تصویر: Mona Eing & Michael Meissner
تصویر: Mona Eing & Michael Meissner

آیا دونالد ترامپ و ایلان ماسک پنتاگون را خراب می‌کنند یا اصلاح؟

امنیت آمریکا به موفقیت آنها بستگی دارد

باید در پنتاگون به طور قطع در حالت آماده باش باشند. در 9 فوریه، رئیس جمهور دونالد ترامپ اعلام کرد که پنتاگون به زودی هدف وزارت کارایی دولت (DOGE) ایلان ماسک خواهد شد. آقای ترامپ با متهم کردن آن به "صدها میلیارد تقلب و سوء استفاده"، شورشیان خود را که تازه از خوراندن کمک های خارجی به دستگاه چوب خردکن بازگشته اند، رها خواهد کرد. کار آنها نمی تواند مهم تر یا خطرناک تر باشد.

دلیلش این است که نیروهای مسلح آمریکا با یک مشکل واقعی روبرو هستند. از زمانی که اتحاد جماهیر شوروی Sputnik را پرتاب کرد و در اوج جنگ سرد، تشکیلات بزرگ تانک ساخت، آسیب پذیری های نظامی آمریکا اینقدر آشکار نبوده است. در میدان های کشتار اوکراین، آمریکا در حال نوآوری کمتر نسبت به طراحان پهپاد است. در دریاها و آسمان های اطراف چین، توانایی خود را برای جلوگیری از محاصره یا حمله به تایوان از دست می دهد.

اهمیت موضوع بیشتر از این هاست، زیرا پنتاگون مکانی است که ایدئولوژی MAGA با واقعیت روبرو می شود. سیاست خارجی آقای ترامپ معامله ای است: او این هفته گفت که گفتگو با روسیه را در مورد آینده اوکراین آغاز کرده است. اما این سیاست بر این ایده بنا شده است که صلح از طریق قدرت به دست می آید و این تنها در صورتی امکان پذیر است که نیروهای آمریکایی یک تهدید معتبر باشند. و اگر DOGE در پنتاگون سرکش شود چه؟ اگر آقای ماسک باعث هرج و مرج شود یا تدارکات را فاسد کند، پیامدهای آن برای امنیت آمریکا می تواند فاجعه بار باشد.

مشکلات در تلاش برای تبدیل فناوری به یک مزیت نظامی واضح تر است. پهپادهای بالای سر اوکراین هر چند هفته یک بار ارتقا می یابند، این سرعت فراتر از روند بودجه ریزی پنتاگون است که سال ها طول می کشد. پارازیت اندازهای آمریکایی و اروپایی در جنگ الکترونیک دو یا سه برابر گران تر از پارازیت اندازهای اوکراینی هستند، اما منسوخ شده اند. بسیاری از پهپادهای بزرگ آمریکایی در اوکراین بی فایده بوده اند. پهپادهای جدیدتر گران تر از مدل های اوکراینی هستند.

مشکل دیگر این است که صنعت دفاعی آمریکا تسخیر شده است. در پایان جنگ سرد، این کشور 51 پیمانکار اصلی داشت و تنها 6 درصد از هزینه های دفاعی به شرکت هایی اختصاص می یافت که در زمینه دفاع تخصص داشتند. امروزه، تنها پنج پیمانکار اصلی 86 درصد از پول نقد پنتاگون را می بلعند. این وزارتخانه که نگران بیرون راندن پیمانکاران اصلی بیشتری از کسب و کار است، یک فرهنگ اجتناب از ریسک را انتخاب کرده است. قراردادها معمولاً هزینه به علاوه هستند و تاخیر و هزینه های بیش از حد را پاداش می دهند. فقدان حاصل از افزایش بهره وری به توضیح اینکه چرا ساخت کشتی های جنگی در آمریکا بسیار گران تر از ژاپن یا کره جنوبی است، کمک می کند.

پشت این، کابوس بودجه ها قرار دارد. تاخیرهای دو ساله با نزاع های کنگره تشدید می شود. سیاستمداران فرصت طلب با وتو کردن پایان برنامه ها، پول را هدر می دهند. آنها آنقدر با حسادت از کنترل خود بر هزینه ها محافظت می کنند که، بدون اجازه کنگره، پنتاگون نمی تواند بیش از 15 میلیون دلار از یک ردیف به ردیف دیگر منتقل کند - حتی برای خرید چهار موشک پاتریوت هم کافی نیست. هنگامی که پنتاگون پیشنهاد داد تنها 0.5 درصد از بودجه دفاعی را برای خرید هزاران پهپاد تحت طرح "تکرار کننده" خود در اوت 2023 اختصاص دهد، کسب تأیید تقریباً 40 جلسه کنگره طول کشید.

اضطراب پنتاگون به قدمت مجموعه نظامی-صنعتی است. وزرای دفاع سابق، از جمله باب گیتس و مرحوم اش کارتر، در مقایسه با جانشین جدید و آشکارا فاقد صلاحیت خود، پیت هگست، پادشاهان فیلسوف بودند. با این حال، به نظر می رسد بوروکراسی دفاعی همیشه پیروز بوده است.

دو دلیل وجود دارد که چرا این لحظه ممکن است متفاوت باشد. یکی این است که زمان مناسب است. نه تنها تهدید برای امنیت آمریکا در حال روشن شدن است، بلکه نسل جدیدی از شرکت های فناوری نظامی، از جمله آندوریل، پالانتیر و شیلد AI، درهای پنتاگون را می کوبند. در واقع، ارزش پالانتیر اکنون بیشتر از هر یک از پنج پیمانکار اصلی است.

بحث برانگیزتر، آقای ماسک مشتاق است تا سرها را به هم بکوبد، این اشتیاق تا حدی ناشی از دلیل دوم برای امیدواری است: تجربه او در جاهای دیگر. در دهه 2010، برای فرار از ننگ پرداخت هزینه سواری به ایستگاه فضایی بین المللی با فضاپیماهای روسی، NASA قراردادهای با قیمت ثابت را برای ارائه چنین خدماتی به مناقصه گذاشت. بوئینگ چیزی به نام استارلاینر را پیشنهاد داد. اسپیس ایکس آقای ماسک کرو دراگون را با هزینه بسیار کمتری ارائه کرد. کرو دراگون یک موفقیت بزرگ بوده است. استارلاینر هنوز یک مأموریت موفقیت آمیز انجام نداده است (و بوئینگ مجبور شده است میلیاردها دلار اضافه هزینه بودجه را جذب کند).

از سال 1960 تا 2010 هزینه فرستادن یک کیلوگرم به مدار حدود 12000 دلار بود. موشک های اسپیس ایکس در حال حاضر این هزینه را ده برابر کاهش داده اند و نوید کاهش بیشتر را می دهند. هلسینگ، تنها تک شاخ دفاعی اروپا، رویکردی چابک مشابه برای توسعه دارد و به طور مداوم سیستم های خود را با داده های خطوط مقدم به روز می کند.

وظیفه آقای ماسک بزرگ و پیچیده است. سلاح های آمریکایی به AI، خودمختاری و هزینه های کمتر نیاز دارند. در صورت امکان، آنها باید از قطعات ارزان قیمت و خارج از قفسه ساخته شوند که بر اساس پیشرفت های فناوری مصرف کننده سوار می شوند. پنتاگون باید رقابت و ریسک پذیری را تقویت کند و بداند که برخی از طرح ها با شکست مواجه خواهند شد. یک دهه پیش، کارتر واحدی را برای نوآوری ایجاد کرد، اما اغلب به عنوان یک تهدید تلقی می شد. پنتاگون به تعداد بیشتری از آنها نیاز دارد. همچنین باید به فرماندهان رزمی گوش دهد، که اغلب توسط سیاست نادیده گرفته می شوند. از همه سخت تر، آقای ترامپ باید جمهوری خواهان کنگره را وادار کند تا به پنتاگون آزادی عمل بیشتری برای هزینه کردن و نوآوری بدهند.

اصلاح پنتاگون بسیار سخت تر از سایر بخش های دولت است. آمریکا نمی تواند بر آمادگی برای جنگ در سال 2035 تمرکز کند اگر این امر مستلزم کاهش دفاع خود در امروز باشد. نمی تواند به سادگی زیردریایی ها و اسکادران های بمب افکن چند میلیارد دلاری را با انبوهی از پهپادها جایگزین کند، زیرا برای نشان دادن قدرت به طرف دیگر جهان همچنان به پلتفرم های بزرگ نیاز است. در عوض، آمریکا به یک وزارت دفاع نیاز دارد که بتواند اقتصاد سیستم های عظیم را متحول کند و گسترش سیستم های جدید را به طور همزمان تسریع بخشد.

آقای ماسک و رئیسش دچار تضاد هستند. اگر آقای ترامپ ترجیح دهد ژنرال ها را به دلیل "ووک" یا بی وفایی بودن اخراج کند، اختلال عملکرد را بر پنتاگون وارد خواهد کرد. اگر آقای ماسک و برادران فناوری نظامی اش از کمپین DOGE برای خراب کردن یا تقویت قدرت و ثروت خود استفاده کنند، آن را فاسد خواهند کرد. این وسوسه ها باعث می شود که فکر کردن به اینکه این دولت در جایی که دیگران شکست خورده اند، موفق خواهد شد، دشوار باشد. اما امید این است که موفق شوند. امنیت آمریکا به آن بستگی دارد. ¦