در سال 1945، قدرتهای پیروز متفقین در سانفرانسیسکو گرد هم آمدند تا منشوری برای سازمان ملل متحد، بنیاد یک نظم جهانی جدید که جنگ جهانی دیگری را غیرممکن میکرد، تدوین کنند. این منشور اعلام کرد که همه کشورها حقوق برابر دارند و دیگر به "تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هیچ دولتی" متوسل نخواهند شد. رئیس جمهور هری ترومن به نمایندگان حاضر گفت که "مسئولیت دولتهای بزرگ خدمت کردن است و نه تسلط بر مردم جهان".
امروزه، این اصول عالی، اگر نگوییم کاملاً نامربوط، عجیب به نظر میرسند، زیرا جهان به آنچه که از سپیده دم تاریخ قانون طبیعی کشورداری فرض میشد بازمیگردد: قویها هر کاری که میخواهند انجام میدهند و ضعیفها هرچه باید رنج میبرند. روسیه، یکی از پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل، سه سال است که درگیر جنگ فتح در اوکراین است، بخشهایی از این کشور را ضمیمه میکند و به دنبال از بین بردن استقلال بقیه آن است. رهبران روسیه آشکارا در مورد طرحهای خود در مورد سایر کشورهای همسایه، از جمله اعضای اتحادیه اروپا و ناتو صحبت میکنند.
چین، یکی دیگر از اعضای دائم شورای امنیت، از ماشین جنگی روسیه حمایت میکند و برای جنگی برای تسخیر تایوان آماده میشود، در حالی که فیلیپین و سایر کشورها را با ادعاهای خود در دریای چین جنوبی قلدری میکند. و در ایالات متحده، رئیس جمهور منتخب دونالد ترامپ شروع به پرداختن به لفاظی های امپریالیستی خود کرده است و بارها تهدید می کند که کانادا، گرینلند و منطقه کانال پاناما را جذب خواهد کرد.
کشورهای کوچکتر نیز از رهبری قدرت های بزرگ پیروی می کنند. ترکیه و اسرائیل به دنبال فروپاشی رژیم اسد، حضور نظامی خود را در سوریه گسترش می دهند. آذربایجان تهدید می کند که ارمنستان را که ادعا می کند در سرزمین های تاریخی آذری تاسیس شده است، نابود خواهد کرد.
سومانترا میترا، مدیر تحقیقات موسسه ایدههای آمریکایی، یک اندیشکده محافظهکار در واشنگتن، دی سی، گفت: «ما وارد عصر جدیدی از فتح میشویم». قدرت های بزرگ دوباره حرف اول را می زنند. برخی از کشورها زودتر متوجه این موضوع شده اند و برخی نه، اما به زودی آنها نیز متوجه خواهند شد."
احیای کنونی تفکر امپریالیستی نشان دهنده یک وارونه شدن ناگهانی نظم پس از جنگ سرد در سه دهه گذشته است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به نظر می رسید که بشریت می تواند سرانجام یاد بگیرد که بر اساس مجموعه ای از قوانین جهانی شناخته شده زندگی کند، با چند استثنای ناخوشایند در حاشیه.
امروزه مفهوم نظم بین المللی مبتنی بر قوانین بیشتر و بیشتر آرمان شهر به نظر می رسد - و بقای سازمان ملل به طور فزاینده ای نامشخص است. اسپن بارت ایده، وزیر امور خارجه نروژ، در مصاحبه ای گفت: «این یک سوال واقعی است که 80 سال پس از پایان جنگ جهانی دوم بپرسیم که آیا می توان این ساختار را نجات داد، چه چیزی لازم است و آیا جایگزین خواهد شد یا خیر.
او گفت: «شما معدودی از ما را دارید که فکر می کنیم قوانین همیشه باید اعمال شود، و من می گویم که کشور من یکی از آنهاست. ما کسانی را داریم که می گویند بیشتر اوقات باید اعمال شوند، اما نه زمانی که واقعاً به متحدانشان آسیب برساند. و سپس کشورهای زیادی داریم که می گویند ترجیح می دهیم این قوانین را نداشته باشیم زیرا بدون این قوانین دنیا برای آنها آسان تر خواهد بود."
بسیاری از استراتژیست ها و دیپلمات ها می بینند که جهان به چیزی شبیه به کنسرت ملت ها که در اروپا پس از جنگ های ناپلئونی اوایل قرن نوزدهم ظهور کرد، باز می گردد. در این سیستم که هنری کیسینجر فقید به دلیل جلوگیری از جنگ جهانی برای نزدیک به یک قرن از آن تمجید کرد، امپراتوری ها حوزه های نفوذ یکدیگر را در سراسر جهان، از جمله حق سرکوب و تسلط بر کشورهای ضعیف تر و مردم داخل آن حوزه ها، به رسمیت شناختند.
نظرات خود را به اشتراک بگذارید
آیا جهان وارد عصر جدیدی از امپراتوری می شود؟ به بحث زیر بپیوندید.
دکترین مونرو در سال 1823 نسخه آمریکایی این ایده بود که حاکمیت ایالات متحده بر قاره آمریکا و امتناع از دخالت در جنگ های اروپایی را اعلام می کرد. در این ماه، مایک والتز، مشاور امنیت ملی آینده ترامپ، دیدگاه رئیس جمهور منتخب را "مونرو 2.0" توصیف کرد.
اظهارات مکرر رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین درباره جهان چندقطبی نشان دهنده نوستالژی مشابهی برای قدرت امپراتوری قرن نوزدهم است. به گفته فولکر پرتس، دیپلمات آلمانی و معاون سابق دبیرکل سازمان ملل، ایده چندقطبی بودن برای بسیاری از مردم در جهان در حال توسعه که مشتاق رهایی از سلطه آمریکا هستند جذاب است، اما در عمل قدرت بیشتری را از کشورهای ضعیف تر می گیرد.
او گفت: "شما چند قطب در سطح جهانی و سپس قطب های منطقه ای خواهید داشت که همه آنها با هم به ضرر اکثریت مردم معامله می کنند." این دنیایی بسیار نابرابرتر و خطرناک تر است."
ایده تقسیم مجدد جهان به حوزه های نفوذ چیزی نیست که کشورهای کوچکتر از آن استقبال کنند. راجا موهان، استراتژیست سیاست خارجی هند، یکی از اعضای موسسه سیاست انجمن آسیا در دهلی نو، گفت: «مردمی که قرار است بخشی از آنها باشند، آن را دوست ندارند.» به همین دلیل است که امروز مشکل اوکراین یا مشکل آمریکای لاتین وجود دارد. شما می توانید بگویید دکترین مونرو، اما سوال این است که چگونه آن را مدیریت می کنید؟ فقط می توان آن را بر اساس اغوا و سازش انجام داد نه با زور اسلحه."
در سراسر جهان توافق گسترده ای وجود دارد که سیستم سازمان ملل به طور فزاینده ای از رده خارج شده است. بریتانیا و فرانسه، هر دو قدرت متفق در جنگ جهانی دوم، در سال 1945 به عنوان اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل انتخاب شدند و بنابراین حق وتو بر تصمیمات آن را دارند. کشورهای بسیار بزرگتر، از جمله هند، آلمان، برزیل و ژاپن، چنین حقی ندارند. تلاش ها برای اصلاحات از دهه 1960 با شکست مواجه شده است.
میا موتلی، نخست وزیر باربادوس، گفت: «سیستم سازمان ملل زمانی شکل گرفت که بیشتر کشورهای جهان نهادهای حاکم نبودند و چه بخواهیم و چه نخواهیم، نمیتواند بازتاب واقعی از واقعیتهای کنونی جهان باشد. اگر میخواهیم به گذشته بچسبیم، بهتر است به جای جلوی سر، چشمانمان را در پشت سرمان بگذاریم، زیرا شاهد مرگ نظم کنونی جهانی هستیم.»
در طول جنگ سرد، سازمان ملل توسط دو ابرقدرت رقیب - ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی - به عنوان ابزاری برای همکاری در زمینه هایی که منافع آنها همسو بود، استفاده می شد. این شامل مهار بیماری های عفونی، حفاظت از بناهای تاریخی فرهنگی و مهار درگیری های محلی بود که نه واشنگتن و نه مسکو نمی خواستند تشدید شوند.
در دهه 1990، با پیروزی ایالات متحده از جنگ سرد و به نظر می رسید که قوس تاریخ ناگزیر به سمت آزادی خم می شود، سازمان ملل متحد موفقیت های قابل توجهی داشت، به بسیاری از درگیری های منطقه ای پایان داد و دادگاه هایی برای جنایات جنگی در رواندا و یوگسلاوی سابق ایجاد کرد. در کنفرانسی که در سال 1998 توسط سازمان ملل در رم برگزار شد، حدود 120 کشور اساسنامه تاسیس دادگاه کیفری بین المللی را امضا کردند.
اما زمانی که دیوان بینالمللی کیفری به درگیریهای با اهمیت حیاتی برای قدرتهای بزرگ پرداخت، محدودیتهای آن آشکار شد. در سال 2023، دادگاه پوتین را به دلیل جنایات جنگی در اوکراین متهم کرد، اما این امر مانع از تجلیل رئیس جمهور روسیه با افتخارات در چین، ویتنام و عربستان سعودی نشد. در ماه اکتبر گذشته، حتی دبیر کل سازمان ملل متحد، آنتونیو گوترش، در حالی که در شهر کازان روسیه با پوتین دست می داد و لبخند می زد، در مقابل دوربین ها ژست گرفت.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، که سال گذشته توسط دادگاه بین المللی کیفری به دلیل جنایات جنگی در نوار غزه متهم شد، به کار خود نیز به طور معمول ادامه داده است. در واشنگتن، کنگره تحت کنترل جمهوری خواهان در حال کار بر روی تحریم های آمریکا علیه دادگاه کیفری بین المللی است.
همکاری بین قدرت های بزرگ در سازمان ملل به دنبال حمله ایالات متحده به عراق در سال 2003 شروع به فروپاشی کرد و پس از جنگ تمام عیار روسیه علیه اوکراین در سال 2022 متوقف شد. اکنون شورای امنیت در مورد تمام مسائل عمده به بن بست رسیده است و این سازمان جهانی را تا حد زیادی نامربوط می کند.
سناتور جیمز ریش از آیداهو، یک جمهوری خواه که ریاست کمیته روابط خارجی سنا را بر عهده دارد، گفت: «ما سازمان ملل نیستیم. ما ملل تقسیم شده هستیم.»
با این حال، هنوز زود است که این سازمان جهانی را به طور کامل کنار بگذاریم، به گفته مایکل کیتینگ، مدیر اجرایی موسسه صلح اروپا و دیپلمات ارشد سابق سازمان ملل در سومالی، افغانستان و سرزمین های فلسطینی. او گفت: «ممکن است مردم با تجربه درد ناشی از درک این که سازمان ملل ممکن است وحشتناک باشد، اما جایگزین آن حتی بدتر است، به سازمان ملل یا چیزی بسیار شبیه به آن بازگردند.»
من فقط نمی دانم جایگزین دیگری چیست، جز دنیایی که در آن قانون جنگل حاکم باشد.