رابرت اف. کندی جونیور، وزیر بهداشت جدید آمریکا، دو بار در طول جلسات استماع تأیید سنا در پایان ماه گذشته، به مطالعه بررسیشده توسط همتایان توسط یک شخص خاص به نام "ماوسون" اشاره کرد که درست هفته قبل منتشر شده بود. او به سناتور بیل کسیدی گفت: "این مقاله توسط ماوسون است" و سپس نام نویسنده را برای تأکید هجی کرد: "M-A-W-S-O-N." و به برنی سندرز: "به مطالعه ماوسون نگاه کنید، سناتور ... ماوسون. فقط به آن مطالعه نگاه کنید."
"ماوسون" آنتونی ماوسون، یک متخصص همهگیرشناسی و دانشگاهی سابق است که چندین مقاله منتشر کرده است که ادعا میکند ارتباطی بین واکسنهای دوران کودکی و اوتیسم وجود دارد. (هر گونه ارتباطی به طور کامل رد شده است.) آخرین مقاله او در این مورد، و مقالهای که کندی به آن اشاره میکرد، در مجلهای ظاهر شد که توسط کتابخانه ملی پزشکی یا هیچ سازمان دیگری که ممکن است اعتبار علمی به آن ارائه دهد، فهرست نشده است. یکی از اعضای برجسته هیئت تحریریه مجله، یک مدافع سرسخت استفاده از هیدروکسی کلروکین و ایورمکتین برای درمان COVID-19، پنج مقاله خود را پس گرفته است. یکی دیگر از اعضا دیدیه رائول است (که نام او در مجله اشتباه نوشته شده است)، حضوری در تابلوی امتیازات Retraction Watch، که از کار یک سازمان غیرانتفاعی که ما آن را تأسیس کردیم، گرفته شده است، با 31 ابطال. سومین نفر، و سردبیر مجله، جیمز لیونز-ویلر است که یک ابطال از خودش دارد و در پستی که از آن زمان حذف شده در X، خود را دوست و "مشاور نزدیک بابی کندی" خوانده است. (ماوسون به ما گفت که این مجله را انتخاب کرده است زیرا چندین مجله اصلی دستنوشته او را بدون بررسی رد کرده بودند. لیونز-ویلر به درخواست برای اظهار نظر پاسخ نداد.)
شاید یک دانشمند یا سیاستمدار—و قطعاً یک فعال-شهروند که امیدوار است مسئول سیاست بهداشت ملی باشد—باید از استناد به هر چیزی از این محقق یا این مجله برای حمایت از یک ادعا محتاط باشد. این واقعیت که میتوان به هر حال این کار را در یک موقعیت بسیار مهم انجام داد، در حالی که صادقانه بیان کرد که این اثر از یک نشریه دانشگاهی با بررسی همتایان سرچشمه گرفته است، یک واقعیت ناخوشایند را آشکار میکند: نوشتههای علمی یک اقیانوس ضروری از دانش است که مقدار نگرانکنندهای از آشغال در آن شناور است. به تکه بزرگ زباله اقیانوس آرام فکر کنید، اما زباله را نمیتوان بدون دانش و تجهیزات ویژه شناسایی کرد. و اگرچه این مشکل دیرینه است، تا دهه گذشته یا بیشتر، هیچکس با تخصص لازم و قدرت مداخله تمایلی به کمک نداشته است. با به دست گرفتن کنترل CDC توسط دولت ترامپ و سایر پستها در سنگر علمی کشور، عواقب آن بدتر میشود. همانطور که RFK جونیور در جلسه استماع تأیید خود روشن کرد، حامیان یا مخالفان تقریباً هر ادعایی میتوانند به کار منتشر شده اشاره کنند و بگویند: "ببینید؟ علم!"
این وضعیت چندان تعجبآور نیست وقتی در نظر بگیریم که چه تعداد مطالعات با برچسب "بررسیشده توسط همتایان" هر ساله منتشر میشود: حداقل 3 میلیون. سیستم انتشار علمی، همانطور که دیگران اشاره کردهاند، تحت فشار شدید است. مقالات آشغال در مجلات بیارزش و معتبر به طور یکسان تکثیر میشوند، که بخشی از آن به دلیل اخلاق "انتشار بده یا نابود شو" است که در سراسر شرکت تحقیقاتی رواج دارد، و بخشی دیگر به دلیل مدل کسبوکار فاجعهباری است که از اوایل دهه 2000 بیشتر انتشارات علمی را تسخیر کرده است.
این مدل—مبتنی بر تلاشی خوشنیت برای آزاد کردن یافتههای علمی از پشت دیوارهای پرداختی اشتراک—متکی به چیزی است که به عنوان هزینههای پردازش مقاله شناخته میشود: هزینههایی که محققان به ناشران پرداخت میکنند. این هزینهها ناچیز نیستند و گاهی به ارقام پنجرقمی پایین میرسند. و هر چه مقالات بیشتری توسط مجلات منتشر شود، پول بیشتری به دست میآورند. از محققان خواسته میشود که با تعداد فزایندهای از دستنوشتهها به این غول غذا بدهند، در حالی که ناشران دلیلی برای ایجاد مجلات جدید دارند که ممکن است در نهایت به عنوان مقصدی برای کارهای کمکیفیتتر عمل کنند. نتیجه: هر ساله مقالات بسیار زیادی در مجلات بسیار زیادی بدون بررسی کافی توسط همتایان یا حتی ویرایش ظاهر میشوند.
مسیری که این امر ایجاد میکند، به شکل تحقیقات غیرقابلاعتماد، تا حدی پس از انتشار قابل پاکسازی است. در واقع، نرخ ابطال در علم—به این معنی که یک مجله به چه دلیلی میگوید: "به این مقاله تکیه نکنید"—به سرعت در حال افزایش است. این میزان حتی سریعتر از نرخ انتشار افزایش مییابد و در طول دهه گذشته تقریباً ده برابر شده است. این ممکن است به نظر برسد که ویراستاران با گسترش آن، ادبیات را تهاجمیتر از بین میبرند. و این خبر از جهاتی خوب است—اما حتی اکنون، مقالات بسیار بیشتری باید ابطال شوند تا ابطال شوند. هیچکس دوست ندارد به اشتباه اعتراف کند—نه دانشمندان، نه ناشران، نه دانشگاهها، نه تأمینکنندگان مالی.
انگیزه سود میتواند گاهی اوقات کنترل کیفیت را حتی در بزرگترین ناشران جهان که سالانه میلیاردها درآمد دارند، تحتالشعاع قرار دهد. همچنین دستهای حریص از "کارخانههای مقاله" را تغذیه میکند که آثار علمی را تقریباً بدون هیچ استانداردی منتشر میکنند، از جمله مواردی که ممکن است برای غربالگری آشغالهای علمی تولیدشده توسط هوش مصنوعی استفاده شوند.
یک تجربهگرا ممکن است بگوید که مجموع این مقالات به سادگی به دانش بشری میافزاید. ای کاش اینطور بود. بسیاری، یا حتی بیشتر مقالات منتشر شده هیچ هدفی ندارند. آنها به سادگی ظاهر میشوند و ... تمام. هیچکس هرگز به آنها در کارهای بعدی استناد نمیکند. آنها تقریباً هیچ اثری از وجود خود باقی نمیگذارند.
تا اینکه، البته، کسی یک عموم زودباور—یا یک سناتور آمریکایی—را متقاعد کند که تمام ارز تحقیقاتی، جدید و قدیمی، برابر ایجاد شده است. میخواهید این موضوع را مطرح کنید که واکسنهای دوران کودکی باعث اوتیسم میشوند؟ مقالهای را در یک مجله پیدا کنید که همین حرف را بزند و مهمتر از آن، مقالات بیشماری دیگری را که همان ایده را بیاعتبار میکنند، نادیده بگیرید. مصرفکنندگان از قبل با این استراتژی بسیار آشنا هستند: رسانههای خبری از همین تاکتیک استفاده میکنند وقتی به شما میگویند که شکلات، قهوه و شراب قرمز یک هفته برای شما مفید هستند—اما هفته بعد شما را میکشند.
دانشمندان نیز از انتخاب و گزینش مصون نیستند. به عنوان مثال، ممکن است ادعا کنند که هیچ مدرکی برای یک ادعا وجود ندارد، حتی اگر چنین مدرکی وجود داشته باشد—عملی که "استناد تحقیرآمیز" نامیده میشود. یا ممکن است به مقالات ابطال شده استناد کنند، یا به این دلیل که زحمت بررسی وضعیت آن مقالات را نکشیدهاند یا به این دلیل که وضعیت آنها مشخص نبوده است. (تیم ما پایگاه داده Retraction Watch را ساخت و به اشتراک گذاشت—که اخیراً توسط یک سازمان غیرانتفاعی دیگر خریداری شده است—تا به حل مشکل دوم کمک کند.)
صنعت داروسازی همچنین میتواند سیستم انتشار علمی را به نفع خود بازی دهد. امروزه، بازبینان در FDA برای تأیید داروهای خود به دادههای خام تکیه میکنند، نه تأیید مشکوک بررسی همتایان مجلات. اما اگر این سازمان، با وجود نقصهایی که ممکن است داشته باشد، قدرت یا نیروی کارش محدود شود، نوشتههای علمی (با نقصهای بیشتر) آماده پر کردن این شکاف نیستند.
کندی حداقل از یک ایدهای که میتواند به حل این مشکلات بسیار کمک کند، حمایت کرده است. او در جلسه استماع تأیید خود پیشنهاد کرد که مقالات علمی باید در کنار بررسیهای همتایان خود منتشر شوند. (طبق قرارداد، این ارزیابیها هم ناشناس و هم مخفی نگه داشته میشوند.) چند ناشر قبلاً این قدم را برداشتهاند، و اگرچه فقط زمان نشان خواهد داد که آیا موفق میشود یا خیر، اما به نظر میرسد این عمل این استدلال را تضعیف میکند که کار علمی بسیار زیادی پشت درهای بسته انجام میشود. اگر چنین سیاستی در سراسر نوشتهها اعمال شود، ممکن است همه ما وضعیت بهتری داشته باشیم.
صرفنظر از این، ناشران باید در مورد محدودیتهای خود صادقتر باشند و این واقعیت که بسیاری از مقالات آنها غیرقابلاعتماد هستند. اگر آنها با ابطال مقالات بیارزش بیشتر، سهم خود را در پاکسازی نوشتهها ایفا میکردند، حتی بهتر هم میشد. باز کردن علم در مراحل مختلف برای بررسی تهاجمیتر—"تیمسازی قرمز"، اگر میخواهید—نیز کمک خواهد کرد. با این حال، هر گونه اصلاحاتی کند پیش خواهد رفت و آمریکا در حال حاضر در گردابی از واقعیتهای مورد مناقشه غرق شده است. نوشتههای علمی مجهز به نجات ما نیستند.