زیست‌شناسان ماکسین سینگر، نورتون زیندر، سیدنی برنر و پل برگ در آسيلومار در سال 1975. اعتبار: Album/Alamy
زیست‌شناسان ماکسین سینگر، نورتون زیندر، سیدنی برنر و پل برگ در آسيلومار در سال 1975. اعتبار: Album/Alamy

پول و قتل: روی تاریک نشست آسيلومار درباره DNA نوترکیب

در 24 فوریه 1975، حدود 150 نفر در محل کنفرانس آسيلومار در نزدیکی مونتری در ساحل کالیفرنیا گرد هم آمدند. بیشتر آنها دانشمندانی از ایالات متحده به همراه نمایندگانی از شرکت ها و سازمان های دولتی مختلف و 16 روزنامه نگار بودند. موضوع آنها فناوری جدید DNA نوترکیب بود - مولکول هایی که در آزمایشگاه با به هم چسباندن مواد ژنتیکی از موجودات مختلف ایجاد می شوند. محققان از امکانات کشف هیجان زده بودند و از پتانسیل این تکنیک برای تولید داروها، به عنوان مثال با استفاده از باکتری های مهندسی شده ویژه برای ساخت انسولین. اما آنها همچنین وحشت داشتند که ممکن است ناخواسته بیماری هایی ایجاد کنند که بتواند کارکنان آزمایشگاه و جامعه گسترده تر را آلوده کند.

در پایان جلسه، شرکت کنندگان آن موافقت کردند که پروتکل های ایمنی زیستی را اتخاذ کنند که هنوز در ایالات متحده لازم الاجرا است و تأثیر زیادی بر مقررات مشابه در سراسر جهان داشته است. این جلسه به سادگی به عنوان آسيلومار شناخته شده است، اصطلاحی برای اینکه چگونه یک جامعه علمی گرد هم آمد تا در مورد یک موضوع دشوار به اجماع برسد. اغلب به عنوان نمونه ای از نحوه خودتنظیمی علم بدون دخالت سیاستمداران تلقی می شود (اگرچه برخی از آن به همین دلایل انتقاد می کنند). درخواست‌های دوره‌ای برای "آسيلومار دیگر" در سایر زمینه‌های بالقوه خطرناک مانند زیست‌شناسی مصنوعی، فناوری نانو و هوش مصنوعی شنیده می‌شود.

اما درک اهمیت کامل یک رویداد تاریخی اغلب شامل درک این است که چه چیزی مورد بحث قرار نگرفت و برجسته کردن تصمیماتی که اتخاذ نشدند. نیم قرن پس از آسيلومار، این دیدگاه طولانی‌تر، دیدگاه متفاوتی را در مورد دو موضوع ناگفته و در عین حال اساسی ارائه می‌دهد که در پس‌زمینه جلسه خودنمایی می‌کرد - پتانسیل این فناوری برای ایجاد ثروت و نابود کردن زندگی انسان.

بحث در مورد خطرات احتمالی DNA نوترکیب برای اولین بار در ژوئن 1971 مطرح شد. رابرت پولاک، محقق فوق دکترا در آزمایشگاه کلد اسپرینگ هاربر در لانگ آیلند، نیویورک، از جنت مرتز، دانشجوی دکترا در دوره ای که تدریس می کرد، مطلع شد که سرپرست او می خواهد DNA را از ویروس میمونی 40 (SV40) به باکتری روده <نام علمی>اشرشیا کلی</نام علمی> منتقل کند. SV40 می تواند باعث رشد کنترل نشده در سلول های همستر شود و ترس از این وجود داشت که باعث سرطان در انسان شود.

سرپرست مرتز، پل برگ در دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا بود، یک زیست شناس مولکولی برجسته در اواسط دهه 40 زندگی خود. پولاک، که بیش از ده سال از برگ کوچکتر بود، هرگز او را ملاقات نکرده بود، اما از این ایده عمیقاً نگران بود، بنابراین روز بعد با او تلفن کرد تا بپرسد چرا قصد دارد چنین آزمایش "دیوانه واری" را انجام دهد. این مکالمه زیاد طول نکشید. به گفته پولاک، برگ پاسخ داد: "تو کی هستی؟".

برگ بعداً به یاد آورد که فکر می کرد این نگرانی ها "مزخرف" و "شرم آور" است. اما این تبادل نظر و گفتگوهای بعدی با دوستان، همکاران و دانشجویان تردیدهایی را در ذهن او ایجاد کرد. آزمایشی که او به مرتز داده بود برای پروژه تحقیقاتی او محوری نبود و در مواجهه با مخالفت و احتمال کمی که ممکن بود آزمایش به اشتباه پیش برود، او این قسمت از آن را رها کرد.

ایجاد اولین DNA نوترکیب توسط برگ در سال بعد - قرار دادن یک قطعه DNA از <نام علمی>E. coli</نام علمی> در SV40 - باعث خشم نشد. در واقع، به او کمک کرد تا در سال 1980 برنده جایزه نوبل شیمی شود. اما کشف بعدی<a href="#ref-CR1">1</a><sup></sup> روش قدرتمند کلونینگ ژن مبتنی بر پلاسمید توسط تیمی از جمله استنلی کوهن در دانشگاه استنفورد و Herb Boyer در دانشگاه کالیفرنیا، سانفرانسیسکو (UCSF)، منجر به هشدارهای زیادی شد. با اجازه دادن به محققان برای انتقال هر قطعه DNA به باکتری که در آن عملکرد آن قابل مطالعه باشد، این تکنیک "این امکان را برای <i>هر</i>کسی فراهم کرد که <i>هر</i>کاری انجام دهد"، همانطور که برگ بعداً بیان کرد. هنگامی که Boyer این تکنیک را در کنفرانسی در ژوئن 1973 ارائه کرد، شرکت کنندگان نگرانی های خود را با برگزارکنندگان جلسه مطرح کردند، که نامه ای را<a href="#ref-CR2">2</a><sup></sup> در <i>Science</i> منتشر کردند و هشدار دادند که ایجاد "انواع جدیدی از پلاسمیدها یا ویروس های ترکیبی، با فعالیت بیولوژیکی با ماهیت غیرقابل پیش بینی ... ممکن است برای کارکنان آزمایشگاه و عموم مردم خطرناک باشد".

آکادمی ملی علوم ایالات متحده (NAS) برگ را مأمور کرد تا یک گروه کاری را برای رسیدگی به این نگرانی ها تشکیل دهد. در ژوئیه 1974، برگ، بویر، کوهن و هشت نفر دیگر - از جمله جیمز واتسون، کاشف مشترک ساختار DNA - نامه ای سرگشاده<a href="#ref-CR3">3</a><sup></sup> نوشتند و از دانشمندان خواستند تا تمام این آزمایش ها را به تعویق بیندازند "تا زمانی که خطرات احتمالی چنین مولکول های DNA نوترکیب بهتر ارزیابی شود یا تا زمانی که روش های کافی برای جلوگیری از گسترش آنها ایجاد شود". آنها همچنین از برگزاری جلسه ای در اوایل سال 1975 برای بحث در مورد این موضوع خبر دادند. شاید برای اولین بار در تاریخ، دانشمندان به طور علنی تصمیم گرفتند تا زمانی که انجام آن بی خطر نباشد، آزمایشی را متوقف کنند. این به زودی به عنوان یک ممنوعیت شناخته شد - کلمه ای که از مخالفت با آزمایش تسلیحات اتمی گرفته شده است.

این پس زمینه نشست آسيلومار بود که توسط برگ تحت حمایت NAS سازماندهی شد. هدف اصلی آن توافق بر سر پروتکل های ایمنی زیستی بود که می تواند توسط موسسه ملی بهداشت ایالات متحده (NIH) به عنوان شرط تامین مالی اتخاذ شود، بدون اینکه قانونگذاران ناسازگار درگیر شوند. محققان اروپایی از نظر فرهنگی کمتر با احتمال قانونگذاری خصومت داشتند. در بسیاری از کشورهای خارج از ایالات متحده، قوانینی که از پروتکل های بسیار مشابه با پروتکل های اتخاذ شده در آسيلومار استفاده می کردند، در نهایت تحقیقات DNA نوترکیب را کنترل کردند.

وسوسه پول

در اوایل سال 1975، برگ با وحشت متوجه شد که مدیران در استنفورد و UCSF برای ثبت اختراع تکنیک کلونینگ کوهن-بویر<a href="#ref-CR4">4</a><sup></sup> درخواست داده اند. اگر همه چیز خوب پیش می رفت، هر دو دانشگاه - و همچنین کوهن و بویر - بسیار ثروتمند می شدند. برگ مشتاق بود که ببیند ممنوعیت لغو شده است تا تحقیقات ادامه یابد. او با اختراع کوهن-بویر مخالف بود، اما بلافاصله متوجه شد که اگر درخواست ثبت اختراع به طور گسترده ای شناخته شود، جلسه آسيلومار به طور مهلکی به خطر می افتد. به نظر می رسد که محققان می خواهند ممنوعیت را لغو کنند تا بتوانند پول در بیاورند. برگ که در یک تنگنا گرفتار شده بود، چاره ای جز ادامه دادن به امید اینکه کسی این داستان را فاش نکند، نداشت.

این مشکل سازتر از آن چیزی بود که به نظر می رسید. خبرنگاران کنجکاوی در آسيلومار حضور داشتند، از جمله مایکل راجرز، نویسنده <i>رولینگ استون</i>، یک مجله موسیقی ضد فرهنگی آمریکایی. راجرز در مقاله ای<a href="#ref-CR5">5</a><sup></sup> درباره این جلسه، امکان تولید انسولین در یک میکروارگانیسم نوترکیب را توصیف کرد و با لحنی خشک اضافه کرد: "چشم انداز به اندازه کافی واقع بینانه است که این کنفرانس شامل نمایندگانی از بازوهای تحقیقاتی تولیدکنندگان دارو Merck، Roche، G. D. Searle - و حتی جنرال الکتریک است." با این حال، علی‌رغم پرش آنتن‌های روزنامه‌نگاری راجرز، هیچ افشاگری از این اختراع در آسيلومار یا در پی آن صورت نگرفت.

سه کودک کوچک با ماسک های گاز و لباس های محافظ پلاستیکی سبز در امتداد جاده می دوند.
کودکان در یک پادگان نظامی در Kinشما، روسیه، در سال 1999 یک حمله بیوشیمیایی را شبیه سازی می کنند. اعتبار: Oleg Nikishin/Hulton Archive/Getty
Oleg Nikishin/Hulton Archive/Getty

توصیه های آسيلومار در سال 1976 توسط NIH پذیرفته شد. این توصیه ها شامل اقدامات ایمنی زیستی به طور فزاینده ای سختگیرانه با افزایش سطوح خطر درک شده بود. آنها بعداً توسط Gwladys Caspar، یک افسر ایمنی زیستی در دانشگاه هاروارد در کمبریج، ماساچوست، به این صورت خلاصه شدند: سطح 1 - آن را نخورید؛ سطح 2 - به آن دست نزنید؛ سطح 3 - آن را نفس نکشید؛ سطح 4 - آن را انجام ندهید.

در پایان سال 1977، محققانی که با یک شرکت نوپای کوچک که توسط بویر تأسیس شده بود، به نام Genentech، کار می کردند، یک هورمون رشد انسانی را در یک میکروب<a href="#ref-CR6">6</a><sup></sup> تولید کردند و سپس این ترفند را با انسولین<a href="#ref-CR7">7</a><sup></sup> تکرار کردند. بحث شروع شد و نه بر اخلاقیات ثبت اختراع فرآیندهایی که با پول عمومی توسعه یافته بودند، بلکه بر این که چه کسی ثروتمند خواهد شد، متمرکز شد. اداره ثبت اختراعات ایالات متحده در نهایت درخواست استنفورد-UCSF را در اوایل دسامبر 1980، پس از یک حکم تاریخی دیوان عالی ایالات متحده، <i>Diamond </i>v.<i> Chakrabarty</i>، پذیرفت. کمتر از دو هفته پس از اینکه این اختراع در نهایت اعطا شد، قانون Bayh-Dole به قانون تبدیل شد، که گیرندگان بودجه فدرال را تشویق می کرد تا برای کشف های خود اختراع کنند و به آنها مجوز دهند.

این امر منجر به انفجار بیوتکنولوژی تامین شده توسط سرمایه گذاری شد. این هیجان به زودی <i>Nature</i> را آلوده کرد، که "راهنمای <i>Nature</i> به ثروت های زیستی" را ایجاد کرد، یک شاخص از سهام بیوتکنولوژی ایالات متحده که هر ماه در این مجله منتشر می شد. با در نظر گرفتن اختراع Boyer و Cohen به تنهایی، در طول عمر آن (17 سال در ایالات متحده، 20 سال در اروپا) بیش از 2000 محصول با استفاده از این تکنیک توسعه یافت و میلیاردها دلار فروش ایجاد کرد. کل درآمد حدود 255 میلیون دلار بود. هر دانشگاه 90 میلیون دلار دریافت کرد و بویر و کوهن بقیه را به اشتراک گذاشتند<a href="#ref-CR8">8</a><sup></sup>.

ورود ثروت بالقوه عظیم نیز تأثیر عمیقی بر روابط بین دانشمندان داشت. رقابت حتی بیشتر شد، با تضاد منافع اجتناب ناپذیر (اگرچه تا سال 1997، <a href="https://www.nature.com/articles/385469a0">سرمقاله <i>Nature</i></a><a href="#ref-CR9">9</a><sup></sup> چنین نگرانی هایی را رد کرد). دانشمندان از صحبت آشکار در مورد تحقیقات خود دست برداشتند، همانطور که برگ چند سال بعد شکایت کرد: "دیگر این جریان آزاد ایده ها را ندارید. شما به جلسات علمی می روید و مردم در مورد محصولات شرکت های خود در گوشی به یکدیگر می گویند. مثل یک انجمن مخفی است." اگر تضاد منافع اساسی برخی از کسانی که در آسيلومار بحث می کردند در سال 1975 فاش می شد، تصمیمات این جلسه مطمئناً مورد مخالفت سیاسی بیشتری قرار می گرفت.

عکس غروب آفتاب از فضای باز یک سایت کنفرانس. باغ، مسیر پیاده روی سنگفرش شده و ورودی چوبی در سمت چپ و تابلویی که می گوید آسيلومار در سمت چپ قرار دارد.
جلسه فوریه 1975 در استراحتگاه آسيلومار در کالیفرنیا ممنوعیت یک رشته بحث برانگیز از تحقیقات DNA را لغو کرد. اعتبار: John D. Ivanko/Alamy
John D. Ivanko/Alamy

تهدید پنهان

در جلسه افتتاحیه آسيلومار، زیست شناس دیوید بالتیمور در موسسه فناوری ماساچوست در کمبریج، که به نمایندگی از کمیته سازماندهی صحبت می کرد، حکم داد که هیچ بحثی در مورد خطر استفاده از DNA نوترکیب برای ایجاد سلاح های زیستی، به عنوان مثال با وارد کردن ژن های سم در باکتری های بسیار عفونی، وجود نخواهد داشت. همانطور که او توضیح داد، اگرچه مسئله سلاح های زیستی موضوع بسیار جدی بود "که بسیاری از ما به آن اهمیت می دهیم و مدت زیادی است که به آن اهمیت می دهیم"، این جلسه "برای رسیدگی به این سوال طراحی نشده است"، که "حاشیه ای" بود و ممکن است بحث را "گیج" کند.

بسیاری از مردم احساس کردند که تهدید جنگ بیولوژیکی با کنوانسیون سلاح های بیولوژیکی (BWC) سازمان ملل متحد در سال 1972 تا حد زیادی کاهش یافته است. این کنوانسیون یک ماه پس از آسيلومار، پس از تصویب توسط اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده و 20 کشور دیگر، لازم الاجرا شد. BWC تا حدی به دلیل لغو غیرمنتظره و یکجانبه برنامه جنگ بیولوژیکی ایالات متحده توسط ریچارد نیکسون، رئیس جمهور وقت ایالات متحده در سال 1969 بود که از پاتوژن های میکروبی طبیعی استفاده می کرد و در طول جنگ جهانی دوم توسعه یافته بود. تمام ذخایر سلاح های زیستی ایالات متحده نابود شده اعلام شدند.

با این حال، ریچارد نوویک، میکروبیولوژیست و فعال ضد سلاح های زیستی، به همراه همکارانی که روی پلاسمیدها کار می کردند، می خواستند بیانیه نهایی آسيلومار شامل یک بیانیه واضح در مورد تهدید سلاح های زیستی DNA نوترکیب<a href="#ref-CR10">10</a><sup></sup> باشد. آخرین جلسه پرهیاهوی کنفرانس شاهد بود که برگ و بالتیمور با استناد به حق تحقیق دانشگاهی، هرگونه اعلامیه ای مبنی بر اینکه برخی از آزمایش های خطرناک هرگز نباید انجام شوند را رد کردند. فرمول مصالحه برگ که توسط این جلسه تصویب شد - "یک دسته از آزمایش ها وجود دارد که اصلاً نباید انجام شوند صرف نظر از نوع مهار موجود امروز" - این موضوع را باز گذاشت که آیا چنین آزمایش هایی در آینده مجاز خواهند بود یا خیر.

مسابقه تسلیحات بیولوژیکی

ناشناخته برای تقریباً همه در آسيلومار، دقیقاً این نوع کار در اتحاد جماهیر شوروی پیشنهاد می شد. در آوریل 1974، فدراسیون یک برنامه جنگ بیولوژیکی فوق محرمانه را راه اندازی کرد که توسط آژانسی به نام Biopreparat نظارت می شد و از DNA نوترکیب در کنار سلاح های زیستی موجود مانند سیاه زخم و طاعون<a href="#ref-CR11">11</a><sup></sup> استفاده می کرد. هیئت شوروی در آسيلومار شامل سه مرد بود که عمیقاً در Biopreparat درگیر بودند: در زمان راه اندازی آن، الکساندر بایف و آندری میرزابکوف اعضای نهاد نظامی-علمی بودند که بر پروژه سلاح های زیستی DNA نوترکیب نظارت داشتند، و ولادیمیر انگلهارت، که در 80 سالگی مسن ترین نماینده شوروی بود، مدیر مؤسسه زیست شناسی مولکولی آکادمی علوم شوروی مستقر در مسکو، یکی از پیمانکاران اصلی این تحقیق بود.

این مردان فرهیخته و آگاه از شهرت علمی عالی برخوردار بودند و دوستان نزدیک بسیاری از زیست شناسان مولکولی غربی بودند. مشارکت آنها در پروژه سلاح های زیستی نتیجه وضعیت وحشتناک ژنتیک شوروی بود. از دهه 1930 تا اواسط دهه 1950، رژیم شوروی به شدت با ژنتیک مخالف بود، که ناشی از ایده ها و جاه طلبی های زراعت شناس تروفیم لیسنکو، مورد علاقه جوزف استالین، رهبر وقت کشور بود. حتی اگر نفوذ لیسنکو در دهه 1960 در نهایت کاهش یافت، ژنتیک شوروی در وضعیت ناگواری قرار داشت. این امر باعث شد که زیست شناسان مولکولی شوروی با ایجاد سلاح های زیستی در ازای افزایش هنگفت بودجه موافقت کنند.

به نظر نمی رسد که کوچکترین سوء ظنی در بین دانشمندان غربی وجود داشته باشد که ممکن است مشکلی وجود داشته باشد. با نگاهی به گذشته، سن و رفتار هیئت شوروی در آسيلومار تقریباً به گونه ای طراحی شده بود که توجه را منحرف کند. به گفته مقاله <i>رولینگ استون</i>، یک میکروبیولوژیست آمریکایی با خنده گفت: "این روس ها، آنها فقط پیرمردهای [آکادمی علوم شوروی] را می فرستند که <i>هیچی</i> نمی دانند. شما از آنها چیزی می پرسید و آنها طفره می روند - و اینطور نیست که آنها چیزهایی را پنهان می کنند ... آنها فقط در وهله اول <i>نمی دانند</i>". نمایندگان وقتی یکی از شوروی ها از دوربینی مجهز به فلاش برای عکس گرفتن از اسلایدهایی که ارائه می شد استفاده کرد، بیشتر سرگرم شدند (تنها چیزی که روی فیلم ظاهر می شد یک صفحه سفید بود). آمریکایی‌های خندان که متقاعد شده بودند که شوروی‌ها بی‌ضرر هستند، دیگر به آنها توجهی نکردند، اگرچه یکی از سازمان‌دهندگان کنفرانس، ماکسین سینگر، بعداً به طور رسمی از حمایت و همکاری آنها یاد کرد.

به غیر از راجرز، روزنامه نگاران نیز به همان اندازه بی علاقه بودند. او حضور شوروی را "تا حدودی گیج کننده" یافت و از یکی از نمایندگان پرسید که آیا اتحاد جماهیر شوروی زیست شناسی مولکولی را از نظر نظامی مهم می داند (پاسخ مستقیمی وجود نداشت). راجرز همچنین خاطرنشان کرد که این هیئت را "یک معاون کنسول جذاب و شیک از سانفرانسیسکو، که خدمات سرپرستی را انجام می دهد" همراهی می کند. برای اینکه یک رمان نویس جاسوسی باشید نیازی نیست تا متوجه شوید که نقش واقعی این مرد چیست - کنسولگری اتحاد جماهیر شوروی در سانفرانسیسکو مرکز بدنام یک عملیات جاسوسی بزرگ بود (و در سال 2017 توسط دولت ایالات متحده تعطیل شد). بعید به نظر می رسد که سازمان های امنیتی غربی با خیال راحت به دانشمندان خود اجازه داده اند تا در مورد آینده مهندسی ژنتیک، با پتانسیل آشکار آن برای توسعه سلاح های زیستی، و در حضور دانشمندان شوروی، بدون هیچ گونه نظارت یا مراقبت، بحث کنند. اینکه این چه شکلی می توانست داشته باشد مشخص نیست.

خواه هیئت شوروی در آسيلومار چیزی آموخته باشد که مستقیماً به برنامه Biopreparat مربوط باشد یا نه، این کنفرانس و تصمیمات آن پوشش غیرنظامی را برای گسترش عظیم بیوتکنولوژی در اتحاد جماهیر شوروی فراهم کرد. در 20 فوریه 1977، <i>لس آنجلس تایمز</i> پیشنهاد کرد که از علاقه شوروی به این زمینه می توان برای توسعه سلاح های زیستی استفاده کرد، اما بایف اصرار داشت که هرگونه استفاده از DNA نوترکیب در جنگ بیولوژیکی هم BWC و هم "قانون اخلاقی علم" را نقض می کند. آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده نیز به طور مشابه خوش بین (یا غیر مبتکرانه) بود و در سال 1976 گزارش داد که افزایش ناگهانی ظرفیت مهندسی ژنتیک شوروی صرفاً پاسخی به "شرم" از رهبری ایالات متحده در این زمینه است.

Biopreparat به دنبال ایجاد سه دسته سلاح زیستی بود: باکتری های مقاوم به آنتی بیوتیک، میکروب هایی با ساختارهای آنتی ژنی تغییر یافته که می توانند از شناسایی و درمان جلوگیری کنند، و باکتری هایی با "ویژگی های جدید و غیرمنتظره". در سال 1979 یک شیوع سیاه زخم در Sverdlovsk (اکنون Yekaterinburg) رخ داد که منجر به کشته شدن 64 نفر شد. دولت شوروی اصرار داشت که علت آن گوشت آلوده است. ایالات متحده شروع به دیدن جنگ بیولوژیکی در همه جا کرد و تعداد پروژه های تامین شده توسط پنتاگون که از فناوری DNA نوترکیب استفاده می کردند<a href="#ref-CR12">12</a><sup></sup> از صفر در سال 1980 به بیش از 40 در سال 1984 افزایش یافت. ادعا شد که این کار صرفاً دفاعی است.

تا سال 1989، و فرار دانشمند برجسته Biopreparat ولادیمیر پاسچنیک به غرب - و به دنبال آن دیگران پس از فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی - نبود که سازمان های اطلاعاتی غربی از وسعت کامل توسعه سلاح های زیستی شوروی مطلع شدند. یکی از فراریان، کاناتژان علیبکوف، قزاقی بود که نام خود را به کن علیبک غربی کرد، که معاون اول مدیر Biopreparat بود. پس از سالها بازجویی، به علیبک اجازه داده شد تا عمومی شود و <i>Biohazard</i><a href="#ref-CR13">13</a><sup></sup> را منتشر کند، کتابی هشدار دهنده که نشان داد اتحاد جماهیر شوروی چه کار می کرده است. از جمله پروژه هایی که او شرح می دهد، ایجاد در سال 1989، پس از بیش از یک دهه کار، یکی از بستگان باسیل طاعون است که سمی را علیه میلین که الیاف عصبی را احاطه کرده است، سنتز می کند و چیزی شبیه به یک نسخه عفونی از مولتیپل اسکلروزیس تولید می کند. در سال 1994، تیم زن و شوهر متشکل از متیو مسلسون، متخصص ژنتیک مولکولی و ژان گیلمین، جامعه شناس، به همراه نویسندگان همکار خود نشان دادند که منبع عفونت Sverdlovsk در سال 1979 در واقع یک مرکز سلاح های بیولوژیکی در نزدیکی<a href="#ref-CR12">12</a><sup></sup><a href="#ref-CR14">,</a><a href="#ref-CR14">14</a><sup></sup> بوده است.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، یک توافق نامه بریتانیا-ایالات متحده-روسیه بر انحلال تدریجی شبکه Biopreparat و تخریب سلاح ها نظارت داشت. اما به نظر می رسد تحقیقات سلاح های زیستی روسیه ادامه داشته است: در پایان سال 1997، دانشمندان یک مرکز سابق Biopreparat باکتری سیاه زخم را از نظر ژنتیکی مهندسی کردند تا از واکسیناسیون فرار کند<a href="#ref-CR15">15</a><sup></sup>. در ژانویه 2001، محققان استرالیایی به طور تصادفی همین کار را با mousepox، ویروسی شبیه به آبله انجام دادند<a href="#ref-CR16">16</a><sup></sup>. این نشان می داد که آبله نیز می تواند تغییر کند و واکسن های آبله موجود را بی اثر کند. گفته می شود که ویروس شناس یک مرکز سابق Biopreparat پس از شنیدن نتیجه، اظهار داشت: "البته، این تعجب آور نیست."

در این زمان، تلاش هایی برای تقویت BWC از طریق یک رژیم بازرسی الزام آور قانونی، مشابه رژیم حاکم بر انرژی اتمی، انجام شد. این پروتکل توسط ایالات متحده وتو شد، زیرا بازرسی در خاک ایالات متحده، بخش های دفاع زیستی و دارویی کشور را تهدید می کرد. منافع تجاری و پنهان کاری نظامی در هم تنیده شدند و سوء ظن های غیرقابل تأیید را در مورد اینکه چه تحقیقاتی در حال انجام است، ایجاد کردند و BWC را بی دندان گذاشتند<a href="#ref-CR17">17</a><sup></sup>.

در پی حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001، ایالات متحده پول زیادی را در تحقیقات "مبارزه با تروریسم زیستی" ریخت. هر کار مخفیانه تهاجمی که ممکن بود انجام شده باشد، خطرات زیادی وجود داشت زیرا محققان بر روی تحقیقات "دو منظوره" تمرکز می کردند، که دولت ها نگران بودند که می تواند به یک قابلیت تهاجمی تبدیل شود. به عنوان مثال، دانشمندان به دنبال این بودند که آیا عوامل عفونی می توانند خطرناک تر شوند (تحقیقات افزایش عملکرد)؛ ویروس آنفولانزای عامل همه گیری سال 1918 را احیا کردند. و نحوه آلوده کردن منبع شیر ایالات متحده با سم بوتولینوم را شرح دادند. رویه هایی که همه را در آسيلومار به وحشت می انداخت، به طور گسترده ای پذیرفته شده بود.

میراث متناقض

از زمان آسيلومار، بسیاری از چیزها تغییر کرده اند، اما برخی چیزها ثابت مانده اند. درست مانند سال 1975، دانشمندان، فناوران و سفته بازان مالی که با فناوری های جدید کار می کنند اغلب به دنبال اجتناب از مقررات دست و پا گیر هستند و بیان می کنند که ما باید به هوش و درک آنها تکیه کنیم تا به تصمیمات قانونگذاران. محققان، دانشگاه ها و آژانس های تامین مالی همچنان هیجان زده هستند و حتی کور شده اند از ثروت بالقوه ای که کشف ها می توانند ایجاد کنند. اثرات منفی که برگ در دهه 1980 برجسته کرد، همچنان ادامه دارد. ما به سادگی به آنها عادت کرده ایم.

از آنجایی که تکنیک های زیست شناسی مولکولی رایج تر شده اند، احتمال سلاح های زیستی و استقرار آنها توسط دولت ها و سازمان های تروریستی هم به یک تهدید واقعی و هم خیالی تبدیل شده است. افراد زیادی در سرتاسر جهان وجود دارند که معتقدند بیماری همه گیر کووید-19 آزمایشی بود که اشتباه پیش رفت - یا درست، بسته به اینکه چه توضیحی را پذیرفته اند. دلایل پشت این باورها پیچیده است، اما یک جنبه مطمئناً باید ناتوانی بسیاری از دانشمندان از آسيلومار به بعد در ایستادن آشکارا در برابر انحراف علم خود توسط همکاران شوروی خود و بدون شک دیگران باشد.

آسيلومار لحظه ای متناقض بود که می توانست در هدف اصلی خود یعنی راه اندازی مجدد آزمایش های DNA نوترکیب تنها به این دلیل موفق شود که مسائل دوقلیه ثروت های بالقوه و تخریب های بالقوه پنهان و نادیده گرفته شده بودند. اگر هر یک از آنها فاش می شد، نگرش ها نسبت به این تلاش برای خودتنظیمی این فناوری ممکن بود در جامعه علمی و به طور گسترده تر متفاوت باشد.

در این زمینه، دلگرم کننده است که جلسه Spirit of Asilomar در این ماه، که در همان مکان در پنجاهمین سالگرد کنفرانس 1975 برای بحث در مورد تحولات هوش مصنوعی، زیست شناسی مصنوعی و تحقیقات پاتوژن برگزار می شود، خطرات این زمینه های تحقیقاتی که منجر به توسعه سلاح های زیستی می شود را نیز بررسی خواهد کرد. اگر یک درس از آسيلومار وجود داشته باشد، این است که دانشمندان، سیاست گذاران و مردم جهان باید از خطرات احتمالی ناشی از دانش ما آگاه باشند. ما باید در تنظیم و بررسی پیامدهای اکتشافات جدید بهتر عمل کنیم - درسی که در مورد فناوری های امروز و فردا صدق می کند.

<i>Nature</i> <strong>638</strong>, 603-606 (2025)

<i>doi: https://doi.org/10.1038/d41586-025-00457-w</i>