بازسازی پس از جنگ اوکراین مؤثر خواهد بود. تقریباً هیچ سابقهای وجود ندارد که ایالات متحده و چین مذاکراتی انجام دهند که دوجانبه نباشد. اگرچه ترامپ ایده همکاری دیپلماتیک با چین در مورد اوکراین را مطرح کرده است، اما این امر در عمل بسیار چالش برانگیز خواهد بود.
بزرگترین مانع بر سر راه مذاکرات موفقیتآمیز خود روسیه خواهد بود. پوتین توانسته است جنگ را طولانیتر از آنچه بسیاری انتظار داشتند ادامه دهد. در اوایل سال 2022، مشاوران خود او هشدار دادند در مورد وحشت مالی، تورم و کمبود کالاهای ضروری که جنگ به همراه خواهد داشت. هیچ یک از این پیشبینیها بهطور کامل محقق نشد، اگرچه برخی از آنها اکنون شروع به تأثیرگذاری کردهاند. در سال 2022، افزایش تقاضا و قیمت انرژی، درآمدهای صادراتی هنگفتی را به همراه داشت و روسیه را سرپا نگه داشت. یک تیم توانمند از مدیران مالی نیز همین کار را انجام دادند.
بقا روسیه پوتین را متقاعد کرد که جنگ منطقی است. کرملین جنگ را در اولویت اصلی خود قرار داده و پول زیادی را به ارتش و صنایع دفاعی تزریق کرده است. روسیه از رشد بالای تولید ناخالص داخلی (3.6 درصد در سال 2023، 3.9 درصد پیشبینی شده برای سال 2024)، بیکاری پایین و حمایت (ظاهراً) قاطع از آنچه پوتین "عملیات نظامی ویژه" مینامد، برخوردار است. در زیر این ظاهر، تورم اکنون وارد اعداد دو رقمی شده است و نرخهای بهره به بالاترین حد خود رسیدهاند. بخش غیرنظامی با کمبود نیروی کار، افزایش مالیات، خطر رکود تورمی و بحران بانکی روبرو است. با این حال، اقتصاد جنگ همچنان در حال گسترش است.
تعداد کمی از روسها مشکلات فزاینده روسیه را به گردن جنگ میاندازند. تبلیغات و سانسور شدید مانع از چنین تفکری میشود. کرملین همچنین از طریق "بسیج تجاری" از جامعه محافظت میکند و جنگ را خارج از صحنه نگه میدارد. سربازان به طور گسترده به عنوان قهرمان دیده نمیشوند. اکثر آنها داوطلبان پولی یا محکومان مورد عفو قرار گرفته هستند. و فراریان از سربازی از تایید عمومی برخوردار هستند. با این حال، برای بخش زیادی از جامعه، جنگ دور است. بسیاری در "حباب جنگ" زندگی میکنند.
علیرغم از دست دادن بخشی از خاک خود به اوکراین در اوت 2024، روسیه در سال گذشته در حال کسب دستاوردهای ارضی در اوکراین بوده است - به قیمت سرسامآور حدود 500 کشته در روز، به گفته دولت ایالات متحده. پوتین که از نظر سیاسی امن است و به هیچ وجه در موضع دفاعی قرار ندارد، با خواستههای بالا به میز مذاکره نزدیک خواهد شد. او به هیچ وجه در گوشه رینگ قرار نگرفته است.
مذاکرات به رهبری ایالات متحده بر سر اوکراین فینفسه ایده بدی نیست. مذاکرهکنندگان آمریکایی باید دو واقعیت را در نظر بگیرند. یکی این که تصمیم وحشتناک پوتین برای حمله به اوکراین در سال 2022 روسیه را تضعیف کرده است. حتی نخبگان وفادار پوتین نیز این را بهطور خصوصی تصدیق میکنند. جنگ روسیه را از اروپا جدا کرده است و آنقدر وقت، توجه و منابع نظامی کرملین را مصرف کرده است که موقعیت روسیه در سوریه و در قفقاز جنوبی (به عنوان متحد ارمنستان) در دو سال گذشته تضعیف شده است. روسیه ممکن است در حال به دست آوردن قلمرو در اوکراین باشد، اما از موفقیتی به موفقیت دیگر نمیرود.
واقعیت دوم این است که اوکراین تسخیر نخواهد شد. اوکراین که برای حفظ زمین تلاش میکند، از یک بحران بسیج رنج میبرد. با این حال، اوکراین پس از تحمل تقریباً سه سال جنگ علیه یکی از قدرتهای بزرگ نظامی جهان، هنوز حدود 80 درصد از قلمرو خود را کنترل میکند. اگرچه روسیه به جذب قلمرو اوکراین ادامه میدهد، اما تنها یک شهر اوکراینی، ماریوپل، را گرفته و حفظ کرده است که در جنگ ویران شد. ساختارهای سیاسی و اجتماعی اوکراین فشارهای باورنکردنی را تحمل کردهاند. مانند روسیه، اوکراین با گذشت زمان قویتر نمیشود، اما هیچ دلیل و تمایلی برای تسلیم شدن ندارد.
میتوان یک روش دیپلماتیک را بر اساس این دو واقعیت بنا کرد. نباید هیچ تلاشی برای توافق بر سر یک سند وجود داشته باشد، که بعید است روسیه به آن احترام بگذارد، و شاید هیچ مؤلفه عمومی برای دیپلماسی وجود نداشته باشد. زمانی که رئیسجمهور جو بایدن در تابستان 2021 با پوتین دیدار کرد، پوتین احتمالاً از این نشست برای فریب بایدن استفاده میکرد تا جنگی را که روسیه مخفیانه برای آن آماده میشد پنهان کند. با ایجاد انتظارات بالا، نشست پوتین-ترامپ در مورد اوکراین دستورالعملی برای ناامیدی یا بدتر از آن، فرصتی برای پوتین خواهد بود تا وعدههای دروغین - یک صلح خیالی - را در برابر رئیسجمهور به اهتزاز درآورد.
همانطور که کاخ سفید به خوبی میداند، قبل از مذاکره باید اهرم فشار جمع کند. دولت ترامپ تهدید کرده است که قیمت نفت را کاهش میدهد تا روسیه را وادار به امتیازدهی کند. بعید است فشار اقتصادی به تنهایی پوتین را متقاعد کند، که اقتصاد روسیه را با جاهطلبیهای نظامی خود همسو کرده است. ترامپ که تمایلی به تصویب کمکهای اضافی برای اوکراین ندارد، متوجه خواهد شد که این محدودیت، قدرت مذاکره او را محدود میکند. هرچه تهدید معتبرتر ایالات متحده به تشدید اقتصادی و احتمالاً نظامی باشد، موقعیت آن در میز قویتر خواهد بود.
زمانبندی نیز موفقیت دیپلماتیک را تعیین خواهد کرد. مسکو میداند که ترامپ مشتاق است به سرعت مسئله اوکراین را حل کند و بنابراین تمرکز خود را بر نیمکره غربی و چین حفظ کند. حیاتی است که پایان جنگ را به عنوان یک عمل واحد، تکان دادن یک عصا یا چرخاندن یک کلید تصور نکنیم. در سال 2025، روسیه در حال پیشروی است. حتی اگر اوکراین دارای حرکت میدان جنگ باشد، که نیست، روسیه همچنان یک قدرت هستهای شکستناپذیر با داراییهای نظامی گسترده باقی خواهد ماند. اهرم فشار بر روسیه آنقدر از مطلق بودن فاصله دارد که واشنگتن باید انعطافپذیر، عملگرا و راضی به دستاوردهای جزئی و موفقیتهای جزئی باشد.
دستاوردها و موفقیتها هنوز در این جنگ به ظاهر بیپایان قابل دستیابی هستند. آنها به کوچکتر شدن جنگ منجر میشوند. دولت ترامپ میتواند مجموعهای از تعاملات بین اوکراین و روسیه را امکانپذیر کند، به این ترتیب که روسیه یک امتیاز بدهد - حملات کمتر به شبکه برق اوکراین، حملات کمتر به غیرنظامیان - در ازای چیزی. اوکراین با توجه به اینکه این پتانسیل را دارد که به عمق خاک روسیه ضربه بزند و تقریباً نیمی از سال خاک روسیه را در اختیار داشته باشد، امتیازاتی برای ارائه دارد. اگر روسیه شروع به کاهش مقیاس جنگ کند، ایالات متحده میتواند به فکر عقبنشینی برخی از تحریمهای خود باشد. هیچکدام از اینها نباید بهطور علنی مذاکره یا توافق شود.
توافقات هفته به هفته و ماه به ماه برای به حداقل رساندن جنگ، رنج انسانی در اوکراین را کاهش میدهد و درجهای از عادیسازی را باز میگرداند. آنها همچنین رابطه ایالات متحده و روسیه را از پرتگاه دور میکنند. یک دیپلماسی ظریف و پشت پرده در مورد جنگ میتواند چیز دیگری را به تیم ترامپ تحویل دهد: ظرفیت تفکیک روابط با روسیه پوتین. به طور کلی، ایالات متحده و روسیه موافقت میکنند که در مورد اوکراین اختلاف نظر داشته باشند، در حالی که قوانین خاصی از درگیری را وضع میکنند و در عین حال میتوانند مذاکرات در مورد کنترل تسلیحات و ثبات استراتژیک را انجام دهند و حداقل برخی از ساختارها و رویهها را معرفی کنند. ایالات متحده و روسیه نمیتوانند از مسئولیت بزرگترین قدرتهای هستهای جهان فرار کنند.
لحظات نمادین دیپلماسی جنگ سرد، دیدارهای بزرگتر از زندگی بودند. هری ترومن و جوزف استالین در پوتسدام، ریچارد نیکسون و لئونید برژنف در مسکو و واشنگتن، رونالد ریگان و میخائیل گورباچف در ریکیاویک و ژنو حضور داشتند. اما این یک واقعیت شطرنجی و ناپایدار بود - جاسوسی و جنگهای نیابتی از یک سو و دیپلماسی فرسایشی و رفت و برگشت از سوی دیگر - که واقعاً رویدادها را به جلو میبرد. دیپلماسی جنگ سرد هرگز منجر به توافقات قطعی یا پایدار نشد. حتی قانون نهایی هلسینکی در سال 1975، شاهکار دیپلماسی جنگ سرد، زمانی که ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بر سر مرزهای اروپا به توافق رسیدند، مانع از آن نشد که ایالات متحده همزمان جنگ ویتنام را به راه بیندازد. همچنین از حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در سال 1979 جلوگیری نکرد.
جنگ سرد مدیریت بحران بیپایانی را ایجاد کرد، چیزی که باید در آینده تکرار شود.
یک رویکرد دیپلماتیک که نه خیلی زیاد امتیاز میدهد و نه خیلی کم، به هدف بلندمدت تامین حاکمیت اوکراین کمک خواهد کرد. تا زمانی که پوتین بر روسیه حکومت میکند، حاکمیت اوکراین در معرض خطر خواهد بود. هیچ مقدار مذاکره ذهن پوتین را تغییر نخواهد داد: او اراده بسیار بیرحمانهای برای قربانی کردن جان روسها به خاطر تسلط بر اوکراین نشان داده است. مذاکرات باید هدف متواضعانهتری داشته باشد و آن محروم کردن جنگ از شدت آن، کند کردن جنگ و در عین حال جلوگیری از بدترین سناریوها باشد. از این بدترینها، رویارویی مستقیم بین روسیه و ایالات متحده بدترین خواهد بود. تحت فشار قرار دادن روسیه، نشان دادن عزم راسخ و داشتن صبر، بدون دست کشیدن از مصالحه، غلبه بر اشتباهات فراوان دیپلماسی مینسک خواهد بود. این پیشرفت خواهد بود.