پیت هگست در اروپا هیچ دوستی پیدا نکرد. عکاس: عمر هاوانا/گتی ایمیجز
پیت هگست در اروپا هیچ دوستی پیدا نکرد. عکاس: عمر هاوانا/گتی ایمیجز

اروپا دارد به یک موضوع فرعی برای جهان تبدیل می‌شود

گاهی اوقات یک مبارزه به همه بد منعکس می‌شود. ذوب شدن در مونیخ - خوشه‌ای از جلسات فراآتلانتیک در اطراف کنفرانس امنیتی مونیخ در آخر هفته را در نظر بگیرید.

دولت رئیس جمهور دونالد ترامپ از این مناسبت - و همچنین بحث‌های ایالات متحده و روسیه در عربستان سعودی - استفاده کرد تا روشن کند که احترام کمی برای متحدان قدیمی خود قائل است و تمایل کمی برای رهبری آن جامعه استراتژیک دارد. اروپا، به نوبه خود، نشان داد که در حال حرکت به سمت بی‌اهمیتی استراتژیک در دنیایی است که توسط واشنگتن، مسکو و پکن اداره می‌شود.

آمریکایی‌ها در تور اروپایی خود، خود را در شکوه و جلال نپوشاندند. در حالی که در حال بازدید از مقر سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در بروکسل بود، وزیر دفاع پیت هگست رویکرد ایالات متحده به صلح در اوکراین را تشریح کرد. او اعلام کرد که کیف باید از دست دادن قلمرو تحت اشغال روسیه را بپذیرد و انتظار عضویت در ناتو، نیروی حافظ صلح تحت حمایت ناتو یا استقرار نیروهای آمریکایی را برای جلوگیری از حمله مجدد رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین نداشته باشد.

در حالی که محتوای این اظهارات تکان دهنده نبود، تعجب آور بود که هگست قبل از شروع مذاکرات با مسکو، علناً در هر چهار مسئله حیاتی اعتراف کرد. وقتی هگست یک روز بعد از اظهارات خود عقب نشینی کرد، به سادگی این تصور را داد که دولتی در حال ساختن رویکرد خود به دیپلماسی پرمخاطره است.

سپس سخنرانی معاون رئیس جمهور جی دی ونس در مونیخ ایراد شد. اروپایی‌های جدی آماده داروهای سخت در مورد هزینه‌های دفاعی و روابط با چین و برای بحث صریح در مورد رویکرد به مذاکرات در اوکراین بودند. در عوض، آنها سخنرانی‌ای در مورد خطرات دموکراسی‌های رو به زوال اروپا برای خودشان دریافت کردند، و پس از آن جلسه‌ای بین ونس و رهبر آلترناتیو برای آلمان - حزب ضد ناتو، ضد آمریکایی و راست افراطی - درست قبل از انتخابات ملی هفته آینده برگزار شد.

در همین حال، ترامپ مذاکرات بر سر اوکراین را با یک تماس تلفنی با پوتین آغاز کرده بود. اما نمایندگان او روشن کردند که نقش محدودی برای کیف - و شاید هیچ نقشی برای اتحادیه اروپا - وجود خواهد داشت، حتی در حالی که آنها خواستار این بودند که اروپا بار حمایت از اوکراین را بر عهده بگیرد. در طول مسیر، ترامپ سعی کرد اوکراین را به تسلیم منابع معدنی با شرایطی وادار کند که به قدری باج‌گیرانه بود که یک گانگستر را سرخ می‌کرد.

همه اینها تحقیر کامل ترامپ نسبت به اروپایی‌ها را نشان داد. اما همچنین این واقعیت ناخوشایند را آشکار کرد که اروپا خود را از نظر استراتژیک تحقیرآمیز کرده است.

برای روشن شدن، سواری مجانی - برون سپاری بخشی از دفاع خود به یک شریک قوی‌تر - یکی از ویژگی‌های اتحادهای ایالات متحده است. برای نسل‌ها، واشنگتن می‌خواست از دنیایی اجتناب کند که در آن آلمان، ژاپن و سایر کشورهای اوراسیا تا دندان مسلح شوند، شاید حتی با سلاح‌های هسته‌ای، تا زنده بمانند.

با این حال، پس از جنگ سرد، زمانی که بسیاری از کشورها توانایی‌های خود را به شدت کاهش دادند، سواری مجانی به یک شکل هنری تبدیل شد، به طوری که آنها قادر به اقدام نبودند، خارج از اروپا یا حتی در داخل آن، بدون حمایت و راهنمایی ایالات متحده. آنها همچنین علامت‌های هشدار دهنده پس از علامت هشدار دهنده را نادیده گرفتند که این وضعیت غیرقابل دفاع می‌شود.

کاهش هزینه‌های دفاعی اروپا پس از جنگ سرد حتی پس از حمله روسیه به گرجستان در سال 2008 نیز ادامه یافت. الحاق کریمه توسط پوتین در سال 2014 تنها یک افزایش متوسط ​​ایجاد کرد. پس از اولین انتخاب ترامپ، آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و سایر رهبران به طور جدی درباره اروپایی مسئول سرنوشت خود صحبت کردند - و سپس بیشتر به صعود آرام به سمت صرف تنها 2٪ از تولید ناخالص داخلی در دفاع ادامه دادند.

سرانجام، در سال 2022، تلاش پوتین برای فتح اوکراین رخ داد، که در نهایت بیشتر قاره را تکان داد تا به آستانه 2٪ برسد. با این حال، بسیاری از کشورها تصمیم گرفتند که به جای افزایش سریع تولید، اوکراین تحت محاصره را از ذخایر موجود تامین کنند. و برای هر لهستانی که به سرعت در حال تبدیل شدن به یک قدرت نظامی جدی است، آلمانی وجود دارد که هر بهانه‌ای را برای کشیدن پاهای خود پیدا کرده است. بنابراین اروپا خود را در موقعیتی هم غم‌انگیز و هم کاملاً قابل پیش‌بینی می‌یابد: ناتوان از حمایت از اوکراین در حالی که واشنگتن بی‌میل می‌شود.

با این حال، این تنها آغاز مخمصه اروپا است. هزینه‌های دفاعی روسیه اکنون از کل اروپا (با در نظر گرفتن برابری قدرت خرید) بیشتر است، حتی با وجود اینکه اقتصاد اروپا چندین برابر بزرگتر از اقتصاد روسیه است. پوتین به طور تهاجمی در حال بی‌ثبات کردن همسایگان روسیه است؛ مقامات اروپایی می‌ترسند که او پس از پایان جنگ در اوکراین، ممکن است از نظر نظامی در جاهای دیگر در لبه شرقی قاره کاوش کند.

اروپا به موقعیتی سقوط کرده است که به سادگی نمی‌تواند زندگی بدون حمایت یک ابرقدرتی را تصور کند که دیگر نمی‌تواند به آن اعتماد کند. مشخص نیست که آیا این قاره توانایی پاسخگویی را دارد یا خیر.

امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه پس از شکست مونیخ، یک جلسه اضطراری با رهبران اروپایی برگزار کرد - تنها برای اینکه آن جلسه به شکلی کاملاً متشنج و بی‌نتیجه به پایان برسد. به طور گسترده‌تر، ترکیبی مداوم از بی‌حالی سیاسی و رخوت اقتصادی تهدید می‌کند که مانع از ظهور یک هویت استراتژیک قوی‌تر شود.

در کوتاه مدت، اروپا می‌تواند خود را یک ناظر نه تنها در مذاکرات در مورد آینده اوکراین - همانطور که دیروز در عربستان سعودی بود - بلکه حضور نیروهای آمریکایی در این قاره و سایر مسائل در روابط ایالات متحده و روسیه بیابد. فراتر از آن، خطرات همچنان بیشتر است.

اگر اروپا متحد نشود، ممکن است از هم بپاشد، زیرا کشورهای شرقی پر جنب و جوش‌تر و آسیب‌پذیرتر به هم می‌پیوندند و عقب‌ماندگان غربی را پشت سر می‌گذارند. یا شاید اروپای رو به زوال به سادگی بین آمریکای بی‌تفاوت و گاه خصمانه از یک طرف و قدرت‌های خودکامه غارتگر از طرف دیگر گرفتار شود. این نتیجه شگفت انگیزی برای قاره‌ای خواهد بود که زمانی بر جهان حکومت می‌کرد. در عصر ترامپ، دیگر چندان غیرقابل تصور نیست.

برندز همچنین یکی از اعضای ارشد موسسه امریکن اینترپرایز، نویسنده همکار کتاب "منطقه خطر: درگیری آینده با چین" و عضو کمیسیون بررسی اقتصادی و امنیتی ایالات متحده و چین است که توسط کنگره مأموریت یافته است. او مشاور ارشد Macro Advisory Partners است.