وهنگامی که دونالد ترامپ در ژانویه 2017 به عنوان رئیس جمهور سوگند یاد کرد، اولین اولویت سیاست خارجی او سخت گیری در برابر چین بود. دولت ترامپ 2.0 به این کار ادامه خواهد داد. اما زمانی که او در 20 ژانویه به دفتر بیضی برمی گردد، ترامپ مسئول مدیریت ایالات متحده در دو جنگ خطرناک نیز خواهد بود، نوعی بحران های داغ سیاست خارجی که خوشبختانه در دوره اول خود از آنها اجتناب کرد.
ترامپ خود را به رای دهندگان به عنوان یک صلح طلب معرفی کرده است، رهبری که برای برقراری نظم و محدود کردن هزینه های دخالت ایالات متحده در جنگ های خارجی (و جنگ های احتمالی) برای مالیات دهندگان آمریکایی، معاملات لازم را انجام خواهد داد. رئیس جمهور جدید در حال حاضر به دلیل آتش بس که اسرائیل و حماس بر سر آن توافق کرده اند، که قرار است از یکشنبه آغاز شود، اعتبار می گیرد.
علاوه بر جنگ در غزه، انتخاب ترامپ انتظاراتی را در مورد چگونگی برخورد او با درگیری های اسرائیل با حزب الله و شاید ایران و همچنین جنگ روسیه در اوکراین ایجاد کرده است. در سال 2025 چه انتظاری باید داشته باشیم؟
خاورمیانه
در حال حاضر، به نظر می رسد آتش بس اسرائیل و حماس اجازه خواهد داد تا وقفه ای در جنگ و آزادی برخی از گروگان هایی که حماس هنوز در اختیار دارد، ایجاد شود. اما این توافق شکننده خواهد بود و بعید است که برای مدت طولانی دوام بیاورد. که ما را به استراتژی بزرگ احتمالی ترامپ در منطقه می رساند.
قوی ترین روابط سیاست خارجی او با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و رهبران کشورهای عربی خلیج فارس باقی مانده است. این جایی است که او ریاست جمهوری خود را هشت سال پیش آغاز کرد، با عربستان سعودی و اسرائیل به عنوان اولین سفرهای خارجی خود. خاورمیانه همچنین محل بزرگترین دستاورد سیاست خارجی او است. توافقنامه های ابراهیم، عادی سازی روابط بین اسرائیل و چندین کشور عربی را به ارمغان آورد و این توافق پیشگام به اندازه کافی مقاوم بوده است تا در برابر جنگ اسرائیل در غزه و حملات به حزب الله در لبنان مقاومت کند.
گام بعدی در این فرآیند دیپلماتیک، تضمین یک توافق تاریخی بین اسرائیل و عربستان سعودی است، توافقی که روابط تجاری پر سود بین دو کشور را باز می کند و پاداش عربستانی ها را با سخت افزار نظامی پیشرفته ساخت آمریکا که مدت ها در جستجوی آن بوده اند، می دهد. به طور رسمی، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی می گوید بدون طرحی برای تشکیل کشور فلسطینی، هیچ توافقی امکان پذیر نیست. این مانع بزرگی نیست. شاهزاده این توافق را می خواهد و یک "طرح" برای تشکیل کشور لازم نیست قبل از اینکه ترامپ، اسرائیل و شاهزاده بتوانند به توافق برسند، از روی میز طراحی خارج شود.
و اگر از قبل در خاورمیانه آشفتگی کافی وجود نداشت، شورشیان سوری ماه گذشته بشار اسد، دیکتاتور را سرنگون کردند. اسرائیل از فرصتی که این وضعیت همچنان در حال تحول ایجاد می کند، استفاده کرده است تا به انبارهای سلاح سوریه حمله کند و به پیشروی های بیشتری در این کشور جنگ زده دست بزند.
اما بزرگترین سوال خاورمیانه برای سال 2025، پتانسیل یک جنگ گسترده است که ایران را هدف قرار می دهد. موفقیت اسرائیل در فلج کردن حماس و حزب الله، تهران را بدون ارزشمندترین دارایی های خود در "حلقه آتش" خود رها می کند و رهبران ایران می دانند که کشورشان اکنون آسیب پذیر است. نتانیاهو انگیزه کافی برای حمله به تهران و برنامه هسته ای این کشور دارد. رهبران ایران نیز می دانند که در سال 2025 با دولت تهاجمی تری در واشنگتن روبرو خواهند شد. ترور قاسم سلیمانی، رئیس دفاع ایران توسط ترامپ در ژانویه 2020، هم تمایل ترامپ به ریسک با ایران و هم ناتوانی تهران در انجام کار زیادی در مورد آن را ثابت کرده است.
اما نتانیاهو می داند که هیچ حمله موفقی به تاسیسات هسته ای به شدت مستحکم و زیرزمینی ایران بدون کمک فعال و مصمم ایالات متحده امکان پذیر نیست. یک حمله مستلزم موج های متعددی از بمباران هماهنگ در مقیاس بزرگ است که فقط ارتش ایالات متحده می تواند آن را انجام دهد. هر چیزی کمتر از یک حمله کاملاً موفق، ایران را وادار می کند که فورا بمب بسازد و ترامپ همچنان اصرار دارد که آمریکا را در جنگ شخص دیگری دخالت نخواهد داد. با توجه به خطرات بالای همه طرفهای درگیر، ما بیشتر شاهد فشاری برای یک توافق دیپلماتیک گسترده با ایران در سال 2025 خواهیم بود، توافقی که محدودیتهای جدیدی را در زمینه موشکهای بالستیک برای ایران تعیین میکند و نشان دهنده تمایل تهران برای محدود کردن حمایت از گروههای شبهنظامی در منطقه در ازای کاهش تحریمهای غرب علیه اقتصاد ضعیف ایران و توقف تشدید نظامی از همه طرف است.
چقدر احتمال دارد توافقی که ثبات را به خاورمیانه بازگرداند؟ این بستگی به ترامپ و تخمینهای رهبران اسرائیل و ایران در مورد اینکه چقدر ریسک خواهد کرد و چقدر یک توافق دیپلماتیک را میخواهد، دارد.
روسیه و اوکراین
با نزدیک شدن به مراسم تحلیف ترامپ، جنگ روسیه علیه اوکراین داغ تر شده است. دولت بایدن در حال خروج و دولت های بریتانیا و فرانسه به اوکراین اجازه داده اند تا از سلاح هایی که در اختیار آنها قرار داده اند در اهدافی در داخل روسیه استفاده کنند. این مقابله با استفاده روسیه از نیروهای کره شمالی برای اخراج نیروهای اوکراینی از زمین هایی است که اکنون در منطقه کورسک روسیه در اختیار دارند. رئیس جمهور بایدن همچنین برای کمک به نیروهای اوکراینی برای کند کردن پیشروی مداوم روسیه در شرق اوکراین مین های زمینی می فرستد. امید این است که موقعیت چانه زنی رئیس جمهور ولودیمیر زلنسکی را برای مذاکرات احتمالی با ولادیمیر پوتین تقویت کند. مسکو بلافاصله به چراغ سبز آمریکا و بریتانیا با دور دیگری از تهدیدها برای آغاز جنگ جهانی سوم پاسخ داد و شهر دنیپرو اوکراین را با یک موشک مافوق صوت با قابلیت هسته ای مورد اصابت قرار داد.
این تشدید خشونت آمیز است که ترامپ هفته آینده به ارث خواهد برد زیرا او تلاش می کند به وعده انتخاباتی خود برای پایان سریع جنگ عمل کند. پوتین ترامپ را به عنوان جایگزینی خوشایند برای بایدن جنگ طلب معرفی می کند و اکنون زلنسکی با یک معضل روبرو است: خشم مردم خود را با پذیرش یک توافق تحت حمایت ترامپ که زمین های اشغالی روسیه را به مهاجم واگذار می کند، به خطر بیندازد یا ترامپ را به چالش بکشد و امیدوار باشد که متحدان در اروپا کمک خواهند کرد. پذیرش این واقعیت که روسیه کریمه را حفظ خواهد کرد، یک چیز است. اما بازگو کردن آن برای مردم اوکراین چیز دیگری است.
بسیاری از رهبران اروپایی نیز برای بازگشت ترامپ آماده می شوند. آنها می دانند که او بعید است آنها را در برنامه های خود برای پایان دادن به جنگ دخالت دهد و اکنون برای حفظ وحدت اروپا در مواجهه با ترامپ و پوتین تلاش می کنند. آینده اوکراین و تهدیدهای روسیه برای (اکثر) اروپایی ها بسیار مهمتر از واشنگتن است. لهستان، کشورهای حوزه دریای بالتیک و کشورهای نوردیک همگی از هرگونه فشار آمریکا برای تحمیل چیزی که به تسلیم اوکراین منجر می شود، احساس تهدید خواهند کرد. از سوی دیگر، ویکتور اوربان، مجارستان، فرصتی را می بیند تا با تضعیف آن وحدت، با ترامپ و پوتین امتیاز بگیرد. رهبران طرفدار اوکراین در کشورهای اروپایی دورتر از خط مقدم می دانند که برچسب قیمت برای حمایت از کییف بالاست و در حال افزایش است.
سوالات بزرگ در اینجا برای سال 2025: آیا اروپایی ها در صورت تغییر حمایت ایالات متحده از کییف، به اوکراین پایبند خواهند بود؟ آیا ممکن است برخی از آنها محاسبه کنند که بستن یک معامله بزرگتر با ترامپ در مورد شرایط تجاری ایالات متحده و اروپا مستلزم کاهش حمایت از زلنسکی است؟ یا ممکن است اروپاییها تصمیم بگیرند که تعامل تجاری و سیاست خارجی گستردهتر با چین یک محافظ هوشمندانه بلندمدت در برابر تکیه مداوم بر مشارکت فراآتلانتیکی است که به طور فزایندهای دچار مشکل شده است؟
بیش از هشت دهه است که نقش آمریکا در جهان تا این حد غیرقابل پیش بینی بوده است. ترامپ همچنان یک تصمیم گیرنده دمدمی مزاج است و ممکن است خود نداند که چگونه می خواهد به سیاست خارجی نزدیک شود. علاوه بر این، رهبران و سیاستگذاران سراسر جهان میتوانند ببینند که سه انتخابات ریاستجمهوری گذشته ایالات متحده، تغییرات شلاقی در اولویتها و مقاصد آمریکا ایجاد کرده است - از اوباما به ترامپ، ترامپ به بایدن و اکنون بایدن دوباره به ترامپ. تعداد کمی آنقدر احمق هستند که باور کنند می توانند پیش بینی کنند که ایالات متحده در بلندمدت چه نقش بین المللی ایفا خواهد کرد.
هیچ گاه این عدم اطمینان خطرناک تر و پرهزینه تر از زمان جنگ نیست. در سال 2025، درگیری ها در خاورمیانه و اوکراین ممکن است تحت ریاست ترامپ به طور آزمایشی پایان یابد. اما دلیلی وجود ندارد که باور کنیم هیچ یک از طرفهای درگیر دیدگاه روشنی نسبت به آینده داشته باشند تا اختلافات عمیق اساسی خود را حل کنند. این تفاوت بین توافقات کامل و توافقات سستی است که می توانند به همان سرعتی که جنگ ها در اوکراین و خاورمیانه فوران کردند، از بین بروند.