۳ طوطی، ۱ دیوار مشترک، ۲ زندگی از هم گسیخته

چگونه شکایت‌های مربوط به سر و صدای طوطی‌ها در یک آپارتمان تعاونی در منهتن منجر به یک توافق قانونی ۷۵۰,۰۰۰ دلاری و از بین رفتن یک دوستی شد.

مدت‌ها قبل از شکایت‌ها درباره جیغ‌های طوطی‌ها، سال‌ها قبل از اینکه وکلا استخدام شوند و نامه‌های جدی رد و بدل شوند، و بیش از یک دهه قبل از اینکه وزارت دادگستری به معنای واقعی کلمه ساختمان را به یک پرونده فدرال تبدیل کند، رادرفورد، یک آپارتمان تعاونی ۱۴ طبقه در محله گرمرسی پارک منهتن، جای نسبتاً آرامی برای زندگی بود.

حداقل این‌طور به نظر شارلوت کولن می‌رسید. در اواخر سال ۱۹۹۹، او ۲۶ ساله بود و قبلاً به عنوان یک مستأجر در شهر، چند صاحب‌خانه دشوار را پشت سر گذاشته بود. وقتی او یک آپارتمان استودیویی کوچک در طبقه پنجم رادرفورد خرید، احساس آرامش کرد.

او در مصاحبه‌ای اخیر گفت: «با خودم گفتم، خب، آرامش و سکوت و بدون مشکل. این یک سرمایه‌گذاری خواهد بود. و بعد، می‌دانی، در پنج سال یا هر چقدر دیگر، ازدواج می‌کنم و می‌روم جایی بچه‌دار می‌شوم. در این بین، می‌توانم دیوارهایم را رنگ کنم، می‌توانم دکوراسیون کنم.»

کمی بعد از ورود، او با همسایه دیوار به دیوارش، مریل لسر، که او نیز اخیراً نقل مکان کرده بود و در حال گرفتن مدرک کارشناسی ارشد در روانشناسی بود، آشنا شد. این دو نفر چیزهای زیادی مشترک داشتند. هر دو اهل نیوجرسی بودند و تقریباً همسن بودند. هر دو عمیقاً به حیوانات خود وابسته بودند. خانم کولن صاحب یک گربه و در نهایت دو سگ پاپیون و همچنین یک اسب بود که در یک اصطبل در نیوجرسی نگهداری می‌کرد. خانم لسر با دو طوطی زندگی می‌کرد.

این دو زن به سرعت یک دوستی را شکل دادند، دوستی که به اندازه کافی گرم آغاز شد. آنها با هم به بارها و مهمانی‌ها می‌رفتند و به دنبال جایی در اجتماع نیویورک می‌گشتند، در حالی که تمام تلاش خود را می‌کردند تا از نظر حرفه‌ای پیشرفت کنند. خانم کولن از یک شرکت روابط عمومی اخراج شد، سپس قبل از تأسیس شرکت روابط عمومی خودش و کار کردن در آپارتمانش، چند شغل مختلف را امتحان کرد. خانم لسر مدتی به عنوان مددکار اجتماعی فعالیت کرد و در نهایت شروع به ساخت جواهرات کرد که آنها را از طریق یک فروشگاه Etsy می‌فروخت.

در طول سال‌ها، همسایه‌ها در غذا خوردن، مشاوره در مورد قرار ملاقات، مسکن‌های درد و تعطیلات گاه به گاه با هم شریک بودند.

خانم لسر در یک پیام متنی در اواخر دسامبر ۲۰۱۴ نوشت: «برنامه‌های کریسمس شما چیست؟»

خانم کولن پاسخ داد: «ها ها. باشگاه ورزشی. دور و بر می‌گردم؟! نسبتاً بی‌حالم.»

خانم لسر نوشت: «می‌توانیم غذای چینی سفارش دهیم و فیلم تماشا کنیم؟»

خانم کولن پیام داد: «به نظر خوب می‌آید!»

شارلوت کولن عکسی از خودش و مریل لسر در جوانی را در دست دارد.
شارلوت کولن عکسی از خودش و مریل لسر، سمت چپ، در جوانی را در دست دارد. در طول سال‌ها، همسایه‌ها در غذا خوردن، مشاوره در مورد قرار ملاقات و تعطیلات گاه به گاه با هم شریک بودند.

مدتی، این دو نفر کلید خانه‌های یکدیگر را داشتند، که مراقبت از حیوانات خانگی و انجام لطف‌های گاه به گاه را آسان می‌کرد. وقتی خانم کولن در سال ۲۰۱۴ پس از افتادن از اسبش و شکستن استخوان رانش در بیمارستانی در نیوجرسی بستری شد، خانم لسر با خرس‌های عروسکی، لاک ناخن و سایر وسایلی که خانم کولن می‌خواست، به بیمارستان رفت.

با این حال، در ژانویه ۲۰۱۵، رابطه به سرعت از هم پاشید. این زمانی بود که خانم لسر یک طوطی سوم، یک کاکادو گوفین به نام کورتیس، را به خانه آورد. خانم کولن به زودی شکایت کرد که کورتیس یک جیغ متناوب و آزاردهنده ساطع می‌کند، که باعث می‌شد جینجر، یک آمازون پیشانی‌سفید، شروع به قهقهه زدن کند. خانم کولن در دادگاه گفت که صدا مستقیماً از دیوار عبور می‌کند و به نظر می‌رسد که یک حیوان شکنجه می‌شود در حالی که دیگری می‌خندد.

پس از اینکه زنان نتوانستند راه حلی پیدا کنند، خانم کولن ماه‌ها از هیئت مدیره تعاونی التماس کرد تا مداخله کنند. بیش از یک سال بعد، این اتفاق افتاد. در مارس ۲۰۱۶، رئیس هیئت مدیره از خانم لسر خواست که طوطی‌هایش را ساکت کند. وقتی هشدارها کارساز نبود، روند تخلیه آغاز شد.

از نظر خانم لسر، بحران سر و صدا یک نمایش شیطانی بود، تلاشی از سوی خانم کولن، با تبانی با دیگران در ساختمان، برای بیرون کردن او از خانه تا خانم کولن بتواند خانه‌اش را بخرد، دیوار مشترکشان را خراب کند و یک آپارتمان بزرگ بسازد.

خانم لسر در یکی از بسیاری از اسناد در اختلاف قانونی متعاقب گفت: «من یک سال مورد آزار روانی قرار گرفتم. من هرگز نیازی به ساکت کردن پرندگان نداشتم.»

نزاعی که در پی آن رخ داد، از دو دادگاه عبور کرد، هشت سال به طول انجامید و هزینه زیادی را به عنوان حق‌الوکاله برای ساختمان در پی داشت. این موضوع یکی از ویژگی‌های همیشگی زندگی در نیویورک را برجسته کرد، جایی که میلیون‌ها همسایه اجتناب‌ناپذیر در پیکربندی‌های تنگ و صمیمی زندگی می‌کنند که عمدتاً بر اساس شانس تعیین می‌شود.

در نهایت، وزارت دادگستری یک دادخواست تبعیض علیه ساختمان مطرح کرد که بر اساس یک نامه کوتاه در سال ۲۰۱۶ از یک روانپزشک استوار بود. این نامه بیان می‌کرد که طوطی‌های خانم لسر صرفاً حیوانات خانگی نیستند، بلکه حیوانات حامی عاطفی هستند - حیواناتی که، خانم لسر بعداً در یک شهادت توضیح داد، به او کمک می‌کنند تا افسردگی و اضطراب خود را مدیریت کند. پیامدهای کامل این موضوع برای سال‌ها آشکار نخواهد شد. یک طوطی حامی عاطفی شبیه یک جزئیات مضحک در یک سریال خنده‌دار به نظر می‌رسد، اما این داستان به چیزی تلخ‌تر و گیج‌کننده‌تر تبدیل می‌شود و با دو زندگی که برای همیشه تغییر کرده‌اند، به پایان می‌رسد.

'وقت خواب پرنده گذشته!'

ساختمان آجری سفید با کلمات «رادرفورد» روی تابلویی در جلو.
رادرفورد، که اکنون یک ساختمان تعاونی است، در سال ۱۹۶۱ به عنوان یک اجاره‌ای افتتاح شد که به پرستاران در یک بیمارستان نزدیک خدمات ارائه می‌کرد.

خانم لسر به خانم کولن گفت که در کالج دو طوطی کوتوله به دست آورده است و آنها هنگام نقل مکان به رادرفورد با او بودند. او یک کاکادو چشم‌برهنه به نام لیلا - کاکادوها پرندگان کمی بزرگتر هستند که می‌توانند ۶۰ سال عمر کنند - و جینجر، طوطی آمازون پیشانی‌سفید را نیز به آنها اضافه کرد. مدتی، هر چهار نفر در آپارتمان زندگی می‌کردند، اما طوطی‌های کوتوله تا زمانی که خانم لسر در بازدید از پروژه پری، یک پناهگاه پرندگان در ویرجینیا، کورتیس را پیدا کرد، مرده بودند.

حدود دوازده پناهگاه از این قبیل در سراسر کشور وجود دارد و برخی از کسانی که آنها را اداره می‌کنند فکر می‌کنند که نگهداری طوطی‌ها در خانه‌ها ایده وحشتناکی است. آنها می‌گویند اینها حیوانات اهلی نیستند. طوطی‌ها پر سر و صدا و اغلب پرخاشگر هستند، به همین دلیل است که هر سال هزاران نفر از مالک از پا درآمده به مالک از پا درآمده دیگر منتقل می‌شوند یا سر از پناهگاه‌ها در می‌آورند.

خانم لسر تا حدی به دلیل داستان غم‌انگیز کورتیس به او جذب شد: او پس از اینکه در خانه‌ای پرورش داده شد که در آن طوطی دیگری که با او پیوند خورده بود، توسط دوست پسر زنی که از آنها مراقبت می‌کرد، کشته شده بود، به پری بازگردانده شده بود.

خانم لسر در شهادت خود گفت: «آن پرنده هنوز در قلبش برای مردم عشق داشت. من از کورتیس الهام گرفتم.»

رادرفورد یک ساختمان دوستدار حیوانات خانگی است و برای افزودن یک پرنده دیگر به گله نیازی به اجازه نبود. لیلا و جینجر قبل از آن نسبتاً ساکت بودند. با ورود کورتیس این وضعیت تغییر کرد. مدت زیادی نگذشت که خانم کولن درباره سر و صدا پیامک می‌داد.

او در ساعت ۱۱:۳۷ شب در ۲ فوریه ۲۰۱۵ نوشت: «خیلی دیرتر از وقت خواب پرنده!»

نه روز بعد: «خانه‌ای؟ کورتیس دوباره دیوانه شده است.»

خانم لسر پاسخ داد: «فقط در سوپرمارکت هستم و بعد به خانه می‌روم.»

به نظر می‌رسید زنان برای حفظ دوستی خود تلاش می‌کنند و درباره حوادث اتاق رختشویی و عصبانیت یک کارمند در Trader Joe's صحبت می‌کنند. اما سپس پیامک‌های خانم کولن کوتاه‌تر و ناامیدانه‌تر می‌شوند.

خانم کولن در ۱۸ مارس پیام داد: «کورتیس!!!»

او روز بعد پیام داد: «خدای من!!!»

خانم لسر پاسخ داد: «دارم به خانه می‌آیم! متاسفم! حتماً یک راه حل ضد صدا پیدا می‌کنم!»

چند روز بعد، خانم کولن به شدت به در خانه خانم لسر کوبید. همانطور که خانم کولن در شهادت خود توضیح داد، او فکر می‌کرد که همسایه‌اش در خانه نیست و کوبیدن به طور خلاصه پرندگان را ساکت می‌کند، همانطور که اغلب این کار را می‌کرد. خانم لسر در را باز کرد.

خانم کولن تبادل نظر را به یاد آورد: «شارلوت، می‌دانم. من هم می‌توانم همه چیز را در آپارتمان شما بشنوم.»

به گفته خانم کولن، خانم لسر سپس در را محکم بست. به گفته خانم لسر، او در را روی همسایه فریادزنش بست، که او را می‌ترساند. در سال‌های آینده، این دو یکدیگر را در راهرو، در آسانسور و در خیابان می‌دیدند. اما دیگر هرگز با هم صحبت نمی‌کردند.

از آن به بعد، به نظر می‌رسید که خانم لسر علاقه خود را به کنترل پرندگانش از دست داده است، به گفته خانم کولن. او زمان بیشتری را دور از آپارتمان خود می‌گذراند و جواهرات می‌ساخت. کورتیس و جینجر که تنها مانده بودند، ساعت‌ها قارقار می‌کردند.

حتی با وجود صدای سفید و گوش‌بند، صدا برای خانم کولن آزاردهنده بود، که ایمیل‌های التماس‌آمیزی به هیئت مدیره و Halstead، شرکت مدیریت ساختمان، ارسال می‌کرد. او نوشت که این سر و صدا اغلب شنیدن صدای مشتریان از طریق تلفن یا استخدام کسب و کار جدید را دشوار می‌کرد. او شروع به کم خوابیدن و دندان قروچه کرد.

در ماه مه همان سال، Halstead یک نامه هشدار به خانم لسر ارسال کرد. اما در آن زمان، ظاهراً خانم کولن تنها کسی بود که شکایت می‌کرد. در ماه سپتامبر، جیم رامادی، رئیس هیئت مدیره، یک ایمیل برای او ارسال کرد و پرسید که آیا او از مستاجران دیگری که به طور مشابه تحت تأثیر قرار گرفته‌اند، اطلاع دارد یا خیر. او نوشت که شکایت قانونی توسط یک نفر شبیه یک «دعوای کینه‌توزانه» به نظر می‌رسد و دعواهای کینه‌توزانه هرگز برنده نمی‌شوند.

او درباره پرندگان گفت: «من پرسیده‌ام و مردم، در حالی که می‌توانند صدای آنها را بشنوند، از صدا ناراحت نمی‌شوند. من به کمک اینجا نیاز دارم.»

خانم کولن که از یافتن آرامش ناامید شده بود، شروع به شکایت از سر و صدا به شهر کرد. او در یکی از شکایات که از طریق یک برنامه ارسال شده بود، نوشت: «آنها در طول روز، شب و نیمه شب جیغ می‌زنند و قارقار می‌کنند.» بازرسان سر و صدای شهر ۱۵ بار از محل بازدید کردند.

فقط یکی از آنها به اندازه یک جیک جیک گزارش داد. این در فوریه ۲۰۱۶ بود و بازرس در حالی که خانم لسر آپارتمانش را ترک می‌کرد، با او روبرو شد. پرندگان قارقار کردند و بازرس با خانم لسر مشورت کرد. او برگشت و حیوانات را ساکت کرد.

بازرس نوشت: «صدای طوطی‌ها متوقف شد.» این گزارش با همان سه کلمه مانند سایر گزارش‌ها به پایان رسید:

«هیچ اقدامی انجام نشد.»

دوازده ضبط

نیویورکی‌ها از زمان ادگار آلن پو مدت‌ها قبل از آنکه خیابان‌های سنگفرش شده آن را به عنوان «ماهرانه‌ترین ابزار برای دیوانه کردن مردان» که تا به حال اختراع شده بود، محکوم کند، از هجوم شنوایی شهر شکایت کرده‌اند. گروهی از شهرداران تلاش کرده‌اند و نتوانسته‌اند صدای گاتهام را کم کنند. به عنوان مثال، فیورلو لاGuardia در سال ۱۹۳۵ «جنگ علیه سر و صدا» خود را آغاز کرد که تا زمان ترک سمت خود یک دهه بعد ادامه داشت. به عنوان بخشی از این کمپین، رانندگان تاکسی متعهد شدند که کمتر بوق بزنند.

نه جنگ لاGuardia و نه هیچ تلاش شهرداری دیگری کارساز نبوده است. فقط در سال گذشته، تعداد شکایات مربوط به سر و صدا در شهر از ۷۵۰,۰۰۰ مورد فراتر رفت. نیویورک پرجمعیت‌ترین شهر کشور است، که ویژگی‌های مورد علاقه ساکنان شهری، مانند تئاتر و هزاران رستوران را ممکن می‌سازد. اما انباشته کردن میلیون‌ها نفر یک جنبه منفی اجتناب‌ناپذیر دارد.

راهروی داخلی یک ساختمان آپارتمانی با دری که روی آن «5K» نوشته شده است.
آپارتمان خانم کولن در رادرفورد. این ساختمان دارای ۱۷۵ واحد است و هیئت مدیره آن به طور مرتب از شکایت‌ها درباره افتادن کفش‌ها، پارس کردن سگ‌ها و تلویزیون‌های پر سر و صدا مطلع می‌شود.

این امر به ویژه در ساختمان‌هایی با دیوارهای نازک، مانند رادرفورد، صادق است. یک استودیوی کوچک در آنجا می‌تواند ۵۰۰,۰۰۰ دلار یا بیشتر هزینه داشته باشد، اما این مکان برای تجمل طراحی نشده بود. این مکان در سال ۱۹۶۱ به عنوان یک اجاره‌ای افتتاح شد که به پرستاران در یک بیمارستان نزدیک خدمات ارائه می‌کرد.

استیو تروی، رئیس هیئت مدیره فعلی رادرفورد، در ارزیابی صریح خود در جریان شهادت خود در پرونده‌ای که توسط وزارت دادگستری مطرح شده بود، گفت که توسعه‌دهندگان در این دوره از «مصالح ارزان» استفاده کردند. با وجود ۱۷۵ واحد در ساختمان، هیئت مدیره به طور مرتب از شکایت‌ها درباره افتادن کفش‌ها، پارس کردن سگ‌ها و تلویزیون‌های پر سر و صدا مطلع می‌شود.

آقای تروی گفت: «اگر شکایات مربوط به سر و صدا را اصلاح نکنیم، کل ساختمان به یک گوش‌خراش تبدیل می‌شود.»

با گذشت زمان، سایر ساکنان شروع به شکایت درباره طوطی‌ها کردند. مارسیا اوکون، که در سراسر راهرو از خانم لسر زندگی می‌کرد، گفت که یک روز از آسانسور بیرون آمده است و صدایی را شنیده است که او در شهادت خود آن را «حمله شنوایی» توصیف کرد. به اندازه کافی بد و به اندازه کافی مکرر بود که او از دعوت دوستان خود دست کشید و به فروش آپارتمان خود فکر کرد، به گفته شهادت خانم اوکون. سام کینی، که مستقیماً زیر خانم لسر زندگی می‌کرد، شروع به ارسال ایمیل به یک مدیر اجرایی Halstead کرد.

او در ۶ فوریه ۲۰۱۶، یکی از مجموعه‌ای از ایمیل‌ها که بخشی از پرونده دادگاه است، نوشت: «ساعت ۱۰ شب شنبه است و پرندگان در 5J پر سر و صدا هستند. هیچ کس در خانه نیست. ما سعی می‌کنیم بخوابیم.»

اینکه چرا این شکایات زودتر مطرح نشد، یک راز است - هیچ یک از ساکنان به درخواست‌های ایمیل برای اظهار نظر پاسخ ندادند - همانطور که عدم موفقیت بازرسان شهر در شنیدن صدا است. شاید به دلیل زمان‌بندی بوده است. یا اجرای بی‌کیفیت. بر اساس شهادت سرپرست رادرفورد، بازرسان حداقل در یک مورد، سطح سر و صدا را از لابی اندازه‌گیری کردند. لابی پنج طبقه پایین‌تر و در طرف مقابل ساختمان است.

صرف نظر از این، خانم کولن بیش از دوازده ضبط از طوطی‌ها از داخل آپارتمان خود تهیه کرد و آنها را به شکایات به هیئت مدیره پیوست کرد. هر کدام یک قطعه ۱۰ دقیقه‌ای از صدایی را ثبت می‌کنند که شبیه یک مته بادی است که به طور نامنظم شلیک می‌کند و با صدای قهقهه پرنده دیگری همراه است.

هم خانم اوکون و هم آقای کینی اعضای هیئت مدیره بودند و به نظر می‌رسید که شکایات آنها آقای رامادی، رئیس آن را برانگیخته است. در مارس ۲۰۱۶ - بیش از یک سال پس از ورود کورتیس - او یک هشدار قانونی رسمی به خانم لسر ارسال کرد که به او ۳۰ روز فرصت داد تا سر و صدای طوطی‌های خود را برطرف کند یا با تخلیه مواجه شود.

هفته بعد، ساختمان نامه‌ای از روانپزشک خانم لسر دریافت کرد. دکتر ادل توتر نوشت: «برای اینکه خانم لسر به طور مطلوب عمل کند، به حضور سه حیوان حامی عاطفی نیاز دارد»، و جینجر، لیلا و کورتیس را به نام ذکر کرد. دکتر توضیح داد که پرندگان را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد و خانم لسر را نمی‌توان از پرندگان جدا کرد.

این نامه با یک جمله ملایم به پایان رسید که باید به عنوان یک نارنجک زنده درک می‌شد: «از شما برای تطبیق ناتوانی خانم لسر مطابق با قانون معلولان آمریکایی تشکر می‌کنم.»

ریسمان سوم زندگی آپارتمانی

قانون فدرال درباره حیوانات حامی عاطفی سرراست است: آنها باید پذیرفته شوند مگر اینکه تهدیدی برای ایمنی ایجاد کنند - به عنوان مثال سگی که گاز می‌گیرد - یا تطبیق هزینه بسیار بالایی داشته باشد. هیچ‌کس از رادرفورد استدلال نکرد که طوطی‌ها خطرناک هستند. و هیچ‌کس یک تطبیق معقول را پیشنهاد نکرد، چه برسد به اینکه محاسبه کند که هزینه آن چقدر خواهد بود.

آرون شمولویتز، وکیلی که نماینده ۲۵۰ ساختمان در نیویورک است، گفت: «حیوانات حامی عاطفی ریسمان سوم زندگی کاندو و تعاونی هستند. به معنای واقعی کلمه، فقط اتفاقات بد می‌تواند از رد درخواست برای یک تطبیق معقول در مواردی مانند این ناشی شود.»

همانطور که رادرفورد علیه او اقدام کرد، خانم لسر درخواست ملاقات با هیئت مدیره را داد، که هر گز ازی نیفتاد. او دلیلش را از یک ساکن آموخت، که یک ایمیل ارسال کرد، که بخشی از پرونده دادگاه است، و شرحی از گفتگوی خود با آقای رامادی را ارائه داد.

این ساکن به خانم لسر نوشت: «او به من گفت که با شما نخواهد نشست و صحبت نخواهد کرد، که هیچ‌کس این کار را نخواهد کرد، که او به شما اجازه نخواهد داد هیچ اطلاعاتی درباره اینکه چه کسی شما را متهم می‌کند و چه زمانی به دست آورید. من به او گفتم که این موضوع به یک وضعیت حقوقی آشفته تبدیل می‌شود و شما وسایل و اراده این را دارید که با هیئت مدیره درباره غیرمنطقی بودن آنها روبرو شوید و غیره، و او گفت که اهمیتی نمی‌دهد، او به دنبال شما است.»

آقای رامادی در ایمیلی به نیویورک تایمز این حساب را «کاملاً بی‌معنی» خواند و گفت که هیئت مدیره چندین پیشنهاد صلح به خانم لسر داده است که همه آنها توسط او نادیده گرفته شده است.

در ژوئن ۲۰۱۶، رادرفورد برای بیرون کردن خانم لسر شکایت کرد. ماه بعد، او نقل مکان کرد و آپارتمان خود را خالی گذاشت.

او در شهادت خود گفت: «من هیچ قصدی برای ماندن در آن محیط منزجرکننده با این افراد وحشتناک نداشتم، که هیچ کار بهتری جز آزار و اذیت یک زن مبتلا به بیماری روانی نداشتند.»

خانم لسر هرگز هیچ مدرکی از توطئه‌ای توسط خانم کولن برای خرید آپارتمانش ارائه نکرد، اما می‌توان او را به خاطر این نتیجه‌گیری که آقای رامادی و هیئت مدیره «به دنبال» او بودند، بخشید. ساختمان به جای اینکه پس از رفتن او و پرندگانش، دعوای خود را رها کند، به دنبال پولی بود که برای وکلا برای تلاش برای بیرون کردن او صرف کرده بود، مبلغی که در ژوئیه ۲۰۱۸ به ۶۲,۰۰۰ دلار رسیده بود.

خانم لسر که ناامید و عصبانی شده بود، در ماه مه ۲۰۱۸ به وزارت مسکن و توسعه شهری ایمیل زد و عدم تطبیق ناتوانی خود را شرح داد. همانطور که دولت تحقیق می‌کرد، خانم لسر سعی کرد آپارتمان خود را بفروشد.

در سال ۲۰۱۹، یک جراح از فلوریدا پیشنهاد ۴۶۷,۵۰۰ دلار داد، اما هیئت مدیره رادرفورد آن خریدار را رد کرد. آقای رامادی در شهادت خود گفت که پیشنهاد با اطلاعات مالی گمشده و متناقض پر شده بود. (وزارت دادگستری بعداً این رد را در یک پرونده دادگاه «تلافی‌جویانه» توصیف کرد.)

همه‌گیری تحقیقات HUD را کند کرد، اما در ژانویه ۲۰۲۱ آژانس یک «اتهام تبعیض» علیه رادرفورد صادر کرد. ساختمان موافقت کرد که پرونده تخلیه را به حالت تعلیق درآورد و تصمیم گرفت به جای دفتر قضایی مستقل HUD، با پرونده دولت در دادگاه فدرال مبارزه کند.

از آن به بعد، وکلا از وزارت دادگستری منافع خانم لسر را نمایندگی می‌کردند، اگرچه موکل آنها از نظر فنی ایالات متحده بود.

'فرهنگ دادرسی'

یک پشته کاغذ و پوشه روی یک سبد حصیری.
خانم کولن یک پشته از سوابق مربوط به پرونده فدرال علیه رادرفورد را در آپارتمان خود نگهداری می‌کند.

آقای رامادی در شهادت خود گفت که در ابتدا نمی‌دانسته عبارت «تطبیق معقول» به چه معناست و از هیچ‌کس نخواسته است آن را توضیح دهد.

او زیر قسم گفت: «زیرا این، برای من، مشکلی با تطبیق معقول نیست. این یک مشکل سر و صدا است.»

حتی اگر آقای رامادی حق داشت، رادرفورد اشتباه کرده بود. هرگز یک متخصص را استخدام نکرد تا یک میکروفون را در یک آپارتمان مجاور یا راهرو قرار دهد تا سطح دسی‌بل طوطی‌ها را اندازه‌گیری کند، که رویه استاندارد عملیاتی است.

در عوض، رادرفورد به شدت به شارلوت کولن تکیه کرد. خواندن شهادت شش ساعته او، که در سپتامبر ۲۰۲۲ گرفته شد، دشوار است، تا حدی به این دلیل که پریشانی او را ثبت می‌کند و تا حدی به این دلیل که از نظر قانونی، این پریشانی بی‌ربط است. قاضی ناظر بر پرونده علامت داد که می‌خواهد یک میانجی به طرفین کمک کند تا به توافق برسند و در ۱۶ اوت ۲۰۲۴، دادستان ایالات متحده برای ناحیه جنوبی نیویورک یک بیانیه مطبوعاتی با نتیجه منتشر کرد.

رادرفورد باید در مجموع ۷۵۰,۰۰۰ دلار به خانم لسر بپردازد - ۵۸۵,۰۰۰ دلار برای سهام آپارتمانش به اضافه ۱۶۵,۰۰۰ دلار خسارت. این بیانیه توافق را به عنوان بزرگترین توافقی که تاکنون «برای فردی با معلولیت که ارائه‌دهنده مسکن او حق داشتن حیوان کمکی را از او سلب کرده است» به دست آمده است، توصیف کرد.

خبرنگاران و دوربین‌های تلویزیونی به طور خلاصه در خارج از رادرفورد اردو زدند. بیشتر ساکنان اطلاعات کمی یا هیچ اطلاعاتی درباره این پرونده نداشتند، بنابراین در اواخر اکتبر، هیئت مدیره سرانجام همه چیز را در یک تماس زوم توضیح داد. ساکنان به نوبت سوال می‌پرسیدند و سعی می‌کردند مقیاس خسارت را درک کنند. علاوه بر توافق، بیش از ۴۰۰,۰۰۰ دلار برای حق‌الوکاله صرف شده بود، نیمی از آن توسط ساختمان و نیمی دیگر توسط بیمه‌گر ساختمان پرداخت شده بود.

اندرو گارن، یکی از ساکنان، گفت: «با تمام احترامی که قائل هستم، من یک فرهنگ دادرسی می‌بینم.»

آقای تروی، رئیس هیئت مدیره، به درخواست‌های ایمیل برای اظهار نظر پاسخ نداد.

یک شیشه پر از پر

رادرفورد یک تعاونی است، به این معنی که خریداران با مجموعه طولانی از آیین‌نامه‌ها موافقت می‌کنند که هدف آن ارتقای کیفیت زندگی است. این امر به هیئت مدیره‌های تعاونی قدرت بیش از حدی می‌دهد و در بسیاری از موارد، رئیس قدرت بیش از حدی بر هیئت مدیره دارد. آقای شمولویتز، وکیل املاک، گفت که با رهبران تعاونی زیادی روبرو شده است که به اندازه هر پادشاه قرون وسطایی مستبد بودند.

او گفت: «برخی از روسای هیئت مدیره اجازه می‌دهند احساسات بر آنها غلبه کند.»

آقای رامادی گفت که تنها احساسی که به او انگیزه داده است، همدلی با هر کسی بوده است که در محدوده شنوایی آن طوطی‌ها بوده است. او که اکنون ۷۳ سال دارد، موهای خاکستری، یک ریش مرتب و یک درخشش در چشمانش دارد، هر زمان که چیزی گزنده می‌گوید، که اغلب این کار را می‌کند.

ما در یک کافه نزدیک رادرفورد ملاقات کردیم، جایی که آقای رامادی با ترکیبی از خستگی، آسودگی و یک رگه بی‌تفاوتی، دادرسی را دوباره زنده کرد. او گفت که بیشتر دوران حرفه‌ای خود را به عنوان یک حسابدار در مطب‌های پزشکی گذرانده است و می‌داند که دریافت یک تعیین «حمایت عاطفی» برای یک حیوان چقدر آسان است.

او با خنده گفت: «تنها کاری که باید انجام دهید این است که آنلاین شوید و یک کت کوچک بگیرید که روی آن نوشته شده است "حیوان خدماتی" و کارتان تمام است.»

او ادامه داد که طوطی‌های خانم لسر صرفاً حیوانات خانگی پر سر و صدا بودند و او یک بازیگر باهوش بود. او خاطرنشان کرد که او با یک شیشه پر از پر طوطی در شهادت خود حاضر شد و توضیح داد که حضور آنها او را آرام می‌کند. آقای رامادی هنوز آن را باور نمی‌کند.

او گفت: «من یک بازیگر واقعاً خوب با یک وسیله صحنه می‌بینم.»

او دیگر در هیئت مدیره خدمت نمی‌کند و اذعان کرد که پس از اعلام توافق، برخی از ساکنان آنقدر عصبانی بودند که با او سکوت کردند. اما هدف او دوست‌یابی نبود، همانطور که خودش گفت، و میراث او، همانطور که گفت، طوطی‌ها نخواهند بود، بلکه پیشرفت‌هایی خواهد بود که او در ساختمان ایجاد کرد، از جمله بازسازی ۱ میلیون دلاری لابی. به علاوه او بر یک تغییر آیین‌نامه نظارت کرد که طوطی‌ها و هر پرنده روی این سیاره را ممنوع می‌کند. امروزه، تنها حیوانات خانگی مجاز در رادرفورد سگ‌ها، گربه‌ها و ماهی‌ها هستند.

آقای رامادی با طعنه گفت: «و آنها باید ماهی‌های کوچکی باشند. با دهان‌های دوخته شده.»

'آنها مرا زنده نگه داشتند'

برنده ظاهری در این پرونده، مریل لسر، مغرور نیست. چندی پیش، من یک ایمیل برای او ارسال کردم و از او پرسیدم که آیا می‌خواهد درباره این پرونده گپ بزند یا فقط به یک سوال از طریق ایمیل پاسخ دهد. او روز بعد تماس گرفت.

او با صدایی خشمگین گفت: «زندگی من به مدت ۱۰ سال نابود شد. شما نمی‌توانید تصور کنید که این افراد با من چه کردند.»

خانم لسر، ۴۸ ساله، در تلفن هم شکننده و هم قوی به نظر می‌رسد. وقتی درباره طوطی‌هایش صحبت کرد، مهربانی و قدردانی عمیق و محترمانه را منتقل کرد.

او گفت: «من بیماری روانی دارم و می‌دانید چیست؟ این یک بیماری است و من انتخاب نکردم که به آن مبتلا شوم. اما آن پرندگان مرا زنده نگه داشته‌اند. به معنای واقعی کلمه، آنها مرا زنده نگه داشتند.»

وقتی موضوع به رادرفورد رسید، او بی‌رحم بود. او گفت که این مکان به اندازه یک دبیرستان دسته‌جمعی است و توسط یک مرد خودشیفته و کینه‌توز اداره می‌شود که او هرگز ملاقات نکرده است. رهبران ساختمان طوری رفتار می‌کردند که انگار فراتر از قانون هستند.

او گفت که سر و کار داشتن با وزارت دادگستری عذاب دیگری بود. (او گفت: «اگر یک صفحه Yelp داشت، یک بررسی منفی می‌گذاشتم.») وکیل این وزارتخانه مدام به او یادآوری می‌کرد که او کاری را انجام خواهد داد که برای ایالات متحده بهترین است، نه برای او. او هیچ کنترلی بر آنچه اتفاق می‌افتاد نداشت.

سخنگوی ناحیه جنوبی از اظهار نظر خودداری کرد.

زندگی پس از رادرفورد خانم لسر، در بهترین حالت، ناهموار بوده است. او پس از نقل مکان در سال ۲۰۱۶، خانه‌ای در شمال ایالت نیویورک خرید و با طوطی‌هایش در آنجا زندگی کرد. مالکیت خانه انزوا را ارائه می‌داد اما آرامش را نه. زیرزمین او دو بار سیل شد و وقتی سیستم تهویه مطبوع او تابستان گذشته خراب شد، با پدرش تماس گرفت و از او خواست که او را سوار کند. او و طوطی‌هایش ماه‌هاست که با او در نیوجرسی زندگی می‌کنند.

در مورد شارلوت کولن، خانم لسر او را «عصبانی‌ترین، تلخ‌ترین فردی که تا به حال ملاقات کرده‌ام» خواند.

خانم لسر در صحبت‌هایش گفت که آنها مدتی یک دوستی مصلحتی داشتند. او گفت که برای همسایه سابقش متاسف است، که به نظر نمی‌رسید دوستان زیادی داشته باشد. جنگ علیه کورتیس همه چیز را تغییر داد. او هنوز فکر می‌کند که این شکایات جعل‌های بدخواهانه بوده‌اند، که طوطی‌هایش هر از گاهی «صدا می‌کردند»، همانطور که در شهادت خود گفت، اما هرگز مزاحمتی ایجاد نمی‌کردند.

همانطور که به من گفت: «او می‌گفت: 'کجایی؟ پرنده‌هایت دارن دیوونه میشن.' من میگفتم: 'شارلوت. یادته من از خونه کار میکنم؟ هیچ اتفاقی اینجا نمیافته.'»

به نظر می‌رسد خانم لسر پیامک‌هایی را که اکنون بخشی از پرونده دادگاه است و او از سوپرمارکت یا در راه خانه می‌فرستاد و قول می‌داد پرندگان را ساکت کند، فراموش کرده است.

'زندگی من کوچکتر و کوچکتر شد'

خانم کولن با یک ژاکت آبی روشن در حالی که یک سگ کوچک با گوش‌های بزرگ را روی دامان خود نگه داشته است.
خانم کولن و پاپیونش، سوفیا، در آپارتمانش در رادرفورد.

در اواسط ژانویه، من از خانم کولن در آپارتمان رادرفوردش بازدید کردم. این یک اتاق کوچک و دنج است که پر از کتاب‌های جلد کاغذی هیجان‌انگیز و معمایی و نقاشی‌هایی است که او در اسپانیا و اکوادور خریده است. ۱۱ بالش روی تختش وجود دارد و عکس‌هایی از سگ‌ها، گربه‌ها و اسبش، یک خونگرم هلندی به نام آسانترو، تقریباً روی هر دیواری آویزان است. در پشت یک مبل مخملی یک عکس قاب شده از آب وجود دارد.

او گفت: «آرامش‌بخش.»

او با سوفیا، پاپیونش، روی دامانش نشسته بود و خسته و رنگ پریده به نظر می‌رسید. او شبیه یک فرد آفتابی بود که تاریکی زیادی را مدیریت کرده بود.

خانم کولن، ۵۱ ساله، گفت: «این کل شخصیت من را تغییر داد. این قطعاً حتی برای من منطقی نیست.»

در حالی که طوطی‌ها هنوز در رادرفورد بودند، او نمی‌توانست با مشتریان در مورد سر و صدا صحبت کند و در ایجاد کسب و کار جدید مشکل داشت. درآمد او به شدت کاهش یافت، که به استرس او افزود. یک روز در سال ۲۰۱۸، او سرگیجه گرفت و احساس تنگی نفس کرد. چند هفته بعد، احساس کرد که دچار حمله قلبی شده است. موهایش شروع به ریزش کرد و وزنش به شدت کاهش یافت.

او گفت که یک سال و یک سری از پزشکان طول کشید تا بفهمد که او به بیماری گریوز، یک اختلال خودایمنی مبتلا شده است. بدبختی‌های دیگری نیز وجود داشت: او به سرطان سینه مبتلا شد، که اکنون در حال بهبودی است، و سگ بزرگترش مرد. او همچنین با میگرن، درد مزمن و فشار خون بالا مقابله کرده است که همه آنها را به استرسی نسبت می‌دهد که با پرندگان شروع شد.

چندین پزشک گفتند که تعیین علت مشکلات سلامتی خانم کولن غیرممکن است. همه یک استعداد ژنتیکی برای ابتلا به بیماری‌های خاص دارند و انواع عوامل خارجی، از جمله استرس، می‌توانند باعث ظاهر شدن بیماری‌هایی شوند که در غیر این صورت ظاهر نمی‌شدند. صرف نظر از ریشه، او اکنون به راحتی می‌ترسد و با بی‌خوابی مبارزه می‌کند. یک روانشناس او را مبتلا به اضطراب و اختلال استرس پس از سانحه تشخیص داده است.

یک دست به داخل یک کابینت دارو به قفسه‌ای پر از بطری‌های قرص آبی رنگ می‌رسد.
خانم کولن به یک سری از بیماری‌ها، از جمله یک اختلال خودایمنی، میگرن و فشار خون بالا مبتلا شده است.

او صندوق بازنشستگی خود را غارت کرده است و اکنون بدهکار است. او کم و بیش یک بیمار تمام وقت پزشکی است، در Medicaid ثبت نام کرده است و از یک وام زندگی می‌کند که منبع آن را فاش نمی‌کند. او با ماست و پیتزای یخ زده زندگی می‌کند.

او یک ولخرجی دارد: او هنوز صاحب اسب خود است. او گفت که فروش او غیرقابل تصور است، زیرا او خانواده است و شما نمی‌توانید خانواده خود را بفروشید. او همچنین یکی از معدود منابع شادی در زندگی او است. او دیگر سفر نمی‌کند یا معاشرت نمی‌کند، مگر اینکه از خواهرش در نیوجرسی دیدن کند.

او با بغض گفت: «قبلاً وقار داشتم. من روابط عمومی مدیریت برند را انجام می‌دهم و برای این کار باید یک تصویر خاص داشته باشید. بنابراین من به مردم نمی‌گویم، مثل این است که زندگی من به فنا رفته است. من نمی‌توانم به مردم بگویم که فقیر و شکسته هستم. چه کسی شما را استخدام می‌کند؟ و من دیگر دوست ندارم زیرا برای داشتن دوست در نیویورک، شما به پول نیاز دارید تا بیرون بروید. بنابراین زندگی من کوچکتر و کوچکتر شد.»

یک هفته قبل از ملاقات ما، خانم کولن به خانه آمد و یک اخطار قانونی را دید که به درش چسبانده شده است: رادرفورد به دلیل ۲۲,۹۱۹ دلار هزینه‌های معوقه از او شکایت می‌کند.

در این اخطار آمده بود: «صاحبخانه شما یک پرونده عدم پرداخت اجاره علیه شما شروع کرده است.»

این یک اشتباه بود. یک وکیل ساختمان به من گفت که این اخطار ناشی از یک سوء تفاهم بوده است، اما خانم کولن هیچ چیز بی‌گناهی در این اشتباه نمی‌بیند. او مشکوک است که ساختمان او را آزار می‌دهد، هم برای جمع‌آوری هزینه‌های جدیدتر که معوقه هستند و هم به این امید که او را ترک کنند.

او فکر می‌کند که بدهی در جهت دیگری است.

او گفت: «من می‌توانستم شکایت کنم. به دلیل اینکه آپارتمانم قابل سکونت نبود، به دلیل رعایت نکردن قوانین سر و صدا. آنها هیچ کاری نکردند.»

برای او، سر و صدا چیزی شبیه به یک تصادف رانندگی بود، با تمام پیامدهای آن برای رنج و مسئولیت. با این حال، برخلاف بیشتر بازماندگان، او در صحنه تصادف زندگی می‌کند. در واقع، او هرگز به طور جدی به نقل مکان فکر نکرد. این آپارتمان هم یک پناهگاه و هم محل نابودی او است.

با این حال، همانطور که او به سال‌های خود در رادرفورد نگاه می‌کند، نمی‌تواند به چیزی فکر کند که متفاوت انجام می‌داد. او حتی دلتنگ دوستی قبل از کورتیس خود با خانم لسر است. این دردناک است که فکر کنیم خانم لسر ممکن است این مقاله را بخواند و از آشفته شدن زندگی‌اش لذت ببرد.

با فکر دوم، شاید او یک پشیمانی داشته باشد.

او با لبخندی دردناک گفت: «وقتی من نقل مکان کردم، یک آپارتمان در طبقه دهم برای فروش بود. من می‌توانستم آن را داشته باشم.»