(Flavio Pessoa Santanna)
(Flavio Pessoa Santanna)

نرخ بالای طلاق؟ مرا نگرفت.

Jason Redman، سرهنگ بازنشسته نیروی دریایی ویژه (Navy SEAL) که عملیات جنگی را در عراق و افغانستان رهبری کرد، نویسنده همکار کتاب «ماموریت: ازدواج شکست ناپذیر» با همسرش است.

در ژوئیه 1998، من یک نیروی دریایی ویژه (Navy SEAL) جوان و مجرد بودم که در سراسر جهان سفر می‌کردم، از هواپیماها می‌پریدم، با اسلحه شلیک می‌کردم و با مردان جوان و توانمند همفکر تمرین می‌کردم. تصمیم گرفتم یک باربیکیو میزبانی کنم و از هم‌تیمی‌ها و دوستانم از سراسر تیم‌های SEAL دعوت کردم.

یکی از اعضای تیمم گفت که مشتاقانه منتظر آمدن است. از او پرسیدم آیا همسرش هم می‌آید. او خجالت‌زده به نظر رسید، مکث کرد و گفت: «نه، فکر نکنم. اوضاع خوب پیش نمی‌رود.» چند ماه بعد، آنها طلاق گرفتند. و به این ترتیب روندی آغاز شد که در طول 21 سال دوران حرفه‌ای خود شاهد آن بودم. نرخ طلاق در میان تیم‌های نیروی دریایی ویژه (Navy SEAL) فوق‌العاده بالا است.

یک سال بعد، با Erica آشنا شدم. رابطه خود را با دروغ گفتن به او شروع کردم. SEAL ها اغلب داستان‌های پوششی درباره هویت خود ایجاد می‌کنند. گاهی اوقات این به دلایل امنیتی است، اما ما متوجه شده‌ایم که گفتن به کسی که به تازگی ملاقات کرده‌اید که شما یک SEAL هستید، اغلب مشکلات بیشتری نسبت به فرصت‌ها ایجاد می‌کند. همانطور که Erica و من قرار می‌گذاشتیم، من این دروغ را حفظ کردم.

بعد از تقریباً یک ماه، آموزش من به پایان می‌رسید و متوجه شدم که عاشق این فرد شگفت‌انگیز شده‌ام. بنابراین، حقیقت را به او گفتم: من یک نیروی دریایی ویژه (Navy SEAL) هستم. به او گفتم که قصد دارم حداقل 20 سال خدمت کنم. به او گفتم که این شغل دشوار و خطرناک است. من به طور متوسط 280 روز در سال غایب خواهم بود، و اغلب او به تنهایی در خانه از فرزندان مراقبت می‌کند، کارها را درست می‌کند و تعطیلات را بدون من جشن می‌گیرد. او گفت که اهمیتی نمی‌دهد. ما با هم در این راه هستیم.

یک سال و نیم بعد، با ورود به ازدواج خود، قوانین اساسی را تعیین کردیم. ما از روابط بد و از خانواده‌های مطلقه آمده بودیم. ما طلاق نخواهیم گرفت. نمی‌دانستم که این ایده‌ها پایه و اساس ازدواج ما خواهند شد. آنها به ما کمک کردند تا سخت‌ترین ناملایمات رابطه خود را پشت سر بگذاریم.

در سال 2007، تیم SEAL من و من در یک کمین مرگبار در صحرای عراق گرفتار شدیم. هفت گلوله مسلسل به جلیقه ضد گلوله، سلاح، کلاه ایمنی و بازوی من اصابت کرد. از شدت استیصال برای خارج شدن از خط آتش، بلند شدم و یک گلوله به صورتم خورد که استخوان گونه‌ام را متلاشی کرد، به عضلات چشمم آسیب رساند، بیشتر بینی و فکم را شکست.

همانطور که آنجا افتاده بودم و خونریزی می‌کردم، از خدا التماس کردم که یک روز دیگر با همسر و خانواده‌ام باشم. لبخند Erica را در ذهنم می‌دیدم و می‌خواستم یک تولد دیگر با او، یک کریسمس دیگر داشته باشم.

وقتی چند روز بعد در ICU در Bethesda از خواب بیدار شدم، بانداژهایی بیشتر صورتم را پوشانده بود، لوله‌هایی از هر قسمت از بدنم بیرون زده بود، ترس جدیدی داشتم: آیا همسرم، دریاسالار مو بلند من که در فراز و نشیب‌های یک حرفه نظامی در زمان جنگ کنارم بود، با دیدن من عقب‌نشینی می‌کند؟ ما شاهد شکست بسیاری از ازدواج‌ها بودیم. او در اتاق بیمارستانم را هل داد، دست خوبم را گرفت و خم شد تا مرا ببوسد. او گفت: «ما با هم از این وضعیت عبور خواهیم کرد.»

در طول 24 سال ازدواجمان، زخم‌های میدان جنگ من احتمالاً ویرانگرترین تأثیری بود که متحمل شدیم، اما آزمایش‌های بسیار دیگری نیز وجود داشت. ما دوستان و هم‌تیمی‌های خود را در آموزش و جنگ از دست دادیم. ما سه فرزند فوق‌العاده را بزرگ کردیم و در عملیات ویژه و جنگ استقامت کردیم. ما بیماری، چالش‌های مالی و انتقال از ارتش را پشت سر گذاشتیم. ما با PTSD روبرو شدیم، زیرا من خود را در ته یک بطری گم کردم و همه را از خود دور کردم.

SEAL ها آموزش دیده‌اند که ماموریت را بالاتر از همه چیز، بالاتر از خود، انجام دهند. هرگز کسی را پشت سر نگذارید. Erica و من ازدواج خود را مانند یک ماموریت اداره کردیم - یک ماموریت بدون شکست با قوانین درگیری. مانند بدون اولتیماتوم. ما هرگز خواسته‌هایی را مطرح نمی‌کنیم که بحث را متوقف کند یا رابطه ما را تهدید کند. ما کلماتی مانند "طلاق" را به زبان نمی‌آوریم یا چیزهایی مانند "این کار را انجام بده یا من رفتم" نمی‌گوییم. ما از درگیر شدن در رفتار سوء استفاده‌گرانه، برچسب‌های آزاردهنده یا حملات شخصی امتناع می‌ورزیم.

در تیم‌های SEAL و ماموریت‌های جنگی، باید تأیید کنیم که هر دستور یا ارتباط توسط طرف مناسب دریافت شده است. برای سالم بودن، یک رابطه یا ازدواج به هر دو طرف نیاز دارد تا نشان دهند که گوش می‌دهند، چه یک تکنیک گوش دادن فعال رسمی باشد و چه یک تکرار ساده و "دریافت شد". این استراتژی تضمین می‌کند که هر دو شریک احساس می‌کنند که شنیده و درک می‌شوند، حتی در طول اختلافات.

من ساعت‌های بی‌شماری را در آموزش و جنگ گذرانده‌ام، دشمن و تاکتیک‌های آنها را مطالعه کرده‌ام و یاد گرفته‌ام که چگونه قابلیت‌های آنها را نابود کنم. اما SEAL ها همچنین آموزش می‌بینند که چگونه از حمله به یکدیگر اجتناب کنند. یک منطقه جنگی می‌تواند آشفته باشد و فقط چند ثانیه فرصت دارید تا تعیین کنید که آیا سلاحی که روبروی شما قرار دارد، خودی است یا متخاصم. برخی از ویرانگرترین تلفات در جنگ ناشی از حوادث آتش خودی است که در آن سوءتفاهم یا اشتباه منجر به مرگ می‌شود. در یک درگیری زناشویی، وقتی همسر خود را دشمن می‌کنید، باخته‌اید.