اجتماعی معروف انگلیسی، لیدی پاملا بری. اعتبار: Sasha/Hulton Archive
اجتماعی معروف انگلیسی، لیدی پاملا بری. اعتبار: Sasha/Hulton Archive

تاریخچه پنهان قدرت و سیاست در تلگراف

تاریخچه پنهان قدرت و سیاست در تلگراف

پاملا بری، همسر مالک، به یکی از بانفوذترین میزبان‌های محافل اجتماعی نسل خود تبدیل شد.

نویسنده: Charles Moore 17 February 2025 5:54pm GMT لیدی پاملا اسمیت با لباس شب اجتماعی معروف انگلیسی، لیدی پاملا بری. اعتبار: Sasha/Hulton Archive

دیلی تلگراف در سال 1855 متولد شد، اما شخصیت مدرن آن از سال 1928 تا دهه 1980 توسط خانواده بری شکل گرفت. آنها یک خانواده محترم، حرفه‌ای و محافظه‌کار بودند که به خوبی می‌دانستند چگونه با افراد مشابه در سراسر بریتانیا ارتباط برقرار کنند. آنها این روزنامه را، همانطور که امروز باقی مانده است، به رهبر بازار با کیفیت تبدیل کردند.

وقتی در سال 1979 به آنجا پیوستم، مالک و سردبیر مایکل بری، لرد هارتول بود. او متفکر، سخت‌کوش و بسیار خجالتی بود و ساندی تلگراف را در سال 1961 ابداع کرد. او از خودنمایی، در روزنامه‌نگاری و در زندگی، بیزار بود. او آنچه را که ساده و درست بود، دوست داشت.

هارتول هر روز صبح با کلاه بولر خود سر کار می‌آمد، اما با مینی خودش با شیشه‌های برقی سفارشی رانندگی می‌کرد. بیل دیدز، که هنوز هم با محبت توسط بسیاری از خوانندگان به یاد می‌آید، سردبیر بود، اما هارتول رئیس بود. ما از او، به ویژه از سکوتش، در هراس بودیم.

همسرش، پاملا، "پام"، کاملاً متفاوت بود. او متولد سال 1914، دختر فردی درخشان، خودساخته و دائم‌الخمر به نام اِف. ای. اسمیت، دوست صمیمی وینستون چرچیل و در نهایت لرد صدراعظم بود، و با عشق به درام سیاست بزرگ شد.

او با ازدواج با مایکل بری، سیاست و روزنامه‌نگاری را به گونه‌ای پیوند داد که برای روزنامه‌ای که زینت‌بخش بسیاری از میزهای صبحانه بورژوایی بود، خطرناک بود. خوشبختانه، شاید، خوانندگانش از کارهای او اطلاعات کمی داشتند.

اکنون دختر پام، هریت کالن، زندگی او را نوشته است، لیدی پاملا بری: اشتیاق، سیاست و قدرت. این یک روایت جذاب، دوستانه اما کاملاً انتقادی از زن موی تیره، زیبا، عصبانی ("از خون کولی‌ها صحبت می‌شد")، باهوش، کم‌سواد و برخوردار از امتیازات زیاد است که برای شنل، لباس مشکی معروفش را مدل‌سازی کرد.

پام علی‌رغم احساس قوی خانوادگی، دقیقاً یک مادر یا همسر خوب نبود. امروزه، استعدادهای او ممکن بود او را به یک مسیر شغلی موفق و در عین حال طوفانی بکشاند. در آن زمان، خروجی اصلی آنها اجتماعی بود، با امواج گسترده‌تر.

یک مهمانی شام پام بری در 29 مه 1951، در خانه وست‌مینستر این زوج، فضا را منتقل می‌کند. در آن، جان بتجمن شاعر به لیدی الیزابت کاوندیش معرفی شد، که سپس معشوق مادام‌العمر او شد. همچنین اشعیا برلین، متفکر مشهور آکسفورد، و آنتونی بلانت، تاریخدان بزرگ هنر نیز حضور داشتند. قرار بود بلانت با همجنس‌باز خود، گای بورگس، دوست مایکل بری از دوران ایتون، که خواهان شغلی در تلگراف بود، وارد شود. با این حال، بلانت دیر و تنها ظاهر شد و "رنگ‌پریده و به طور فزاینده‌ای آشفته" به نظر می‌رسید. او گفت که بورگس نتوانسته قبل از آن در باشگاه اصلاحات با او ملاقات کند.

روز بعد مشخص شد که بورگس به تازگی با دونالد مک‌لین به مسکو فرار کرده است تا از دستگیری فرار کند، پس از اینکه اسرار بریتانیا و آمریکا را به اتحاد جماهیر شوروی فروخته بود. تقریباً 30 سال دیگر طول کشید تا مطبوعات بتوانند گزارش دهند که بلانت نیز جاسوس شوروی بوده است. از دید یک چشم روزنامه‌نگاری - کیفیتی که پام از آن برخوردار بود - آن شب حاوی چندین داستان جذاب بود. پام هیچ کدام از آنها را منتقل نکرد، اما اسرار مهمانانش همیشه نزد او در امان نبود. حتی مواردی وجود داشت که او داستان‌ها را به گروه رقیب اکسپرس متعلق به لرد بیوربروک، حامی او از دوران نوجوانی، می‌خوراند.


بحران رسانه‌ای ایدن

مهم‌ترین دوره سیاست پام در سال 1956 آغاز شد. در اوایل آن سال، تلگراف، اگرچه طرفدار حزب توری بود، دولت آنتونی ایدن را به دلیل نداشتن "ضرب شست دولت قاطع" متهم کرد. این مقاله جنجال زیادی به پا کرد، اگرچه با استانداردهای مدرن این کلمات ملایم بودند. مشخص بود که پام بری از ایدن خوشش نمی‌آید. شکایات و کارتون‌هایی در مطبوعات در مورد "قدرت دامن" او وجود داشت.

با ادامه سال، ایدن به سمت بحران هدایت شد. بریتانیا و فرانسه تلاش کردند و به لطف مخالفت ایالات متحده، نتوانستند کنترل کانال سوئز را از رهبر آتشین مصر، ژنرال ناصر، که آن را تصرف کرده بود، دوباره به دست آورند. سوئز به عنوان نقطه‌ای دیده می‌شود که در آن امپراتوری بریتانیا واقعاً به پایان رسید.

پام به ایدن حمله کرد، تا حدی به این دلیل که با دوست سابق خود، کلاریسا چرچیل باهوش و زیبا، خواهرزاده وینستون، که دو سال قبل همسر دوم ایدن شده بود، مخالف بود. کلاریسا در 35 سالگی، هفت سال از پام جوان‌تر بود. راندولف پسر وینستون علیه پسرعمویش فتنه‌انگیزی کرد و نوشت که پام "زبان و قلمی دارد که هم روان و هم پر جنب و جوش هستند".

مایکل فوت، رهبر آینده حزب کارگر، درگیر شد: "مار واقعی در علفزار لیدی پاملا بری است؟ ... او سالنی را به سبک واقعی قرن هجدهم اداره می‌کند." او در آنجا خواهد بود "وقتی لحظه کشتن فرا رسد".

در نیو استیتسمن، مالکوم ماگریج، قطب‌نمای بزرگ چپ‌گرا و بعداً - اما هنوز خیلی نه - یک مسیحی زاهدانه مقدس، به ایدن حمله کرد و از "لبخند و حرکات دلپذیر او، پوچی مطلق آنچه او برای گفتن دارد" نوشت. در خلوت، دوست سابق پام، اولین وو، او را "یک احمق جایزه" خواند، اگرچه شیطنت او را "بهترین جنبه شخصیت او" توصیف کرد.

همانطور که هریت کالن اشاره می‌کند، مداخله ماگریج قابل توجه بود زیرا او در آن زمان، معشوق پام بود. او که قبلاً معاون سردبیر تلگراف بود، اکنون پانچ را ویرایش می‌کرد.

ایدن به طور رسمی به دلیل بیماری، در ژانویه 1957 استعفا داد. آیا مادرش لیدی مکبث بود، هریت کالن می‌پرسد. کلاریسا ایدن قطعاً چنین فکر می‌کرد، و اشعیا برلین پام را "بزرگترین عامل مخالف در مبارزات ضد ایدن" توصیف کرد. آیا "قدرت دامن" او نیز ماگریج را به خدمت گرفته بود؟

نویسنده کمی طفره می‌رود و می‌گوید: "مادر من یک میزبان 'سیاسی' به سبک قدیمی حزب توری برای میانجی‌گری مصالحه‌ها نبود؟ ... او یک میزبان مطبوعاتی بود که از زبان و موقعیت خود برای آمیختن مطبوعات و سیاستمداران استفاده می‌کرد؟ ... و اولین وفاداری او؟ ... به روزنامه‌ای بود که با آن ازدواج کرده بود." بنابراین شاید این ارگان محترم چیزهای زیادی برای تشکر از او داشته باشد. امروزه، کل ماجرا در توییت‌های خشمگین به نمایش درمی‌آید - بسیار لذت‌بخش‌تر.