رئیس نیروی دریایی اندونزی هنگامی که برای صحبت با خبرنگاران پیش از دیدار با مقامات ارشد خود در اوایل این ماه توقف کرد، یک بمب خبری انداخت. او با تردید آغاز کرد: "به نظر میرسد که ما به یک ناو هواپیمابر برای عملیات نظامی غیر جنگی نیاز داریم." اگر این پیشنهاد کاملاً قانع کننده نبود، به این دلیل است که این ایده احتمالاً متعلق به خود او نبوده است. امروزه بیشتر تصمیمات بزرگ در مورد خرید تجهیزات نظامی در اندونزی توسط پرابوو سوبیانتو، فرمانده سابق نیروهای ویژه و وزیر دفاع که سال گذشته به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، گرفته میشود.
در واقع، یک ناو هواپیمابر آخرین چیزی است که نیروی دریایی در حال تقلا اندونزی به آن نیاز دارد. ناوگان فرسوده آن تنها میتواند ادعا کند که هشت کشتی با برد بیش از 5000 کیلومتر (3000 مایل) دارد. آنها در مجمع الجزایری وسیعتر از اروپا گشت میزنند که در مسیرهای دریایی اصلی برای تجارت و رقابت ژئوپلیتیکی بین آمریکا و چین قرار دارد. اندونزی حتی بیشتر از کشتیها، فاقد پایگاههایی برای حفظ عملیات نیروی دریایی و فناوری است که به آن کمک کند تا بفهمد چه چیزی - و چه کسی - ممکن است در آبهای آن باشد.
عملیات ناو هواپیمابر از سختترین کارهایی است که یک نیروی دریایی میتواند تلاش کند. آمریکا پرتاب و بازیابی هواپیماها را بر روی عرشهای متحرک، کاری روتین جلوه میدهد. اما این کار را برای بیش از یک قرن انجام داده است و همچنان تلفات زیادی را تا اواخر جنگ سرد متحمل شده است. علاوه بر این، ناوهای هواپیمابر به کشتیهای اسکورت و قابلیتهای دفاع هوایی نیاز دارند که اندونزی فاقد آن است. چین هنوز در حال بررسی چالشهای عملیات ناوهای هواپیمابر است، بیش از دو دهه پس از خرید اولین ناو.
و ناوهای هواپیمابر گران هستند. اندونزی ممکن است به خرید یک ناو دست دوم نگاه کند. اولین ناو چین از اوکراین آمد. گمانهزنیها در جاکارتا، پایتخت، بر روی ناو هواپیمابر ایتالیایی Garibaldi که اخیراً از رده خارج شده است، متمرکز شده است. حتی این ناو نیز ارزان نخواهد بود - و هزینهها به زودی انباشته میشوند. نیروی دریایی باید جتهای جنگنده با قابلیت ناو هواپیمابر را برای کشتی خریداری کند و خلبانان خود را آموزش دهد. انجام تمام این کارها در بودجه متوسط نیروی دریایی که کمی بیش از 1 میلیارد دلار در سال است، غیرممکن خواهد بود.
ممکن است تعجب کنید که چگونه آقای پرابوو، که برنامه سیاسی او از دیرباز به شهرت نظامی او گره خورده است، میتواند چنین اشتباهی مرتکب شود. اما یک ژنرال بازنشسته که با او خدمت کرده است، میگوید که حتی در ارتش نیز تصمیمات او "به ندرت بر اساس یک مفهوم عملیاتی محکم بود". او بر اساس غریزه و با نگاهی به سیاست و همچنین استراتژی عمل میکرد. یک ناو هواپیمابر به آقای پرابوو چیزی میدهد که او و بسیاری از حامیانش بیشتر از قدرت نظامی هوس میکنند: اعتبار.
تایلند یک داستان هشدار دهنده ارائه میدهد. تنها نیروی دریایی دیگر در آسیای جنوب شرقی که دارای ناو هواپیمابر است، کشتیای را بر اساس طرح اسپانیایی سفارش داد. ناو Matador آن که در سال 1997 به طور کامل مجهز بود، در سال 2006 از خدمت خارج شد و به ندرت به دریا میرود. اکنون در کنار اسکلهای در جنوب بانکوک، پایتخت، قرار دارد، جایی که تایلندیها میتوانند از آنچه زمانی قرار بود نمادی از عظمت ملی باشد، بازدید کنند.
اگر رویاهای «تاپ گان» آقای پرابوو از نیروی دریایی پیشی میگیرد، برنامههای او برای ارتش خطر بازگرداندن آن به نقش نظامی و غیرنظامی «دوگانه» را دارد که در زمان داماد وقت خود، دیکتاتور فقید سوهارتو، ایفا میکرد. وزارت دفاع اعلام کرده است که قصد دارد واحدهای جدیدی را اضافه کند تا ساختار دولت غیرنظامی را در هر استان و منطقه منعکس کند. در همین حال، لایحهای در مجلس قانونگذاری به افسران وظیفه اجازه میدهد تا به عنوان وزیر خدمت کنند. هر دو گام اصلاحات مهمی را که پس از بازگشت ارتش به پادگانها در سال 1998، در جریان احیای دموکراسی انجام شد، معکوس میکنند. فعالان جامعه مدنی میگویند این اقدامات دموکراسی را تضعیف میکند. تحلیلگران امنیتی نگران هستند که این اقدامات دولت را از اولویتهای ضروریتر دفاع ملی منحرف کند.
این بحثها در مورد ساختار ارتش و نیروی دریایی به دهه 1980 بازمیگردد، زمانی که آقای پرابوو یک سرگرد جوان بود. مربی اولیه او ژنرال بنی موردانی، یک استراتژیست رویایی بود که از نیروی کوچکتر و حرفهایتر حمایت میکرد. موردانی با تملکات پرستیژی مبارزه کرد و به دنبال عقب نشینی نقش غیرنظامی ارتش بود.
اما موردانی و آقای پرابوو اختلاف پیدا کردند. موردانی، آقای پرابوو را از سمت خود به عنوان رهبری گشتها در تیمور شرقی فراخواند و او را به نافرمانی از دستورات متهم کرد. در پاسخ، آقای پرابوو شروع به تضعیف حامی سابق خود کرد. داماد آقای پرابوو، موردانی را برکنار کرد و حرفه او دوباره به اوج رسید. اکنون، این افسر یاغی خودش رئیس جمهور است. هیچ کس نیست که او را از معکوس کردن میراث موردانی یا تعقیب ظواهر شکوه نظامی باز دارد.