Mathias Döpfner رئیس و مدیرعامل Axel Springer، شرکت مادر POLITICO است. گزیده زیر از کتاب جدید او با عنوان «معاملات با دیکتاتورها» گرفته شده است. این کتاب در ابتدا در سال 2024 به زبان آلمانی توسط Handelsblatt منتشر شد.
ما در آستانه یک جنگ تجاری قرار داریم که اروپا را هدف قرار داده است.
سازمان تجارت جهانی (WTO) به سختی از دوره اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، جان سالم به در برد. اکنون، در بحبوحه موج قریب الوقوع تعرفه های "متقابل" و تهدیدهای تلافی جویانه، جهان بار دیگر با عدم اطمینان ژئوپلیتیکی جدی و یک سیستم تجارت چندجانبه متزلزل مواجه شده است. بنابراین، همزمان با نزدیک شدن به کنفرانس امنیتی مونیخ امسال، زمان آن رسیده است که این نهاد را که دیگر مناسب هدف نیست، مورد ارزیابی مجدد قرار دهیم.
آزادی و موفقیت اقتصادی ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. یکی معمولاً پیش شرط دیگری است. به عنوان یک قاعده کلی، هر چه یک سیستم اقتصادی آزادتر باشد، موفقیت کمتری خواهد داشت. یک استثنای بزرگ در اینجا چین است، زیرا آنچه ما با آن سروکار داریم سرمایه داری توربو کنترل شده توسط دولت است - که سال هاست از سازمان تجارت جهانی سوء استفاده می کند.
چین تحت پوشش "تجارت آزاد" از عضویت خود برای ادامه گسترش قدرت خود از طریق ابزارهای ناعادلانه استفاده کرده است. معلوم شد که سازمان تجارت جهانی راه حل نیست، بلکه بخشی اساسی از مشکل است. با تسریع تضعیف اقتصادهای واقعاً آزاد، باعث ظهور بازیگران غیرآزاد و غیردموکراتیک شده است. این وابستگی ها را ترویج می کند و به یک اسب تروآی تجارت غیرآزاد تبدیل شده است.
سازمان تجارت جهانی در سال 1994 در مراکش تأسیس شد. تأسیس آن منجر به معرفی قوانینی برای خدمات و مالکیت معنوی شد. پیش از این، قوانین تجارت بینالمللی کالاها توسط موافقتنامه عمومی تعرفهها و تجارت (GATT) تعیین شده بود. پیمان گات در سال 1947 با حمایت 23 کشور به وجود آمد. تا سال 1994، 128 کشور به آن پیوسته بودند.
گات پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از تکرار جنگهای تعرفهای دهه 1920 ایجاد شد. با این حال، آنچه به عنوان یک همکاری ناب و مؤثر بین کشورهای غربی آغاز شد، به سازمان تجارت جهانی بزرگتر و بیاثرتری که امروزه میشناسیم تبدیل شد. و اکنون به یک بازنگری مفهومی کامل نیاز دارد.
اعضای سازمان تجارت جهانی متعهد می شوند که در ایجاد روابط تجاری بین المللی سه اصل اساسی را رعایت کنند: تجارت بدون تبعیض، رفتار متقابل به عنوان مبنایی برای مذاکره و حذف تعرفه ها و موانع تجاری. کشورهای عضو باید مزایای یکسانی را به یکدیگر اعطا کنند. عدم تبعیض همچنین تصریح می کند که مزایا و حمایت های اعطا شده به یک کشور باید به طور خودکار به همه کشورهای عضو اعطا شود.
با این حال، سازمان تجارت جهانی مقررات ویژه ای را برای کشورهایی که خود را "در حال توسعه" تعریف می کنند، اعطا می کند - طبقه بندی که سازمان تعریف رسمی برای آن ارائه نمی دهد. اعضا خود را به عنوان "در حال توسعه" اعلام می کنند، همانطور که چین هنگام پیوستن به اتحاد تجاری این کار را انجام داد. مزایا شامل مهلت های طولانی تر برای اجرای تعهدات یا دسترسی آسان تر به بازار، از جمله موارد دیگر است. اما مهمترین امتیاز، تعهد سایر اعضای سازمان تجارت جهانی برای حفاظت از منافع کشورهای در حال توسعه هنگام تحمیل برخی اقدامات ملی یا بین المللی است - همه مزایایی که چین از روز الحاق خود محکم به آن چسبیده است.

علاوه بر این، چین سالهاست که قوانین سازمان تجارت جهانی را مکرراً نقض کرده است. این فهرست طولانی است: انتقال اجباری فناوری؛ یارانه های گسترده، اغلب افشا نشده؛ تحریف رقابت توسط شرکت های دولتی.
به منظور دسترسی به بازار چین، بسیاری از شرکت های خارجی مجبور شده اند اطلاعات ارزشمند فناوری را فاش کنند. هزینه ناشی از آن برای مشاغل بین المللی به میلیاردها دلار می رسد. در همین حال، رقبای چینی در برخی بخش ها به سرعت با نوآوران صنعت همراه شده و خود به رهبران بازار تبدیل شده اند.
یک مثال تقریباً آسیب زا - به ویژه برای آلمان - مثال سیستم های فتوولتائیک یا انرژی خورشیدی است. تا سال 2005، این صنعت در چین وجود نداشت. تا سال 2022، سهم چین در تمام مراحل تولید بر اساس نوآوری کپی شده و با حمایت یارانه های سنگین دولتی از 80 درصد فراتر رفته بود.
چین اروپا را به عنوان یک فروشگاه سلف سرویس می بیند. با ظرافت زیاد، وارد فناوری پیشرفته می شود، اغلب از طریق "قهرمانان پنهان" که نسبت به شرکت هایی مانند دایملر، فولکس واگن یا ولوو کمتر در معرض دید عموم هستند. قوانین ضد انحصار چین - و به ویژه قانون ضد انحصار آن - نیز دارای ویژگی های قابل توجهی است. چین دوست دارد شرکت های خارجی را به دلیل نوآور بودن مجازات کند. هر کسی که دارای حق ثبت اختراع است و برای استفاده از آن حق امتیاز می گیرد، می تواند به عنوان یک انحصارگر طبقه بندی شود. سازنده تلفن های هوشمند Qualcomm از جمله شرکت های آسیب دیده بود: این شرکت مجبور شد تقریباً 1 میلیارد دلار جریمه به دلیل درخواست حق امتیاز بیش از حد از یک رقیب چینی پرداخت کند.
آخرین اما نه کم اهمیت، چین بازارهای خود را تقریباً به اندازه ای که اغلب ادعا می شود باز نکرده است. شرکت های بین المللی تا سال 2021 نتوانستند به طور کامل به بخش مالی آن دسترسی پیدا کنند. و فقدان قوانین شفاف به این معنی است که به سختی می توان تجارتی انجام داد. هیچ سرمایه گذاری مشترک موفقی بین شرکت های چینی و خارجی در بخش مخابرات وجود نداشته است. فیس بوک و توییتر از سال 2009 ممنوع شده اند.
این مثالها به سختی به شکل معکوس قابل تصور است. شرکتهای چینی تا حد زیادی بدون مانع در بازارهای غربی تجارت میکنند، در حالی که جمهوری خلق به نوشتن قوانین خود به گونهای ادامه میدهد که در درجه اول به گسترش قدرت آن کمک میکند. قوانین سازمان تجارت جهانی و کسانی که آنها را اجرا می کنند یا قادر به جلوگیری از این امر نیستند یا تمایلی به آن ندارند. بنابراین اصل رفتار متقابل آن همچنان یک امید پرهیزگارانه است.
در واقعیت، سازمان تجارت جهانی در حال فروپاشی است، استانداردهای دوگانه را تحمل می کند و به اعضا اجازه می دهد با مجموعه قوانین متفاوتی بازی کنند. به جای رفتار متقابل، عدم تقارن حاکم است.
انتشار کربن یکی دیگر از متغیرهایی است که از زمان پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی به طور چشمگیری رشد کرده است: آنها بیش از 200 درصد افزایش یافته اند. و این افزایش به مراتب کاهش بقیه جهان را جبران می کند. چین تقریباً یک سوم از انتشار کربن جهانی را در سال 2021 به خود اختصاص داده است. این میزان بیشتر از مجموع ایالات متحده، هند، روسیه، ژاپن و ایران - پنج آلوده کننده بزرگ بعدی - است.
در خاتمه، بحران آب و هوای جهانی نیاز به موضع گیری در برابر سیستم های خودکامه مانند چین را تقویت می کند. مشکل واقعی تغییرات آب و هوایی پرواز تعطیلات به فلوریدا یا مایورکا نیست. مشکل این است که ما نفوذ کمی یا هیچ نفوذی بر بزرگترین آلوده کننده کربن جهان نداریم. اینکه یک دستور کار سیاسی کاملاً متفاوت را دنبال می کند. و آخر اینکه، ما خودمان با برون سپاری گناهان آب و هوایی که نمی خواهیم در حیاط خلوت خود داشته باشیم به چین یا جاهای دیگر، به آن کمک می کنیم.
از دیدگاه امروز، پذیرش چین به عنوان عضو کامل سازمان تجارت جهانی یک اشتباه اساسی در سیاست تجاری بود که ناشی از تفکر آرزومندانه بود. این امر که اغلب ناشی از حسن نیت است، عدم تعادلی ایجاد کرد که در طول سال ها بدتر شده است، که به زیان اقتصادهای بازار دموکراتیک بوده است.
اشتباه اصلی این بود که به یک کشور غیردموکراتیک با وزن اقتصادی ورود داده شد، که به دلیل دیدگاه خود قادر به رعایت قوانین تجارت آزاد نبود. مضحک ترین اشتباه این بود که به چین وضعیت کشور در حال توسعه داده شد - که با وجود اینکه دومین اقتصاد بزرگ جهان است، هنوز هم امروز از آن برخوردار است - با تمام استثناها و معافیت هایی که به همراه دارد. این مانند اعطای امتیاز به بی رحم ترین بچه در محله است. رقابت نمی تواند ناعادلانه تر یا خودآزارانه تر باشد.
نتیجه این آزمایش قابل پیش بینی بود: در کوتاه مدت، رشد و موفقیت اقتصادی را برای همه شرکت کنندگان به ارمغان آورد، اما در بلندمدت، تعادل را به گونه ای تغییر داد که به وابستگی ها و مزایای یک طرفه اجازه ظهور داد. خودآزاری ایالات متحده و اروپا، به ویژه، نه تنها منجر به تضعیف قدرت اقتصادی نسبی خودشان شد، بلکه در پایان به فرسایش کل سازمان تجارت جهانی نیز منجر شد.
و در مورد پایان، سازمان تجارت جهانی به خط پایان رسیده است. آنچه اکنون در مقابل خود می بینیم یک غول ناکارآمد و فلج است - سایه ای از خود سابقش. همه اینها منجر به این نتیجه گیری بی دریغ می شود: سازمان تجارت جهانی باید منحل شود.
کتاب «معاملات با دیکتاتورها: راهنمای یک مدیر عامل برای دفاع از دموکراسی» در ژانویه 2025 توسط Simon & Schuster منتشر شد.