ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، و سایر شرکت کنندگان در اجلاس سران بریکس در کازان، روسیه، در 24 اکتبر 2024، برای یک عکس خانوادگی ژست می گیرند. عکس از ماکسیم شیپنکوف/POOL/AFP از طریق گتی ایمیجز
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، و سایر شرکت کنندگان در اجلاس سران بریکس در کازان، روسیه، در 24 اکتبر 2024، برای یک عکس خانوادگی ژست می گیرند. عکس از ماکسیم شیپنکوف/POOL/AFP از طریق گتی ایمیجز

معامله بزرگ با روسیه یک فاجعه خواهد بود

ترامپ فکر می‌کند می‌تواند جای پای نیکسون بگذارد.

در طول دهه 1980 و اوایل دهه 1990، دونالد ترامپ، توسعه‌دهنده املاک و مستغلات نیویورکی، نامه‌های هواداری با ریچارد نیکسون، رئیس جمهور رسوا شده سابق رد و بدل کرد. در سال 1982، تقریباً هشت سال پس از استعفای نیکسون، ترامپ او را "یکی از مردان بزرگ این کشور" توصیف کرد.

چرا ترامپ اینقدر طرفدار او بود؟ ممکن است این موضوع به رویکرد انتقام جویانه نیکسون در سیاست، یا نزدیکی متقابل آنها به روی کوهن، دادستان مک کارتیست مربوط باشد. اما ترامپ که به دنبال معامله بود، از بزرگترین کودتای دیپلماتیک نیکسون نیز تحسین می‌کرد: سفر سال 1972 به چین.

امروزه، شبح نیکسون به لطف اعلامیه دولت برای دستیابی به یک معامله بزرگ با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، که سیاست جهانی را با به حاشیه راندن اروپایی‌ها و رها کردن کی‌یف در سرما، دوباره نظم می‌دهد، سیاست خارجی آمریکا را نیز تسخیر کرده است.

کیث کلاگ، فرستاده جنگ اوکراین ترامپ، منطق اساسی چنین اقدامی را در جریان یک سخنرانی در کنفرانس امنیتی مونیخ فاش کرد. او گفت که دولت ترامپ تلاش خواهد کرد تا اتحاد پوتین با چین، ایران و کره شمالی را بشکند - ظاهراً با ارائه یک معامله بهتر از هر چیزی که می تواند از آنها بگیرد به روسیه.

این رویکرد به طرز چشمگیری آینه شاهکار نیکسون در سال 1972 است، زمانی که رئیس‌جمهوری که شهرت خود را به عنوان یک ضد کمونیست سرسخت به دست آورده بود، با تبدیل شدن به اولین رهبر ایالات متحده که به جمهوری خلق چین سفر کرد، جهان را متحیر کرد. نیکسون با دیدار با مائو تسه تونگ، یک رابطه دیپلماتیک جدید ایجاد کرد که اتحاد جماهیر شوروی را در موضع تدافعی قرار داد و به ایالات متحده اهرمی داد که از آن برای تحت فشار قرار دادن مسکو برای مذاکره در مورد یک پیمان جدید تسلیحات استراتژیک استفاده کرد. اکنون ترامپ ظاهراً به یک "نیکسون معکوس" فکر می کند - یک نزدیکی چشمگیر با مسکو که پکن را در سرما رها می کند.

این موضوع جای تعجب کامل ندارد. ترامپ و پیروانش اغلب اشتیاق خود را برای مهندسی پایان جنگ ابراز کرده‌اند، معمولاً به نحوی که اجازه ورود کمی از خود اوکراینی‌ها را می‌دهد. در همان زمان، وفاداران به MAGA - از جمله معاون رئیس جمهور جی.دی. ونس - پیشنهاد کرده‌اند که رها کردن اوکراین و اروپایی‌ها برای دفاع از خود، واشنگتن را برای تمرکز بر مقابله با چین آزاد می‌کند.

اردوگاه ضد چین در داخل ترامپیسم اخیراً عملکرد خوبی نداشته است. خود ترامپ اخیراً صداهای آشتی جویانه‌ای درباره پکن به گوش رسانده است، حتی "رابطه بسیار خوب" خود را با شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، تبلیغ کرده است، و بسیاری از کارهای دولت ایالات متحده هدف قرار دادن چین توسط کاهش کارایی دولت ایلان ماسک، به خوشحالی ملی گرایان چینی، متوقف شده است.

با این حال، تضعیف چین یکی از مضامین ثابت سیاست خارجی MAGA از زمانی بوده است که ترامپ در سال 2015 از آن پله برقی طلایی پایین آمد. ترامپ فکر می کند که نزدیک شدن به پوتین ممکن است راهی برای محاصره چینی ها باشد.

این منطق عمیقاً ناقص است. دیدار نیکسون در زمانی انجام شد که پکن و مسکو در حال حاضر دشمن بودند، سه سال پس از تبادل آتش مرگبار بر سر یک جزیره مورد مناقشه در رودخانه اوسوری، دو کشور را به آستانه جنگ تمام عیار رساند. امروزه، در مقابل، روسیه و چین متحدان نزدیک‌تر از همیشه هستند.

روسیه تقریباً از هر نظر که اهمیت دارد، عمیقاً به چین وابسته است. چین بزرگترین مشتری برای زغال سنگ و نفت خام روسیه است - بازاری که پوتین نباید در زمانی که اقتصادش در حال مبارزه است، از آن دست بکشد. تحریم های غرب و هزینه های سرسام آور جنگ به اقتصاد روسیه ضربه سختی وارد کرده است و تورم را افزایش داده است، که به نوبه خود پیش بینی هایی از موج ویرانگر ورشکستگی شرکت ها را دامن می زند). دو کشور دارای مرز اغلب مورد مناقشه ای هستند که اختلافات دیرینه خود را از طریق یک سری مذاکرات پیچیده در دهه 1980 و 1990 حل کردند. هیچ یک تمایلی به طرح مجدد این موضوع یا استفاده از نیروها و پول برای تقویت مجدد مرزهای خود ندارند.

پکن در حال ارائه حمایت های نظامی و فناوری حیاتی به روس ها است. طبق یک برآورد، چین تقریباً 90 درصد از تراشه‌های رایانه‌ای را که در حال حاضر در صنعت روسیه استفاده می‌شوند، تامین می‌کند. مسکو و پکن منافع همپوشانی در زمینه های مختلف دیپلماتیک و سیاسی ایجاد کرده اند که ناشی از تمایل عمیق آنها به مخالفت با ایالات متحده در هر کجا که بتوانند است. پروپاگاندیست های روسی و چینی روایت های اطلاعات نادرست یکدیگر را در سراسر جهان ترویج می کنند.

آنها با استفاده از انجمن های مشترک مانند BRICS و سازمان همکاری شانگهای علیه غرب تحریک می کنند. آنها مانورهای نظامی مشترک (با تاکید ویژه بر منطقه هند و اقیانوس آرام) برگزار کرده اند و فناوری های نظامی را به اشتراک می گذارند. در این میان، چین نیز به طور ضمنی و نه چندان ضمنی در حال تحریک جنگ در اوکراین است. دلیلی وجود دارد که شی در سال 2022 اعلام کرد که شراکت کشورهایشان " هیچ محدودیتی ندارد." اگر ایالات متحده بخواهد پوتین را متقاعد کند که این رابطه را رها کند، قیمت باید فوق العاده بالا باشد.

و چرا اصلاً ایالات متحده باید آن را بپردازد؟ علیرغم صحبت های MAGA در مورد زوال آمریکا، اقتصاد ایالات متحده در حال شکوفایی است و ارتش آن همچنان قوی است. در مقابل، روسیه به طرز تکان دهنده ای ضعیف است. در طول سه سال گذشته، امپراتوری پوتین برای تسخیر دشمنی که کمتر از یک سوم جمعیت و تنها کسری از منابع طبیعی خود را دارد، تلاش کرده است.

اقتصاد در بحران عمیقی قرار دارد. روبل بیش از نیمی از ارزش خود را در دهه گذشته از دست داده است. شهروندان عادی برای مقابله با تورم افسارگسیخته در تلاش هستند. بانک مرکزی او اخیراً مجبور شد نرخ بهره را به 21 درصد خیره کننده افزایش دهد و برخی از کارشناسان را بر آن داشت تا از موج قریب الوقوع ورشکستگی شرکت ها هشدار دهند.

برای بیشتر روس ها، کشورشان - که توسط فساد و عقب ماندگی تضعیف شده است - کمی بهتر از یکی از "چاله های کثیف" معروف ترامپ است. تحریم ها روس ها را از سفر خارجی به بسیاری از کشورها، انتقال پول بین المللی و کارت های اعتباری جهانی محروم کرده است. تولید ناخالص داخلی روسیه، علیرغم جمعیت 144 میلیونی آن، کوچکتر از تگزاس یا کالیفرنیا است. اگر پوتین رهبر یک ابرقدرت است، لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا، رئیس جمهور برزیل نیز هست که اقتصادش اکنون کمی بزرگتر از روسیه است.

پیشنهاد نصفه و نیمه ترامپ برای فشار بر کرملین با اعمال تعرفه ها به وضوح دیدگاه آینه ای او از اهمیت جهانی مسکو را نشان می دهد. مدت زیادی از زمانی که روسیه هر چیزی را به مقادیر قابل توجهی به ایالات متحده صادر کرده است، می گذرد، بنابراین اثر موانع تجاری تقریباً صفر خواهد بود.

در همین حال، متحدان ایالات متحده از بریتانیا تا کره جنوبی در تمایل خود برای خنثی کردن جاه طلبی های اوکراینی پوتین متحد هستند، زیرا به خوبی می دانند که پیروزی روسیه تهدیدی بزرگ برای امنیت خودشان است. (به هر حال، اقتصاد کل اتحادیه اروپا 10 برابر بزرگتر از روسیه است.) این مجموعه از نیروها این لحظه را به لحظه ای عالی برای تحت فشار قرار دادن روسیه برای دادن امتیاز در میز مذاکره تبدیل می کند. با این حال، ترامپ در عوض به دادن کارت خروج از زندان به پوتین فکر می کند.

پوتین اولویت های استراتژیک خود را به طور آشکار مشخص کرده است. او می خواهد سرزمینی را که به طور غیرقانونی در اوکراین اشغال کرده است حفظ کند. او می خواهد دولت در کیف را کنترل کند. و او می خواهد اوکراین را بی طرف نگه دارد (و امنیت آن را عملاً تابع دستورات روسیه کند). پوتین اخیراً از شرکت در مذاکرات مستقیم با ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین خودداری کرد و او را "نامشروع" خواند. (شایان ذکر است که زلنسکی در یک انتخابات رقابتی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، در حالی که پوتین از طریق یک سری رای گیری های ساختگی که توسط دست نشانده های خود مهندسی شده بود، قدرت را حفظ کرده است.) و بالاتر از همه، او می خواهد به طور انفرادی با همتای آمریکایی خود مذاکره کند و نیاز مبرم خود را برای موقعیت برآورده کند. دولت بایدن با ثبات تحسین برانگیز به شعار "هیچ چیز در مورد اوکراین بدون اوکراین" پایبند بود. به نظر می رسد نسخه رئیس جمهور فعلی آمریکا بیشتر شبیه این است: " ترامپ به کی‌یف: گور به گور."

موافقت غرب با چنین شرایطی هم رسوایی آور و هم احمقانه خواهد بود. پاداش دادن به آشکارترین اقدام تجاوز ارضی در اروپا از زمان جنگ جهانی دوم، ضربه بزرگی به نظم مبتنی بر قوانین پس از جنگ خواهد بود که بخش زیادی از جهان را برای دهه‌ها در صلح نگه داشته است. این یک سابقه فاجعه بار ایجاد می کند - سابقه ای که بیش از همه به پکن این سیگنال را می دهد که هیچ بهایی برای فتح مسلحانه همسایگان ضعیف تر، مانند تایوان، پرداخت نمی شود.

تاکنون، علیرغم بسیاری از کاستی ها، اروپایی ها به طرز شگفت انگیزی در کمک نظامی و مالی به کی‌یف کارآمد عمل کرده اند. اما یک معامله ترامپ و پوتین که بر فراز سر اروپایی ها شکل می گیرد، تقریباً به طور قطع به معنای مرگ ناتو خواهد بود - هدیه ای بزرگ به چین، ایران و سایر استبدادهای ضد غربی. دلیلی وجود دارد که بترسیم پوتین نوعی امتیازات سطحی بدهد که برای ترامپ یک پیروزی قابل انتشار به ارمغان بیاورد.

منابع روسی گفته اند که از تمایل ترامپ به دستاورد مورد نظرش آگاه هستند که می تواند آن را به عنوان پیروزی بر چین به تصویر بکشد، و آنها تقریباً مطمئناً آن را برای او فراهم می کنند. هر چه که باشد، دلیل کمی وجود دارد که فکر کنیم پوتین نیازی به برهم زدن اتحاد خود با شی خواهد دید. او به سادگی به آن نیاز زیادی دارد، صرف نظر از اینکه آمریکایی ها چه چیزی می دهند.

هیچ کس نباید سرنوشت یک دموکراسی اروپایی را به گروگان مزایای ادعایی یک پیمان با امپراتوری متزلزل پوتین بگیرد. دیکتاتور روسیه خود را در گوشه ای نقاشی کرده است. ترامپ احمق خواهد بود اگر به او کمک کند از آن خارج شود.