تصویرسازی توسط آتلانتیک. منبع: جارد سی. تیلتون / گتی.
تصویرسازی توسط آتلانتیک. منبع: جارد سی. تیلتون / گتی.

ترامپ باعث بحران در دانمارک و اروپا شد

دونالد ترامپ روز چهارشنبه در تماس تلفنی با مته فردریکسن، نخست وزیر دانمارک، چه گفت؟ من نمی دانم دقیقاً از چه کلماتی استفاده کرد، اما تأثیر آنها را دیدم. من یک روز پس از این تماس وارد کپنهاگ شدم - موضوع، البته، آینده گرینلند بود که دانمارک مالک آن است و ترامپ آن را می خواهد - و متوجه شدم که قرارهایی که با سیاستمداران دانمارکی داشتم ناگهان در خطر لغو شدن قرار گرفته اند. در بحبوحه جلسه اضطراری فردریکسن با رهبران تجاری، جلسه اضطراری وزیر امور خارجه او با رهبران احزاب، و جلسه اضطراری دیگری از کمیته امور خارجه در پارلمان، همه چیز، ناگهان، کاملاً در حال تغییر بود.

نتیجه: اواسط صبح، خود را در پل کنیپل بین وزارت امور خارجه دانمارک و پارلمان دانمارک دیدم، در حالی که تلفن در دستم بود، منتظر بودم به من گفته شود به کدام سمت بروم. دانمارک در ماه ژانویه گرم نیست. من به پارلمان رفتم و در آنجا منتظر ماندم. به هر حال جلسه لغو شد. پس از آن، هیچ کس اصلاً نمی خواست در سوابق چیزی بگوید. بدین ترتیب آمریکایی هایی که به دلیل قیمت به ظاهر بالای تخم مرغ به ترامپ رای دادند، اکنون باعث ایجاد یک بحران سیاسی در اسکاندیناوی شده اند.

بخوانید: توجیه فکری برای الحاق گرینلند

در بحث های خصوصی، صفتی که بیشتر برای توصیف تماس تلفنی ترامپ استفاده می شد، خشن بود. فعلی که بیشتر استفاده می شد، تهدید بود. واکنشی که بیشتر بیان می شد، سردرگمی بود. ترامپ به فردریکسن به وضوح نشان داد که در مورد گرینلند جدی است: او ظاهراً آن را یک معامله املاک می بیند. اما گرینلند یک ملک ساحلی نیست. این جزیره بزرگترین جزیره جهان یک قلمرو خودمختار از دانمارک است که ساکنان آن شهروندان دانمارکی هستند، در انتخابات دانمارک رای می دهند و در پارلمان دانمارک نماینده دارند. دانمارک همچنین دارای سیاست است و نخست وزیر دانمارک نمی تواند گرینلند را بفروشد، درست همانطور که رئیس جمهور آمریکا نمی تواند فلوریدا را بفروشد.

در عین حال، دانمارک کشوری است که شرکت‌های جهانی آن - از جمله لگو، غول حمل‌ونقل مائرسک و نوو نوردیسک، سازنده اوزمپیک - میلیاردها دلار با ایالات متحده تجارت می‌کنند و سرمایه گذاری های عمده آمریکایی نیز دارند. آنها فکر می کردند اینها جنبه های مثبتی از روابط دانمارک و آمریکا است. دانمارک و ایالات متحده همچنین اعضای موسس ناتو هستند و رهبران دانمارکی را می بخشند اگر باور داشته باشند که این موضوع در واشنگتن نیز مهم است. در عوض، معلوم می شود که این پیوندها یک آسیب پذیری هستند. بعد از ظهر روز پنج شنبه، فردریکسن ظاهر شد و در کنار وزیر امور خارجه و وزیر دفاع خود بیانیه ای صادر کرد. او گفت: "از طرف آمریکا پیشنهاد شده است که متاسفانه ممکن است وضعیتی پیش بیاید که در حوزه اقتصادی کمتر از امروز با هم کار کنیم."

با این حال، دشوارترین جنبه این بحران، نه نیاز به آماده شدن برای یک تهدید اقتصادی نامشخص از سوی یک متحد نزدیک، بلکه نیاز به کنار آمدن با حس ناگهانی پوچی تقریباً کافکایی است. در واقع، خواسته های ترامپ غیر منطقی است. هر کاری که ایالات متحده از نظر تئوری ممکن است بخواهد در گرینلند انجام دهد، در حال حاضر امکان پذیر است. دانمارک هرگز مانع از ساخت پایگاه های نظامی، جستجوی مواد معدنی، یا استقرار نیروها در گرینلند یا گشت زنی در خطوط دریایی نزدیک توسط ارتش آمریکا نشده است. در گذشته، دانمارکی ها حتی به آمریکایی ها اجازه داده اند که سیاست های دانمارکی در گرینلند را نادیده بگیرند. یک دیپلمات سابق دانمارکی در ناهار داستانی از جنگ سرد را برایم تعریف کرد که مدت کوتاهی پس از اینکه دانمارک به طور رسمی خود را کشوری عاری از سلاح های هسته ای اعلام کرده بود، رخ داد. در سال 1957، سفیر ایالات متحده با درخواست نزد نخست وزیر وقت دانمارک، اچ. سی. هانسن، رفت. ایالات متحده علاقه مند به ذخیره برخی سلاح های هسته ای در یک پایگاه آمریکایی در گرینلند بود. آیا دانمارک مایل است مطلع شود؟

بخوانید: ترامپ به فکر خرید یک جزیره سوسیالیستی غول پیکر است

هانسن با یک یادداشت مبهم پاسخ داد که طبق سوابق دیپلماتیک آن را «غیررسمی، شخصی، بسیار محرمانه و محدود به یک نسخه در هر طرف دانمارکی و آمریکایی» توصیف کرد. هانسن در این یادداشت که با پارلمان دانمارک یا مطبوعات دانمارک به اشتراک گذاشته نشد و در واقع تا دهه 1990 اصلاً منتشر نشد، گفت که از آنجایی که سفیر آمریکا برنامه های خاصی را ذکر نکرده یا درخواست مشخصی نکرده است، "من فکر نمی کنم اظهارات شما باعث ایجاد هیچ گونه اظهار نظری از طرف من شود." به عبارت دیگر، اگر به ما نگویید که سلاح های هسته ای در گرینلند نگهداری می کنید، پس مجبور نخواهیم بود مخالفت کنیم.

دانمارکی ها در آن زمان متحدان وفادار ایالات متحده بودند و اکنون نیز هستند. در طول جنگ سرد، آنها نقش اصلی در برنامه ریزی ناتو داشتند. پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی، آنها ارتش خود را اصلاح کردند و نیروهای اعزامی را به طور خاص به منظور مفید بودن برای متحدان آمریکایی خود ایجاد کردند. پس از 11 سپتامبر، زمانی که مفاد دفاع متقابل معاهده ناتو برای اولین بار - به نمایندگی از ایالات متحده - فعال شد، دانمارک نیروهایی را به افغانستان اعزام کرد، جایی که 43 سرباز دانمارکی کشته شدند. به نسبت جمعیت آنها که در آن زمان حدود 5 میلیون نفر بود، این نرخ مرگ و میر بالاتری نسبت به آنچه ایالات متحده متحمل شده است بود. دانمارکی ها همچنین نیروهایی را به عراق فرستادند و به تیم های ناتو در بالکان پیوستند. آنها فکر می کردند بخشی از شبکه روابطی هستند که قدرت و نفوذ آمریکا را در نیم قرن گذشته بسیار منحصر به فرد کرده است. از آنجایی که اتحادهای ایالات متحده بر اساس ارزش های مشترک بود و نه صرفاً منافع معاملاتی، سطح همکاری متفاوت بود. دانمارک در صورت درخواست به ایالات متحده کمک می کرد یا بدون درخواست داوطلب می شد. یک مقام دانمارکی از من پرسید: "پس ما چه اشتباهی کردیم؟"

بدیهی است که آنها هیچ اشتباهی نکردند، اما این هم بخشی از بحران است. خود ترامپ نمی تواند در کنفرانس های مطبوعاتی یا ظاهراً از طریق تلفن، به طور دقیق توضیح دهد که چرا دقیقاً به مالکیت گرینلند نیاز دارد یا چگونه دانمارک می تواند دسترسی بیشتری را نسبت به آنچه که در حال حاضر دارند، به شرکت ها و سربازان آمریکایی به گرینلند بدهد. بسیاری دیگر به هر حال سعی خواهند کرد اظهارات او را منطقی جلوه دهند. اکونومیست وجود یک "دکترین ترامپ" را اعلام کرده است و میلیون ها مقاله به طور جدی در مورد اهمیت استراتژیک گرینلند بحث کرده اند. اما در کپنهاگ (و نه تنها در کپنهاگ) مردم به یک توضیح غیرمنطقی تر مشکوک هستند: ترامپ فقط می خواهد ایالات متحده در نقشه بزرگتر به نظر برسد.

این غریزه - نادیده گرفتن مرزها، قوانین و معاهدات موجود؛ برخورد با کشورهای دیگر به عنوان مصنوعی؛ بر هم زدن پیوندهای تجاری و از بین بردن دوستی ها، همه به این دلیل که رهبر می خواهد قدرتمند به نظر برسد - چیزی است که ترامپ با امپریالیست های گذشته مشترک است. سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه نیز از شباهت ادعایی بین تمایل آمریکا به گرینلند و تمایل روسیه به قلمرو در اوکراین ابراز خوشحالی کرده است. لاوروف پیشنهاد کرد که ممکن است یک همه پرسی در گرینلند برگزار شود و این احتمال را با همه پرسی های جعلی که تحت فشار در کریمه و شرق اوکراین توسط روسیه برگزار شد مقایسه کرد.

البته، ممکن است ترامپ گرینلند را فراموش کند. اما همچنین ممکن است فراموش نکند. هیچ کس نمی داند. او بر اساس هوس ها عمل می کند، گاهی اوقات ایده هایی را از آخرین کسی که ملاقات کرده است می گیرد، گاهی اوقات به وسواسی که ظاهراً آن را رها کرده بود باز می گردد: آسیاب های بادی، کوسه ها، هانیبال لکتر و اکنون گرینلند. برای دانمارکی ها و تقریباً هر کس دیگری که با استدلال های منطقی برنامه ریزی می کند، معاهده امضا می کند یا استراتژی های بلند مدت ایجاد می کند، این روش سیاست گذاری خودسرانه، بی معنی و حتی سورئال به نظر می رسد. اما اکنون دائمی شده است و دیگر راه بازگشتی وجود ندارد.