تصویر: آنا زیگلر
تصویر: آنا زیگلر

آیا فریدریش مرتس می‌تواند آلمان و اروپا را نجات دهد؟

او در مسیر پیروزی در انتخابات است، اما برای اصلاح اروپا ابتدا باید کشورش را اصلاح کند

آلمان حفره‌ای در قلب اروپا است. این کشور یک چهارم تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا را تشکیل می‌دهد، اما در دو سال گذشته در رکود بوده است—و امسال خطر سومین سال رکود نیز وجود دارد. این تصور که مهاجرت نامنظم از کنترل خارج شده است، منجر به افزایش حمایت از راست‌گرایان بیگانه‌هراس شده و سیاست آلمان را متلاشی کرده و باعث فلج شدن دولت و عدم اقدام در اتحادیه اروپا شده است. مدل کسب‌وکار آن متکی به صادرات تولیدی، به‌ویژه به چین، گاز ارزان از روسیه و امنیت ارائه شده توسط آمریکا بود. اما این مدل در حال فروپاشی است. انتخابات ۲۳ فوریه مهم‌ترین انتخابات در اروپا در سال‌های اخیر است. یک برنده احتمالی وجود دارد. اما اتفاقی که بعداً می‌افتد هم تشخیصش دشوار است و هم از اهمیت حیاتی برخوردار است.

این برنده در انتظار، فریدریش مرتس، رهبر ۶۹ ساله اتحادیه دموکرات مسیحی (CDU) است. پیش‌بینی می‌شود که CDU به همراه حزب خواهر باواریایی خود، حدود ۳۰ درصد آرا را به دست آورد که بسیار بیشتر از هر حزب دیگری است، اما برای کسب اکثریت کافی نیست. تشکیل ائتلاف ماه‌ها طول خواهد کشید، و مشخص نیست که آیا آقای مرتس به دنبال ائتلاف با سوسیال دموکرات‌ها یا سبزها خواهد رفت یا خیر. او حتی ممکن است به یک شریک دوم نیز نیاز داشته باشد، که خبر بدی خواهد بود: ائتلاف سه‌جانبه دست‌وپاگیر به رهبری اولاف شولتز، صدراعظم فعلی، آلمان را به سه سال انحراف محکوم کرد و با فروپاشی آن، انتخابات زودهنگام برگزار شد.

اما بزرگترین راز، خود آقای مرتس است. همانطور که منتقدانش با خوشحالی اشاره می‌کنند، او هرگز وزیر نبوده است، و در واقع هرگز چیزی بزرگتر از گروه پارلمانی CDU را اداره نکرده است. حرفه او در تجارت از نوع مشاوره و سازماندهی بوده است. با فرض اینکه او به شغل اصلی دست یابد، چگونه آلمان از هم پاشیده را متحول خواهد کرد؟ و از آنجایی که اروپا زمانی بهترین عملکرد را دارد که رهبری قوی فرانسوی-آلمانی داشته باشد، آقای مرتس چگونه اروپا را رهبری خواهد کرد در حالی که همتای فرانسوی او، امانوئل مکرون، یک فرد شکست‌خورده است؟

ما در یک مصاحبه تلاش می‌کنیم تا نوری بر این مرد بتابانیم. نکات زیادی برای تایید وجود دارد. او با اعتماد به نفس، باهوش و با توجه به شرایط، به طرز قابل توجهی آرام است. غرایز او در جهت درستی قرار دارند. او نگرانی‌های کسب‌وکار را درک می‌کند و وعده مبارزه با قوانین دست‌وپاگیر، چه ناشی از بروکسل و چه برلین را می‌دهد. او به صراحت اعلام می‌کند که مدل کسب‌وکار آلمان «از بین رفته است». او به بازارهای آزاد، تجارت آزاد و اتحاد آتلانتیک اعتقاد دارد و تعهد او برای بازگرداندن آلمان به قلب اروپا، خوشایند است. او می‌داند که اصلاح مهاجرت برای تضعیف جذابیت حزب راست افراطی آلمان، آلترناتیو برای آلمان (AfD) بسیار مهم است، و هشدار می‌دهد که «این می‌تواند یکی از آخرین فرصت‌های ما برای حل مشکلات قبل از اینکه پوپولیست‌ها [برنده] اکثریت شوند، باشد.»

همه اینها اطمینان‌بخش است. اما دلایلی نیز برای تردید وجود دارد. به نظر می‌رسد آقای مرتس، اگر نگوییم از خود راضی، کمی بیش از حد آسوده است، بیش از حد مستعد این است که تغییر تدریجی را بر تحول ریشه‌ای که آلمان و اروپا به آن نیاز دارند، ترجیح دهد. یک مثال را در نظر بگیرید: او از تکمیل اتحادیه بانکی در سراسر اتحادیه اروپا حمایت می‌کند، که اگر بازار واحد اروپا بخواهد با آمریکا و چین رقابت کند، ضروری است. با این حال، تقریباً در همان لحظه، او به تصاحب پیشنهادی کومرتس‌بانک آلمان توسط یونی‌کردیت، یک وام‌دهنده ایتالیایی، اعتراض می‌کند، زیرا این پیشنهاد «خصمانه» است. چنین تصاحب‌هایی دقیقاً همان‌گونه هستند که یک بازار واحد باید کار کند.

یا چیز بزرگتری را در نظر بگیرید: هزینه‌های عمومی و «ترمز بدهی»، یک بند قانون اساسی که دولت را از داشتن کسری بودجه بیش از حد جزئی منع می‌کند. آلمان که توسط این موضوع فلج شده است، نتوانسته است به اندازه کافی در جاده‌ها، راه‌آهن، زیرساخت‌های دیجیتال یا دفاع سرمایه‌گذاری کند. هزینه‌ها در زمینه آموزش و سایر خدمات اجتماعی نیز آسیب می‌بیند. وقتی از آقای مرتس پرسیده می‌شود که آیا به دنبال تغییر آن خواهد بود، فقط می‌گوید که «من آماده بحث در مورد آن هستم، اما این اولین رویکرد ما نیست.»

اطلاعات داخلی می‌گویند که کار بر روی ترمز بدهی در حال انجام است، اما آقای مرتس نمی‌خواهد این موضوع را علناً بیان کند، زیرا رای‌دهندگان آلمانی افراد صرفه‌جویی هستند. هر چیزی بیشتر از یک تغییر جزئی، بحث‌برانگیز و دشوار خواهد بود. بهتر است که آقای مرتس اکنون این سیگنال را بدهد که می‌خواهد جسور باشد. در حالت ایده‌آل، او باید به دنبال لغو کامل ترمز بدهی باشد، و این را بگوید. صراحت در گفتار امروز همچنین دست او را در مذاکرات ائتلافی تقویت می‌کند، که در غیر این صورت ممکن است در زمینه‌های میانی و بی‌رمق به نتیجه برسد.

همین تدریج‌گرایی در بیشتر گفته‌های آقای مرتس جاری است. حتی اگر مذاکرات بین دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین به آتش‌بس در اوکراین منجر شود، روسیه همچنان یک تهدید وجودی برای اروپا خواهد بود. آقای مرتس و سایر رهبران اروپایی او باید به ویژه نگران این باشند که به نظر می‌رسد آقای ترامپ قصد دارد از روی سر آنها مذاکره کند.

اعضای ناتو هدفی دارند که سالانه ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف دفاع کنند. آلمان همیشه یک عقب‌مانده بود، اما پس از تهاجم تمام‌عیار روسیه در سال ۲۰۲۲، آقای شولتز یک صندوق ویژه برای تکمیل هزینه‌ها تا این میزان ایجاد کرد، که آلمان اکنون (به سختی) آن را برآورده می‌کند. این صندوق در چند سال آینده تمام خواهد شد. با توجه به تهدید روسیه، ۲ درصد دیگر کافی نیست. پس از آتش‌بس، احتمالاً آقای ترامپ می‌خواهد تعهد آمریکا به ناتو را کاهش دهد. اجماع کارشناسان این است که ۵/۳ درصد از تولید ناخالص داخلی باید معیار جدید باشد. آقای مرتس از تعهد به این موضوع خودداری می‌کند، و قاطعانه از صحبت در مورد اوراق قرضه مشترک اروپایی برای پرداخت هزینه‌های بیشتر دفاعی جلوگیری می‌کند. اما اگر بزرگترین و ثروتمندترین عضو اتحادیه اروپا در زمینه تسلیح مجدد پیشرو نباشد، هیچ‌کس به جز لهستانی‌های شجاع و بالت‌ها در خطوط مقدم جنگ بعدی جاه‌طلب نخواهد بود.

بحران دیگر که آقای مرتس و اتحادیه اروپا با آن روبرو هستند، مهاجرت است. این تصور مسموم که مرزهای اروپا امن نیست، باعث شده است که رای‌دهندگان در بسیاری از کشورها از احزاب افراطی حمایت کنند، و تشکیل دولت‌های میانه‌رو باثبات را بسیار دشوارتر کرده است. آقای مرتس در اینجا جسور بوده است، اما به شکلی ناشیانه. او با ارائه یک پیشنهاد غیرالزام‌آور به بوندستاگ مبنی بر نقض تعهدات آلمان به سفر بدون گذرنامه در اروپا، به هیچ چیز دست نیافت. این رای با حمایت AfD به تصویب رسید، تابویی علیه همکاری را شکست، مخالفانش را برانگیخت، حامیانش را ناراحت کرد و حس نگران‌کننده‌ای از رهبری را نشان داد.

اغلب اوقات، آقای مرتس طوری رفتار می‌کند که انگار بخش سخت کار، انتخاب شدن است. با این حال، حکمرانی بسیار سخت‌تر خواهد بود. برای فرماندهی ائتلاف خود و انجام اصلاحات دشوار در زمان آشفتگی، او به یک ماموریت برای تغییرات گسترده نیاز دارد. تا به حال، او برای درخواست چنین ماموریتی بسیار ترسو بوده است. ¦