رهبران اروپا در حالی وارد کنفرانس امنیتی مونیخ در این هفته شدند که با چالشهایی از شرق و غرب مواجه بودند: تهدید قریب الوقوع روسیه ای مهاجم، که با تأیید ناگهانی برخی از بدترین ترسهای آنها در مورد جهت گیری ایالات متحده تحت رهبری دونالد ترامپ تشدید شد.
در یک ضربه مضاعف به اوکراین در روز چهارشنبه، ترامپ اعلام کرد که مستقیماً با ولادیمیر پوتین توافق کرده است که مذاکرات در مورد پایان جنگ روسیه آغاز شود، در حالی که پیت هگست، وزیر دفاع وی، هزینه این پایان را برای اوکراین تشریح کرد. هگست در اظهاراتی که به دقت با برخی از خواستههای اصلی روسیه مطابقت داشت، به متحدان در بروکسل گفت که تمامیت ارضی اوکراین یک "هدف واهی" است. عضویت ناتو برای کییف وجود نخواهد داشت، و هیچ حمایت ایالات متحده از دفاع آینده آن در برابر روسیه وجود نخواهد داشت.
وعدههای صلح برای زمان ما، که از طریق مماشات با یک متجاوز با سرزمین قربانی اروپایی آن خریداری میشود، اطمینان چندانی به کسانی که آمادهسازی روسیه برای جنگ بیشتر را مشاهده کردهاند، نخواهد داد. تردید کمی وجود دارد که در غیاب تضمینهای امنیتی معتبر از سوی ایالات متحده، یک مهلت از فرسایش طاقتفرسا به روسیه اجازه میدهد تا نیروهای زمینی خود را سریعتر بازسازی کند تا جنگ را زودتر از سر بگیرد - چه در اوکراین و چه با هدف قرار دادن یک کشور عضو ناتو.
مارک روته، دبیرکل ناتو، به طور فزاینده ای صریح در توصیف چالشی است که اروپا با آن روبرو است. او در مصاحبه ای با روزنامه آلمانی بیلد در اوایل این ماه گفت: "من به شما خیلی واضح می گویم: ما باید برای جنگ آماده شویم." "این بهترین راه برای جلوگیری از جنگ است." کارستن برویر، رئیس دفاع آلمان، در Handelsblatt موافقت کرد و افزود که تهدید روسیه "به طور جدی مرگبار" است.
هفته گذشته، سرویس اطلاعات دفاعی دانمارک آخرین نهادی بود که جدول زمانی را برای زمانی که ناتو باید آماده باشد، ارائه کرد و ارزیابی کرد که روسیه می تواند در کمتر از شش ماه علیه همسایه دیگری اقدام کند.
چنین احساساتی قدرت خود را برای شوکه کردن از دست می دهند. در واقع، در سه سال پس از تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین، مقایسههایی از نوعی که در روزهای اخیر شنیده میشود بین وضعیت امروز اروپا و اواخر دهه 1930 تقریباً به یک امر عادی تبدیل شده است. مانند تمام قیاس های تاریخی، این یکی دارای نقص است، اما به دلیلی برعکس که بسیاری از اروپایی های غربی فرض می کنند. از برخی جهات، خطر برای دموکراسی های اروپا امروز بیشتر است، نه کمتر، از 90 سال پیش.
این فرض همچنان حاکم است، در غرب ورشو، که جنگ چیزی است که برای دیگران اتفاق می افتد، در مسافت بسیار دور
بار دیگر، اروپا توسط یک قدرت تجدیدنظرطلب تهدید می شود که مایل است برای دستیابی به اهداف خود در گسترش ارضی، خطر جنگ تمام عیار را بپذیرد. و بار دیگر دموکراسی های غربی در مقابله با این تجاوز شرکت خواهند کرد، چه بخواهند و چه نخواهند، زیرا آنها تعهدات پیمان ناتو را نسبت به کشورهایی (از جمله، بار دیگر، لهستان) دارند که می ترسند به زودی هدف روسیه قرار گیرند.
هدف اعلام شده ولادیمیر پوتین برای تجدیدنظر در "اشتباهات تاریخی و استراتژیک" که منجر به ایجاد مرزهای اروپای شرقی شد که امروزه در نقشه ها می بینیم، مستقیماً تقریباً به همه همسایگان غربی روسیه مربوط می شود. ناظران روسیه خاطرنشان می کنند که چگونه انتقال این کشور به یک اقتصاد جنگی، و برنامه های بلندمدت آن برای بازسازی نیروهای مسلح خود، اهدافی گسترده تر از تسخیر اوکراین دارد. و با وجود تمام ادعاهای ترامپ مبنی بر اینکه پوتین "صلح می خواهد"، هیچ تمایل مشخصی در کرملین برای در نظر گرفتن مسیری غیر از درگیری وجود ندارد.
همسایگان ناتوی روسیه کاملاً از این تهدید آگاه هستند و نه تنها در تسلیح مجدد خود، بلکه در تقویت مرز از قطب شمال به سمت پایین از طریق اروپای مرکزی به شدت سرمایه گذاری می کنند. اما بر خلاف سال 1939، اروپای غربی کاملاً آماده نیست. اتکای دههها طولانی به ایالات متحده برای دفاع، ارتشهای اروپایی را توخالی کرده است، در حالی که حتی قبل از بازگشت ترامپ به کاخ سفید، نگرش خود ایالات متحده به امنیت اروپا، مبهمترین نگرش از قبل از جنگ جهانی دوم بود.
در همین حال، تسلیح مجدد سریع اواخر دهه 1930 در هیچ کجای غرب ورشو اتفاق نیفتاده است. بنابراین، برای مثال، بریتانیا فاقد یک سیستم دفاع هوایی جامع از نوعی است که آن را قادر ساخت در سال 1940 زنده بماند.
اروپای غربی دیگر با فاصله عایق بندی نشده است. اگرچه جنگ در حال حاضر در انتهای دور قاره قرار دارد، روسیه در حال تمرین وارد کردن آسیب به کسانی است که آنها را به عنوان دشمن در بردهای هزاران کیلومتری می شناسد، از طریق حملات موشکی و سایبری و خرابکاری توسط نیروهای نیابتی.
خطر برای اروپا در تعامل سه عامل حیاتی نهفته است: کنارهگیری آمریکا، انکارگرایی اروپای غربی و عزم راسخ روسیه.
کنارهگیری آمریکا

مشکل اروپایی آمریکا با ترامپ یا هگست شروع نشد. واشنگتن سالهاست برای هر کسی که مایل به شنیدن است توضیح میدهد که چگونه اروپا از فهرست اولویتهای جهانی استراتژیک خود پایین میآید - و درس عبرت رویکرد بسیار متفاوت ایالات متحده در دفاع از اسرائیل در برابر حمله در مقایسه با دفاع از اوکراین باید قبل از تحلیف ترامپ این نکته را به طور جامع به خانه رسانده باشد.
تنها امتناع از فکر کردن در مورد این مشکل بود که منجر به هشدار در برخی از پایتخت های اروپای غربی در بازگشت ترامپ شد، زیرا رهبران با این احتمال روبرو شدند که مجبور به انجام تعهدات دفاعی خود شوند. اما هشدار تجدید شده این هفته معیاری است از اینکه چقدر اقدام کمی حاصل شد.
تمرکز بر اینکه آیا ترامپ میتواند ایالات متحده را از ناتو خارج کند، این واقعیت را پنهان کرده است که هیچ کشوری برای فروپاشی آن در هنگام آزمایش نیازی به ترک اتحاد ندارد. همانطور که هر کسی که پیمان موسس ناتو را خوانده است می داند، ماده 5 بسیار مورد ستایش برای تلقی حمله به یک عضو به عنوان حمله به همه، متحدان را مجبور به پاسخگویی نمی کند، و کسانی را که به جای متن، روح تعهد خود را ارج می نهند، به طور بالقوه منزوی می کند. ترامپ، درست مانند هر رهبر ناتو طرفدار روسیه دیگر، می تواند تصمیم بگیرد که هیچ اقدامی برای مقابله با روسیه به منظور بازگرداندن "صلح و امنیت" لازم نیست.
در حالی که در فرماندهی اروپایی ایالات متحده درک درستی از برنامه های روسیه و تهدیدی که آنها ایجاد می کنند - از جمله، مستقیم یا غیرمستقیم، برای ایالات متحده - وجود دارد، به نظر می رسد که این در سراسر پنتاگون، حتی در دولت قبلی، به طور یکنواخت گسترش نیافته است. اکنون، اعضای تیم ترامپ خواستار کاهش عمده حضور نظامی ایالات متحده در اروپا هستند. اگر این اتفاقات با همان سرعتی رخ دهد که تاکتیک های کاهش و سوزاندن دولت جدید در سایر زمینه ها، برای اروپا بسیار سریع خواهد بود که واکنش نشان دهد یا جبران کند، و یک شکاف خطرناک و وسوسه انگیز برای قاطعیت روسیه باقی می گذارد.
اصل "بازدارندگی گسترده" - که بر اساس آن ایالات متحده ضامن استراتژیک متحدان خود در برابر حمله هسته ای باقی می ماند - (تا کنون) توسط ترامپ یا مقامات دولت او به چالش کشیده نشده است. این تضمین، یک ضمانت بسیار یکجانبه تر از تعهدات متقابل عضویت در ناتو به طور کلی، به نظر می رسد یک استثنای عجیب و غریب برای رویکرد معاملاتی ترامپ به تعهدات امنیتی است.
در هر صورت، اروپا اکنون باید با ایالات متحده نه به عنوان یک رکن وحدت ناتو، بلکه به عنوان یک چالش تکان دهنده و غیرمنتظره برای آن حساب کند. با توجه به اینکه کانادا و دانمارک هر دو ناگهان متعجب شده اند که آیا قوی ترین متحد آنها یک شبه به فوری ترین مشکل آنها تبدیل شده است، جاه طلبی دیرینه روسیه برای تقسیم اتحاد چندین قدم نزدیک تر شده است.
انکارگرایی اروپای غربی

در همین حال، اروپا بین کشورهای خط مقدم که خطر و فوریت کاهش آن را تشخیص می دهند و بخش اعظم سرزمین های داخلی غربی این قاره که نیمه خاموش باقی مانده اند، تقسیم شده است. تضاد شدیدی بین خرید جهانی اسلحه لهستان، با هزینه های دفاعی که به سرعت به 5 درصد تولید ناخالص داخلی نزدیک می شود، و بریتانیا در انتهای دیگر این قاره که از پذیرفتن هزینه کافی صرفاً برای حفظ توانایی های فعلی خود امتناع می ورزد، وجود دارد.
حتی سنگین وزن های پیشرو سابق "ناتو قدیمی" بر افزایش تدریجی بودجه های دفاعی متمرکز هستند، نه سرمایه گذاری تحول آفرینی که مورد نیاز است.
این فرض همچنان حاکم است، در غرب ورشو، که جنگ چیزی است که برای دیگران اتفاق می افتد، در مسافت بسیار دور، و هرگز به سرزمین مادری نخواهد آمد. مشکل اینجاست که روسیه اکنون شرایط زیادی را ارائه می دهد که تحت آن این فرض می تواند اساساً اشتباه باشد.
برخی از کشورهای خط مقدم از قبل از ذخایر عمیق ظرفیت و درک روشنی از آنچه برای اطمینان از ادامه عملکرد اقتصاد، جامعه و کل کشور در حالی که روسیه سخت در تلاش است تا از انجام این کار جلوگیری کند، برخوردارند. دیگران در غرب بیشتر بازسازی سیستم های دفاع مدنی، سهام و طرز فکری را که در برخی موارد با عجله ای شگفت انگیز در دهه 1990 نابود شدند، تقریباً غیرممکن می دانند.
اما نیاز آشکار است که هم دفاع نظامی قوی و هم انعطاف پذیری مدنی برای زمانی که این دفاع ها آزمایش می شوند، ایجاد شود. هیچ یک از اینها یک فرآیند سریع یا ارزان نخواهد بود.
عزم راسخ روسیه

این سوال را باقی می گذارد که چرا و چگونه روسیه ممکن است فراتر از اوکراین حمله کند.
تصور عمومی مبنی بر اینکه نیروهای مسلح روسیه قادر به آسیب رساندن به اروپا نیستند زیرا در سال 2022 در اوکراین از بین رفتند، به کندی از بین رفته است. این واقعیت که نیروهای زمینی روسیه تا اوایل سال 2024 بزرگتر ساخته شده بودند، اکنون به طور گسترده تری شناخته شده است - همانطور که این است که چگونه برخی از ارتش های ناتو از سال 2022 در نتیجه کمک های مالی به اوکراین که در موجودی جایگزین نشده اند، نه بیشتر، بلکه کمتر قادر شده اند.
اما آنچه اغلب نادیده گرفته می شود، این واقعیت ناخوشایند است که وسایل اصلی روسیه برای حمله در فواصل بسیار زیاد تا حد زیادی سالم باقی مانده اند. اوکراین نیروی دریایی روسیه را از دریای سیاه جارو کرده است، اما در جاهای دیگر دست نخورده باقی مانده است. و نیروی هوایی متحمل خساراتی شده است، اما نه عمدتاً به ناوگان بمب افکن های دوربرد و موشک انداز خود.
ظرفیت روسیه برای ادامه جنگ نیز مورد بحث است. اعتقاد فزاینده ای وجود دارد که جنگ بدون آسیب های بلندمدت غیرقابل برگشت به اقتصاد روسیه ناپایدار است. این ممکن است درست باشد - اما همانطور که در گزارش امنیتی مونیخ ذکر شد، نشانه های کمی از منصرف کردن روسیه از ادامه کار بدون توجه به آن نشان می دهد، از جمله صرف تقریباً یک سوم کل هزینه های دولتی برای دفاع. بنابراین روسیه هنوز توانایی وارد کردن خسارات جدی را دارد - و با حمایت شرکایی مانند ایران، چین و کره شمالی که احتمالاً فقط رشد خواهند کرد، آن را حفظ می کند.
در دهه 2010، سناریوی اصلی این بود که روسیه تکه ای از قلمرو را در یک یا چند کشور بالتیک تصرف کند، و سپس ناتو را به پاسخگویی به چالش بکشد - پس از اینکه ابتدا به خود اطمینان داده بود که پاسخ یکپارچه ای در راه نخواهد بود، و دلیل وجود ناتو به سرعت تبخیر می شود و به دنبال آن خود اتحاد.
با نگاهی به دهه 1930، ما تعجب می کردیم که چگونه به نظر می رسید که همه می توانستند جنگ را ببینند که در راه است اما هیچ کاری برای متوقف کردن آن انجام نمی دهند. اکنون می فهمیم
پس از دوره ای تقریباً یک دهه ای که این سناریوها از روی میز خارج شدند، بار دیگر تحت بحث فعال قرار می گیرند، دقیقاً به دلیل عزم راسخ روسیه و سوالات مربوط به تعهد ایالات متحده به ناتو و امنیت اروپا.
رئیس ستاد دفاع بریتانیا، دریاسالار سر تونی راداکین، بیش از یک بار با اطمینان اعلام کرده است که روسیه به ناتو حمله نخواهد کرد. این امر او را در تضاد با همتایان خود در سراسر این اتحاد قرار می دهد، که بارها با اطمینان یکسان اعلام کرده اند که این دقیقاً همان چیزی است که روسیه قصد انجام آن را دارد.
ریشه این تفاوت ممکن است در این توضیح راداکین نهفته باشد که روسیه حمله نخواهد کرد زیرا می داند پاسخ ناتو "قاطع" خواهد بود. این هشدار، حداقل در حال حاضر، همچنان یک امر مسلم است: هیچ کس به طور جدی پیشنهاد نمی کند که روسیه بخواهد با قدرت ترکیبی اتحاد درگیر شود اگر همچنان توسط ایالات متحده حمایت شود.
اما جزئیات ناخوشایند این است که این تنها نوع حمله ممکن نیست. روسیه در حال حاضر یک کارزار نیابتی آتش سوزی، قتل و خرابکاری را در سراسر اروپا به راه انداخته است که این قاره برای پاسخگویی به آن تلاش می کند.
در جایی که ناظران روسیه در گذشته عمدتاً بر یک اقدام روسیه در بالتیک متمرکز بودند که با تهدیدهای هسته ای برای دور نگه داشتن ناتو از آن همراه بود، اکنون به این فکر می کنند که اگر این تهدیدها با یک حمله غیر هسته ای نمایشی به یک یا چند شهر اروپایی پشتیبانی شوند، چه اتفاقی می افتد.
زیرا بهترین راه برای متمرکز کردن، به عنوان مثال، ذهن آلمانی ها بر اینکه آیا کشورشان مایل است هامبورگ را با ویلنیوس معامله کند، یک نمایش عملی از معنای واقعی آن است که از طریق طیف وسیعی از روش های ممکن ارائه می شود.
در اواسط ژانویه، کنفرانسی در لندن با حضور اعضای پارلمان و مقامات دولتی از سخنرانان نظامی و صنعتی شنید که اگر روسیه حمله ای را با جدیدترین نسل موشک های خود آغاز کند، که از دور در اقیانوس اطلس یا اقیانوس منجمد شمالی می رسند، چقدر هشدار کمی در دسترس خواهد بود.
اما حمله نیازی نیست اینقدر آشکار و غیرقابل انکار باشد. می تواند خرابکاری های گسترده و هماهنگ یا حملات سایبری به زیرساخت های حیاتی یا بیمارستان ها، یا فعال سازی ناگهانی و تمام عیار برنامه های روسیه برای کاشت دستگاه های آتش زا در هواپیماهای مسافربری وجود داشته باشد که نه تنها باعث تلفات ویرانگر می شود، بلکه باعث از کار افتادن کامل ترافیک هوایی می شود.
کشورهای اروپایی باید از قبل به دقت در مورد تأثیر هر گونه حمله بزرگ اینچنینی فکر کنند و اینکه چگونه مردم آنها پاسخ خواهند داد اگر درگیری با روسیه ناگهان به خانه آنها آورده شود.
در جوامع از قبل تقسیم شده، جمعیت ممکن است به خوبی بپرسند که چرا به دلیل موضوعی که ممکن است آن را حاشیه ای بدانند، در حال تحمل ویرانی هستند. حتی دولتهایی که تا کنون از حامیان سرسخت ناتو بودهاند، ممکن است دریابند که به اندازه کافی قوی نیستند که در برابر بینظمی مدنی در خانه مقاومت کنند، و فشار عمومی رو به افزایش است تا آسیب، تخریب و بدبختی بیشتری از روسیه متحمل نشوند - با یا بدون تاکتیکهای ارعاب هستهای روسیه.
این بدان معناست که روسیه با موفقیت ناتو را دقیقاً به همان شکلی که میخواهد خنثی کرده است - پس از آن کشورهای منفرد در اروپای شرقی در معرض خطر انتخاب شدن یکی یکی در زمانی که مسکو انتخاب میکند، قرار میگیرند.
یک حمله آشکار از این نوع به اروپا ممکن است در دراز مدت برای روسیه فاجعه بار باشد. اما اگر چیزی از جنگ روسیه علیه اوکراین آموختهایم، این است که روسیه مجبور نیست در قضاوت خود در مورد اینکه چه زمانی زمان مناسبی برای رفتن به جنگ است، درست باشد تا عواقب آن برای کسانی که در مسیر آن قرار دارند، ویرانگر باشد.
"Si vis pacem"

با نگاهی به دهه 1930، ما تعجب می کردیم که چگونه به نظر می رسید که همه می توانستند جنگ را ببینند که در راه است اما هیچ کاری برای متوقف کردن آن انجام نمی دهند. اکنون می فهمیم، زیرا شاهد تکرار اشتباهات مشابه یکی پس از دیگری هستیم.
در عوض، بازدارندگی معتبر اروپا از روسیه کلید اجتناب از فاجعه است. اروپا شاهد سرمایه گذاری عظیمی در مقابله با تروریسم توسط افراد و گروه ها بوده است. آنچه اکنون نیاز دارد سرمایه گذاری در مقابله با ترور دولتی از نوعی است که توسط مسکو ارائه می شود.
هیچ بهانه ای برای تظاهر به اینکه دفاع غیرقابل استطاعت است، وجود ندارد. هزینههای ذکر شده برای کاهش احتمال یک جنگ ویرانگر در مقایسه با مبلغی که کشورهای اتحادیه اروپا صرف کردهاند - به عنوان مثال مضحک - برای غرامت پرداختی به مصرف کنندگان به دلیل قبوض انرژی بالاتر، ناچیز است.
لهستان با اذعان روشن به اینکه هزینه بازدارندگی - یا آماده بودن برای دفاع در صورت شکست بازدارندگی - بسیار کمتر از ویرانی است که از آماده نبودن ناشی می شود، نمونه ای را ارائه می دهد. کشورهایی که ادعا می کنند سرمایه گذاری تحول آفرین در دفاع به سادگی غیرممکن است، عمداً انتخاب مخالف را انجام می دهند.
اهداف هزینه کرد ده ساله ناتو که به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی اندازه گیری می شود، اکنون به عنوان یک انحراف از این مشکل عمل می کند. آنها هنوز به عنوان معیاری برای شرم برای آن دسته از دولت هایی که مایل به انجام تعهدات خود برای حفظ امنیت کشورهای خود و شهروندان خود نیستند، مانند بریتانیا، کاربردی دارند. اما اهداف تولید ناخالص داخلی تنها ورودی را اندازه گیری می کنند، نه خروجی: و تا به حال، آنچه که این هزینه در واقع می خرد، معیار بسیار فوری تری از ارتباط نظامی است.
حتی با ارزشتر از بودجه، زمانی است که اوکراین با ایستادن به عنوان خط مقدم دفاع خود از سال 2014، برای اروپا خریداری کرده است. به اندازه کافی از آن زمان از طریق امتناع از تشخیص خطر تلف شده است. تاریخ هرگز نسل فعلی رهبران اروپا را نخواهد بخشید اگر تعلل آنها ادامه یابد.
Keir Giles یک عضو مشاور ارشد برنامه روسیه و اوراسیا در Chatham House است. آخرین کتاب او «چه کسی از اروپا دفاع خواهد کرد؟ روسیه ای بیدار و قاره ای خفته» (Hurst) است